از نظر مسیحیان، منجی موعود، در میان مردم و روی زمین، حضور ندارد و در آخرالزمان بر زمین نازل میشود تا صلح و نجات را بیاورد، امّا در اندیشهی اسلامی، غیبت او به معنای عدم حضور نیست: ((بنفسی أنت من مغیّب لم یخلُ منّا)).
قسمت دوم
چهارم – نقاط اشتراک و افتراق
((نجات بخشی)) اسلامی و مسیحی، در نقاطی با هم مشترک و دراموری با هم اختلاف دارند.
الف) نقاط مشترک
1– امید به آیندهی جهان و بشریت (غلبهی حق بر باطل)
آینده، از آن ((خوبیها)) است و آن چه میماند، ((خیر و حق)) است و باطل، رفتنی است، گر چه جولان اندکی نیز داشته باشد: (فأمّا الزبد فیذهب جفاءاً و أمّا ما ینفع الناس فیمکث فی الأرض) و (إنَّ الباطل کان زهوقاً).
گفتنی است که بشارت ادیان الهی مبنی بر پیروزی حق و نابودی باطل، تاکنون در تاریخ تجربه نشده و صرف ادعا است؛ زیرا، با نگاهی به تاریخ، روشن میشود که همواره، اهل باطل، نسبت به اهل حق، اکثریّت داشتهاند.
به این سؤال، جوابهایی داده شده است، امّا اعتقاد به ((مهدویّت)) نقش مهمی در حلِّ این شبهه دارد؛ زیرا، غلبهی نهایی در پایان تاریخ، از آنِ حق است. تاریخ، گرچه شاهد جولان باطل است، امّا شکست ظاهری حق، موجب شکفتگی آن خواهد شد و باطل، در اوج جولان خود، مانند فوّاره، هزیمت خواهد یافت.
قرآن مجید، به صراحت میفرماید: (و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أنّ الأرض یرثها عبادی الصالحون) و نیز (و نرید أن نمنَّ علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثین).
این امید در فرهنگ اسلامی، آن گاه پر فروغ تر میشود که خاتم رسولان میفرماید:
((لو لم یبق من الدهر الا یوم واحد لطوّل اللهُ ذالک الیوم حتّی یبعث فیه رجلا من ولدی))؛(21) اگر فقط یک روز از عمر جهان باقی بماند، مأیوس نباشید که وعدهی فرجام نیک و غلبهی خیر بر بدی، حتمی است و مهدی و منجی موعودعلیه السلام خواهد آمد)).
در فرهنگ مسیحی نیز همین اعتقاد (غلبهی حق بر باطل در واپسین دورهها)، به وضوح و روشنی وجود دارد.
در ((مزامیر داوود)) – که به گفته برخی از محقّقان، همان زبور ذکر شده در(22) قرآن است – میخوانیم:
نزد خدا ساکت شود و منتظر او باشد! … و امّا حلیمان، وارث زمین خواهند شد و از فراوانی نعمت و سلامتی متلذذ.(23)
مسیح میآید و جهان، پس از ظهور آن منجی، در صلح و صفای کامل به سر خواهد برد و زمین ایشان، از نقره و طلا پر خواهد گشت و خزائن ایشان را انتهایی نیست. (اشعیا، 2:7)
شهرهای ویران شده، آباد میشود و آسایش همگانی تأمین میگردد. گرگ با برّه سکونت خواهد داشت، و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید وگوساله و شیر با هم، و طفل شیر خواره بر سوراخ مار، بازی خواهد کرد. (اشعیا، 11:7)
پاپ ژان پل دوم میگوید:
وقتی پسر انسان خواهد آمد، روی زمین را ایمان خواهد گرفت و وقتی مسیح میآید که تمام زمین ایمان رابیابد.(24)
2– مصلح کلّ و منجی مطلق، مردی الهی است.
این نیز یکی از نقاط مشترک هر دو دین است و از منظر آن دو، بشر عادی و معمولی، قدرت اجرای کامل قانون عادلانه را ندارد.
بشر، نه تنها قدرت وضع قانون جامع را ندارد، بلکه قدرت و توان اجرای آن را نیز ندارد و این اندیشه که ((مصلح در پایان جهان، ((عقل جمعی بشر)) است نه این که شخص خاصی منظور باشد))، – با تصریح و نص اندیشهی دینی (اسلامی و مسیحی)، تنافی دارد.
از دیدگاه هر دو مکتب، ((عقل جمعی بشری)) فاقد این توان و نیرو است؛ چرا که از اجتماع ناقصها، کامل، و از اجتماع صفرها، عدد درست نمیشود. سلسله جنبان حرکت اصلاحی آخر الزمان، مردی الهی است که دراندیشهی مسیحیت ((عیسی))(25) و دراندیشهی اسلامی، ((مهدی))(علیه السلام) است.
مسیح بار دیگر میآید برای کسانی که منتظر او میباشند و او ظاهر خواهد شد به جهت نجات. (عبرانیان، 9:28)
در حقیقت شنیدهایم که مسیح نجات دهندهی عالم است. (یوحنا، 4: 42)
در روایات، این نکته مورد قبول همهی فرقههای اسلامی است که ((رجل من أهل بیتی))، منجی آخرالزمان است، گر چه در خصوصیات آن اختلاف هست، امّا در این که مردی الهی از سلالهی پیامبرصلی الله علیه وآله منجی کلِّ است، اتّفاق نظر وجود دارد، چنان که از اهل سنّت و شیعه نقل شده که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ((یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی اسمه اسمی … یملا الأرض عدلاً کما ملئت جورا)).(26)
((رجل من ولدی))، نمیخواهد فقط اثبات شجره نامهای کند (از نژاد او است)، بلکه این منجی موعود، از ((او)) و اهلبیت او است. کلمهی ((منّی)) نیز بیانِ این است که، مأموری الهی از سلالهی نبیصلی الله علیه وآله قیام میکند. از دیدگاه مسیحیت، منجی کل، ((مسیح)) است و در روایات ما نیز به حضور آن حضرت در انقلاب جهانی اشاراتی شده است. از این رو لازم است نقش و حضور عیسای مسیح، در حرکت نجات بخش آخر الزمان از دیدگاه روایات اسلامی بررسی گردد.
از منظر روایات اسلامی، حضرت عیسیعلیه السلام در انقلاب جهانی آخر الزمان شرکت و حضور دارد و برای اقامهی قسط و عدل از آسمان فرو میآید، امّا زیر لوای مهدیعلیه السلام است و مستقلاً عمل نمیکند.
عیسیعلیه السلام در سرزمین فلسطین به زمین فرود میآید و به امامت بر مهدیعلیه السلام سلام میکند و پشت سر آن حضرت نماز میگزارد و او را در کشتن دجّال نا به کار، کمک میکند.
طبق بعضی از روایات، دجّال، به دست امام مهدی(علیه السلام) و طبق روایت دیگری به دست حضرت عیسیعلیه السلام کشته میشود، امّا بر اساس حدیث دیگری – که وجه الجمع روایات این باب نیز هست – عیسیعلیه السلام، امام مهدی(علیه السلام) را در کشتن دجّال کمک میکند.(27)
نکتهی مهم این که حضرت عیسیعلیه السلام زیر لوا و پرچم و به امر امام مهدی(عج) در حرکت نهایی شرکت میکند.
البته، عدّهای از اهل سنّت، به امامت مهدی (عج) بر عیسی علیه السلام – که پیامبر و صاحب شریعت و معجزه بوده – اشکال میکنند،(28) امّا طبق عقیدهی شیعه، این تقدّم و افضلیّت وجود دارد.
یجتمع المهدی و عیسی بن مریم فیجیء وقت الصلاة فیقول المهدیّ لعیسی: ((تقدّم!)). فیقول عیسی: ((أنت أولی بالصلاة.)). فیصلّی عیسی وراءه مأموماً؛(29) حضرت مهدی و عیسی باهماند. هنگام نماز فرا میرسد، مهدی (عج) به عیسی میگوید: ((جلو بایست برای نماز.)). عیسی میگوید: ((شما، اولی و سزاوارترید.)). سپس عیسی به حضرت مهدی اقتدا میکند.
پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرموده است: ((کیف أنتم إذا أنزل ابن مریم و إمامکم منکم؛(30) چه حالی دارید هنگامی که عیسی نازل شود، امّا امام شما از خودتان باشد!))
علاوه بر این، عدّهای گفتهاند، رجعت عیسیعلیه السلام به نبوّت نیست؛ چرا که شریعت او نسخ شده و آن حضرت به نبوّت رجعت نمیکند، بلکه برای اتمام حجت و تأیید حضرت مهدی (علیه السلام) رجوع میکند.(31)
3– زمان ظهور، مخفی است.
یکی دیگر از نقاط مشترک هر دو مکتب، این است که برای ظهور منجی، وقت خاصّی مشخّص نشده است. عدم تعیین وقت خاص (عدم توقیت) برای همیشه، مشعل امید را پرفروغ و نورانی نگه میدارد و مردم هیچ عصری از آمدن منجی مأیوس نمیشوند. اصولاً، وقت ظهور منجی را کسی جز خدا نمیداند و از مصادیق علم غیب به شمار میآید.
حضرت عیسیعلیه السلام، به طور مکرّر در کتاب مقدس، اشاره میکند که زمان ظهور، مشخَّص نیست و هیچ کس غیر از خداوند آن را نمیداند.
امّا از آن روز و ساعت، هیچ کس اطّلاعی ندارد، حتی ملائکهی آسمان جز پدر من(!) و بس. (متی، 24: 36)
پس بیدار باشید؛ زیرا که آن روز و ساعت را نمیدانید. (متی، 25 : 13)
در حوزهی تفکّر اسلامی نیز به وضوح این نکته بیان شده که زمان ظهور، مخفی است و هیچ کس از آن اطّلاعی ندارد. در روایات زیادی نیز ((توقیت)) رد شده است، امّا این ابهام و نامعلوم بودن، نباید مایهی دل سردی منتظران ((منجی)) باشد. امر فرج، ناگهانی است و هر آن، باید منتظرش بود.
امام رضاعلیه السلام از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل میکند:
مثله مثل الساعة التی لایجلّیها لوقتها إلا هو عزّوجلّ لا تأتیکم إلّا بغتة؛(32) زمان قیام موعود، مانند قیامت است که کسی جز خداوند آن را نمیداند و فرا نمیرسد، مگر ناگهانی.
و نیز پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ((المهدی منا یصلح الله له أمره فی اللیلة؛(33) مهدی ما، کارش در یک شب، به سامان میرسد.)).
گفتنی است مخفی بودن زمان ظهور، نباید باعث افسردگی، یأس و قساوت مؤمنان شود و آنان هر لحظه – حتّی در اوج ناامیدیها نیز – امید داشته باشند.
حضرت علیعلیه السلام میفرماید: ((و لا یطولن علیکم الأمد فتقسُو قلوبُکم؛(34) زمان آن را دور نپندارید که دل هایتان سخت و بی امید شود.)).
4- علایم ظهور
هر چند زمان ظهور منجی، مخفی است، امّا علایمی در هر دو دین، برای آن مطرح شده است.
از این لحاظ، ظهور ((موعود)) به قیامت تشبیه شده است؛ زیرا، همچنانکه قیامت علایمی دارد (اشراط الساعة)، ظهور نیز علایم و نشانه هایی دارد که قبل از آن، به وقوع میپیوندد.
اصل وجود علایم و نشانههای ظهور و بعضی از آن نشانهها،از نقاط مشترک آخرالزمان اسلامی و مسیحی است .
علایم ظهور منجی در مسیحیت
در کتاب مقدّس و در عرصهی تفکّر مسیحی، برای ظهور منجی و آمدن عیسیعلیه السلام علایم و نشانههایی ذکر شده که به بعضی از آنها اشاره میشود:
1- مسیح، زمانی ظهور میکند که مردم مجرماند و ظلم دنیا را فراگرفته است:
چرا اسم من (خدا) باید بی حرمت شود، به جهت ذات خود (هتک احترام خدا) این کار را میکنم.)). (اشعیا، 48: 11)
و این، بدان معنا است که دیگر عادل و نیکوکاری یافت نمیشود که برای او کار انجام بگیرد.
2- ظهور مسیح، با ذلّت قوم یهود بستگی دارد.
3- ظهور مسیح، هنگام رقابت دولتها و جنگ آنها، با همدیگر خواهد بود.(35)
4- قبل از ظهور مسیح، دجال میآید:
((ای بچهها! این، ساعت آخر است و چنانکه شنیدهاید، دجال میآید. دروغگو کیست، جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند!؟ او، دجّال است که پدر و پسر را انکار میکند.)) (رسالهی اوّل یوحنا، 2: 18)
((زنهار کسی به هیچ وجه شما را نفریبد؛ زیرا که تا آن ارتداد اوّل واقع نشود و آن مرد شریر؛ یعنی، فرزند هلاکت، ظاهر نگردد، آن روز نخواهد آمد)). (نامهی دوم پولس به تسالونیگیان، 2: 3)
5- نشانههایی در آسمان و ماه و ستارگان:
آن وقت در آسمان، اتّفاقات عجیبی میافتد، در خورشید و ماه و ستاره، علایمی دیده خواهد شد که از خبرهای بد حکایت میکند.
نظم و ثبات آسمان در هم میریزد … وقتی پیشامدهایی که گفتم واقع شود، بدانید به زودی سلطنت خدا آغاز میشود. (لوقا، 21 : 23 – 25)
علائم ظهور در اسلام
در روایات اسلامی، برای ظهور حضرت مهدی(علیه السلام)، علایم ونشانههایی ذکر شده که به بعضی از آنها اشاره میشود:
1- وجود حضرت عیسی علیه السلام یکی از علائم آخرالزمان است.
پیامبرصلی الله علیه وآله میفرماید: ((إنه لعلمٌ للساعة)) – أی من علائم الساعة حیث ترونه فی آخرالزمان – ؛(36) حضرت عیسیعلیه السلام خود، نشانهی آخر الزمان است)).
2- امام صادق علیه السلام میفرماید: ((خمس قبل قیام القائم: الیمانی و السفیانی و المنادی ینادی فی السماء و خسف بالبیداء و قتل النفس الزکیّة)).(37)
3- خروج دجّال قبل از قیام حضرت مهدی و اغوای مردم، از دیگر علائم است.
ذکر این علامتها، باعث شده که خفای زمان ظهور، مانع ایجاد یأس در قلب و جان مؤمنان و صالحان باشد و آنان بدانند که در اوج ناامیدی، امید مستضعفان و صالحان خواهد آمد.
5– جهان پس از ظهور (موفقیت منجی)
یکی دیگر از نکات مشترک، پیروزی و موفّقیّت منجی آخرالزمان، در اجرای کامل دستورهای الهی است که تا آن موقع با این گستردگی، در جهان رخ نداده است.
مصلح آخرالزمان – بر خلاف بقیّهی مصلحان – در احقاق حق و نابودی باطل، شکست و عجز ندارد. او، به هدف خود میرسد و جهان را پر از عدل و داد، مساوات، خوبی، آبادی، صلح و صفا میکند. آرمان شهری که درطول تاریخ، ذهن انسان های صالح را به خود مشغول کرده بود، با آمدن منجی، تحقّق مییابد.
و مسیح میآید و جهان پس از ظهور آن منجی، در صلح و صفای کامل به سر خواهد برد و زمین ایشان از نقره و طلا پر خواهد شد و خزائن ایشان را انتهایی نیست. (اشعیا، 2:7)
شهرهای ویران شده، آباد و آسایش همگانی تأمین شود. گرگ با برّه سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله میخوابد. (اشعیا، 11: 7)
جنگ و خونریزی، از جهان رخت برمیبندد و امّتی بر امّتی شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهد آموخت. (اشعیا، 2:4)
چنین مباحثی در حوزهی تفکّر اسلامی نیز مطرح است که مهدی موعودعلیه السلام جهان را پر از عدل و داد و خیر و نور میکند و نظریّهی ((حاکمیّت خدا)) و برنامهی ((نجات بخشی خاتم رسولان)) را مو به مو اجرا میکند: ((یملأ الأرض قسطاً و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً)).
از لحاظ اقتصادی، رفاه بر جامعه حاکم میشود، نا امنی و خرابی جای خود را به امنیّت و عمران میدهد، هیچ فقیر و محتاج و گرسنهای نخواهد بود: ((فیجیئ إلیه الرجل فیقول: ((یا مهدی! اعطنی …)) فیحثی له فی ثوبه ما استطاع أنْ یحمله)).(38)
امنیّت، چنان حاکم میشود که: ((حتّی تمشی المرأة بین العراق و الشام و لا تضع قدمیها إلاعلی النبات و علی رأسها زینتها))؛(39) زن، تنها و با وسایل گران قیمت، مسافرت میکند و خطری او را تهدید نمیکند.
نیز وارد شده است: ((و ترعی الشاة و الذئب فی مکان واحد و یلعب الصبیان بالحیّات العقاربِ لایضرّهم شیءٌ و یذهب الشر و یبقی الخیر)).(40)
هم نیز صلح و صفا حاکم میشود: ((لوقد قام قائمنا لذهب الشحناء من قلوب العباد و اصطلحت السباع و البهائم))؛(41) نه تنها صلح بر جامعهی انسانی حاکم میشود که بر کلّ موجودات و جانداران، سایه میافکند و…
6– غیبت منجی
منجی و مصلح موعود، براساس هر دو دین، الان، وجود دارد، امّا غایب است و در آخرالزمان میآید، نه آن که در آخرالزمان متولّد شود. اگر منتظران، بدانند منجی وجود دارد، مایهی قوّت قلب و دل گرمی آنان است. طبق عقیدهی مسیحیان، عیسیعلیه السلام بعد از مصلوب شدن، به آسمان رفت و نزد خدای پدر هست تا برگشت دوم و رجعت خود که در آخر الزمان رخ میدهد، امّا طبق عقیدهی مسلمانان و نصِّ قرآن، خداوند، او را بالا برد و نزد او است: ((بل رَفعه الله إلیه و لکن شبّه لهم)).
طبق اخبار صحیح، مهدی موعودعلیه السلام، متولّد شده و زنده است، امّا الان در پس پردهی غیبت است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد.
پس عقیده به نجات بخشی، مبتنی بر ظهور منجی در آخرالزمان است، نه تولّد او در آن زمان که این، خود، نکات لطیفی دارد.
ب) نقاط اختلاف
در نجاتشناسی اسلامی ومسیحی، نقاط اختلافی نیز وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره میشود:
1- نجات بخشی مسیحیّت، مبتنی بر گناه ذاتی و اوّلیّهی انسان است که از عصیان آدم نشئت گرفته و همهی نسل او را سیاه و آلوده ساخته است. آنان، شریعت را فاقد توان ((نجاتبخشی)) میدانند.
پولس در نامه به ((غلاطیان)) تصریح میکند که:
قوانین مذهبی، انسان را نجات نمیدهد، بلکه باید ایمان داشت. اگر ما میتوانستیم با اجرای قانون نجات پیدا کنیم، دیگر لازم نبود که خدا راه دیگری به ما نشان دهد تا بتوانیم از چنگ گناه آزاد شویم. تنها راه آزادی برای همهی ما، این است که به عیسای مسیح ایمان آوریم. قبل از آمدن مسیح، همهی ما، در زندان موقّت قوانین مذهبی بودیم و تنها امید ما این بود که نجات دهندهی ما، عیسی مسیح بیاید و ما را نجات دهد. پس حالا که مسیح آمده، دیگر احتیاجی به قوانین مذهبی نداریم. دیگر فرقی نمیکند که ما یهودی باشیم یا غیر یهودی، غلام باشیم یا آزاد، مرد باشیم یا زن. (غلاطیان، 4:21 – 27)
حالا که مسیح، شما را آزاد کرده است، کوشش کنید آزاد بمانید و بار دیگر خودتان را در بند اسارت قوانین مذهبی گرفتار نسازید. (غلاطیان، 5:2)
امّا در اسلام، انسان، ذاتاً پاک و با فطرت خداجویی آفریده شده است: ((کل مولود یولد علی الفطرة)). مفسّران اسلامی، عموماً، به تنزیه پیامبران معتقد هستند و عمل آدم را گناه نمیدانند(42). بر فرض که آدم گناه کرد، چه ربطی به سرشت انسان ها دارد و چرا دیگران را فاسد میکند: ((ولاتزر وازرة وزر اخری))؟ در اسلام، هر کس، در مقابل عمل خود مسئول است.
علاوه بر این از منظر اسلام، ((شریعت))، نه تنها فاقد توان نجات بخشی نیست که نجات یابی، تنها، در گروِ عمل به شریعت و قانون مذهبی است.
شریعت محمدی، ضامن نجات بشریّت است و نجات هم در گروِ عمل به آن و اجرای دقیق آن است. نجات بخشی مهدی موعود، منوط به اجرای کامل شریعت محمدیصلی الله علیه وآله است (أین محیی معالم الدین). او، سنّتهای تعطیل شده را احیا و اجرا میکند، بر خلاف مسیحیّت که معتقد است با صلیب عیسی و فدیه شدن او، بشر نجات یافته است، امّا این نجات، کامل نیست.
مسلمانان معتقدند، پیامبر صلی الله علیه وآله، نجات کامل را در قالب شریعت و قانون به بشریّت عرضه کرده و کار مهدی موعود، اجرای مو به موی همین قانون و شریعت است.
2- نجات در مسیحیّت، در گرو اعتقاد صِرْف به مسیح و رها شدن از قید و بند شریعت(!) تحقق مییابد؛ یعنی، آزادی و نجات بشر،از مسیر آزادی از قانون و شریعت به دست میآید، امّا معلوم نیست مسیح در بازگشت دوبارهی خود، نجات کامل را چه گونه محقَّق خواهد ساخت.
در اسلام، نجات، در گرو ((اعتقاد و عمل صالح)) و ((عمل به شریعت و قانون)) تحقّق مییابد و کار مهدی موعود، اجرای قانون محمّدی است.
در منطق اسلام، ((ایمان))، موجب نجات است که شامل اعتقاد و عمل، هر دو است، چنان که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ((الإیمان معرفة بالقلب و قولٌ باللسان و عملٌ بالأرکان)).(43)
در این دیدگاه، عمل بِدون ایمان، مقبول نیست، همانگونه که ایمان بدون عمل هم دردی را دوا نمیکند!
در دیدگاه اسلامی، ایمان و اعتقاد، باید همراه با عمل به شریعت باشد تا بشر را نجات دهد، وگرنه صِرفْ اعتقاد به پیامبر، نجاتی در پی ندارد.
این مسئله، از نقاط عمیق اختلاف، درنجاتشناختی اسلام و مسیحیّت است.
نجات بخشی اسلامی، نه بدین انگیزه که انسان، ذاتاً، گناهکار است – که نهاد و طبیعت او پاک است – ، بلکه پیامبرصلی الله علیه وآله برای رهایی انسانها از هوا و هوسها، جهالت و ظلمتها، تبعیض و بی عدالتیها، و… قانون (کتاب) جدید آورده و در جامعهی خود طعم آزادی، نجات و عدالت را به بشریّت چشانده است، امّا تحقّق و اجرای کامل آن، نیاز به ((زمان و زمینه)) دارد که در عصر مهدی (عج) به وقوع میپیوندد.
3- تفاوت دیگر نجاتشناختی اسلامی و مسیحی، این است که ((منتظر و منجی)) در فرهنگ شیعی، در متن جامعه حضور دارد و غیبت او، به معنای عدم حضور و تعامل او در اجتماع نیست، بلکه صرفاً، ((مستوری)) است. او، حضوری کارامد و فعّال در میان جامعه دارد و به علاقهمندان و مریداناش و هر مستضعفی که با زبان حال، او را بخواند، عنایت و توّجه دارد.
امام عصرعلیه السلام در توقیع شریف، به شیخ مفید فرمود: ((إنّا غیر مهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم؛ از سرپرستی و رسیدگی کارهای شما کوتاهی نورزیده و یاد شما را از صفحهی خاطر نزدودهایم))(44). آن حضرت، نه تنها به یادمان است، بلکه در اجتماع ما حضور فیزیکی نیز دارد: ((یطأ فرشهم)).
او، در منازل و مجامع حضور دارد و تشرّف یافتن گروهی به محضر پر خیر و برکتاش، بابی از ابواب کتابهای مربوط به حضرت را به خود اختصاص داده است.
مرحوم شیخ صدوق در کمال الدین فصلی را تحت عنوان ((ذِکْرُ مَنْ شاهد القائمعلیه السلام و رآه و کلّمه)) مطرح میکند و در آن، از افرادی که به محضر ((بقیةالله اعظم))(عج) مشرّف شده و کسب فیض کردهاند، نام میبرد.
گفتنی است گرچه برخی از فرقههای اسلامی، به عدم تولّد آن حضرت معتقدند، امّا از منظر اسلام ناب و تشیّع، این مطلب، مردود است و در کتابهای مربوط، به صورت تفصیلی، ولادت حضرت مهدیعلیه السلام مطرح شده است.
((حضور منجی در اجتماع))، نکتهی تمایز اندیشهی اسلام و تفکّر مسیحی به شمار میرود، هر چند مسیحیان معتقدند که؛ حضرت عیسیعلیه السلام بعد از مصلوب شدن، زنده گردید و به نزد خدا رفت:
بالاخره، مرا میکشند، امّا من روز سوم دوباره زنده میشوم)). (لوقا، 18:33)
بعد از مصلوب شدن، در حالی که ایشان را برکت میداد، از روی زمین جدا شده، به طرف آسمان بالا رفت. (لوقا، 24:50)
از نظر مسیحیان، منجی موعود، در میان مردم و روی زمین، حضور ندارد و در آخرالزمان بر زمین نازل میشود تا صلح و نجات را بیاورد، امّا در اندیشهی اسلامی، غیبت او به معنای عدم حضور نیست: ((بنفسی أنت من مغیّب لم یخلُ منّا)).
در این نوشتار، سعی بر آن بود که نجاتشناختی اسلامی و مسیحی، با هم تطبیق شود. در تطبیق، لازم است نظر طرفین – فارغ از صحّت و سقم آن – بررسی و تطبیق شود و این، بدین معنا نیست که اعتقاد آنان قابل نقد نیست. این امر، کار جداگانهای به نام ((نقد نجاتشناختی مسیحی)) در مبانی و در تطبیق منجی بر مسیح میطلبد.
پی نوشت:
21. بحارالأنوار، ج 51، ص 74؛ ر.ک: الغیبة، شیخ طوسی.
22. معرفت، گفتمان مهدویت.
23. گفتمان مهدویت، ص 135.
24. همان.
25. عیسی به روایت مرقس، پل اسمیت، ترجمهی رشدی.
26. صحیح ترمذی، ج 2، ص 46؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 65.
27. بحارالأنوار، ج 51، ص 485.
28. گفتمان مهدویّت، ص 50.
29. تذکرة الخواص، ص 377.
30. الصواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی.
31. گفتمان مهدویت، ص 85 .
32. مکیال المکارم، ج2، ص 160.
33. همان.
34. بحارالأنوار، ج 52، ص 123.
35. گنجینهای از تلمود، ص 356.
36. الصواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی.
37. کمال الدین، صدوق، ج 2، ص 649.
38. معجم الأحادیث الإمام المهدی، ج 1، ص 85.
39. همان.
40. همان.
41. بحار الأنوار، ج 52 ، ص 319 .
42. پیام قرآن، ج 7.
43. میزان الحکمة، ج 1، ص 301.
44. بحارالأنوار، ج 53 ، ص 177.
منبع: فصلنامه انتظار – شماره 4