برنابا حواری گمشدۀ عیسی(ع)/11
ترجمههای فارسی و عربی انجیل برنابا
وسف لاوی ملقب به برنابا یکی از مؤمنان اولیه به حضرت عیسی(ع) بوده است. او در جزیرۀ قبرس زاده شد و به سبب آنکه از سبط لاوی بود برای تحصیل علوم دینی به اورشلیم آمد و کارهای مهمی را در زمان حواریون بر عهده گرفت. مسیحیان مدعی هستند که او حضرت عیسی(ع) را ندیده ولی به نظر میرسد که شأن او در تاریخ عیسویان بسیار بالاتر از اینها باشد.
این مقاله سعی کرده صرفاً با استناد به اناجیل اربعه و کتب مورد قبول مسیحیان نشان دهد که برنابا شخص دوم نصارا محسوب میشده و یگانه حواری باسواد بوده که میتوانسته انجیل خداوند که شفاهآ از زبان عیسی(ع) قرائت میشده را مکتوب کند. ما در این مقال نشان خواهیم داد که یکی از منابع اصلی اناجیل اربعۀ مسیحی در واقع انجیل برنابا بوده است. به این ترتیب ملاحظه خواهیم کرد که علیه برنابا توطئهای صورت گرفته است.
حتی الامکان سعی کردهایم که مطالب به زبان ساده نگارش شود تا برای مخاطبان غیرمتخصص نیز قابل استفاده باشد. در نقل قولهای عهدین، از ترجمۀ قدیم کتاب مقدس استفاده شده که چاپ نخست آن به سال 1895 میلادی در لندن بوده است.
در جهان اسلام بلافاصله پس از چاپ ترجمۀ انگلیسی، سید محمد رشیدرضا (1935 – 1865) صاحب چاپخانۀ المنار و شاگرد شیخ محمد عبده (1905 – 1849)، به صرافت نشر آن افتاد. لذا به دوست پزشک خود، یعنی دکتر خلیل بک سعادت که یک مسیحی مارونی بود سفارش داد که آن را به زبان عربی برگرداند. و این ترجمه یک سال بعد یعنی در سال 1908 میلادی (1326 هجری قمری) در قاهره به چاپ رسید.
در ایران یکی از علمای متولد افغانستان که در نجف درس خوانده و به درجۀ اجتهاد رسیده بود به نام علامه حیدر قلیخان قزلباش (1331 – 1254ش) معروف به سردار کابلی در سال 1301 شمسی (1922 میلادی) آن را از دو نسخۀ عربی و انگلیسی ترجمه کرد، آن را به سال 1311 در کرمانشاه به چاپ رساند. ترجمۀ او تحت اللفظی، دقیق و به لغت شیوای فارسی است، هرچند که ممکن است نثر آن برای برخی نوآموزان دشوار باشد.
برای راقم روشن نشد که چرا جناب سردار کابلی در انتشار ترجمۀ خود ده سال تأخیر نموده است. یکی از مسائلی که محتمل به نظر میرسد آن است که برخی متحجران یا بیخبران از انجیل برنابا به انتشار آن خرده بگیرند و این شبهه را الغاء کنند که عقاید مغلوط مسیحیان در جامعۀ مسلمان ایران تبلیغ شده است. برهان بنده در این خصوص درج تأییدات پنج تن از علمای آن عصر است در خصوص مفید بودن انجیل برنابا که در مقدمۀ آن ترجمه آمده و تاریخ آنها مربوط به چهار تا پنج سال پس از اتمام ترجمه است. نظرات این علما همچنین در چاپ دوم ترجمۀ سردار کابلی که در سال 1345 در تهران منتشر شده نیز به چشم میخورد. این برهان را نباید کوچک شمرد. زیرا اکنون پس از هشتاد سال که از چاپ ترجمۀ سردار کابلی میگذرد، هنوز متحجرانی که برخی از ظواهر دین را آموخته و خود را بینیاز از عمق آن مییابند ما را از تبلیغ و نشر انجیل آسمانی برنابا باز میدارند و حتی شاید در قلب خویش ما را کافر میشمارند.
از جمله مسائلی که احتمالاً موجب تأخیر در انتشار ترجمه سردار کابلی گشته میتواند دشواریهای چاپ کتاب در کرمانشاه نیز باشد. زیرا سردار کابلی پس از بازگشت از عراق در سال 1271 شمسی، برای باقی عمرش در کرمانشاه مقیم شد و این کتاب را نیز در همان شهر به چاپ رساند.
اما ترجمۀ سردار کابلی به سال 1345 توسط سید محمدعلی صفیر در چاپخانۀ حیدری تهران در قطع وزیری به چاپ رسید و در سال 1362 با تصویر برداری از همان نسخه توسط یک ناشر ناشناخته در قم به نام دفتر نشر الکتاب در قطع جیبی تجدید چاپ شد. سپس در سال 1379 در نشر نیایش با ویرایش و مقدمۀ تفصیلی آقای جمشید غلامینهاد به همراه سایر مقدمههای چاپ قبلی و همچنین مقدمۀ مرحوم طالقانی، به قطع رقعی در 720 صفحه منتشر شد که تاکنون به چاپ چهارم رسیده است.
ترجمۀ سردار کابلی را ناشران دیگری از جمله نشر اَلمَعی، بدون رفع اغلاط قبلی به چاپ رسانده و اغلاط مطبعی چندی نیز بدان افزودهاند. نخستین چاپ در انتشارات المعی به سال 1379 در 382 صفحه رخ نمود که چاپ هشتم آن در تابستان 1390 بوده است. این چاپ، فاقد مقدمۀ مفید مرحوم آیتالله طالقانی است. با اینکه انجیل برنابا مخالف با صلیب است در کمال تعجب نقش چهار صلیب در چهار گوشۀ جلد گالینگور آن به چشم میخورد. از مذاکرات نگارنده با خانم زهرا المعی مدیر این انتشارات (که همه نوع کتاب را بدون هیچ سلیقۀ هنری به چاپ میرساند) دانسته شد که او به محتوای این کتاب واقف نیست.
مرحوم آیتالله سید محمود طالقانی که از کودکی در خانۀ پدرش سید ابوالحسن، با این انجیل انس داشت، در جهت ترویج آن بسیار کوشید. به همین جهت در سال 1344 به یکی از دوستان خود به نام مرتضی فهیم کرمانی توصیه کرد تا ترجمهای روان از این انجیل به دست دهد. این ترجمه به همراه مقدمهای خواندنی از آیتالله طالقانی به سال 1346 در مدرسۀ کرمانیها در قم به چاپ رسید و در سال 1356 نیز تجدید چاپ شد و در نهایت به سال 1386 با رفع اغلاط زیر نظر مترجم محترم، در شهر قم به توسط نشر صحیفۀ خرد در 488 صفحۀ قطع رقعی در 1500 نسخه منطبع گشت.
در سال 1386 ترجمۀ جدیدی از این انجیل در مشهد توسط «گروه پژوهش و تحقیقات خاتم» به قطع جیبی در 664 صفحه به طبع رسید که نه تنها دقت دو ترجمۀ پیشین را ندارد بلکه مشحون از اغلاط چاپی است. این ترجمۀ جدید، در واقع بازنویسیِ دو ترجمۀ پیشین فارسی است. در صفحۀ آخر کتاب از یکی از منابع کتاب اینچنین یاد شده است: «انجیل برنابا ـ ترجمۀ فهیم کرمانی، که بخش مهمی از این ترجمه را تشکیل میدهد». تنها مزیت این چاپ، سخنانی است که در مقدمه به نقل از کتاب گوهرهای حکیمانه از آیتالله بهجت آورده شده است که در آن، حضرت آیتالله(ره) انجیل برنابا را تأیید کرده بر مطالب آن صحه گذاشتهاند، مضافاً بر خبر مسرتبخش رؤیت نسخۀ خطی انجیل برنابا به زبان گرجی که آیتالله بهجت(ره) آن را بیش از پنجاه سال قبل در نزد مرحوم مرعشی نجفی دیده است (در ادامه به هر دو مورد خواهیم پرداخت).
این چاپ که در مؤسسۀ فرهنگی انتشاراتی خاتم به انجام رسیده، شامل سه مقدمه است. مقدمۀ نخست از سوی ناشر است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. مقدمۀ دوم بخشی از کتاب گوهرهای حکیمانه، حاوی سخنان آیتالله بهجت(ره) در خصوص انجیل برنابا است. مقدمۀ سوم نیز همان مقالۀ آیتالله طالقانی است. این چاپ فاقد مقدمههای خلیل سعادت، رشیدرضا، سردار کابلی یا فهیم کرمانی است.
مقدمۀ نخست کتاب، بدون نام نویسنده با عنوان «زندگانی و ویژگیهای عیسی ع» در 36 صفحه چاپ شده است تا بلکه با استفادۀ از منابع گوناگون در خصوص حضرت عیسی(ع)، خانواده، دوران حیات و انجیل او اطلاعاتی به دست دهد. لکن وجود چند خطای فاحش آن را بالکل بیاعتبار کرده است. ذیلاً به چند مورد از این خطاها اشاره میکنیم.
1. متن دارای اغلاط مطبعی بسیاری است که برای خوانندۀ ناآشنا به موضوع، گمراه کننده است و لذا اصلاً قابل اعتماد نیست. فهرست اعلام کتاب، غلط اندر غلط است؛ هم به جهت خطاهای مکرر در ضبط اسامی و هم به سبب ارجاع نادرست شمارۀ صفحات. ادبیات مقدمۀ کتاب در سطح سواد یک دانشآموز پنجم ابتدایی است، خصوصاً در صفحات 54 و 55 وقتی که نویسنده اغراض خود را از چاپ و ترجمۀ این انجیل بیان کرده، متن سراسر مغلوط و نارسا شده است.
2. نویسندۀ مقدمه از موضوع این کتاب و خصوصیات آن و شخص برنابا، تماماً غافل بوده و به آن نپرداخته است. خلاصه اینکه به نظر نمیرسد که نویسنده یا نویسندگان این مقدمه، حتی یک نوبت انجیل برنابا را خوانده باشند.
3. نویسنده روش خود را در مقدمه مشخص نکرده است. یعنی در وقتی که این متن را به عنوان مقدمه و معرفی انجیل برنابا نوشته است به مطالب معارض با آن از اناجیل مسیحیان استناد کرده است. مانند صفحۀ 21 که نام حواریون را با استناد به انجیل متی آورده و آن را جزو مسلّمات تلقی نموده است. در حالیکه در باب چهاردهم انجیل برنابا به جای نام شمعون غیور و توما، اسامی یهودای دیگر و برنابا آمده است (البته اناجیل لوقا و یوحنا نیز نام «یهودای دیگر» را که غیر از یهودای اسخریوطی است در شمار حواریون ذکر کردهاند).
4. متأسفانه نویسنده اهل تحقیق و مطالعه نبوده و مثلاً در پاورقی صفحۀ 21 مأخذ خود را در ذکر نام حواریون به این صورت ذکر کرده است: «انجیل عیسی مسیح، چاپ 1357، انجیل متّا، ص 10»! در خصوص کتب دیگر، اوضاع به مراتب بدتر است؛ زیرا نه تاریخ چاپ کتاب درج شده و نه صفحۀ مورد نظر. مطالب زیادی نیز بدون ذکر منبع همچون مسلّمات و قطعیات بیان شده، و چه بسا که تفسیر به رأی نویسنده به وقت شرح واقعه، آن سخن را بیاعتبار نموده است. فقط در انتهای کتاب نام چهارده عنوان کتاب بدون ذکر نام ناشر یا سال نشر، ذیل عنوان «منابع» آمده است.
5. نویسنده در موارد بسیار از احادیث و تفاسیر نه چنان معتبر (خصوصاً در جریان نزول مائده)، بهره برده و حتی در مواردی به تضاد رسیده است. مثلاً در صفحۀ 39 ذکری رفته است از نوحۀ حضرت عیسی(ع) در فراق مادر، در حالیکه ماجرا در انجیل برنابا و اناجیل دیگر بالعکس است و حضرت مریم(س) به وقت تصلیب حضور یافته، نوحه و افغان نموده است (با این تفاوت که در انجیل برنابا حضرت مریم(س) کمی بعد، از شبهه درآمده، دانست که آن مصلوب حضرت عیسی نبوده است). مورد دیگر در خصوص حضرت یحیی(ع) است که در صفحۀ 22 رسالت آن حضرت را بعد از حضرت عیسی(ع) و شمعون (پطرس) ذکر نموده ولی در صفحۀ 38 از رحلت وی پیش از حضرت عیسی(ع) خبر داده است، در حالیکه نویسنده ماجرای او را با حکایت زنده شدن سام بن نوح به دست حضرت عیسی(ع) و بازگشت مجدد او به قبر که در برخی روایات اسلامی آمده، خلط کرده است (2). همچنین در صفحات 27 تا 29 این کتاب ماجرای بارگرفتن حضرت مریم(س) به عیسی(ع) را با جزئیات از دو سورۀ آلعمران و مریم نقل نموده در نوبت اول فرشتگان و در نوبت دوم جبرائیل را پیامآور خداوند معرفی نموده بدون اینکه متوجه باشد که این دو نقل قرآن کریم، مربوط به یک واقعه است.
6. نویسنده در خاتمه خبر داده است که کار این کتاب را از سال 1379 به اتفاق تعدادی از دوستان آغاز نموده و این ترجمه را با استفاده از دو انجیل مترجَم سردار کابلی و فهیم کرمانی، با نگاهی به ترجمۀ عربی چاپ قاهره به انجام رساندهاند. نویسنده یکی از فواید این چاپ را همین مقدمه ذکر کرده که آن را از منابع معتبر تحقیق نموده است(!) در انتها نیز نام سه خانم و سه آقا را که در این کار وی را یاری نمودهاند ذکر نموده بدون اینکه نام خود را ذکر کرده باشد.
بنده برای تحقیق بیشتر در این خصوص، به کمک سایت خانۀ کتاب، اطلاعات ناشر را به دست آورده، با محمد نجاری مدیر نشر خاتم در مشهد صحبت کوتاهی کردم. او در خصوص اغلاط راهیافته به کتاب گفت: «ما اشتباهاً نسخۀ غلطگیری نشده را برای چاپ فرستادیم(!) و اکنون نیز در حال کار برای چاپ دوم کتاب هستیم که آن را به آقای فلانی که استاد دانشگاه است دادهایم تا تصحیح کند.» وقتی پرسیدم که این مقدمۀ مغلوط را چه کسی نوشته چون به نظر میرسد که او اصلاً انجیل برنابا را مطالعه نکرده است در جواب گفت: «این مقدمه را چند نفر از دوستان به نامهای آقایان موسوی و باباپور و خانم موسویمهر نوشتهاند و من فقط نظارت کردهام(!)»
برای مظلومیت انجیل برنابا همین بس که دوستان و دشمنانی که در این باب سخن میگویند در واقع آن را نخوانده و نمیشناسند.
***پی نوشتها
1. حیدرقلی معروف به سردار کابلی در هجدهم محرم الحرام 1293 هجری قمری در کابل متولد شد. او برای تحصیل به عراق رفت و پس از دریافت رتبۀ اجتهاد در کرمانشاه مقیم شد. کتب دیگری نیز از وی باقی است، مانند: الاربعون، تحفة الاجلّة فی معرفة القبله، تحفة الاحباب فی بیان آیات الکتاب، و نیز ترجمۀ المراجعات سید شرف الدین عاملی که با عنوان مناظرات در سال 1324 شمسی به چاپ رسید. سردار کابلی به زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی، عبری و افغانی تسلط داشته و با زبان فرانسه نیز آشنا بوده است. او در چهارم جمادی الاولی سال 1372 هجری قمری در کرمانشاه وفات یافت و پیکرش به نجف اشرف حمل گردید و در وادی السلام در جوار پدرش نورمحمد مدفون گشت. تاریخ وفات او با روز سهشنبه 30 دی 1331 هجری شمسی مطابق است.
2. علامه مجلسی در بحار الانوار هر دو دسته روایات را از منابع پیش از خود نقل نموده و در انتها افزوده است که جمع کردن میان اخباری که دلالت دارند وفات یحیی(ع) مقدم بر صعود عیسی(ع) به آسمان بوده و آنهایی که بر تأخیر آن دلالت دارند سخت است مگر اینکه بعضی از اینها را بر تقیه گویندگان حمل کنیم یا قائل شویم که خداوند حضرت یحیی(ع) را بعد از رحلتش به دنیا بازگردانده است. نگا. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار؛ 110 ج، مؤسسه الوفاء، بیروت؛ ج 14، ص 190؛ باب قصص زکریا و یحیی، ح 42
***امیر اهوارکی
مشرق