چشم دل باز کن اي خفته که جانان بيني
پرتو روشن خورشيد درخشان بيني
چشم دل باز کن و بر افق جاده نگر
تا که خود آمدن منجي انسان بيني
ميرسد حضرت او پشت در خانه نگر
که ز نورش همه جا روشن و تابان بيني
شده عالم همه در شوق تمناي وصال
بنگر تا که جهان در طلب آن بيني
ميرسد عطر نفسهاي حبيب از همه جا
همه را در طلبش طالب و خواهان بيني
بنگر شور و تب ديدن او در همه کس
جوشش و ولوله در عالم امکان بيني
ميرسد لحظه زيباي ظهورش که تو خود
عالم از برکت او جمله گلستان بيني