صحيح بخارى از ابن عمر آورده است كه پيغمبر فرمود : خدا كور نيست اما چشم راست دجال كور و مانند انگور بر آمده بر آب است . شبى كنار كعبه در خواب مردى سبزه را ديدم كه زيباترين اشخاص بود . گيسويش بين شانه هايش آويزان بود و مويش را بافته بود . از سرش گويا آب مى چكيد . دستش را بر شانه دو مرد نهاده ، طواف بيت مى كرد . پرسيدم : كيست ؟ گفتند : مسيح بن مريم است . بعد پشت سرش مردى با موى مجعّد و فِرْ ديدم ]كه دجال بود[ .
عبد الرزاق از ابو هريره آورده است كه رسول خدا فرمود : چه حالى خواهيد داشت اگر عيسى بن مريم از آسمان بيايد و حكومتى تشكيل دهد و پيشواى شما شود ( يا فرمود : در حالى كه امامتان از شماست ) ؟ عبد الرزاق از ابو هريره نقل كرده است كه رسول خدا فرمود : سوگند به خدايى كه جانم به دست اوست ! نزديك است كه عيسى بن مريم به ميانتان بيايد و حاكمى عادل و امامى دادگر باشد . صليب ها را بشكند و خوك ها را بكشد و قانون جزيه بنهد و آن قدر مال ببخشد كه احدى نياز نداشته باشد كه مالى بپذيرد .
جامع السيوطى آمده كه رسول خدا افزود : اگر (مسيح(عليه السلام)) بر قبرم بايستد و بگويد : اى محمد ، برايش حاضر مى شوم .
مسند الشاميين آورده است : « در رزق حلال مى افزايد » . ابو اشعث از راوى (ابوهريره) پرسيد : گمان نمى كنم بر شما چهار زن كه حلال است ، بيفزايد ! ابو هريره بدو نگريسته و لبخند زد و گفت : درست گفتى .
ابو اشعث ، ابو هريره را به زحمت انداخت و از او خواست كه اگر عيسى(عليه السلام) ازدواج با زن پنجم را كه حلال است ، حلال مى كند ، بيان نمايد ; اما ابوهريره چنين مطلبى را رد كرد و نگفت چه حرام هايى حلال مى شود .
بيان شافعى از ابو سعيد آورده است كه رسول الله فرمود : مهدى كه عيسى بن مريم پشت سرش نماز مى خواند ، از ماست . حافظ ابو نعيم هم در كتاب مناقب المهدى(عليه السلام)كه از كتب اصولى حديث است ، اين را آورده است .
بيان شافعى از حذيفه نقل مى كند كه رسول خدا فرمود : وقتى عيسى(عليه السلام)بيايد ، مهدى متوجه مى شود ، گويا از مويش آب مى چكد ، مهدى مى گويد : بيا و پيشنماز مردم باش . عيسى مى گويد : نماز جماعت به قصد شما برپا شده است ، از اين رو عيسى(عليه السلام)پشت سر مهدى كه از فرزندانم است ، نماز مى گزارد . در پايان نماز ، عيسى برمى خيزد و مهدى در جايگاه مى نشيند . عيسى با مهدى بيعت مى كند و چهل سال مى ماند . شافعى مى افزايد : ابو نعيم در مناقب المهدى روايت را به همين صورت آورده است .
نيز عقد الدرر مانند بيان شافعى با تفاوت اندك به نقل از طبرانى و ابو نعيم ; الحاوى مانند روايت دوم عقد الدرر از دانى ; صواعق ابن حجر مانند روايت دوم عقد الدرر از طبرانى و ابن حبان .
القول المختصر مى گويد : در حالى كه مهدى و مؤمنان همراهش در بيت المقدس اند . . . عيسى دستش را بر شانه امام مى گذارد و مى گويد : پيش بيا و نماز بگزار كه به قصد تو برپا شده است ، پس مهدى كه امام مسلمانان و عيسى(عليه السلام)است ، برايشان نماز مى خواند .
ارتقاء الغرف سخاوى از حذيفه با سند مرفوع آورده است : مهدى متوجه آمدن عيسى بن مريم(عليه السلام) مى شود. . . مهدى مى گويد : پيش بيا و براى مردم نماز بگزار ; اما عيسى مى گويد : نماز به قصد تو برپا شده است ; پس پشت سر فرزندم مهدى ، نماز مى خواند .
ابن حماد از عبد الله بن عمرو آورده است : عيسى بن مريم براى يارى مهدى ، از آسمان فرود مى آيد و پشت سرش نماز مى خواند .
بدائع الزهور از اويس ثقفى آورده است كه پيامبر فرمود : عيسى بن مريم هنگام برپايى قيامت ، فرود مى آيد و محل نزولش كنار مناره بيضا در شرق مسجد جامع دمشق است . ميان قامت ، سياه مو و سفيدگون است . ابتدا وارد مسجد مى شود و روى منبر مى نشيند و مردم به سخن او گوش مى دهند . مسلمانان و مسيحيان و يهوديان خدمتش مى رسند و آنچنان ازدحام مى شود كه همديگر را لگد مى كنند . مؤذن مسلمانان اذان مى گويد و نماز برپا مى شود كه نماز صبح است . عيسى مأموم مى شود و در نماز به مهدى اقتدا مى كند .
ابن شيبه از عثمان بن ابو العاص در حديثى طولانى آورده است : عيسى بن مريم ، هنگام نماز صبح فرود مى آيد . امير مردم (مهدى) به او مى گويد: اى روح الله ! پيش بيا و برايمان نماز بگزار . مى گويد : شما امتى هستيد كه بعضى براى برخى ديگر رهبر و اماميد ]و تو امام همگان هستى[ پيش بيا و برايمان نماز بخوان . مهدى پيش مى آيد و براى مردم نماز مى خواند . وقتى مهدى برود ، عيسى با سلاح به سوى دجال مى رود . وقتى دجال او را مى بيند ، مانند سرب ذوب مى شود . عيسى شمشيرش را در سينه دجال فرو كرده و او را مى كشد ، بعد يارانش را شكست مى دهد .
ر.ك : احمد و مانند ابن شيبه ، طبرانى كبير مانند روايت نخست احمد از ابو نضره ; حاكم مانند روايت نخست احمد با تفاوت اندك كه بنا بر شرط مسلم صحيح دانسته ; در المنثور مانند روايت نخست احمد با تفاوت اندك ، و گفته : روايت را اينان آورده اند : ابن ابى شيبه ، احمد ، طبرانى ، حاكم به نقل از عثمان بن عاص كه صحيح دانسته و . . .
عقد الدرر مى نويسد : وقتى كه امير مؤمنان على بن ابى طالب(عليه السلام) از دجال سخن مى گفت فرمود : مهدى(عليه السلام) وارد بيت المقدس شده و پيش نماز مردم مى شود . وقتى در روز جمعه ، نماز برپا گردد ، عيسى بن مريم كه دو لباس سرخ برّاق به تن دارد ، مى آيد . سفيدگون است ، موهاى مجعد دارد و گويا از سرش روغن مى چكد . شبيه ترين فرد به پدرتان ابراهيم خليل الرحمان(عليه السلام) است . مهدى مى فهمد و به عيسى(عليه السلام) مى نگرد و مى فرمايد : اى فرزند مريم بتول ! پيشنماز مردم باش . مى گويد : نماز به قصد تو برپا شده است . پس مهدى(عليه السلام) پيش مى رود و براى مردم نماز مى گزارد و عيسى(عليه السلام) پشت سرش اقتدا مى كند و با مهدى بيعت مى نمايد .
بعد عيسى به سوى دجال مى رود ، وقتى به او مى رسد ، ضربه اى مى زند كه سفيانى مانند سرب آب مى شود . زمين هيچ يك از ياران دجال را نمى پذيرد و اگر پشت سنگ و درخت پنهان شده باشند ، به مؤمن مى گويند : يك كافر اينجاست ، او را بكُش ! عيسى(عليه السلام) با زنى از قبيله غسان ازدواج مى كند و فرزندى برايش مى آورد . به قصد حج حركت مى كند اما خدا پيش از رسيدن به مكه ، روحش را مى گيرد .
سنن دانى مى نويسد : جابر بن عبدالله مى گويد كه رسول خدا فرمود : گروهى از امتم در راه حق مى جنگند تا عيسى بن مريم از آسمان ، هنگام طلوع فجر در بيت المقدس فرود آيد . خدمت مهدى مى رسد و مهدى به او مى گويد : اى پيامبر خدا ! پيش بيا و برايمان نماز بگزار ، عيسى پاسخ مى دهد : ميان اين امت ، برخى رهبر و پيشواى ديگرانند ، چون نزد خدا گرامى و عزيزند .
احمد از ابو هريره آورده است كه رسول خدا فرمود : عيسى بن مريم از آسمان مى آيد و خوك ها را مى كشد و صليب ها را از بين مى بَرَد و مردم براى نمازش جمع مى شوند . آن قدر مال مى بخشد كه ديگر كسى نمى پذيرد . قانون خراج مى نهد . در منطقه « روحا » فرو آمده ، از آنجا حج يا عمره مى گزارد يا هر دو را به جا مى آورد .
در ادامه ابو هريره اين آيه را خواند : « تمام اهل كتاب پيش از مرگ مسيح به او ايمان مى آورند و روز قيامت بر نيك و بد آنان گواه خواهد بود » ( نساء / 159 )
حاكم روايت را صحيح دانسته و از ابو هريره نقل كرده كه رسول الله فرمود : عيسى بن مريم حاكمى عادل و امامى دادگر است . از راه دور به قصد حج يا عمره ويا هر دو مى رود . بر سر قبرم آمده ، بر من درود مى فرستد و بدو پاسخ مى دهم .
نگارنده : اين احاديثى كه تصريح دارد عيسى(عليه السلام) پشت سر امام مهدى(عليه السلام)نماز مى خواند وبه او اقتدا مى كند را قبل از بيدار شدن شارحان و از بين بردن آنها ، حفظ كنيد!
در تفسير طبرى به نقل از « ابن زيد » در تفسير « إن من أهل الكتاب . . . » ( نساء / 159 ) آمده است : ابن عباس ، ابن زيد ، ابو مالك و حسن بصرى مى گويند : وقتى عيسى بن مريم فرود بيايد و دجال را بكشد ، همه يهوديان روى زمين به او ايمان مى آورند اما ايمانشان ديگر سودى به حالشان ندارد !
بيهقى از مجاهد آورده است : شأن نزول « حتى تضع الحرب أوزارها » تا نزول عيسى بن مريم است ]كه جنگ ها به پايان مى رسد[ .
ر.ك : الجامع لأحكام القرآن از مجاهد و ابن جبير كه مى گويد : مقصود خروج عيسى(عليه السلام)است ، همچنين در المنثور مانند روايت احمد را آورده و مى گويد : اينها روايت را آورده اند : عبد بن حميد ، ابن ابى حاتم ، ابن مردويه به نقل از ابو هريره ; احمد از ابو هريره كه پيغمبر فرمود : هر كسى از شما زنده بماند ، نزديك است عيسى بن مريم را ببيند كه امامى هدايتگر است و حاكمى عادل . صليب ها را مى شكند و خوك ها را مى كشد و جزيه مى نهد و جنگ ها به پايان مى رسد .
مانند روايت در مسند الجامع است . قرار دادن جزيه يعنى اينكه اهل كتاب يا بايد اسلام بياورند يا آماده جنگ باشند .
موطأ مالك از ابن عمر آورده است كه رسول خدا فرمود : شبى در خواب كنار كعبه مردى سبزه را ديدم كه زيباترين آدم سبزه اى بود كه مى شد ديد . زيباترين گيسو را داشت كه تا شانه اش ريخته بود ، آن را بافته بود و گويا از آن آب مى چكيد . بر دو مرد يا بر شانه دو مرد تكيه داده بود و طواف مى كرد ، پرسيدم : اين مرد كيست ؟ گفتند : مسيح بن مريم است . بعد مردى با موى فر و مجعّد ديدم كه چشم راستش كور و همچون انگورى برآمده بر آب بود . پرسيدم : كيست ؟ گفتند : دجال است .
طيالسى از سعيد بن مسيب آورده است كه رسول خدا فرمود : عيسى بين دو مرد بود و گويا از موى سرش آب مى چكيد . مردى سرخ گون ، با موى مجعد نيز ديدم كه چشم راستش كور و گويا انگورى برآمده بر آب بود . گفتند : دجال است . شبيه ترين فرد به « ابن قطن خزاعى » از قبيله بنى مصطلق بود .
ابن حماد برخى قسمت ها را از ابن عمر آورده ، در و ديگران به نقل از ابن عمر روايت را آورده اند ; نيز احمد از ابن عباس آورده است كه پيغمبر فرمود : شبى كه به معراج رفتم ، موسى بن عمران را ديدم . مردى بلند قد با موى مجعّد مانند مردان قبيله « شئوءه » بود . عيسى بن مريم را ديدم كه ميانه قد ، با پوستى سرخ و سفيد و مويى فروهشته بود .
صحيح بخارى از ابن عمر آورده است كه پيغمبر فرمود : خدا كور نيست اما چشم راست دجال كور و مانند انگور بر آمده بر آب است . شبى كنار كعبه در خواب مردى سبزه را ديدم كه زيباترين اشخاص بود . گيسويش بين شانه هايش آويزان بود و مويش را بافته بود . از سرش گويا آب مى چكيد . دستش را بر شانه دو مرد نهاده ، طواف بيت مى كرد . پرسيدم : كيست ؟ گفتند : مسيح بن مريم است . بعد پشت سرش مردى با موى مجعّد و فِرْ ديدم ]كه دجال بود[ .
مانند روايت آخر احمد به نقل از جابر و نيز سه روايت از ابن عمر آمده است; در المنثور مانند روايت نخست مسلم با تفاوت اندك كه گفته است : روايت را اينها آورده اند : عبد بن حميد ، بخارى ، مسلم ، ابن جرير ، ابن منذر ، ابن ابى حاتم ، ابن مردويه ، بيهقى در الدلائل از طريق « قتاده » از ابو العاليه از ابن عباس و . . .
طيالسى از ابو هريره نقل مى كند كه رسول خدا فرمود : پيامبران ، برادر پدرى همديگر هستند اما مادران شان جدايند . دين شان يكى است . من نزديك ترين فرد به عيسى بن مريم هستم ، چون بين من و او پيامبرى نيست . اگر او را ديديد ، بدانيد كه مردى ميانه قد و با پوستى سرخ و سفيد است كه دو لباس زرد كم رنگ به تن دارد . گويا از سرش آب مى چكد ، در حالى كه خيس نشده است . صليب را مى شكند و خوك را مى كشد و مال بسيار مى بخشد . خدا در زمانش بجز اسلام تمام اديان را از بين مى برد . خدا در زمان او دجال گمراه و كور و دروغگو را هلاك مى كند . روى زمين امنيت برقرار مى شود ، بطورى كه شير با شتر ، پلنگ با گاو و گرگ با گوسفند همراه است . كودكان با مار ، بازى مى كنند و آنها نيش نمى زنند . مسيح چهل سال روى زمين مى ماند ، بعد مى ميرد . مسلمانان بر او نماز مى گذارند و دفنش مى كنند .
ابن ابى شيبه مانند روايت نخست طيالسى را آورده است كه : تا زمانى كه خدا بخواهد روى زمين مى ماند ، بعد مى ميرد و مسلمانان بر او نماز مى خوانند .
طيالسى از ابو هريره آورده است كه رسول خدا فرمود : جز عيسى بن مريم(عليه السلام)كسى نمى تواند دجال را بكشد .
ابن حماد از كعب نقل مى كند : عيسى بن مريم(عليه السلام) كنار مناره اى كه جنب در شرقى دمشق است ، فرود مى آيد . جوانى سرخ گون است كه دو فرشته همراه اوست و دست بر شانه هر دو نهاده است .
بو و نَفَسش به هر كافرى برسد مى ميرد و نفسش تا جايى كه مى بيند ، مى رسد . وقتى نَفَس او به دجال مى خورد ، مانند شمع آب مى شود و مى ميرد . ابن مريم به طرف مسلمانان بيت المقدس مى رود و خبر مرگ دجال را مى دهد و يك بار پشت سر امير مسلمانان نماز مى خواند ، آن گاه ابن مريم برايشان نماز مى گزارد . آن جا نبرد و حماسه اى است . مسيحيان باقى مانده مسلمان شده و عيسى مى ماند و آنان را به درجات شان در بهشت بشارت مى دهد .
اين روايت ، از افسانه هايى است كه كعب داخل احاديث مربوط به آخر الزمان كرده است .
ابن حماد از عبدالله نقل مى كند كه پيامبر فرمود : وقتى دجال به گردنه افيق برسد ، سايه اش بر سر مسلمانان مى افتد ، در حالى كه براى نبرد با او تير در كمان مى گذارند ، ندايى مى گويد : اى مردم ! برايتان كمك رسيده است . آنان از گرسنگى دچار ضعف اند . سه بار آن ندا شنيده مى شود ; زمين تابان مى گردد و عيسى بن مريم فرود مى آيد ، سوگند به پروردگار كعبه مى گويد : اى مسلمانان ! پروردگارتان را سپاس و ستايش و تهليل و تكبير بگوييد . اين كار را مى كنند ، ولى براى فرار بر يكديگر پيشى مى گيرند و احساس مى كنند زمين براى آنان تنگ است .
وقتى چند ساعت بعد به باب « لد » برسند ، عيسى بن مريم را مى بينند كه آن جا فرود آمده است . وقتى دجال نگاهش به عيسى بيافتد ، حضرت مى گويد : نماز بخوان . دجال مى گويد : اى پيغمبر خدا ! نماز خوانده شده است . عيسى مى گويد : اى دشمن خدا ! پيش بيا و نماز بخوان . وقتى پيش مى آيد كه نماز بخواند ، عيسى مى گويد : اى دشمن خدا ! مى پندارى پروردگار جهانيان هستى و نماز نمى خوانى ؟! پس او را با تازيانه اش مى زند و دجال را مى كشد. باقيمانده ياران دجال اگر زير يا پشت چيزى پنهان شده باشد ، آن چيز به صدا درمى آيد و مى گويد : اى مؤمن ! اينجا دجالى هست ، او را بكُش !
ردّ پاى كعب الأحبار در افتادگى و جعل اين روايت پيداست !
منبع : موعود