برخی اثبات ولایت عصر غیبت را برای فقها و نائبان عام امام عصر(عج) بر نمیتابند و بر این گماناند که حکومت، تنها از آنِ معصوم(ع) است و جز او ـ اگرچه فقیهی عادل و وارسته باشد ـ واجد ولایت و شایسته حکومت نیست. مسلماً این دسته از افراد هدف معصومان: از حکومت را کشورگشایی مشئوم یا تسلط و قدرت نادرست نمیدانند؛ بلکه حاکمیت ائمه(ع) را اجرای احکام الهی و تنفیذ و تبلیغ تعالیم الهی ارزیابی میکنند.
چیستی و چرایی انتظار،بخش دوم/
ضرورت نیابت درعصر غیبت
اشاره
غیبت، نامی گره خورده با نام امام مهدی(عج) و دارای اسراری همچون ترس از قتل، رهایی از بیعت طاغوتها و افاضه تدریجی است؛ اما بزرگترین راز غیبت، همان حکمتی است که خداوند در غیبت دیگر حجج الهی قرار داده بود. این حکمت نیز آشکار نخواهد شد، مگر با ظهور امام(عج). در شماره گذشته ضمن بیان این مطالب، به شیوههای بهرهمندی از وجود مبارک امام در پس پرده غیبت نیز پرداختیم.
ضرورت نیابت در عصر غیبت
براهین عقلی ضرورت نیاز جامعه بشر به عنصر فاعلی نظم صحیح برای حفظ نظام امت، در زمان غیبت ولی عصر (عج) میتوانند برای تثبیت نائب یا نمایندة آن حضرت به کار آیند؛ زیرا هرگز نمیتوان دوران غیبت را که شاید ـ معاذالله ـ هزاران سال بینجامد، روزگار هرج و مرج دانست یا از بخش مهم احکام اسلامی چشم پوشید و حکم جاهلیت را به دست زمامداران خودسر اجرا کرد و به این بهانه که منشأ حرمان جامعه از برکات ظهور آن حضرت و آثار حیاتبخش احکام الهی تبهکاری و عصیان مردم است، زعامت در زمان غیبت را نفی و حدود الهی را تعطیل و یا به بهانه رویگردانی مردم از رهبری غیر معصوم، ضرورت وجود زمامداری عادل را انکار کرد؛ عادلی که منش و روشش پیروی از قرآن کریم و رهبران معصوم باشد.
بر همین اساس در داستان حضرت لوط(ع)، با اینکه فقط اعضای یک خانواده ایمان آورده بودند و خداوند بر این حقیقت که دیگران ایمان نخواهند آورد، عالم بود؛ پیامبر خود را برای رهبری آن قوم فرستاد: (فَأخْرَجْنا مَنْ کانَ فیها مِنَ الْمُؤْمِنینَ )( فَما وَجَدْنا فیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمینَ) و در تبیین همین مطلب که تباهی مردم مانع تداوم سنت الهی نیست و خداوند هماره رهبران الهی را برای هدایت مردم ارسال میکند چنین فرمود: (أ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحًا أنْ کُنْتُمْ قَوْمًا مُسْرِفینَ )( وَ کَمْ أرْسَلْنا مِنْ نَبِیّ فِی اْلأوّلینَ )( وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ نَبِیّ إِلاّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ) و چون برهان عقلی تخصیصبردار نیست، وجود نائب یا نمایندة ولیّ عصر(عج) در زمان غیبت آن حضرت لازم خواهد بود و اینکه محقق طوسی; فرمود:
<وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منّا>؛ به این معناست که اصل وجود ولیّ عصر(عج) لطف و تصرف خاص آن حضرت(عج) لطف دیگری است؛ به شکلی که هیچ تلازمی بین این دو لطف نیست که اگر دومی نبود، اولی هم نباشد؛ چنانکه امام علی(ع) فرمود: <اللّهمّ! بلی لا تخلو الأرض من قائم لله بحجة؛ اما ظاهراً مشهوراً و إمّا خائفاً ﴿حافیا﴾ مغموراً لئلاّ تبطل حجج الله>.
آری، تصرف مطلق آن حضرت به وسیلة نائبان و منصوبان عام خود، ممتنع یا معدوم نخواهد بود و در زمان غیبت با فقدان تصرف خاص و برکات مخصوص آن حضرت روبهرو هستیم که بر اثر تبهکاری جوامع بشر دامنگیر آنان شده است، ولی اصل تصرف آن حضرت ـ هرچند به صورت نصب نائب و توکیل عام ـ برقرار است.آری، اگر مردمی نخواستند نائبان آن حضرت را یاری دهند تا از <کظة ظالم و لا سغب مظلوم> جلوگیری شود، فقدان این قسم از تصرف عمومی و از دست دادن این لطف، نتیجه سوء اختیار مردم است.
بیتردید، تأسیس نظام اسلامی و اجرای احکام و حدود آن و نیز دفاع از کیان دین و حراست آن از مهاجمان در زمان غیبت، مطلوب و پسندیده است؛ زیرا اگرچه حفظ میراث اسلامی بالاصاله در اختیار امام معصوم است، ولی در عصر احتجاب جامعه از شهود آن حضرت، حفظ کیان اسلام بالتبع وظیفة نمایندگان آن حضرت خواهد بود و هرگز احتمال تعطیل حکومت اسلامی و احکام و حدود الهی متصور نخواهد شد.
از همین رو صدر المتألهین، دین را همراه سیاست میداند و از فقه سیاسی، کنار فقه عبادی سخن میگوید و کفالت آن را برعهدة نائبان رسول اکرم(ص) میسپرد و تولیت این علم جامع را در عصر غیبت به عهده فقیهان مینهد. شبیه به همین مطالب را در سخنان فارابی، ابنسینا و دیگر حکمای قبل از جناب صدر المتألهین نیز میتوان دید.
خلاصه آنکه برهان عقلی بر ضرورت حفظ همه شئون نیابت پذیر امام معصوم(ع) در عصر احتجاب جامعه از آن حضرت، تام است و هیچ وهنی در مقدمات آن راه ندارد و ثمرة این برهان در بحثهای آینده روشن خواهد شد که نائب عام آن حضرت، متصدی همة شئون امامت خواهد بود، مگر اموری را که مشروط به عصمت است و در ضرورت نظم جامعه دخالت صریح ندارد.
نیابت در عصر غیبت
امام رضا(ع) در سفر به مرو و در میان مردم مشتاق نیشابور از آبای کرام و فرشتگان امین از خداوند نقل فرمودند: <لا إله إلاّ الله حصنی>؛ یعنی آن که بخواهد در دنیا و آخرت در امان باشد، میباید موحد و خداپرست زندگی کند. آنگاه لحظاتی بعد هنگام حرکت، سر مبارکشان را از محمل بیرون آوردند و افزوند: <بشروطها و أنا من شروطها>. آنکه امامت و ولایت و رهبری خاندان رسول گرامی اسلام(ص) را نپذیرد، “کلمه توحید نیز به حالش سودی نخواهد داشت؛ کسی در امان الهی است که امامت خاندان عصمت را پذیرا باشد.
همین سخن نورانی را وجود مبارک علی(ع) نیز فرمودند: <إنّ لِـ”لا إله إلاّ الله” شروطاً [و] إنّی و ذریتی من شروطها>؛ کلمه لا إله إلاّ الله که زمینة رسیدن و مایه ورود به بهشت موعود حق است، شروطی دارد که عقیده به امامت من و فرزندانم از اهم آن شروط است> و آنکه به چنین ولایتی معتقد نباشد، اهل نجات نخواهد بود.
پیامبر گرامی اسلام(ص)، نخستین معلم و مبیّن قرآن کریم و والاترین منادی ندای توحید است که در دوران حیات وجود مبارکش تبیین آیات الهی و تطبیق آن بر موارد جزئی زندگی بشر از اولین برنامههای آن حضرت بود و این وظیفه خطیر و مسئولیت والا پس از ارتحال آن نبی مکرم بر عهده اهل بیت طاهرینش نهاده شد و آن بزرگان در زمانهای گوناگون و اوضاع متفاوت و در تمام فراز و نشیبهای زندگی مسلمانان و جامعه اسلامی، معارف بلند قرآن را همواره برای مردم تبیین و تفسیر فرمودهاند.
در عصر غیبت وجود مبارک خاتم الاوصیاء(عج)، شاگردان مکتب اهلبیت:یا همان عالمان دینی و مفسران دقیق براساس منابع غنی و قوی معرفتی دین ﴿کتاب کریم الهی، سنت معصومان:و عقل برهانی و اجماع﴾، به قدر میسور به تبیین آیات الهی پرداخته و فقهای وارستهای با شناخت شرایط زمان و پدیدههای نو ظهور هر عصر، احکام اسلامی را از آن منابع استنباط کرده و در اختیار اهل ایمان قرار دادهاند همین تلاش پیگیر و مجاهدت خستگیناپذیر، سبب بهرهمندی جوامع اسلامی از علوم، معارف و احکام الهی و مانع حرمان انسانها از هدایت قرآن و عترت در عصر غیبت شده است.
تداوم نیاز به اجرای قوانین اسلامی
با رسالت پیامبر اعظم اسلام(ص)، نزول قانونی جدید از آسمان وحی نیز پایان یافت؛ زیرا آنچه پاسخگوی سعادت بشر از عصر نزول تا صبح قیامت است، به دست اعجاز الهی در صحیفة نورانی قرآن نگاشته و به یکی از دو نیاز اساسی بشر یعنی قانون الهی برای همیشه پاسخ داده شده است؛ زیرا عقل که از معارف مُلْهَم بهره دارد، استنباط لازم و کافی از مطالب مُنْزَل را به کمک روایات معتبر معصومان(ع) به عهده دارد. تنها تحقق بخشیدن به این قانون در حیات فردی و اجتماعی و نیز اجرای احکام دینی مانده است که نیاز دوم انسانهاست.
قانون بیبدیل وحی که در آیینه قرآن کریم درخشیده است، با تبیین نورانی نبی مکرم(ص) و خاندان عصمت و اهلبیت طاهرینش: پاسخگوی نیازهای جزئی و کلی فرد و جامعه انسانی و اسلامی است؛ همچنان که در عصر هر امامی از ائمه هدایت(ع)، ایشان قرآن و سنت را تبین و معارف و مدعیات آن را تعلیل و علاوه بر آن، نیاز جامعه به اجرای اصول و احکام اسلامی را به قدر تحمل و خواست جوامع به مقدار میسور برآورده میکردند.
بیشک جامعه انسانی و اسلامی همواره و در هر زمان نیازمند اجرای قوانین جاوید و سعادتبخش الهی است؛ زیرا پیامد عدم اجرای آنها یا بینظمی و هرج و مرج است یا بردهگیری، ظلم، فساد و تباهی انسانها و عصر غیبت وجود مبارک ولیّ عصر(عج) نیز از این معنا مستثنی نیست. از سویی دیگر بیتردید خدای سبحان در این فضای غبارآلود که طوفان شک و تردید و تندبادهای فساد و جهالت، انسان را به سوی تباهی و نابودی میکشاند، بشر و جامعه انسانی را گسسته از هدایت و رها شده در وادی ضلالت نگذارده و کسانی را برای ولایت جامعه گمارده است تا عهدهدار هدایت جامعه باشند.
چنین ولایتی که در عصر غیبت تداومبخش دین الهی در عرصههای تعلیم، تقنین و اجراست، بنابر تصریح روایات مشهور و مستند، بر عهدة نایبان عام امام عصر(عج)، فقیهان عادل و اسلامشناس است؛ آنانی که از سویی با بذل جهد و سعی بلیغ و اجتهاد مستمر، احکام شریعت را نسبت به همه موضوعات گذشته، حال و آینده تبیین میکنند و از طرفی با اجرای آن، ولایت اجتماعی و ادارة جامعه مسلمانان را تداوم میبخشند.
ناروایی تعطیلی احکام در عصر غیبت
برخی اثبات ولایت عصر غیبت را برای فقها و نائبان عام امام عصر(عج) بر نمیتابند و بر این گماناند که حکومت، تنها از آنِ معصوم(ع) است و جز او ـ اگرچه فقیهی عادل و وارسته باشد ـ واجد ولایت و شایسته حکومت نیست. مسلماً این دسته از افراد هدف معصومان: از حکومت را کشورگشایی مشئوم یا تسلط و قدرت نادرست نمیدانند؛ بلکه حاکمیت ائمه(ع) را اجرای احکام الهی و تنفیذ و تبلیغ تعالیم الهی ارزیابی میکنند.
ناگفته پیداست که عدم استمرار چنین حاکمیتی در عصر غیبت امام عصر(عج)، توقف و تعطیل اجرای احکام و تعالیم در بسیاری از موارد و مقاطع تاریخ را در پی دارد ﴿همانطور که رخ داده است﴾؛ زیرا بسیاری از احکام حدود، دیات، مبانی حقوقی و مانند آن، بیحکومت اسلامی اجرا پذیر نیست و چنین حکومتی نیز جز با سرپرستی امام معصوم یا نائبان خاص یا عام حضرتش شکل نخواهد گرفت و از سوی دیگر از هیچ حکومت غیر دینی نیز انتظار نمیرود به اجرای احکام دینی چون قصاص و حدود اقدام کند.
بنابر آنچه گذشت، یا باید به تعطیل بسیاری از احکام الهی فتوا دهیم یا بپذیریم که در عصر غیبت، زمام ولایت امور در دست نائبان عام ولیّ عصر(عج)، فقهای عدالتپیشه و وارسته است و آنان امور مسلمانان را براساس احکام الهی تمشیت کنند.صلاحیت دین اسلام برای بقاء و دوام تا قیامت، مطلبی قطعی و روشن است که هرگز بطلان، ضعف و کاستی در آن راه ندارد: (لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ) و تعطیل احکام حیاتبخش آن در عصر غیبت و عدم اجرای حدود الهی، بستن راه خدا و مخالفت با ابدیت اسلام در همة شئون عقاید، اخلاق و اعمال است؛ بنابراین هرگز نمیتوان در دوران غیبت زعامت دینی عصر غیبت را نفی و حدود الهی را تعطیل کرد.
بیتردید، اجرای احکام و حدود الهی و دفاع از کیان دین و حراست از آن در برابر مهاجمان، مطلوب و بلکه ضروری و در گرو تأسیس نظامی اسلامی است. اگرچه در زمان کنونی جامعه اسلامی از ادراک حضور و شهود ولیّ عصر(عج) محروم است، اما هتک نوامیس الهی و مردمی و گمراهی مردم و تعطیل اسلام هرگز مورد رضایت خداوند نیست. بر همین اساس، پرداختن به وظایف مختلفی که تأمین کننده اهداف یاد شده و استمرار احکام و تعالیم حیاتبخش اسلامی است، در عصر غیبت امام زمان(عج) بر عهده نمایندگان خاص و عام آن حضرت میباشد.
علاوه بر آن، بررسی احکام سیاسی ـ اجتماعی اسلام، گویاست که بیزعامت فقیه جامع الشرایط، تحقق این اهداف شدنی نیست و عقل نیز حکم میکند که خداوند متعال اسلام و جامعه مسلمانان را در غیبت امام معصوم بیسرپرست رها نکند و فقهای عدالتپیشه را نائب والیان معصوم گرداند.همه فقیهانی که به حکمت فقه اندیشیدهاند، ضرورت وجود والی دینشناس و عادل را به روشنی ادراک کردهاند. فقیه بزرگوار، شیخ محمدحسن نجفی، صاحب جواهر; نمونه روشنی از این دسته فقیهان ژرفاندیش است.
این فقیه بزرگوار بر مسئلهای عقلی تأکید میورزد. او پس از اندیشه در انبوهی از احکام اسلامی در زمینههای گوناگون حیات بشر، به این نتیجه رسید که یقیناً احکام فراوان اسلامی نیازمند متولّی و مجری است، وگرنه امور زندگی شیعیان در عصر غیبت ولیّ عصر(عج) دچار رکود و بلکه تعطیل خواهد گشت. برای تأکید بر این معنا میگوید: آنکه در ولایت فقیه وسوسه کند، گویا طعم فقه را نچشیده و از حکمت وجودی دین و احکام آن بیخبر است.
ایشان در نهایت میگوید: بعید است فقیه جامع شرایط، حق جهاد ابتدایی نداشته باشد.باید متوجه بود که اگر حدود الهی در عصر غیبت قابل اجرا نباشد، بسیاری از مطالب قرآنی و روایی و به پیوست آنها احکام فقهی و حقوقی اسلام تعطیل خواهد شد؛ زیرا کیفیت قضا و نحوة ثبوت جرائمی که دارای حدود خاصاند، در قرآن و روایات معصومان مطرح و با مساعی بلیغ فقهای گذشته تحریر شد.
با معطل شدن حدود تفسیر، بخش قابل توجهی از آیات، فقه الحدیث مقدار زیادی از احادیث و تدبّر فقیهانه در آنها از بین خواهد رفت؛ زیرا جرمشناسی که تعزیر کارشناسانه حقوق بشر را به همراه داشته باشد، معیار خاص خود را دارد و هرگز نمیتوان با معیارهای مشخص حدود، مسائل حقوقی و قضایی را برای تعزیرات پیاده نمود.
منبع:نامه جامعه – شماره هفتادو نه
ادامه دارد………………..