نباید پنداشت که انتظار حضرت مهدی علیه السلام بدین معناست که حرکتهای مصلحانه و عدالتخواه را به کناری گذاشته، عادت به پذیرش وضعیت موجود کنیم. انتظار پرچم هدایت و مقاومت پذیری در مقابل سختیها و مشکلات بر سر راه است. مکتب انتظار مکتب پذیرش و سازش نیست بلکه هماره «جاء الحق و زهق الباطل» را بر زبان جاری ساخته، مبارزه را بر سردست حمل میکند.
چکیده
همه تلاش انسانهای که مبنایشان تحقق وعدۀ الهی است صَرف زمینهسازی ظهورمصلح آخرالزمان میشود. تأثیر انتظار در تمام ابعاد وجودی انسان قابل تردید نیست؛ یعنی این انتظار است که بعد فردی و اجتماعی انسان را تحت الشعاع قرار میدهد. ما در این مقاله به انتظار و رابطه آن با حضرت حجت (علیه السلام) و امتداد داشتن این انتظار در آفت زدایی از امّت و حتی سیر آن در عالم برزخ سخن به میان آوردهایم و سپس به مقدمات این انتظار از جمله، یقین داشتن به وقوع چیزی و نزدیک دانستن وقوع آن چیز و… صفات منتظران از جمله، داشتن کرامت و برتری اخلاقی، اطاعت پذیری پرداختهایم که این سیر باعث قِوام بخشی وجود منتظر خواهد بود.
مقدمه
انتظار از اساسیترین وعده های پروردگار است که در آن بسیاری از انسانها در بوته آزمایش الهی مردود وعده ای هم پیروزمندانه و سربلند خواهند بود. کُنه انتظار، حالت آفت زدایی بشریت از کدورات وآلودگی های ظاهر وباطن است که در طول مدتهای مدیدی که حضرت ولی عصر (علیه السلام) درغیبت به سر میبردند بشر را فراگرفته بود. یکی از کارهای که در طی مسیر انتظار انجام خواهد گرفت وریشه در آفت زدایی دارد، عدالت حقیقی در انتظار است که ازطریق مقاومت پذیریی در برابر ظلم ستمگران این وعدهی الهی محقق خواهد شد و بزودی انسانیت آن را درک خواهد نمود.
انتظار در مکتب تشیع
مکتب تشیع دارای مبناهای اصیلی است که از طریق آن مبناها، انسانها را به سمت تحقق وعده های الهی رهنمون میسازد. یکی از آن مبناهای اساسی و اصیل «انتظار» است که حالتی انسانی است که انسان به خاطر وجود آن، ضمن پیراستن وجود خویش از زشتیها و پستیها و آراستن آن به زیبائیها و خوبیها، در ارتباط مستدام با امام معصوم علیه السلام، همه تلاش خویش را صرف زمینهسازی ظهور مصلح آخرالزمان میکند و در جهت محقق نمودن وعدۀ پروردگار نسبت به قیام و برپایی دولت اهل بیت (علیهم السلام) با تمام وجود همت خود را مصروف میکنند.
طبق این تعریف انتظار فرج عامل مهمی در جهت خودسازی فردی، اصلاح جامعه و کاهش جرائم و مفاسد خواهد بود. تأثیر بسزایی که انتظار در تمام ابعاد وجودی انسان دارد قابل تردید نیست؛ یعنی انتظار، بُعد فردی و اجتماعی انسان را تحت الشعاع قرار داده همه مناسبات او را فرامی گیرد؛ و این خود بالاترین تلاشی است که در راه خدا صورت میپذیرد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله )فرمودند: «أفضَلُ جِهادِ اُمّتی اِنتظارُ الفرج» (1)؛ با فضیلتترین جهاد امت من، انتظار فرج است؛ و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) اجر بسیاری برای منتظران بیان کردهاند؛چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: «مَن سُرَّ أن یَکُونَ مِن أصحابِ القائم علیه السلام فَلینتَظِر وَ لیَعمَل بِالوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الأخلاقِ وَ هُوَ مُنتَظِرٌ فاِن ماتَ وَ قامَ القائم علیه السلام به عدهُ کانَ لَهُ مِنَ الأجرِ مُثلُ أجرِ مَن اَدرَکَهُ فَحِدُّوا و انتَظِرُوا هَنیئاً لَکُم أیَّتُها العِصابَةُ المَرحُومَة» (2)؛ «کسی که دوست دارد از اصحاب و یاران حضرت قائم علیه السلام باشد، باید منتظر ظهور باشد و به پاکدامنی و نیک خُلقی خود را بیاراید در حالی که پیوسته به انتظار نشسته است. پس اگر با این اوصاف از دنیا برود و حضرت مهدی علیه السلام بعد از او قیام کند؛ پاداش او همانند فردی است که امام قائم را درک کرده است. ای گروهی که مورد رحمت خدا قرار گرفتهاید کوشش کنید و انتظار بکشید [که این مقام والای انتظار] برای شما گوارا باد.»
امام صادق (علیه السلام) در روایت دیگری به یکی از پیروانش دستور داد که «وَ انتَظِر الفَرَجَ صَباحاً وَ مَساءاً» (3)؛ «شب و روز منتظر فرج باش» بنابراین تنها عامل نجات بخش انسان و امید به سربلندی و تکامل،انتظار فرج حضرت مهدی (علیه السلام )است؛ یعنی نه تنها باید منتظر بود بلکه باید منتظری باشیم که لحظه ای از انتظار خویش دست نشَسته و در تربیت خویش و اصلاح جامعه قدم برداریم.
انتظارِ عدات اَنفسی و آفاقی
بی تردید مصلحان زیادی در طول تاریخ سخن از «عدالت» بیان داشتهاند؛ اما عدالتی که منحصر در اجتماع است؛ یعنی اجرای عدالت در سطح اجتماعات بشری و در حقوق اجتماعی، در حالی که مرحلۀ اجتماعی عدالت بعد از عدالت در مرحلۀ نفوس است. هر گاه درون و جان آدمی بوی عطر عدالت را استشمام نمود و عجین آن شد و در ذات خود پدیدار نمود او میتواند عدالت را در مرحلۀ اجتماع به ظهور رساند.
بنابراین تحقق عدالت ابتدا از نفس آدمی شروع میگردد که ما آن را به «عدالت اَنفسی» نام گذاری نمودیم. پس از این مرحله گستردگی عدالت به گونه ای است که بعد از عدالت أنفسی آدمی به دنبال است که این عدالت را در بستر هستی و عالم وجود برای تمام جانوران، گیاهان و دیگر مظاهر طبیعت بهره مند سازد. که به نام «عدالت آفاقی» معلوم است.
بنابراین وقتی انسان در تحقق عدالتهای نام برده شده (عدالت انفسی و آفاقی) توانست به کمال مطلوب دست یابد، تحقق عدالت اجتماعی (که بشریت با همۀ پیشرفتهای خویش نتوانسته است خود را به آن نزدیک سازد) امری سهل و پیش افتاده خواهد بود. البته این نکته را نباید به فراموشی سپرد که به دست آوردن عدالت انفسی و آفاقی نیز مشکل است و دارای موانع متعددی بر سر راه خود دارد.
همچون تمایلات و خواسته های درونی و موانع برونی همانند قدرتها و فسادها. پیشنهاد چنین عدالتی که أنفسی و آفاقی باشد نخست توسط انبیاء بیان شد که البته با سخت گیریها روبرو شد، به ویژه توسط طغیانگران و طاغوتیان که نمیخواستند انسان در آزادی خویش به زندگی رفاه گونه و آرام خود مشغول باشد. اینان نمیخواهند انسان عدالت خواه و آزاد گردد و با ظالمین به ستیزه برخیزد. آری، منتظران حقیقی حضرت قائم علیه السلام در طول تاریخ انتظار در شوق و طلب اند، آرمانی که یاد شد محقق گردد.
منتظران عدالتی را خواهانند که جامع جمیع کمالات است و انسان را به سر منزل مقصود میرساند و تربیتِ فردی و اجتماعی وی را در تحت توجّه عدالت مورد توجّه قرار میدهد. بنابراین انتظار برای رسیدن به چنین روزی که کمال بزرگ بشریت در پرتو عدالت انفسی و آفاقی محقق میگردد بجا و نیکوست. (4)
انتظار دعوت به نپذیرفتن
نباید پنداشت که انتظار حضرت مهدی علیه السلام بدین معناست که حرکتهای مصلحانه و عدالتخواه را به کناری گذاشته، عادت به پذیرش وضعیت موجود کنیم. انتظار پرچم هدایت و مقاومت پذیری در مقابل سختیها و مشکلات بر سر راه است. مکتب انتظار مکتب پذیرش و سازش نیست بلکه هماره «جاء الحق و زهق الباطل» را بر زبان جاری ساخته، مبارزه را بر سردست حمل میکند.
شیعه با حضور در آرامشگاه «نپذیرفتن باطل» در برابر هر ظلم و ستمی میایستد. منتظر، متعهد شده است که درا جرای عدالت از پا ننشیند و هیچ ظلم و ناحقی را تحمل نکند. آنها سکوت را برنمی تابند بلکه ایدهآلگراترین هستند و به تحقق عدالت متعهدانه عمل میکنند.چگونه عده ای به خود اجازه میدهند که مکتب انتظار را، مکتبی نامتعهدانه تفسیر کند و ازتشعشعات نورانی «نپذیرفتن باطل» بکاهند. کجاتکلیف مسلمان این بود که به کناری نشسته تا دین و اعتقادات او را بربایند؟ کی تکلیف شیعه این بوده است که ذلت پذیرد و به قعود سوق پیدا کند؟ بنابراین انتظار یعنی دعوت همه به امید و نپذیرفتن باطل که ظهور آن در مکتب مهدویت رساتر خواهد بود.
انتظار و مرابطۀ با امام علیه السلام
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (5)یکی از معانی رباط، مرزبانی، سنگرداری و دیده بانی است. که نوعاً در خطوط مقدّم جبهه اتفاق میافتد. انسان منتظر نیز به مرزبان شباهت دارد، که نه تنها در حوزۀ جغرافیایی، فرهنگی و اعتقادی، بلکه در تمام ابعاد کمالی خود دیده بانی داشته باشد؛ تا هم خود را توانمند کند و هم تلاشش در این باشد که هوشیارانه و تیزبینانه به افقهای دور و نزدیک، چشم بدوزد تا ببیند مهدی علیه السلام در غیبت چه یاری را در کجا و در کدام بُعد میطلبد؛ از این رو در هر سنگری آمادهی دفاع است.
شیعه باید همواره و در هر زمان در مرابطه باشد؛ یعنی منتظر، همیشه باید درخط مقدّم جبهه، آمادهی دفاع در برابر حملهی ناگهانی و هجوم مخفیانهی دشمن باشد.از معانی دیگر مرابطه، پیوند و ارتباط با امام علیه السلام است؛ یعنی در خدمت امام زیستن و مرزبان دستورات و خواسته های او بودن؛ و یا دیگری معارف و حقایق ازآبشخورش و با او هم پیمان و متحد شدن. امروز یکی از پایه های عمیق ایمان ما، ارتباط با امام است و عمل ما بدون این ارتباط مورد قبول واقع نخواهد شد.
آنچه در این آیه مورد نظر ائمه (علیهم السلام) است این است که «رابطو علی الأئمه» بر من و شما واجب عینی است که با همه امامانمان که عصارهشان حضرت مهدی علیه السلام است رابطه داشته باشیم. از امام باقر (علیه السلام) نیز روایت است که: «اصبروا علی أداءِ الفرائض و صابروا عدوّکم و رابطوا إمامَکم المنتظر» (6) صبر کنید بر انجام واجبات الهی و بر دشمنانت صبر کرده و رابطه ای با امام منتظر داشته باشید. این، امر امام است که از من و شما خواسته با امام منتظر، رابطه داشته باشیم، وگرنه مسیرمان، مسیر الهی نیست. زیرا بدون امام، همه چیز در تشتّت و تفرقه است.
علامه مجلسی در تفسیر این حدیث فرمودهاند: «أی یَجب عَلیَ الشیعه أن یَربِطُوا أنفُسَهُمُ عَلی اِطاعَةِ الإمام الحَق و انتظار فرجه و تَهَیَّؤوا دائماً لِنُصرتِه» (7)؛ «بر شیعه واجب است جان خود را با اطاعت امامشان با او مرتبط کنند، منتظر فرجش باشند و پیوسته برای یاری مولایشان آماده و گوش به فرمان باشند.»
عده ای سر در بت نفس نموده بدنبال وجاهتهای کاذب خویش هستند، همانند شهرت، مقام و… اینان نمیتوانند به کمالی که برای ما ترسیم شده راه یابند.تعلق کاذب در وجود ما حس گرای و ظن گرایی را تقویت و در مقابل اعتقاداتمان را ضعیف و سست میکند. در نتیجه ارتباط با حضرت مهدی علیه السلام جای خود را به بُعد و دوری میدهد. در مکتب انتظار هر لحظه باید با امام مرتبط و متعالی شد. اجتماع باید متعالی شود. آری، هر بلائی و هر فتنه ای که گریبان گیر ما میشود از نبود ارتباط با امام عصر علیه السلام است. (8)
انتظار، یعنی حل نشدن در فساد محیط
درزمانی که فساد همۀ دنیا را فرا میگیرد و اکثریت را به فساد و آلودگی سوق میدهد، گاهی افراد پاک سرشت در یک بنبست سخت روحی قرار میگیرند، بن بستی که از ناامیدی سر برمی آورد. گاهی بدین فکر میافتند که چون جامعه را آلودگی فرا گرفته و انسانهای صالح کمتر هستند باید همرنگ با اجتماع شد تا موجب رسوایی نشد. ذوب در محیط شدن به بهانه همشکلی با اجتماع و روح نوامیدی، بستری برای دوری از امام معصوم علیه السلام را فراهم آورده موجب هلاکت میشود.
تنها چیزی که میتواند اینگونه افراد را نجات دهد و روح امید را در کالبد جانشان بدمد و نگذارد در محیط آلوده و فسادانگیز حل شوند، امید به اصلاحگر و عدالتخواه نهایی، حضرت حجت علیه السلام است. نقطۀ عطف زندگی چنین افرادی همین امید بخشی به تغییر وضع موجود است. نتیجه اینکه، انتظار ظهور مصلحی که هر قدر دنیا فاسدتر میشود، امید ظهورش بیشتر میگردد اثر فزایندۀ روانی در معتقدان دارد، و آنان را در برابر امواج نیرومند فساد بیمه میکند. بلکه به مقتضای:
وعدۀ وصل چون شود نـزدیـک
آتـش عشـق تیزتـر گـردد
رسیدن به مقصد را در مقابل خود مینگرد و تلاش و کوششهایشان برای مبارزه با فساد و یا حفظ خویشتن با شوق وعشق زیادتری تعقیب میگردد. پس اگر ما بخواهیم درانتظار باشیم باید در فساد حل نشده و حیات خویش را با وصل جانمان به معصوم (علیهم السلام) رقم بزنیم.
انتظار و خودآگاهی
انسان وقتی در جهان مدرنیسم و تجددگرا وارد میشود، همچون طوفان خانهی پر مهر و محبت و سرشار از ایمان و انس خود به پروردگارش را از دست میدهد.«زیرا در فرهنگ مدرنیسم از بقاء با حق، به تزلزل به زمین گرفتار میگردد و برای غلبه بر زمین متزلزل، همواره ابزارهای مهیب را بوجود آورد؛ و همه زندگیاش ساختن ابزارهایی میشود که خود عین بی قراری است.» (9)
منتظر حقیقی کسی است که به خود آید و سمت جان خود را بسوی مقام ظهور ولی الله علیه السلام متوجه سازد، آری، منتظر وقتی به خودآگاهی رسید روز به روز به عظمت آن وعده بزرگ بیشتر میاندیشد و با انتظار تنهایی خود را حیات میبخشد. خودآگاهیِ منظتر یعنی بیرون شدن وی ازجریان تجددگرا و مدرنیسم امروزی که افق اش دل بستن به جلوه های کاذب مادی دنیا و فرو رفتن در جریان تاریک و ظلمانی، تکنیک سلطه و استیلا بر دیگران به هر قیمت و ارزشی که باشد. اینجاست که پشت پا زدن به چنین امری میطلبد که آدمی به درون خویش توجه بیشتری نموده خود را از بهشت بقاء و وصل براند و افق جان خویشتن را به انتظار فعلیت رسیدن حقیقت ظهور ولایت امام علیه السلام بیاندازد.
انتظار از ارکان قبولی اعمال
انتظار، یکی از تکالیف مردم در زمان غیبت است و مسلماً به عنوان یک تکلیف، شرایطی برای صحت و قبولی آن مطرح میشود. به عبارت دیگر، هر عملی شرایطی در صحت و شرایطی در قبول دارد. شرایط صحت عمل، شرایط ظاهری است که فاعل یا فعل باید واجد آن باشد، تا عمل صحیح انجام شود؛ اما شرایط قبولی، آن دسته ازعلل و عوامل است که باعث ارتفاع و رفعت گرفتن وجود به وسیله آن عمل میشود. باید دانست آنچه عابد را در مسیر عبودیت بالا میبرد، قبولی عمل است، نه صحیح بودن آن.
البته لازم به ذکر است که هر عمل مقبولی، حتماً صحیح است؛ اما هر عمل صحیحی ممکن است مقبول نباشد. پس قبل از هر عملی، باید ازنظر بینشی و معرفتی به دنبال شرایط قبولی آن باشیم. چه بسا کارهایی که در صورت ظاهر، هم برای خود ما و هم برای دیگران، غیرمحسوب میشود؛ ولی درمیدان قبولی، چون مورد تأیید حضرت حق قرار نگرفته، عین شرّ شده است! یعنی نتیجه ای مطلوب در روند قرب الهی به دست ما نداده است.
بنابراین در روند تکاملی و قدم نهادن در مسیر سعادت، حرکت بر اساس ایمان و عمل صالح ضروری است هرچند علم و ایمان از عمل منفک نیستند و در حقیقت به مثابهی دو روی یک سکهاند، اما آن رویی که ابتدا باید مدّنظر قرار گیرد، روی معرفتیِ آن است که از آن به «آمنوا» تعبیر میشود و موجب قبولی عمل است.نقل است فردی در حالی که نوشته ای به همراه خود داشت، خدمت حضرت باقر علیه السلام رسید. حضرت پیش از اینکه نامه را باز کنند فرمودند:«هذه صَحیفَةُ مُخاصِمٍ یَسئَلُ عَنِ الدِّینِ الّذی یُقبَلُ فِیهِ العَمَل» (10)
این نوشته برای بحث کننده ایت که دربارهی دینی که عمل در آن دین پذیرفته است سؤال میکند. شخص گفت: خدا شما را رحمت کند؛ این همان چیزی است که من میخواهم حضرت پاسخ دادند:«شهادَةُ أن لا اله الاّ الله وحدَهُ لاشریک لَهُ وَ أنَّ محمداً (صلی الله علیه وآله) عبدهُ وَ رَسُولُهُ وَ تُقِرَّ بَماجاءَ مِن عندِ اللهِ وَ الوَلایَةُ لَنا أهلَ البیتِ وَ البَرائَةُ مِن عَدوِّنا وَ التَّسلِیمُ لِأمرِنا وَ الوَرَعُ و التّواضُعُ و انتظارُ قائِمنا فَاِنَّ لَنا دَولَةً اذاشاءَ اللهُ جاءَ بِها» (11)؛ «دینی که عمل در آن قبول میشود، عبادت است از شهادت دادن به اینکه خدایی جز الله نیست و او شریکی ندارد و اینکه محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و رسول خداست؛ و اقرار به آنچه از جانب خداوند رسیده، و ولایت ما اهل بیت؛ برائت از دشمنان ما و تسلیم به امرمان؛ و ورع، تواضع و انتظار قائم ما.
پس به درستی که برای ما دولتی است که خداوند هرگاه بخواهد، آن را خواهد آورد. پس انتظار از ارکان قبولی اعمال است و اگر نباشد، اعمال، مقبول درگاه الهی نخواهد بود. اگر غیبت حضرت، هزار و اندی سال طول کشیده است و اگر ما هزار و اندی سال، خودرا جزء مکلّفین در وادی تکلیف الهی دانستهایم وعمل کردهایم، اما از مولایمان خبر نداریم، به این علت است که حقیقت انتظار را درکنار اعمال عبادیِ واجب خود قرار ندادهایم.»
آری هیچ عملی بدون انتظار حجّت، مقبول درگاه خداوند نیست و عمل هرگز بدون ولایت پذیرفته نمیشود. متأسفانه اکثر ما به اصطلاح شیعیان به حقیقت انتظار، معرفت پیدا نکرده ایم، لذا با آن یا افراطی یا تفریطی عمل کردهایم در حالی که کمترین حق حضرت حجت علیه السلام در زمان غیبتش آن است که شیعیان و محبین درکنار اعمال عبادی به ذهن و فکر، خود او را باور داشته و منتظرش باشند.
آیا براستی ما نمازهایمان را با انتظار فرج مولایمان اقامه میکنیم؟ آیا قرآن را با انتظار او ورق میزنیم. انتظار از واجبات دین است و به همین دلیل، سایر ائمه (علیهم السلام) نیز منتظر حضرت بودند. در روایت از حضرت جواد الائمه علیه السلام است که فرمودند: «انّ القائّمَ مِنّا هُوَ المَهدیُّ الّذی یَجِبُ أن یَنتَظَرُ فی غیبَة» (12) «همانا قیام کننده از ما، مهدی است؛ کسی که واجب است در غیبتش، انتظار او را بکشند.»
انتظار، دافع و رافع خطر
آخرالزمانیها چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی، در دورانی سخت به سر میبرند؛ چه آنان که غرق انواع تجهیزات مادی و در رفاه کاملِ ظاهریاند و چه آنان که دستشان به جایی نمیرسد، اما در آرزوی فرهنگ رفاه هستند. همه و همه، ناآرام اند و دنبال چیز دیگری میگردند. البته در اینجا نمیخواهیم از اضطرابها، فشارها و فتنه های آخرالزّمان در بُعد مادی، صوری و ناسوتی بحث کنیم؛ چه با وجود به کارگیری انواع علوم و فنون در جهت تأمین رفاه انسانی، رنگ رخسارهی صاحبان اومانیسم و مکتب سکولاریسم، خود، نشان دهندهی آن است که از وضع موجود، راضی نیستند، و با اینکه جَلَوات میل، شهوت و دنیا در این زمانه، فراوان است؛ تجربه نشان میدهد آرامش در جوامع نیست.
اینکه در آخرالزّمان، دین داری بسیار مشکل است؛ به دلیل سختی ظاهری نماز و روزه و سایر عبادات که شکل و صورت اعمال، سختی ندارد. بلکه درک حقیقت این عبادات، سخت است و زمانه زمانهی است که بسیاری قدرت خروج از فتنه های اومانیسم، تکنولوژی و مدرنیتهی غرب را ندارند و در این فضا به سر میبرند؛ اما باید مراقب باشند که مغلوب آن نشوند.
در این وانفسا، تنها چیزی که میتواند ما را از خطر بی دینی مردن، نجات دهد، انتظار حقیقی و شناخت فرهنگ صحیح انتظار است؛ چه منتظر هرگز از وضعی که در آن به سر میبرد، راضی نیست؛ هرچند ممکن است به جبر دوران، درون او باشد. بر این اساس میتوان گفت: افراد در برخورد با فرهنگ سکولاری و اومانیستی که جبر در آن قرار میگیرند، ممکن است دو موضع از خود نشان دهند:
ـ یکی اینکه خود را تخدیر کنند؛ یعنی چون آرامش حقیقی رانیافته اند، سعی میکنند خود را با این فضا و امکانات رفاهی، آرام کنند.
ـ دیگر آنکه با انتظار صحیح حضرت حجت علیه السلام به وضع موجودی که در آن قرار دارند، دل ندهند و با خیال و آرزوی دولت کریمهی آن حضرت زندگی را سپری کنند. این دسته حتی اگرمجبور به استفاده از امکانات رفاهی باشند، فقط به حدّ ضرورت از آن استفاده میکنند، نه برای رفاه و آسایش و پاسخگویی به امیالشان.
پس کسانی که با تخدیرات اومانیستی تخدیر نشده اند، میفهمند شرایط زمان غیبت امام زمان علیه السلام، امر صناعی آرام و بی دردسر نیست. شرایط به گونه ای است که خطر از هر سو، افراد را تهدید میکند؛ آن هم نه خطرمادی، بلکه اصل خطر، خطر معنوی و وجودی است؛ به طوری که یک لحظه غافل شدن، همان و دین را از دست دادن، همان!
امام باقر علیه السلام فرمودند: «لَتُمَحَّصُنَّ یا شیعَهَ آلِ محمَّدٍ، تمحیصَ الکُحلِ فِی العَینِ و إنَّ صاحِبَ العَینِ یَدری مَتَی یَقَحَ الکُحلُ فی عَینِهِ وَ لایَعلَمُ مَتی یَخرُجُ مِنها؛ وَ کَذلِکَ یُصبِحُ الرَّجُلُ عَلَی الشَریعَةٍ مِن أمرِنا وَ یُمسِی وَ قَد خَرَجَ مِنها وَ یُمسی عَلی شَریعَةٍ مِن أمرِنا وَ یُصبِحُ وَ قَد خَرَجَ مِنها» (13)؛ «ای شیعه آل محمد علیهم السلام همانا پاک و خالص میشوید، همچون پاک شدن سرمه در چشم؛ که فرد متوجه میشود کی سرمه به چشمش میرود و نمیفهمد کی از آن خارج میشود.»
و این چنین مردی صبح میکند در حالی که بر جادهی امید [امامت] ماست و شب میکند در حالی که از آن خارج شده است؛ یا شب میکند در حالی که بر جادهی امر ماست و صبح میکند در حالی که از راه بدر شده است!آری! در آخرالزمان، دین افراد چنان بر باد میرود که خود نمیفهمند؛ مثل سرمه ای که از چشم پاک میشود و فرد فکر میکند هنوز سرمه در چشمش است؛ چون جلوهی آیینه نایستاده است! پس برای آنکه دینمان را در این دنیای وانفسا از دست ندهیم، باید دقت داشته باشیم در هر کار، اعم از خوردن، خوابیدن، عبادت و … در مقابل آیینهی وجود انسان کامل بایستیم. (14)
باید منتظر حقیقی انسان کامل باشیم؛ که گر امروز این انتظار را درست بفهمیم ما را از فتنه ه ای زمان نگه میدارد؛ چرا که انتظار، حالتی نفسانی و قلبی است که تمام وجودها را به خود معطوف میکند و نمیگذارد جلب و جذب امور خارجی و بیرونی شویم.کسی که به راستی و صدق در حال انتظار است، هرگز اسیرگناهان، وسوسهها وجاذبه های اطرافش نمیشود و نمیتواند ساعتی دور از یاد و ذکر محبوب، مشغول جاذبهها باشد.امام صادق علیه السلام میفرماید: «انَّ لِصاحِبِ هذا الأمرِ غَیبَةً المُتَمَسَّکُ فیها بدینهِ کالخارِطِ للقَتادِ ثُمَّ قالَ هَکذَا بَیَدِهِ فَأیُّکُم یُمسِکُ شُوک القتادِ بِیدِهِ!؟ ثم أطرَق مکِیّاً مَلِیّاً ثم قال: انَّ لِصاحِبِ هذا الأمرِ غَیبَةً فَلیَتَقِّ الله عَبدٌ وَ لیَتَمَسَک بِدینِهِ» (15)
امام جواد علیه السلام نیز میفرمایند:«اذا ماتَ البنی عَلِیٌّ بَدَا سِراجٌ به عدهُ ثُمَّ خَفِیَ. فَوَیلٌ لِلمُرتَابِ وَ طُوبَی لِلغَریبِ الفَارِّ بِدینِهِ! ثُمَّ یَکُونُ بَعدَ ذلِکَ أحداثٌ تشیبُ فِیهَا النّواصِیَ وَ یَسیرُ الصُّمُّ الصَّلابُ» (16)؛ «زمانی که فرزندم علی از دنیا رفت، پس از او چراع نورانی و روشنی میآید و بعد مخفی میشود. پس وای بر کسی که به شک افتد و خوشابه حال غریبی که دین خود را برداشته، فرار کند! سپس به دنبال اینها، پیشآمدهایی روی دهد که در آن بر پیشانیها، نقش پیری مینشیند و کوه های سخت و سنگین از جای کنده میشود.»
در این حدیث به دو دسته از انسانها در زمان غیبت اشاره شده است. یکی عده ای که به تعبیر امروزی، دین سکولاریزه دارند؛ دینی که به امور دنیای آنان خوب جواب میدهد و منافات با دنیایشان ندارد! اینان مرتاب به امام زمان اند؛ یعنی منتظر نیستند. دستهای دیگر کسانی هستند که غریب اند و دینشان را برمی داردند و از جلوات پر زرق و برق دنیای مدرن فرار میکنند.
اما چرا غریباند؟ زیرا منتظر واقعی امام، سمت و سوی حرکتش با ذائقهی عموم مردم سازگار نیست؛ درنتیجه غریب، ناشناخته و تنها میماند و به تعبیر قرآن مستضعف میشود و البته مشمول این بشارت حق که: «وَ نُریدُ أن نَمُنَّ عَلَی الّذینِ استُضعِفُوا فِی الأرض وَ نَجعَلَهُم ائمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارثین» (17)؛ «و اراده کردهایم بر مستضعفین در زمین، منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان قرار دهیم. چنین کسی چه بمیرد و چه بماند، در حکومت حضرت است.»
پینوشت :
1. بحارالأنوار، ج 74، ص 143، ح 26.
2. همان، ج 52، ص 140، ح 50.
3. الغیبة، نعمانی، ص 158، ح 3.
4. ر.ک: خورشید مغرب، ص 260،261.
5. سوره آل عمران، آیه 200.
6. الغیبة، نعمانی، ص 27.
7. اصول کافی، ج 8، ص 382.
8. ر. ک: توهم دیدار امام زمان علیه السلام، ص 369.
9. جزوه بصیرت و انتظار فرج، طاهرزاده، اصغر، ص 13.
10. کافی، ج 2، ص 23ـ22.
11. همان.
12. بحارالانوار، ج 51، ص 156.
13. غیبة نعمانی، ص 207ـ206.
14. معرفت نور تا عصر ظهور، ص 57 و 58 و 59.
15. کافی، ج 1، ص 336ـ335.
16. غیبة نعمانی، ص 186.
17. سوره قصص، آیه 5.
احمد ابراهیمی هُرستانی
منبع:راسخون
ادامه دارد………….