شیعه پرنده ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست، پرنده ای است که دو بال دارد. بال سبز و بال سرخ. بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالت خواهی و بال سرخ او شهادت طلبی است که ریشه در کربلا دارد. . .
مکتب شیعه به عنوان یکی از سه رکن اساسی انقلاب اسلامی ایران در کنار ارکان مردم و رهبری با محتوایی متفاوت از دیگر مکاتب رایج که عموماً در قالب لیبرالیسم و سوسیالیسم مطرح میشوند، توانست بسترساز انقلابی شود که در روش، آرمان و اهداف تفاوت های بنیادین با مکاتب ماتریالیستی رایج دارند. به شهادت بسیاری از اندیشمندان وجود دو پارامتر اصلی مذهب شیعه “جهاد وشهادت” و “انتظار و مهدویت” باعث آن شد که انقلاب اسلامی ایران قابل گنجاندن درقالب های رایج تحلیل انقلاب ها نباشد.
در جوامع غربى انقلاب ها به صورتى کاملا فرموله رخ مى دهند، به بیان ساده تر و درقالب یک فرمول میتوان گفت:”انحطاط طبقه حاکم” و “نارضایتى مردم” پیش شرط وقوع انقلاب ها هستند و انقلاب نیز محصول همین نارضایتیهاست. نگاه مکتب مارکسیسم نیز به مقوله انقلاب نگاهى کاملا ماتریالیستى با تکیه بر نظریه “زیر بنا” و”روبنا” و اختلافات طبقاتى کارل مارکس است، به عبارت دیگر تمام انقلاب هایی که تا به امروز در جهان به ویژه در دنیای غرب به وقوع پیوسته است را درقالب همین فرمول میتوان تبیین نمود. برای نمونه انقلاب های بزرگی نظیر انقلاب فرانسه، انقلاب بلشویکها در روسیه و یا انقلاب چین را با استفاده از فرمول بالا به راحتی میتوان تبیین نمود. انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک “نمونه خاص” در شرایطی به وقوع پیوست که نه تنها طبقه حاکم روبه انحطاط نرفته بود بلکه در بهترین شرایط به سر میبرد، این امر چه در حوزه سیاست داخلی و چه در حوزه سیاست خارجی به وضوح نمایان بود و فکت های فراوانی (ازجمله افزایش بیسابقه قیمت نفت در دهه 50 خورشیدی) برای آن وجود دارد. از این رو تئوری هاى غربى در هر دو سطح کاربردى و تئوریک قدرت توجیه و تفسیر این انقلاب را ندارند و روح انقلاب اسلامى ایران با دیگر انقلابهاى جهان تفاوتى بنیادین دارد. میشل فوکو از جمله افرادیست که انقلاب اسلامى ایران را به صورتى مبنایى مورد بررسى قرارداده است.
میشل فوکو فیلسوف، تاریخدان و متفکر معاصر فرانسوى و از رهبران اصلی پسا ساختگرایى یا پست مدرن محسوب مى شود. علاقه فوکو به انقلاب اسلامی ایران به دلیل نظریه های خاصی است که او پیرامون مقولات تاریخ، قدرت و مدرنیسم دارد. او این انقلاب را مورد مناسبی برای محک نظریه های خود می بیند(فراهانی، روزنامه رسالت،1385). فوکو از منظر فرهنگی، انقلاب ایران را تحلیل می کند. او از فرهنگ اسلامی و شیعی به عنوان یک پتانسیل قوی سخن به میان آورده و معتقد است مردم ایران با مذهب شیعی و اسلامی خود قدرت و نیرویی تولید می کنند که به واسطه این نیرو رژیم تا دندان مسلح پهلوی وادار به تسلیم می شود. “معنویت” عاملى است که میشل فوکو در خصوص انقلاب اسلامى ایران تکیه زیادى بر روى آن داشته است. میشل فوکو در تحقیقات خود راجع به انقلاب اسلامى ایران، شیفتگى قابل توجهى نسبت به دو مفهوم “انتظار” و “شهادت “پیدا مى کند( نظری، سایت آفتاب، 1385).
وی برخلاف نظریهپردازان مارکسیست عقیده داشت جز باورهای دینی هیچ عامل دیگری قدرت بسیج اینچنین توده ها را ندارد بلکه این مذهب تشیع است که با تکیه بر موضع انتقادی خود توانسته این چنین بسیج سیاسی به راه اندازد. برخورد با انقلاب ایران، میشل فوکو را به مطالعه در زمینه تشیع برانگیخت و آن چه برای وی حیرت انگیز بود اولا وجود همانندیها در الاهیات مسیحی و الاهیات شیعی و ثانیا امکانات نهفته در الاهیات شیعی برای شکستن و برگذشتن از چارچوب گفتارهای مدرن بود. میشل فوکو، انقلاب ایران را نوید بخش ظهور گفتمان رادیکال سیاسی ـ عرفانی جدیدی میداند که از دل مفاهیم و آموزههای مذهبی که در طی قرون متمادی در پس لایههای غبار خرافه، ارتجاع و نسیان مدفون شده بود، سربرآورد است(زرشناس، سایت باشگاه اندیشه، 1386). فوکو در نگاهی به مفهوم انتظار در مذهب شیعه بر این امر تاکید میکند؛ این اصل که حقیقت با آخرین پیامبر کارش به پایان نمی رسد و بعد از محمد (ص) دور دیگری آغاز می شود که دور ناتمام امامانی است که با سخن خود، با سرمشقی که با زندگی خود می دهند، و با شهادت خود حامل نوری هستند که همواره یکی است و همواره دگرگون می شود، نوری که شریعت را، که تنها برای این نیامده است که حفظ شود بلکه معنایی باطنی دارد که باید به مرور زمان آشکار گردد، از درون روشن می کند. بنابراین امام دوازدهم، هر چند پیش از ظهور از چشمها پنهان است، به طور کلی و قطعی غایب نیست، خود مردمند که هر چه بیشتر نور بیدارگر حقیقت بر دلشان بتابد بیشتر اسباب بازگشت او را فراهم می کنند(میشل فوکو، 1377، ص 42).
بر این اساس، مفهوم معنویت گرایی سیاسی، قلب تحلیل فوکو از انقلاب اسلامی ایران را تشکیل می دهد. فوکو با نگاهی فرصتگونه به وجود دو پارامتر شهادت و انتظار در مکتب شیعه از این مکتب به عنوان یک مکتب راهگشا در دنیای پر از بنبست مدرنیته نام برده است. در مقابل دیدگاه فوکو شاهد روایت دیگری از سوی فرانسیس فوکویاما هستیم که وجود مذهب شیعه و دو پارامتر اساسی و اصلی این مذهب(شهادت و انتظار) را تهدیدی برای بشریت و به ویژه تمدن غرب دانسته و خواستار سدنفوذ در برابر گسترش این مکتب شده است. این روایت به تبع پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اهمیت یافتن گفتمان شیعه در جهان مطرح گردید.
فرانسیس فوکایاما نئومحافظه کار، پژوهشگر و تاریخ نگار ژاپنی الاصل و تبعه ی آمریکاست. وی با شخصیتی نیمه سیاسی ـ نیمه فلسفی دارای سابقه ی کار در اداره ی امنیت امریکا و نیز تحلیلگر نظامی در شرکت «رند» از شرکتهای وابسته به پنتاگون می باشد. وی در سال 1989 با نگارش مقاله «پایان تاریخ و واپسین انسان» (the End of History and the last man) که در سال 1991 با تفصیل بیشتر و به همین نام، به صورت کتاب چاپ گردید، به شهرت جهانی رسید. در این دو نوشته، فوکایاما به دفاع تاریخی از ارزشهای سیاسی غربی برخاست و استدلال کرد که رویدادهای اواخر قرن بیستم نشان می دهد که اجماعی جهانی به نفع لیبرال دموکراسی به وجود آمده است. فوکایاما در کنفرانسی که در اورشلیم برگزار شد به ترسیم اندیشه سیاسی شیعه پرداخت. او در این کنفرانس که بازشناسی هویت شیعه نام داشت می گوید:
“شیعه پرنده ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست، پرنده ای است که دو بال دارد. یک بال سبز و یک بال سرخ، بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالت خواهی اوست، چون شیعه در انتظار عدالت به سر می برد، امیدوار است و انسان امیدوار هم شکست ناپذیر است و نمی توانید کسی را تسخیر کنید که مدعی است فردی خواهد آمد که در اوج ظلم و جور، دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد”. بر اساس نظریه فوکایاما بال سبز شیعه همان فلسفه انتظار یا عدالت خواهی است. او می گوید: “بال سرخ شیعه، شهادت طلبی است که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است” شیعه با این دو بال افق پروازش خیلی بالاست و تیرهای زهراگین سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی، اخلاقی و … به آن نمی رسد. وی اضافه می کند؛ آن نقطه که خیلی اهمیت دارد بعد سوم شیعه است: “این پرنده زرهی بنام ولایت پذیری بر تن دارد که آنها را شکست ناپذیر نموده است”. در بین کلیه مذاهب اسلامی، شیعه تنها مذهبی است که نگاهش به ولایت، فقهی است؛ یعنی فقیه می تواند ولایت داشته باشد.
این نگاه، برتر از نظریه نخبگان افلاطون است. فوکایاما معتقد است: «ولایت پذیری شیعه که بر اساس صلاحیت هم شکل می گیرد، او را تهدید ناپذیر کرده است». در توضیح فنا ناپذیری شیعه می گوید: « شیعه با شهادت دو چندان می شود. شیعه عنصری است که هر چه او را از بین ببرند بیشتر می شود» و جنگ ایران و عراق را مثال می زند. در ادامه می گوید: «شما باید برای غرب هم امام زمان(انتظار) و کربلا(شهادت) و ولایت فقیه بتراشید» برای این کار ایشان مکتب جدیدی به نام «اوانجلیس» عرضه کرد که قدمتش به 1989 بر می گردد یعنی شش ماه بعد از نظریه جدید آقای فوکومایا. آنها معتقدند عیسی ناصری خواهد آمد. هرچه دوباره طول و عرض و ارتفاع امام زمان هست به عیسی ناصری نسبت داده اند! گفته اند زمانی که دنیا پر از ظلم و جور شود عیسی ناصری خواهد آمد تا آن را پر از عدل و داد کند! در همین ر استا شبکه ای درست کردند به نام T . B . N که کارش تحلیل محتوای وقایعی است که در جامعه رخ می دهد وقتی سونامی رخ داد پرفسور هالدینگ زی (شاگرد فوکایاما) بیش از بیست ساعت تفسیر کرد که این یکی از علائم ظهور عیسی مسیح است.
پس این فکر چهار پایهی اساسی دارد: اسارت غیبت انتظار نجات، از انتظار و اعتقاد به این که نجات بخشی که اکنون غائب است خواهد آمد و عدالت را مستقر خواهد کرد و بشریت را نجات خواهد داد و حقیقت و عدل و برابری پیروز خواهد شد، به صورت منفیش دشمنان عدالت و عاملین فساد و تبهکاری و کسانی که هیچ مسوولیتی در زندگیشان نمی شناسند و هیچ حدی از شرارت و فسادشان را محدود نمی کنند استناد می کنند، به این معنا مردم را قانع و معتقد می کنند که نجات بشر و استقرار عدالت فقط و فقط موکول به ظهور نجات بخش خاص غیبی است نه هیچ کس و کسان دیگر و چنین استدلال می کنند که اگر ما عدالت را استقرار نمی دهیم و اگر قدرتی یا حکومتی ظلم و فساد می کند، جبری و طبیعی است غیر عادی نیست و چون طبیعی است باید پذیرفت که پذیرفتنی است و چون ناگذیر و حتمی است در برابرش مخالفت و مقاومت ممکن نیست و هر کوشش و فداکاری در راه عدالت و اصلاح عموم بیهوده است، پوچ است.
می بینیم که غیبت – با این گونه توجیه از “انتظار منفی” بهترین وسیله است برای کسانی که جنایت و ظلم و ستم و فساد می کنند و دین و مذهب را آلت منافع گروهی و مادی و سیاسی و معنوی خودشان کرده اند تا به نیابت امام از پیروان او کار بگیرند و بر گرده اندیشه و اقتصاد و زندگی و کوشش و فعالیت آنها سوار شوند. اما همین اصول با همین اعتقادات یعنی اعتقاد به انتظار، اعتقاد به دوره غیبت و اعتقاد به جبری و حتمی بودن نجات در آخرالزمان، یک رویه متضاد با این رویه دارد که بزرگترین قدرت نفی کننده این عوامل است و مردمی که مجهز به این ایدئولوژی اند نیرومند ترین سلاح را برای نابودی فساد و بزرگترین ضربه را برای کوبیدن ظلم و بزرگترین انرژی برای حرکت به طرف آینده دارا می باشند.
نویسنده: جواد حق گو
منابع:
– عباس فراهانی، روزنامه رسالت، 18/11/1385 ، شماره 6079،ص18، اندیشه سیاسی
– شهریار زرشناس(1386)، بازخوانی کوتاه رویکرد فوکو نسبت به انقلاب اسلامی ایران، سایت باشگاه اندیشه.
– میشل فوکو(1377)، ایرانی ها چه رویایی در سر دارند؟، ترجمه حسین معصومی همدانی، ،تهران: انتشارات هرمس، چاپ سوم.
– میشل فوکو(1380)، ایران: روح یک جهان بی روح، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، ، تهران: نشر نی، چاپ دوم.
– منوچهر محمدی(1380)، انقلاب اسلامی؛ زمینه ها و پیامدها، تهران: نشر معارف.
– محمد مهدی نظری(1385)،بررسی انقلاب اسلامی، سایت آفتاب.
شبستان