سای بابا تصوری روشن از خدا ندارد. گاهی قائل به حلول است،گاهی قائل به همه خدایی یا پانتهایسم،گاهی خدا را از سنخ روح کیهانی و انرژی میداند؛ اما خدایی که قرآن و اسلام در شریعت معرفی کرده است، هیچ کدام از اینها نیست.
اشاره
برخی از ادیان جعلی و عرفانهای نوظهور در کشور ما فعال هستند که آسیبهای اعتقادی این عرفانها در حوزه خداشناسی بوده و فروپاشی بنیان خانواده را نیز به دنبال دارد .اغلب کتاب های مربوط به گروه های عرفانی و معنوی به زبان فارسی و بعضی در قالب های زیبا و جذاب ترجمه شده و در اختیار جوانان قرار می گیرد .برای تبیین بیشتر موضوع هریک از این عرفانهارا به طور تفصیل بیان خواهیم کرد.
مقدمه
قابل انکار نیست که عصر مدرنیته تأثیرات شگرفی در بهبود زندگی مادی بشر داشته است؛ اما این ارتقای کیفی در سطح زندگی بشر، او را روز به روز از توجه به ساحت وجودی و سرشت ملکوتی خود غافلتر نموده و در نتیجه تمایلات معنوی و بنیادهای اخلاقی در جوامع رو به افول رفته است. در چنین موقعیتی که بشر شاهد تاراج میراث معنوی خود میباشد، سعی در پناه بردن به پناهگاهی دارد که روح تشنه معنویت خود را سیراب نماید و این تشنگی جز با روی آوردن به چشمه زلال معرفت الهی که از سایهسار قرآن و سنت میگذرد، امکانپذیر نیست.
اینجاست که شیطان از کمینگاه خود بیرون آمده و تشنگان عرفان و معرفت الهی را به گندابها و مردابهای آلوده فرقهها و نحلههای عرفانی منحرف ـ که داعیه رساندن بشر به عرفان حقیقی و آرامش ابدی را دارند ـ رهنمون میسازد. اینگونه است که ما در دنیا و به خصوص در جامعة اسلامی خودمان شاهد رشد قارچ گونه افکار مکتبهای انحرافی و مدعیان عرفانهای کاذب هستیم.
این روند با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و گرایش مسلمانان جهان و به ویژه جوانان به معنویت، شدت بیشتری یافت و این عرفانهای دروغین و نحلههای منحرف، یک تهاجم فرهنگی نرم و پنهان را آغاز کردند. بخشی از اهدافی که آنها دنبال میکنند، عبارتند از:نفی عقلانیت در جامعه، جایگزینی عرفانهای دروغین به جای عرفان اسلامی، ترویج بیبند و باری و ترک شریعت، ترویج شدید فرقهگرایی و ایجاد مکتبها و نحلههای متعدد به منظور برهم زدن امنیت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جامعه و … در این نوشتار تلاش میشود به طور تفصیل عرفان نوظهور در ایران مورد بررسی قرار گیرد.
سای بابا
فطرت انقیاد و خضوع، انسان را وا میدارد که در برابر منبع کمال سر تعظیم فرود آورد و به سجده و ستایش روی آورد. تجربة ملکوتی و فطری انسان از حضور در محضر کمال و قدرت مطلق الهی که به ربوبیت او شهادت داده و تجربة خضوع و خشوع در برابر خدا اگرچه از یادش رفته باشد، شناختش دربارة او باقی است. در این جهان نیز انسان بهطور فطری در جستجوی حقیقتی متعالی است تا در برابر وی خضوع و تعظیم کند.
برای انسانهایی که خدای حقیقی را فراموش کردهاند، این تمنای فطری تبدیلپذیر و از بین رفتنی نیست؛ بلکه به صورتهای نادرست و غیر حقیقی سر برکشیده و به طور فریبناکی مورد عمل قرار میگیرد. در دنیای امروز با تمام پیشرفتهایی که انسان معاصر داشته، به علت ناتوانی تشخیص و ارضای راستین این کشش فطری به پرستش خدایی از جنس خویش روی آورده است. <سای بابا> مدعی است که خدای خالق در او حلول کرده و معجزهاش تولید انبوهی خاکستر با دستش است. وی مردم را به ستایش و پرستش خویش فرا میخواند و فطرتهای تشنة انقیاد و خضوع که حقیقت را نشناختهاند، ناگزیر در برابرش زانو میزنند.
اعتقادات و آموزههای ساتیا سای بابا
سای بابا همانند دیگر عارفان هند به اصول اعتقادی هندی کاملاً معتقد و پایبند است. او تناسخ و قانون کرمه را کاملاً پذیرفته است. سای بابا در باب بهگود ـ گیتا میگوید:<بهاگاوادگیتا گنجینهای از تعالیم معنوی با ارزش و ماندگار است. شاگردان باید با تعمق و توجه دائم آن را تمرین کنند>. او <راماکریشنا> را به عنوان یک معلم روحانی بزرگ میپذیرد و چیزهای زیادی از او نقل میکند. بنابراین عرفان سایبابا کاملاً برگرفته از عرفانهای هندی است و او به عقاید و آیینهای هندی و بیش از همه به اصول عرفانی بودا پایبند و وابسته است.
2. یکی از اصول مهم در اندیشة سای بابا، ذکر خداست. او در این زمینه و دربارة عشق خدا مطالب فراوانی دارد و میگوید: <مؤثرترین راه برای ایجاد عشق، ذکر نام خداوند است؛ به عبارتی مداومت بر تکرار کلمة <اُم>. این کلمه پایه و اساس خلقت و نیروی حیاتی هر موجودی است؛ درست مانند هوایی که درون نی دمیده میشود و صدای آهنگین تولید میکند.
اُم، ریشة اصوات همة جهانهاست. اهمیتش را دریابید و ذکر آن را تمرین کنید>. در جای دیگر میگوید: عشق تنها در قلبهای پاک رشد میکند؛ بنابراین قلب باید با ذکر مداوم نام خداوند آماده شود و میتوان آن را یوگا نامید. او حتی در پارهای موارد دعاها و مناجاتهایی را تعلیم میدهد. چنانکه برنامهها و ذکرهایی برای 365 روز سال دارد. سایبابا برنامههایی برای مراقبه و ذکر ارائه میدهد.
3. از دیگر اصول سای بابا توجه به عالم درون است. او میگوید: به خود ایمان داشته باشید!اگر در درون، بر ذهن خود چیره شوید، در بیرون میتوانید حتی کوهها را به حرکت درآورید. نیروهای خود را تحت کنترل درآورید و در راههای مفید به کار بندید. برای ایمان داشتن، حقیقت خود را دریابید. برای یافتن حقیقت خود، با ذکر همیشگی نام خدا، با خودِ برتر که بخشی از آن هستید، یکی شوید.
4. سای بابا موانع متعددی را بر سر راه عشق به خدا بیان میکند. او میگوید: انسان باید بر شش خصم؛ یعنی هوس، خشم، طمع، وابستگی، غرور و نفرت غلبه کند؛ زیرا خشم، انسان را تبدیل به جانوری پست و بیرحم میکند. اگر انسان از خشم و طمع دست نکشد، به الوهیت نمیرسد. خشم، بینش و آگاهی سالک را تباه میکند و مانع تصمیمگیری صحیح میگردد. خشم، سرچشمة همة گناهان است.
سای بابا در موردی دیگر توصیه میکند: کسی که ادعا میکند سر سپردة خداست، هرگز نباید مبتلا به خودپرستی شود و به این احساسات منفی پاسخ مثبت دهد. او میگوید: اگر به حقوق شما تجاوز شد یا شما را متهم کردند، هرگز آشفته و خشمگین نشوید؛ بلکه با متانت خود را آماده کنید و آن را پذیرا شوید.
5. سای بابا عواملی را در سیر و سلوک تأثیرگذار میداند:
الف﴾ او نسبت به غذا حساسیت خاصی نشان میدهد. دربارة غذا به طور کلی میگوید: نوع غذایی که میخوریم بر عقایدمان تأثیر میگذارد. اگر در جای پاکی بنشینیم و غذای مناسبی بخوریم، عقایدی پاک خواهیم داشت؛ بنابراین رعایت این مقوله، امکان خوبی برای دستیابی به معنویت است.
سای بابا انسان را از خوردن گوشت به شدت نهی میکند؛ زیرا معتقد است خوردن گوشت باعث رشد کیفیتهای حیوانی در انسان میشود. با مصرف گوشت هر حیوانی، خصوصیات آن حیوان نیز به انسان منتقل میشود؛ بنابراین بهتر است انسان سعی کند از خوردن غذای غیر گیاهی بپرهیزد. در واقع غذای انسان نیروی الهی درون است. سای بابا بهترین غذا را شیر و میوه میداند.
ب﴾ شفقت و ترحم به نیازمندان یکی دیگر از عوامل سلوک است. بالاترین توفیق، عطوفت و شفقت به همة موجودات و بدترین گناه آسیب رساندن به مخلوقات خداوند است. سای بابا میگوید: سیر و سلوک از راه محبت، همدردی، کمک متقابل و خدمت میسر است. جامعه این صفات را پرورش میدهد؛ پس باید در جامعه از آنها استفاده کرد.
خدمت به تهیدستان، بخشش به زیردستان، رفتار صادقانه با دیگران و اعطای صدقة صادقانه به خلق خدا از رسوم بسیار مهم سایبابا و پیروان اوست. آنها توانستهاند این امر را نهادینه کنند و به عنوان رسمی رایج درآورند. پیروان سای بابا خیابانها را تمیز میکنند، به مردم آب میدهند، به زلزله زدگان و آسیبدیدگان کمک میکنند و هر هفته از شهر آشرام ﴿شهر عرفانی سای بابا﴾ به فقرا و تهیدستان خوراک و پوشاک میدهند. آنها با ساختن صدها کلینیک و بیمارستان در هند، اروپا و آمریکا به بیماران و آسیب دیدگان به صورت رایگان کمک میکنند.
سای بابا به طور کلی وظیفة سالک برای سلوک را چنین بیان میکند: <در هیچ حالتی باعث اندوه دیگران نشوید، سعی کنید از گناهانی همچون کشتار، زنا، دزدی، شرب خمر و … بپرهیزید. اگر تا جایی که میتوانید از این گناهان حذر کنید، کمک بزرگی به تحقق زندگی متعالی کردهاید. و نیز هر گاه فرصتی پیدا کردید، نام خداوند را تکرار کنید و …>.
تحلیل و بررسی
1. خدا؛ سای بابا دربارة خدا تعابیر خاصی دارد. بدون هیچ قضاوتی برخی از تعابیر او را در ذیل میآوریم:
<خداوند؛ خودِ “دارما” ﴿رفتار صحیح﴾ است و پوشش جهان آفرینش است>؛ <همة انسانها جزئی از خدای واحدند>؛ <عشق و خداوند از یکدیگر جدا نیستند؛ خداوند عشق است و عشق، خداست>؛ <من او هستم> ؛ <آنچه در جسم به شکل روح الهی است، خداوند است>؛ <شما همه، سلولهای زندهای در بدن خداوند هستید> و…
از مجموع گفتههای او دربارة خداوند به دست میآید که سای بابا تصوری روشن از خدا ندارد. گاهی قائل به حلول است، گاهی قائل به همه خدایی یا پانتهایسم و گاهی خدا را از سنخ روح کیهانی و انرژی میداند؛ اما خدایی که قرآن و اسلام در شریعت معرفی کرده است، هیچ کدام از اینها نیست. او خدایی است که مبدأ جهان هستی است.
دارای وجودی فوق تمام موجودات است. صفات زیادی دارد، از جمله اینکه احد، علیم، قدیر، حکیم، خبیر و … است. تمامی صفات کمالی عین ذات اوست و در او هیچ نقص و کاستی راه ندارد. او هادی است و سلسلة انبیا و اوصیا و نیز کتابهای آسمانی را برای راهنمایی انسانها فرو فرستاد. عادل است که هرگز ظلم نمیکند و ظلم را نمیپسندد؛ عالمی را به نام قیامت برای محاسبة اعمال انسانها مقدر ساخته است. این خدایی است که دین و قرآن معرفی میکند. چنین خدایی با هیچ یک از کژ فهمیها و کژ اندیشیهای بشری سازگار نیست.
از سوی دیگر از آثار سای بابا معلوم نیست، عشق به خدا اصل است یا خدا. از بسیاری گفتهها و تعالیم سای بابا به دست میآید که آنچه اصالت و اهمیت دارد، عشق است و عشق یک امر انسانی است. واقعیت آن است که امروزه بشر به مشکلات و معضلات فراوانی گرفتار آمده و در این میان مشکلات روحی و روانی، جایگاه خاصی دارد.
مهمترین پدیدهای که میتواند تا حدی آسیبها و بیماریهای روحی ـ روانی انسان مدرن را التیام بخشد، عشق و محبت است؛ از اینرو نسبت به آن حساسیت وجود دارد. پس آنچه برای بشر مهم است خود عشق است، نه متعلق عشق. عشق است که میتواند آلام، رنجها، و خلأهای درونی انسان را کاهش دهد؛ عشق است که روابط انسانی را بهبود میبخشد و عشق است که مشکلات به وجود آمده از رفتار و کردار خود انسان را، درمان میکند.
بنابراین خود عشق اهمیت یافته و عشق به خدا بهانهای برای دستیابی به اصل عشق است.همچنین سای بابا از اندیشهها و تعالیم بودا الهام میگیرد و بودا در میان مکاتب عرفانی بدون خدا، جای دارد؛ بنابراین سای بابا نمیتواند هم عرفانی با خدا ارائه دهد و هم به عرفان بودا پایبند باشد.
2. برابری مذاهب؛ سای بابا تمام ادیان و مذاهب را برابر میبیند و از نظر او هیچ مذهبی و هیچ دینی بر دیگر مذاهب و ادیان برتری ندارد. <باید برای ارتقای ایمان و اعتقادتان به خداوند بکوشید. در غیر این صورت عبادت، سرودهای الهی، پرستش و همة اعمال نیک، همگی به یک تشریفات مذهبی پوچ و غیر ارادی تبدیل میشود؛ تشریفاتی که تحت فشار اجتماع شکل میگیرند>؛ <تمامی ادیان به سوی یک هدف رهنمون میشوند و تمامی انسانها برادران یکدیگرند>.
این سخنان در اصل اولاً به این معناست که اعتقاد به مذهبی خاص ضرورت ندارد و انسان با هر دین و مذهبی میتواند به آگاهی و تعالی برسد و این تعالی همان چیزی است که سای بابا میآموزد. او در واقع تعالیم خود را به عنوان یک مذهب برتر مطرح میکند. در واقع برابری ادیان و مذاهب به معنای نفی ادیان و مذاهب و اثبات یک مذهب برتر به نام مکتب سای بابا است.
ثانیاً، برابری ادیان به معنای پلورالیسم دینی است. پلورالیسم دینی نگرشی کلامی است که ریشه در اندیشههای “جان هیک” دارد. پلورالیسم این ادعا را مطرح میکند که حقیقت واحد است، اما این حقیقت واحد در دسترس یک فکر و یک دین نیست؛ بلکه تمامی ادیان میتوانند حامل حقیقت باشند، بنابراین آنها در نجات و رستگاری شریکاند.
3. ذکر و سلوک؛ اگر مطالب سای بابا دربارة ذکر خدا و عوامل و موانع سلوک را، با آیات قرآن و روایات و متون دعا و کتابهای عرفان اسلامی مقایسه کنیم، معلوم میشود که تفاوت غیر قابل وصفی دارند. یکی از مهمترین شرایط سلوک، ذکر خداست. ذکر، انسان را از عالم کثرت، دور و به جهان وحدت نزدیک میکند.
ذکر خدا، توجه به اسماء و صفات اوست. این توجه باید پیوسته و مداوم باشد تا اینکه غیر خدا از قلب انسان خارج گردد و خدا جایگزین شود. ذکر مراتبی دارد؛ نخست ذکر ظاهری است که شرط آن حضور قلب است. سپس ذکر خفی است که در این صورت انسان باید به دوام مشهود دست یابد. آخرین مرحلة ذکر، ذکر حقیقی است که چیزی جز شهود حق و فنای بنده نیست. آرامش که آرزوی بشر است، تنها در سایة ذکر خدا حاصل میشود: ( الّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ ألا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقُلُوبُ).
از سوی دیگر در سلوک اسلامی، روزه جایگاه ویژه دارد، اما در تعالیم سای بابا کار اشتباهی است: <اگر اعتقاد دارید که میتوانید لطف ایزدی را صرفاً به عنوان نذر کردن، روزه گرفتن، حمد و ستایش و … از آن خود کنید، متأسفانه سخت در اشتباهید، تنها امر لاینفک ولازم، عشق است. … روزه بدون ضبط نفس، قوه درک را ضعیف میکند و قوة تمییز را کاهش میدهد>.
4. عیسی مسیح؛ سای بابا از تعالیم مسیحیت متأثر است و آن را در موارد مختلف به صورت علنی و آشکار بیان میکند. تنها در کتاب <تعلیمات> به 128 مورد شباهت سخنان و تعالیم سای بابا، با فرازهایی از کتاب مقدس مسیحیت اشاره شده است. به یکی از آن موارد اشاره میشود: <عیسی رحم و شفقتی بود که در قالب انسان تجلی نمود. او نور رحم و شفقت را پراکند و پریشانی و درد را تسلی بخشید. او با مطلع شدن از رنج پرندگان و چهارپایان در معبد اورشلیم فروشندگان را توبیخ و سرزنش کرد و حیوانات را آزاد ساخت>.
5. قدرت های معنوی؛ یکی از مسائل مهمی که در بیشتر عرفانهای هندی و مرتاضان مطرح است، قدرتهای خارق العاده است: اولاً، بسیاری از این قدرتها که گزارش میشود، دروغ و خالی از واقعیت است؛ اما در بعضی از آنها مثل پرواز در فضا، ذهن خوانی یا طیالارض میتوان به واقعیت آنها در مواردی که قطعاً اثبات گردد، اذعان کرد.
ثانیاً، در برخی تواناییهای خارقالعاده که واقعیت آنها ثابت شود، باید گفت که اینها خاصیت نفس است. یکی از سنن الهی این است که اگر نفس را محدود کنیم و آن را به گونهای خاص تمرین داده و تربیت کنیم، قدرتها و تواناییهای نهفتة آن آشکار میشود.بنابراین، این گونه حرکات خارق العاده از ویژگیهای نفس انسانی است که میتوان آنها را با تمرین به دست آورد. ابن سینا در اینباره مباحث جالبی را مطرح ساخته است.
ثالثاً، نکتة قابل توجه این است که قدرتهای معنوی و حرکات خارق العاده فیحد نفسه، نه عرفان است و نه نشانهای از عرفان راستین. عرفان حقیقی چیزی جز تقرب و معرفت به خدا نیست. هدف از عرفان، معرفت حقیقی به ذات الهی، بندگی، رسیدن به حریم قدس ربوبی و تقرب است: ( وَ ما خَلَقْتُ الْجِنّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ).
البته اگر انسان در سیر معنویت راستین و تقرب الهی قرار گیرد، در طی مسیر به او هدایا و جوایزی خواهند داد که ممکن است یکی از آنها قدرت خارق العاده باشد، اما باید توجه داشت که اینها هدف نیست؛ بلکه فقط وسیلهای برای یاری انسانها و نزدیک سازی آنان به آسمان ربوبی است. همچنین باید توجه داشت که هر کس به این تواناییها و قدرتها توجه کند و آنها را برای خود هدف قرار دهد، از همان لحظه سقوط و انحطاط او آغاز میشود.
زینب برجی نژاد