انتظارم انتظارم انتظار

0

انتظارم انتظارم انتظار
تا برآيد آفتاب روي يار

بيقرارم بيقرارم بيقرار
تا رسد ديدار او بر روزگار

ميشمارم لحظه ها را بيشمار
تا خبر آيد مگر از آن نگار

يکدم از صبر و قرارم بر کنار
تا شود خورشيد رويش آشکار

در وفاي عهد يارم استوار
تا که گردد عالم از او پايدار

هر دمم بر وصل او امّيدوار
تا رسد آن وعده پروردگار

روز و شب هشيارم و شب زنده دار
تا مگر آيد ز ره آن تکسوار

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!