در فرآيند آمادهسازي زمينههاي ظهور، برنامههاي سالانه و پروژههاي مختلفي طراحي ميگردد. براي اجراي موفقيتآميز آنها بايد بودجه مورد نياز تخصيص داده شود. برنامهها و پروژههايي كه طراحي ميشوند بايد با توجه به هدفهاي بلندمدت و برنامه راهبردي باشد، يعني با توجه به هدفها و برنامه راهبردي بلندمدت بايد مجموعهاي از برنامهها و هدفهاي سالانه وجود داشته باشند.
طرح راهبردي آمادهسازي زمينههاي ظهور منجي عالم(2)
ناكارآمدي روشهاي آموزش و تبليغ در فرهنگ مهدويت
ضعف كانونهاي ديني و مذهبي از جمله اشكالات ما در ترويج فرهنگ مهدويت است. به طور كلي روشهاي تبليغي ما با ادبيات و وضعيت رشد عاطفي جوانان و نوجوانان در اين عصر متناسب نيست. بعضيها از عصر ظهور فقط شمشير و خشونت و كشتار را تبليغ ميكنند، در صورتي كه به علت ويژگيهاي ممتاز و جاذبههاي عظيم حضرت مهدي(عج)، به جز سردمداران و اشراف و ديوانسالاران نظام طاغوت، اكثر مردم و اهلكتاب به آن حضرت مي پيوندند.
ضعف ديگر ما به كار نگرفتن روشهاي هنري و ادبي در ترويج فرهنگ مهدويت است كه با روحيه جوانان و نوجوانان تناسب ندارد و رغبت و شور و اميد را در آنها ايجاد نميكند.
مسئله ديگر نداشتن هدف و برنامهريزي در نوشتن و تبليغ مهدويت به زبان ساده و روان است كه اگر متناسب با رشد جوانان و نوجوانان صورت گيرد، علاقه و شور را در آنها موجب شود. به علاوه لازم است در نوشتن كتاب يا هنگام سخنراني، سير منطقي محتواي مورد بحث رعايت گردد. در اين زمينه بايد از كليگويي پرهيز كرد و از ضربالمثلهاي مناسب و واژگاني كه به تصويرسازي ذهني كمك ميكند، استفاده نمود. در تبليغ مهدويت لازم است به چند نكته توجه شود:
الف) محتواي پيام دستهبندي شود؛
ب) توالي و ارتباط مطلب به طور مؤثري انجام شود؛
ج) گزينش و انتخاب خوب مطالب؛
د) اجتناب از زيادهگويي كه موجب خستگي و كسالت ميشود؛
هـ) جمعبندي و نتيجهگيري كه موجب شيريني بحث ميگردد؛
و) درك عميق از محتوا و اشراف بر مسئله مورد بحث؛
ز) استفاده مؤثر از ادبيات، هنر و فنآوري؛
ح) نقد بينش و نگرشهاي منفي در زمينه مهدويت.
ناتواني مدعيان اصلاحات
امروزه مكاتب فكري كه از عواطف و روابط مسائل زمان و مكان خود تأثير پذيرفتهاند و آزادي، حقوق بشر و حل مشكلات و نابسامانيهاي مردم را ادعا ميكنند، ضعفها و كاستيها و پوچي آنها از نظر تئوري و عملي مشخص شده است. اكنون مكاتب و جهانبينيهاي مادي به پوچي رسيدهاند؛ مانند «ايدهآليسم» هگل، «ماترياليسم ديالكتيك» ماركس، «اگزيستانسياليسم» هايدگر و ياسپرس و سارتر، و «پوچي و عبث» آلبركامو.
انسان امروزي دريافته كه اين مكاتب قادر نيستند ستم را رفع كنند و آن را به رستگاري و سعادت تبديل نمايند، اما اميد اندكي به منجي عالم در دل آنها وجود دارد كه سعادت انسان را تضمين نمايد و مشكلات و نابسامانيهاي جسمي و روحي او را حل كند. بنابراين در انسانها انتظار مبهمي به فرداي سرشار از سعادت وجود دارد.
از خود بيگانهكردن انسانها
كار استعمار جديد، نفي فرهنگ بومي و جايگزين كردن فرهنگ استعماري است. استعمار در جوامع مختلف عمل ميكند و فرهنگ جوامع اسلامي را مسخ ميكند. در گذشته وضعيت مردم در كشورهاي اسلامي، عربي و افريقايي با امروز فرق داشت و طرز لباس پوشيدن، آرايش و معماري شهرها و خانهها با احساسات و ارزشها، اعتقادات، فرهنگ، مذهب و تاريخ خودشان منطبق بود. اما امروزه بسياري از آنها غربزده شدهاند.
بسياري از انسانها به وسيله پول، مد، مذاهب انحرافي، نظام طبقاتي و يا پست سازماني از خود بيگانه ميشوند و پول ديگر ابزار زندگي نيست، بلكه انسان خود ابزار پول ميشود. انسان پولدار، ارزشها و امكاناتي را كه به پول مربوط است به خودش منسوب ميكند و جامعه نيز ارزشهاي پول را به او نسبت ميدهد.
مد نيز انسان را از خود بيگانه ميكند. بسياري از افراد خودشان را به عمد يا غيرعمد شبيه ديگران درميآورند. در واقع انسان وقتي به اين بيماري دچار شود، شخصيت خود را فراموش ميكند و از خويش نفرت دارد. براي آنكه از همه ويژگيهاي ملي، فرهنگي، مذهبي و تاريخي خود دور شود، خودش را بيقيد و شرط به شكل فرهنگ ديگري درميآورد و از خودش و فرهنگ و مذهب و تاريخ خويش بيگانه ميشود. براي مثال، ميتوان از وضعيت حجاب و آرايش تعدادي از دختران و خانمها در شهرهاي بزرگ كشور نام برد. همينطور برخي از افراد با گرفتن پست در نظام اداري از خود بيگانه شده، خود را فراموش ميكنند. مذهبهاي انحرافي نيز ارزشهاي واقعي و اصالتهايي را كه در انسان هست نفي مينمايد و انسان را از خود بيگانه ميكند.
سستشدن نظام خانواده
محققي كه درباره موضوع افزايش طلاق در جوامع پيشرفته تحقيق ميكند بايد تمام عوامل مؤثر در افزايش طلاق را در نظر گيرد. اين علتها را اگر از انقلاب صنعتي بررسي كنيم، مي بينيم كه انقلاب صنعتي موجب توسعه زندگي شهري شد و به تدريج آزادي اجتماعي زنان و بركناري آنان از امر خانواده را موجب گشت و به موازات آن اعتقادات مذهبي در غرب كمرنگ شد. زنان از لحاظ اقتصادي و آزادي عمل در خارج از خانه مستقل ميشوند. مجموعه اين عوامل موجب سست شدن خانواده و افزايش طلاق در غرب شده است. زنان بر اثر تحصيل آزادي اجتماعي و سست شدن اعتقادات ديني از چهارديواري خانه بيرون ميآيند و در جامعه شروع به كار ميكنند و ديگر به خانهداري و بچهداري رغبت نشان نميدهند. در نتيجه، خانواده چنانكه بايد باشد، استوار نيست و به آساني متلاشي ميشود. در ايران نيز اين مسئله دارد به تدريج خود را نشان ميدهد.
توزيع و حركت جمعيت
تقسيم جمعيت از نظر مكاني، سني و جنسي، «توزيع جمعيت» خوانده ميشود و هيئت ناشي از همه اين تقسيمها «تركيب جمعيت» نام دارد. حركت جمعيت ناشي از دو مسئله است؛ اول، زايش و طول عمر و مرگ؛ دوم، حركت اجتماعي جمعيت كه معلول پراكندگي و كوچ كردن است. با پيشرفت صنعت و تجارت، روستاييان بيشتر به طرف شهرها هجوم ميبرند و شهرها دچار تراكم جمعيت ميشود. طول عمر متوسط انسان در عصر فلز هيجده سال و در قرون وسطا 33 سال و امروزه در كشورهاي صنعتي و كشور ما به بيش از هفتاد سال رسيده است. بيشترين قشر جامعه ما را جوانان تشكيل ميدهند. افزايش جمعيت دشواريهاي زيادي براي جوامع به وجود ميآورد مانند دشواري در تهيه خوراك، پوشاك و مسكن و مدرسه و بيمارستان و سختي در حمل و نقل.
نظام سرمايهداري
در نظام سرمايهداري چون صنعت جاي كشاورزي را ميگيرد و حتي كشاورزي را به صورت صنعتي درميآورد، فرد جاي خانواده را ميگيرد. در نظام كشاورزي فرد واحد اجتماع به شمار نميآمد بلكه جزئي از خانواده بود و خانواده واحد سازنده اجتماع محسوب ميشد. اما در دوره صنعتي در غرب، هركس بتواند پول درآورد، حق حيات دارد و ميتواند مقتدر و محترم باشد. شخص در محيط كشاورزي و خانگي، همه جريان كار را از نزديك ميبيند و هدف و معناي كار خود را درمييابد، اما در كارخانههاي بزرگ چنين نيست. هر ماشين از هزاران قطعه تشكيل شده و هر قطعه را افراد متخصص مختلفي ميسازند. در نتيجه، كارگر نتيجه و هدف كار خود را نميبيند يعني كار خود را بيمعنا مييابد و با خشم به كارفرما و ماشين توليد مينگرد.
ظهور مذهب پروتستان از تحولاتي بود كه همراه با نظام سرمايهداري در غرب رخ نمود. چون قوانين سخت مذهب كاتوليك با سوداگرايي، پولپرستي و رباخواري موافقت نداشت، در كشورهاي صنعتي جديد راه افول پيمود و زمينه را براي مذهب پروتستان كه با اخلاق سوداگرانه از نظام سرمايهداري ميساخت، هموار نمود. در نتيجه سرمايهداران با دخالت مستقيم و غيرمستقيم در حكومت و دستگاههاي قانونگذاري، دخالت در انتخابات نمايندگان مردم و اعضاي حكومت، خود را بر دستگاه قانونگذاري تحميل كردند و با تبليغات زهرآگين مردم را فريب دادند و با برپا كردن آشوب و جنگهاي داخلي و خارجي، جامعه را زير سلطه خود درآوردند. نمونه بارز آن را در لشكركشي امريكا به عراق به روشني ميتوان ديد.
مشخص كردن اهداف كمي و كيفي آمادهسازي زمينههاي ظهور
براي تدوين راهبرد آمادهسازي زمينههاي ظهور، بايد اهداف بر اساس درك درست از جهانبيني و ايدئولوژي و معيارها و ارزشهاي اعتقادي مشخص شود. هدفهاي كوتاهمدت، ميانمدت و بلندمدت بايد داراي ويژگيهاي ذيل باشند:
الف) بتوان به صورت كمي آنها را سنجيد؛
ب) واقعي باشند؛
ج) بتوان آنها را درك كرد؛
د) بتوان به آساني به آنها دست يافت.
اين اهداف بايد در چارچوب ارزشها سنجيدني باشد و به صورت كمي، چالشگر، واقعي و سازگار با ديگر هدفها و الويتبندي شده باشند.
اهداف آمادهسازي زمينههاي ظهور در نظام اسلامي عبارتند از:
1. خودسازي فردي و اجتماعي و حركت به سمت انسان كامل (امام زمان(عج)) و كسب رضايت الهي؛
2. جهتگيري تمام فعاليتها به سمت آمادهسازي زمينههاي ظهور؛
3. گسترش نظارت عمومي و فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر براي هدايت انسانها در تمامي ابعاد؛
4. مبارزه با ظلم و بيعدالتي براي استقرار نظامي مبتني بر قسط و عدل؛
5. ايجاد نهضتهاي آزاديخواه و ظلمستيز و عدالتخواهانه براي دفاع از نواميس مسلمانان؛
6. گسترش فرهنگ مهدويت و خنثا نمودن برداشتهاي انحرافي از انتظار؛
7. آماده كردن خود و جامعه در ابعاد مختلف براي ظهور منجي عالم(عج).
تدوين راهبرد آمادهسازي زمينههاي ظهور
اعتقاد به ظهور منجي عالم و نياز به آمادگي براي انقلابي جهاني، چنان ضروري است كه بزرگان ما انتظار را راهبردي مهم در اين برهه از زمان ميدانند. انتظار دوره آمادهسازي فردي و اجتماعي به شمار ميآيد كه زمينهساز انقلاب جهاني منجي عالم است. هر حركت و انقلابي كه اين دوره را پشت سر نگذاشته باشد، ناقص بوده، به نتيجه نخواهد رسيد. هر انقلابي كه دوره انتظار و آمادهسازي نداشته باشد و بر اساس جو محيط و جريان حاكم حركت نمايد، در همان گامهاي اول در زير بار فشارها و ابهامها گرفتار ميشود. انسان منتظر بايد در زندگي فردي و اجتماعي طرح راهبردي و نقشه داشته باشد و بر اين اساس حركت كند و خود و محيط اطرافش را آماده سازد. طرح راهبردي بر اساس اهداف مشخص شده شكل ميگيرد و اهداف بر اساس معيارها و ارزشهاي اعتقادي مشخص ميشود. انسان معتقدي كه در محيط اطراف خود ظلم و فساد و بيعدالتي ميبيند، نميتواند به آن بياعتنا باشد. براي مقابله با آن بايد آگاهانه برنامهريزي و عمل نمايد.
براي آمادهسازي زمينههاي ظهور، بايد راهبردهاي مختلف شناسايي و بررسي شود و بهترينشان انتخاب گردد. براي اين كار بايد اين راهبردها را از نظر محاسن، معايب، هزينهها و منافع بررسي كرد و بر حسب اهميت به ترتيب اولويتبندي نمود. راهبرد آمادهسازي مقدمات ظهور موجب ميشود جامعه با طي مراحل تدريجي، از حالت كنوني خود پا را فراتر بگذارد و به اهداف مورد نظر خود دست يابد. هدف از تدوين اين راهبرد، تعيين اين مسئله است كه آيا فعاليتها و تصميمگيريها در فرآيند آمادهسازي درست انجام ميشود يا خير؟ چه روشي ميتواند اين كارها را به نحوي اثربخشتر انجام دهد؟
افرادي كه در بررسي و انتخاب راهبردها مشاركت ميكنند بايد اطلاعات جامعي از وضعيت داخلي و خارجي و اهداف مشخص شده در اختيار داشته باشند. آگاهي از اين اطلاعات و اشراف به آن، به تصميمگيران كمك ميكند تا راهبردهاي خاصي را كه در ذهن و فكر خود دارند، شفاف نمايند.
اين راهبردها بايد به صورتي آگاهانه تدوين و همآهنگ شود و ارزيابي گردد. اگر مديران و مسئولان، راهبرد منسجم و مسير معيني نداشته باشند به هدف نخواهند رسيد. مسئولان و برنامهريزان بايد به شيوهاي آگاهانه، هدفها و راهبردهاي خود را در چارچوب ارزشها و باورها مشخص نمايند و به آگاهي ديگران برسانند. عواملي كه در تدوين و اجراي راهبرد آمادهسازي زمينههاي ظهور مؤثر هستند عبارتند از:
1. درك عميق از نظام ارزشي، فرهنگ و باورهاي ديني؛
2. تغيير نگرش در زمينه مسائل فرهنگي، اقتصادي، حقوقي، هنري، پژوهشي، علمي و فنآوري؛
3. بررسي واقعبينانه اوضاع داخلي و خارجي كشور براي اطلاع از نقاط ضعف و قوت، شناخت فرصتها و تهديدها؛
4. مشخص كردن دقيق مأموريت و اهداف كوتاهمدت، ميانمدت و بلندمدت نظام اسلامي؛
5. تدوين و اجراي سياستگذاريهاي درست در جامعه؛
6. تهيه برنامههاي كوتاهمدت و ميانمدت؛
7. تخصيص بودجه و منابع مورد نياز در اين زمينه؛
8. تهيه روشها و قوانين اجرايي؛
9. نظارت مستمر بر اجراي راهبردها و كنترل آنها.
سياستگذاريهاي آمادهسازي زمينههاي ظهور
تغيير در مسيرهاي راهبردي در اين زمينه خود به خود انجام نميشود. براي اينكه راهبردي كارساز واقع شود، نيازمند سياستهايي است كه بتواند امور روزمره فعاليتهاي مربوط به آمادهسازي زمينههاي ظهور را اداره نمايد. با اتخاذ چنين سياستهايي، حل مسائل روزانه آسان ميگردد و رهنمودهايي نمايان ميشود كه ميتوان بدان طريق راهبردهاي آمادهسازي زمينههاي ظهور را به اجرا درآورد. مقصود از سياستها در اين زمينه، رهنمودها، مقررات و شيوههايي از مديريت خاص است كه براي حمايت و تقويت فعاليتهاي تكنولوژيك در نظر گرفته ميشوند تا كشور، وزارتخانهها و سازمانهاي متولي آمادهسازي زمينههاي ظهور بتوانند به هدفهاي تعيين شده دست يابند. در سايه تعيين اين سياستگذاريها ميتوان مرزها و محدودههاي انواع فعاليتها و كارها را تعيين نمود و افراد و مسئولان را ارزيابي كرد و به اهداف تعيين شده دست يافت. در تدوين و اجراي سياستگذاريهاي آمادهسازي زمينههاي ظهور لازم است به اين چند نكته توجه شود:
الف) پيشبيني سمت و سوي آمادهسازي زمينههاي ظهور در آينده و نقش اساسي اوضاع داخلي؛
ب) يكپارچه كردن راهبرد آمادهسازي زمينههاي ظهور با سياستگذاريها و وضعيت محيطي و نظام ارزشي؛
ج) در نظر گرفتن مسئله آمادهسازي زمينههاي ظهور در تمام تصميمگيريهاي راهبردي قواي سهگانه، وزارتخانهها، سازمانها و نيروهاي نظامي در هنگام هدفگذاريها، استراتژيها و سياستگذاريها.
در واقع سياستگذاريهاي مسئولان در اين زمينه، براي افراد جامعه و مديران روشن ميكند كه چه انتظاري از آنها ميرود. بدين وسيله درصد موفقيت مديران در اجراي راهبردهاي آمادهسازي افزايش مييابد.
اجراي راهبرد آمادهسازي زمينههاي ظهور
در اجراي راهبرد آمادهسازي همه مردم بايد خود را در اجراي راهبرد، اهداف و نظام ارزشي متعهد بدانند. اگر آنها راهبرد آمادهسازي تدوين شده را درك نكنند و به آن اطمينان نداشته باشند و خود را متعهد ندانند، تلاشهايي كه در اين زمينه صورت ميگيرد با مشكلات زيادي روبهرو ميشود و با موفقيت اجرا نخواهد شد. به طور كلي تدوين طرح راهبرد آمادهسازي (نوشتن و گفتن آنچه بايد انجام شود) از اجراي آن (انجام دادن كارها) آسانتر است. اجراي راهبرد آمادهسازي فرآيندي عملياتي به شمار ميآيد كه بر كارآيي فعاليتها تأكيد دارد. در اين زمينه بايد به اين نيازها توجه كافي مبذول داشت:
1. اجراي موفقيتآميز راهبرد، به انگيزه ويژه و مهارتهاي مديران و افراد سازمان يا جامعه نياز دارد؛
2. ايجاد محيطي صميمي براي همكاري، همفكري و همآهنگي بين مسئولان و مردم ضروري است؛
3. آموزش و ارتقاي مستمر توانمنديهاي منابع انساني ضرورت دارد؛
4. رشد و توسعه فعاليتهاي علمي و پژوهشي و فنآوري در زمينه مهدويت و انتظار لازم است؛
5. بين مسئولان و افراد سازمانها و جامعه بايد ارتباط مؤثر وجود داشته باشد؛
6. اهداف و راهبردهاي مناسب بايد مشخص گردد؛
7. نظارت مستمر بر تمام فعاليتها و كنترل در اين زمينه صورت پذيرد؛
8. به برنامهريزي و تخصيص منابع و بودجه مناسب بايد توجه شود؛
9. روشها و قوانين مورد نياز براي آمادهسازي لازم است؛
10. ساختار و شبكه سازماني مناسب ضرورت دارد؛
11. پژوهشگران، عالمان و استادان دانشگاه و معلمان بايد تبادل نظر و همفكري صميمي داشته باشند؛
12. در سطح جامعه بهخصوص نسل جوان بسيج فكري، علمي، مادي و معنوي انجام شود.
برنامهريزي
برنامهريزي، پلي است بين وضعيت فعلي آمادهسازي و آينده آن كه احتمال دستيابي به هدفهاي از پيش تعيين شده را بالا ميبرد. در واقع برنامهريزي سنگ بناي فرآيند تدوين و اجراي راهبردهاي اثربخش به شمار ميآيد. از اين مسئله مهم مدتها غفلت شده است. برنامهريزي براي آمادهسازي زمينههاي ظهور، براي اجرا و ارزيابي موفقيتآميز راهبرد آمادهسازي ضرورت دارد كه احتمال دستيابي به هدفهاي از پيش تعيين شده را بالا ميبرد. در برنامهريزي بايد اهدافي را كه ميتوان اندازهگيري كرد و دستيابي به آن آسان است، دقيقاً مشخص شود. براي پيشرفت برنامههاي آمادهسازي بايد افراد معتقد و متخصص و آگاه به اهداف و راهبردهاي آمادهسازي، آن را ارزيابي كنند.
در هر برنامهاي بايد راهكارهاي مختلف براي پيشرفت موفقيتآميز مشخص گردد. و معيارهاي كمّي براي ارزيابي برنامهها تعريف شود. بايد در موارد بحراني به طور مناسب و به موقع تصميم گرفت و بودجه مورد نياز را براي اجراي فعاليتها و طرحهاي مورد نياز تخصيص داد. به طور كلي، موفقيت در مسير آمادهسازي زمينههاي ظهور، به بسيج نيروها، تحقيقات علمي، تشخيص درست معيارها و ارزشها، مشخصكردن مأموريت و اهداف، تدوين و اجراي راهبردها و اعمال نظارت وكنترل در برنامهريزي خوب و مناسب، بستگي دارد.
تخصيص منابع و بودجه مورد نياز به برنامههاي ساليانه
در فرآيند آمادهسازي زمينههاي ظهور، برنامههاي سالانه و پروژههاي مختلفي طراحي ميگردد. براي اجراي موفقيتآميز آنها بايد بودجه مورد نياز تخصيص داده شود. برنامهها و پروژههايي كه طراحي ميشوند بايد با توجه به هدفهاي بلندمدت و برنامه راهبردي باشد، يعني با توجه به هدفها و برنامه راهبردي بلندمدت بايد مجموعهاي از برنامهها و هدفهاي سالانه وجود داشته باشند. موفقيت در اين برنامهها، موجب ميگردد تا در برنامه راهبردي آمادهسازي زمينههاي ظهور موفق شد. براي اين كار بايد منابع و بودجه مورد نياز تخصيص داده شود. اين تخصيص بايد بر اساس اولويت اهداف تدوين شده باشد.
تهيه قوانين اجرايي
قوانين اجرايي، رهنمودها، روشها، مقررات و شيوههايي را شامل ميشود كه براي حمايت و تقويت كارها و فعاليتها در زمينه آمادهسازي مقدمات ظهور مورد نياز است.
نظارت بر اجراي برنامه آمادهسازي زمينههاي ظهور
مديران و مسئولان بايد براي حصول اطمينان از انطباق نتايج واقعي با نتايج برنامهريزي شده، نظارت كنند. كارهايي كه در اين زمينه انجام ميشود عبارت از كنترل كردن و نظارت بر كميت و كيفيت فعاليتهاست. راهبرد آمادهسازي مقدمات ظهور، بايد از طريق اين سه فعاليت بررسي و ارزيابي شود:
الف) بررسي مباني آمادهسازي زمينههاي ظهور؛
ب) مقايسه نتايج به دست آمده در اجرا (نتايج واقعي) با نتايج برنامهريزي شده؛
ج) اقدامات اصلاحي در زمينه آمادهسازي مقدمات ظهور.
در صورت اجراي موفقيتآميز راهبرد آمادهسازي، نتايج ارزيابي راهبردها موفقيتآميز خواهد بود؛ به صورتي كه اهداف كوتاهمدت و بلندمدت تأمين ميشود.
براي ارزيابي راهبرد آمادهسازي زمينههاي ظهور توجه به اين معيارها ضروري است:
ـ سازگاري راهبرد آمادهسازي با اهداف كوتاه و بلندمدت و سياستها؛
ـ سازگاري اين راهبرد با مجريان؛
ـ همآهنگي راهبرد توسعه آمادهسازي با عوامل محيطي داخلي و خارجي؛
ـ امكانپذير بودن راهبرد آمادهسازي مقدمات ظهور در وضعيت موجود و آينده؛
ـ همآهنگي و انطباق برنامه آمادهسازي زمينههاي ظهور با منابع موجود و تخصيص داده شده؛
ـ مزيت رقابتي راهبرد آمادهسازي مقدمات ظهور در يكي از زمينهها.
براي رسيدن به هدف اصلي، اقدامات ذيل پيشنهاد ميگردد:
1. تبيين معيارها، ارزشها و اهداف در مكتب مهدويت(عج)؛
2. تغيير نگرش اساسي در توسعه اقتصادي و عدالت اجتماعي؛
3. داشتن ديدگاه و نگرش سيستمي در فرآيند آمادهسازي مقدمات ظهور؛
4. مشخص كردن اهداف كوتاهمدت، ميانمدت و بلندمدت؛
5. تدوين سياستگذاريهاي مورد نياز در فرآيند آمادهسازي زمينههاي ظهور؛
6. بررسي تمام راههاي عملي اجراي راهبردها در فرآيند آمادهسازي؛
7. اجراي راهبرد انتخاب شده و سياستهاي مدون در اين فرآيند؛
8. برنامهريزي و تخصيص بودجه موردنياز به طرحها و فعاليتها؛
9. نظارت دقيق بر فعاليتها و طرحها؛
10. گسترش مراكز آموزشي، دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي در اين زمينه؛
11. گسترش فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر يا توسعه نظارت و كنترل عمومي؛
12. نهادينه كردن فرهنگ مهدويت در دو بخش فرهنگ عمومي و فرهنگ جامعه علمي؛
13. طرح بحثهاي مربوط به امام زمان(عج) در كتابهاي دبستاني، دبيرستاني و دانشگاهي؛
14. ايجاد رشتهاي در حوزه و دانشگاه به نام مهدويت و زمينهسازي مقدمات ظهور؛
15. تربيت مدرسان متخصص در زمينههاي مختلف مهدويت متناسب با سن مخاطبان؛
16. استفاده از هنر و فنآوري در گسترش آموزههاي فرهنگ مهدويت؛
17. ايجاد نظام ارزشيابي مدرسان و مبلغان فرهنگ انتظار و مهدويت؛
18. استفاده مؤثر از مجالس و محافل مذهبي و تبيين درست فرهنگ مهدويت؛
19. ايجاد معاونتي در رياستجمهوري و وزارتخانهها در اين زمينه؛
20. استفاده بيشتر و بهتر از صدا و سيما در اين زمينه؛
21. افزايش بحثهاي مربوط به امام زمان(عج) در مجلات و روزنامهها؛
22. بسيج شاعران و هنرمندان و حمايت از آنها در اين زمينه؛
23. بسيج و همآهنگ كردن امامان جمعه براي خواندن خطبههاي مؤثر در اين مورد؛
24. بسيج جوانان و نيروهاي مردمي در عرصه مهدويت؛
25. درك نياز واقعي جوانان و نوجوانان در اين زمينه و دادن پاسخ مناسب به آنها؛
26. خلاصه كردن تحقيقات بزرگان و نوشتن آنها به زبان نسل جوان؛
27. تهيه بروشورهاي پرمحتوا، هنري، كمحجم براي دانشآموزان و دانشجويان؛
28. ايجاد تشكيلات در مراكز استانها براي پاسخگويي به شبهات نسل جوان؛
29. بسيج پژوهشگران در زمينههاي يادشده و مشخص كردن اولويتهاي تحقيقاتي؛
30. تهيه دايرةالمعارف جامع مهدويت و انتظار؛
31. ايجاد مراكز تحقيقي و تخصصي؛
32. تهيه نوار و سيدي سخنراني و فيلم و نمايشنامه در عرصه انتظار؛
33. توسعه مجلات تخصصي، همايشها و مسابقات در عرصه مهدويت؛
34. تهيه و حمايت از كتابهاي قصه و رمان براي سطوح مختلف سني؛
35. تهيه فيلم، نقاشي، نوشته و تابلوهاي هنري ارزنده در عرصه مهدويت و حمايت از آن؛
36. تخصصي كردن آموزههاي مهدويت و انتظار؛
37. ايجاد نظام ارزيابي مدرسان و مبلغان فرهنگ مهدويت و انتظار؛
38. گسترش فرهنگ مهدويت از طريق نوشتن و ترجمه كتابهاي مفيد؛
39. نشر آثار ارزنده به زبانهاي زنده جهان؛
40. توسعه سايتهاي مربوط به فرهنگ مهدويت؛
41. گسترش سفرهاي زيارتي و اهميت بيشتر به دعاي ندبه و تبيين نقش امام زمان(عج) در جهان؛
42. بسيج جوانان و مردم براي هرچه بيشتر با شكوه برگزار كردن جشنهاي نيمه شعبان؛
43. نشر كتابهاي آموزشي و هنري در زمينه وظايف منتظران در عصر غيبت؛
44. گسترش فرهنگ احترام به نسل جوان و نوجوان و پرورش حس عواطف در آنها؛
45. تشويق و ترغيب جوانان به پاكي و ارزش قائل شدن براي اظهارنظر آنها و دادن مسئوليت به آنان.
نتيجه
در اين مقاله به اختصار درباره طرح راهبردي آمادهسازي مقدمات ظهور بحث و بررسي شد و براي اجراي آن، مدل راهبردي ارائه گرديد. اين طرح استراتژيك طولانيمدت بايد تا ظهور حضرت مهدي(عج) ادامه يابد و بايد به طور پيوسته ارزيابي و اصلاحات لازم در آن انجام شود. اين طرح يك طرح راهبردي است و به نظام ارزشهاي اعتقادي و باورهاي اسلامي ما بستگي دارد. اين طرح از پنج مرحله يكپارچه و مرتبط به هم تشكيل شده است. در مرحله اول مشخص كردن نظام ارزشهاي اعتقادي، معيارها و شاخصها و مؤلفههايي است كه جزء اعتقادات و باورهاي يك نظام و جامعه اسلامي درآمده و جهت حركت آن را مشخص ميكند و به آن اعتماد به نفس ميدهد. در مرحله دوم، بررسي و تجزيه و تحليل وضعيت مهدويت و آمادهسازي شرايط ظهور در داخل و خارج از كشور است كه در نتيجه نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهديدها مشخص ميشود. مرحله سوم تعيين اهداف، راهبردها و سياستگذاريهاي مورد نياز در چارچوب ارزشها و باورهاست. در اين مرحله اهداف راهبردها و سياستگذاريها در چارچوب ارزشها و باورها به صورت شفاف تدوين و مشخص ميشود. در مرحله چهارم اجراي راهبردها و سياستگذاريهاي تدوين شده در چارچوب نظام ارزشها و باورهاست. در اين مرحله برنامههاي مختلفي جهت تحقق اهداف و راهبردها تهيه ميشود و بودجه مورد نياز و دستورالعملهاي اجرايي فراهم ميشود. مرحله پنجم نظارت و كنترل بر اجراي دقيق طرح در طول فرآيند آمادهسازي شرايط ظهور است. در اين مقاله پنج مرحله ياد شده مورد بحث و بررسي قرار گرفت و توصيههاي لازم در چارچوب اهداف چشمانداز و باورهاي اسلامي ارائه گرديد.
منبع:خبرگزاری فارس