آن چیزی که امروز به «کابالا» معروف است و در میان یهودیان گسترش پیدا کرده ریشهای دارد در عقاید سری و مادیگری مربوط به مصر باستان که بر جادوگری استوار است. آنان با چشمپوشی از احکام تورات، شعائر و آداب سحرآمیز دیگر بتپرستان را پذیرا شدند و در نتیجه عقایدی مثل کابالا به تعالیم پنهانی در یهودیت تبدیل شد.
شیطانپرستی با چاشنی خودپرستی
«نوستر آداموس» که تبلیغات زیادی دربارة او انجام میشود و در حدود پانصد سال پیش زندگی میکرده است کتابی دارد که تمام تاریخ و پایان آن را به صورتی مبهم، در آن پیشگویی کرده است. کابالیستهای یهودی و فراماسونها تکیه بسیاری بر گفتههای او میکنند. در نمادها و سمبلهایشان به موارد مشترک زیادی برمیخوریم.
برای نمونه ستارة ششگوشه از مهمترین نمادهای صهیونیسم میباشد که پرچم اسرائیل غاصب منقش به آن است .از نمادهای جالب فراماسونری «ابلیسک» است که بزرگترین آن در ایالاتمتحده ساخته شده است.
آنان مراسمات عجیب و غریبی که عموماً معکوس و کپیبرداری شده از مراسمات دینی هستند، برگزار میکنند، در چند قرن پیش مراسم خونریزی برگزار میکردند تا شیطان خشنود شود. مثلاً کودکان و دختر بچهها را قربانی کرده و با خون آنان حرکاتی را انجام میدادند. اتفاقاً رسومی در بین بعضی از فرقههای یهودی گزارش شده که خیلی شبیه به این مراسم است. شیطانپرستان در کنسرتهایشان سعی میکنند، صداهایی شبیه حیوانات عظیمالجثه و ترسناک ایجاد کنند تا مخاطبشان ترسیده و تحت تأثیر قرار بگیرند.
تاریخ زندگی انسانها در همة جوامع بشری، آکنده از افراد، گروهها و جریانهایی است که بهنام هدایت آدمیان، آنها را به تباهی کشیده و انحرافات گسترده اعتقادی، رفتاری و اخلاقی را بهوجود آوردهاند. یکی از این فرقههای انحرافی، شیطانپرستی است. سرمنشأ آن خود شیطان است که در مقابل امر خداوند متعال سر فرود نیاورد و از درگاه الهی رانده شد. آدم نیز بهواسطة او قدم در گمراهه نهاد و سقوط کرد.
شیطان به عزت پروردگار سوگند خورده بود که اولاد آدم را گمراه کند و بهترین راه برای این هدف تحریف حقیقت و آغشتهکردن آن به باطل بود. البته به اذن و مهلت پروردگار متعال بود که او چنین فرصتی پیدا کرد تا بندگان ناشایست از شایستگان مشخص شده و غربال شوند. مثلاً قومی را که به بزرگی از خودشان علاقة زیادی داشتند بهواسطة تندیسی که از آن بزرگ برای یادآوری او ساخته بودند، در طول چند نسل به بتپرستی کشاند.
اگر کمی در احوالات اقوامی که به غیر یکتاپرستی روی آوردند، تأمل کنیم به این نکته پی خواهیم برد که آنان عموماً از زیاد بزرگ دانستن هر چیزی به غیر از خدای متعال به این ورطه افتادند و کار آنان از علاقه و محبت یا ترس و خوف از هر موجود واقعی و یا غیرواقعی به درستکردن نماد یا بتهایی از آنان و پرستیدن غیر خدا، کشیده شد. آدمیان هر وقت از پیامبر(ص) و یا اولیای خدا دور افتادند، مثل گلة بیشبان، به دام گرگ که همان شیطان بود، میافتادند و این عرصهای بود که ذات هر کس برای او نمایان میشد.
مثلاً روزی برای اولین پدر و مادر ارزش قائل میشدند، ولی آنها را مخلوق خدای یکتا میدانستند، بعداً و بر اثر گذشت زمان، و جابهجایی چند نسل و فراموشی و غفلت برای آنها مقام خالقیت درست کرده و آنها را در فعل خداوند شریک میپنداشتند. به این صورت بود که به دو اله تبدیل شده و قابل پرستیدن میگردیدند. در این میان بعضی از آنها اشکالاتی به افعال الهی وارد کرده و ربِّ جلَّ علا را از مقام الوهیت و یکتایی پایین آورده و هم ردیف و یا کمی بالاتر از الهههای خود فرض میکردند، وقتی اینچنین میتوان مشرک شد، پس دیگر برای رسیدن به کفر واقعی راهی نمانده است.
خدا را که پایین آوردی، آرامآرام میتوان منکر او هم بشوی و یا بدتر از آن موجود یا مخلوقی دیگر را بهجای او بنشانی و در نتیجه میتوانی خودت و آرزوهای برخواسته از توهّم را بگذاری جای خدا یا چرا راه را دور کنیم، خود شیطان را مینشانیم بر تخت خدایی. مطمئن باشید این کار، گردی هم بر دامن کبریایی پروردگار نمینشاند. فقط این وسط ما آدمیان هستیم که به قعر تاریکی سقوط خواهیم کرد. همة ما انسانها از هر دین و مسلکی چه بتپرست و لائیک، چه یهودی و زرتشی، چه مسیحی و مسلمان ممکن است در این راه گام برداریم.
شیطان خود از عباد و زهاد بود و سالها بندگی کرده بود ولی پایش لغزید، باید از لغزشها پناه برد به خدا و در اصلاح آنان کوشید. فقط در این صورت است که میتوان رستگار شد و در راه حق پا نهاد. آنچه در تاریخ دربارة شیطانپرستی و چگونگی شکلگرفتن آن، آمده است، نشان میدهد که این فرقه دارای انواع متعددی است که اشتراکات و اختلافاتی با هم دارند و حتی خاستگاه و مولد آنها از هم جداست. میتوان گفت ساحران و جادوگران از دیرباز بهکار تقدیس شیطان مشغول بودند.
به احتمال زیاد اسرار سحر و جادو که شیاطین جن و انس با سوءاستفاده از علوم الهی و تحریف و تبدیل آن بهدست آورده بودند، روح خود را به شیطان میفروختند و به این صورت توّهم استقلال از خداوند قادر را در آنان رشد میداد و احساس خدایی میکردند و به طبع بسیاری از بندگان خدا به تصور معجزه و کرامت به صف پیروان گمراه آنان در میآمدند تا اینکه پیامبری همچون موسی(ع) بیاید و با ید بیضاء و عصای موسوی سحر آنان را باطل و معجزه واقعی را به مردم نشان بدهد.
قوم بنیاسرائیل وقتی که در مصر سکنی گزیدند، عقاید باطل مصریان در آنان تأثیر فراوان گذاشت. مصریان آن عصر به تصریح قرآن سحر و جادو میدانستند و با همین سلاح به مقابله با پیامبر خدا موسی(ع) رفتند، ولی شکست خوردند. اما قوم بنیاسرائیل حتی بعد از عبور از دریا و هجرت از مصر، دلبستگی خود را از آن عقاید و اذکار شیطانی به فراموشی نسپرد. در قرآن نیز آمده است که بنیاسرائیل در زمان حضرت سلیمان که آموزش سحر و جادو ممنوع بود، به هر صورت که امکان داشت جادوگری را ادامه دادند و بعد از آن حضرت، این کار وسعت بیشتری یافت.
آن چیزی که امروز به «کابالا» معروف است و در میان یهودیان گسترش پیدا کرده ریشهای دارد در عقاید سری و مادیگری مربوط به مصر باستان که بر جادوگری استوار است. آنان با چشمپوشی از احکام تورات، شعائر و آداب سحرآمیز دیگر بتپرستان را پذیرا شدند و در نتیجه عقایدی مثل کابالا به تعالیم پنهانی در یهودیت تبدیل شد. جاهایی مثل هندوستان و یونان و… طالعبینان و غیبگویان خود را داشتند، ولی به احتمال زیاد یهودیان سنت مقدسی را که به ارث برده بودند با عقاید جادوگری که از دیگر اقوام وام گرفتند، مجروح ساختند. آنان از گنوسیه و از عقاید یونان باستان نیز تأثیر پذیرفتند و بهطور قطع از کتاب تورات استفادههای فراوان کردهاند.
کتاب تورات که در حال حاضر در میان یهود رایج است، بدون شک تحریف شده با این حال بخشهایی از همین تورات تحریف شده فعلی نیز بهخواست خداوند از دستبرد مصون مانده است و مثلاً در آن میتوان پیشگوییهای راستین خداوند را دربارة اسلام، مشاهده کرد. بهعنوان مثال در تورات آمده که خداوند از کوه سینا آمد (که مربوط به حضرت موسی(ع) است) او از کوه سعیر طلوع کرد (مربوط به حضرت عیسی(ع) است) و از کوه فاران بدرخشید. بنابر اسناد و مدارک خود یهودیان، فاران، غار حرا در مکه معظمه است. اینان تورات اصلی و یا بخشهایی از آن را در اختیار داشتهاند و از آن در پیشگوییهای خود استفاده کرده تا خود را صاحب علم و دانندة غیب و دانای مطلق نشان دهند.
گفتنی است تورات تنها کتابی نیست که ممکن است منبع سوءاستفادههای آنان باشد بلکه کتابهای مخفی و سری دیگری هم وجود دارند که از دسترس عامة مردم دور نگه داشته شدهاند. طبق شنیدهها یکی از این کتابها «نبوئت هیلد: وحی کودک» است. این کتاب بهدست یکی از علمای بزرگ یهود که به دین اسلام گرویده بود، در اختیار مسلمانان قرار گرفت و شامل مجموعه سخنان کودکی یهودی است که در دامن خانوادة یک عالم پرهیزگار بنیاسرائیل و در حدود هفتادسال قبل از تولد پیامبر گرامی اسلام(ص) به دنیا آمده است.
میگویند پیشگوییهای او بهقدری دقیق بوده که حتی به نام پیامبر(ص)، واقعه عاشورا با تمام جزئیاتش، انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) اشاره صریح نموده است. این نمونهای کوچک از کتب بیشماری از پیامبران و علوم الهی است که گروههای مخفی یهودی و غیریهودی از دید عامة مردم پنهان کرده و بهجای بازگشت بهسوی خدا، از وحی و علوم الهی سوءاستفاده کرده و به خیال خود بر علیه آنها برنامهریزی کردهاند. البته این توطئه به همین راحتی اتفاق نیافتاده و بهطور حتم مراحل زیادی طی شده تا آنان به این جایگاه رسیدهاند.
اینان یا خود از بزرگان و علما و اصحاب پیامبران الهی بودهاند یا از ایشان باواسطه یا بیواسطه استفاده کردهاند، وگرنه به سادگی نمیتوان بر اسرار و آیات الهی واقف شده و از آنها در جهت مطامع شخصی و گروهی سوءاستفاده کرد.
میتوان گفت چنین کسانی چنان در حلقة یاران و حواریون و اصحاب پیامبران نفوذ میکردند که با رفتن آن پیامبر(ص) از میان امتاش بهسرعت و یا آرامآرام تمام مقدرات آن دین به دست آنان میافتاد، البته مکر الهی از مکر آنان قویتر است و دیر نیست که حق بر همه روشن شود. خواص یهود و خاخامها و کابالیستها و پیشگویان و… به غیر از کتب و علوم پیامبران پیشین از قرآن و احادیث مسلمانان سوءاستفادة زیادی کردهاند. این گفتة شهید مطهری شوخی نیست که بیشتر کرسیهای اسلامشناسی را در دنیا، یهود اشغال کرده است.
ما اسناد و مدارک زیادی داریم و حتی در خود قرآن نیز آمده است که آنان پیامبر(ص) را از اولاد خود بهتر میشناختند، ولی اغلبشان بهجای ایمانآوردن به ایشان، توطئه و طرح نقشه برای منحرفکردن دین اسلام و مبارزه با آن را برگزیدند. این موضوع نشان میدهد که اطلاعات ذیقیمتی در دست آنان بوده و تا به امروز نیز در میان خودشان نگه داشتهاند و بهجای پندگرفتن از آنها، به فکر چارهاندیشی برای مبارزه با خواست خدای متعال میباشند و در عین حال مردم عادی را از خواندن آن محروم میکنند.
در احادیث اسلامی هم آمده است که حضرت مهدی(عج) تورات اصلی را آورده و بر اساس آن با یهودیان به بحث خواهند نشست. در بعضی از تواریخ آمده است که بعد از حملة صلیبیان به بیتالمقدس، گروهی از شوالیهها که معروف به شوالیههای معبد بودند و خود را نگهبان معبد سلیمان میپنداشتند، رموز و اسراری که مشهور هستند به «کابالا» یا «قباله» و به معنی دریافت و قبول میباشد از کابالیستهای یهودی آموخته و بعد از بازگشت به اروپا و با سرمایههایی که از سرزمینهای اسلامی به یغما برده بودند به گروههایی صاحب نفوذ تبدیل شدند.
کابالیستها احترام زیادی برای شیطان قائل هستند و حتی بعضی از آنها معتقدند که خداوند به شیطان ظلم کرد! به هر صورت راه و روش شیطان که در مقابل امر خداوند سرکشی کرد، برای آنان الگوی عملی و رفتاری مناسبی به حساب میآید.
بعد از مدتی که نفوذ آنان در دول اروپایی بیشتر شد و بعضی از اعمال و رفتار ننگین آنان که با گروههایی از یهودیان همراه بودند، آشکار شد، جو عمومی بر ضد آنان گرایش پیدا کرده و بعضی از حکام اروپا تصمیم به قلع و قمع آنان گرفتند، آنان متحدتر از گذشته شده و به مراکز و مکانهای مخصوص و پنهانی مثل اسکاتلند، فرانسه و… پناه بردند کابالیستها شروع به ترویج سحر و جادوگری کرده و با پیشگویی و دورویی در اظهار اعتقاد به دین مسیحیت، رفتهرفته جایگاه و شأن اجتماعی خود را در جوامع اروپایی مثل فرانسه و انگلیس و ایتالیا و… ارتقا دادند تا آنجا که عموم مناصب مهم علمی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی را اشغال کردند.
برای مثال «نوستر آداموس» که تبلیغات زیادی دربارة او انجام میشود و در حدود پانصد سال پیش زندگی میکرده است کتابی دارد که تمام تاریخ و پایان آن را به صورتی مبهم، در آن پیشگویی کرده است. کابالیستهای یهودی و فراماسونها تکیه بسیاری بر گفتههای او میکنند و تمام اتفاقات تاریخی را مثل تخریب برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک را به هر توجیه و دلیل غیرمنطقی که شده متصل به پیشگوییهای او میکنند. حال اینکه تا به حال تعداد اندکی از حدسیّات او بهوقوع پیوسته است، از جملة آنان انقلاب فرانسه است که آن هم در واقع برنامههایی است که گروههایی مثل کابالیستها در فرانسه اجرا کرده و در نهایت توسط فرزندان خلف آنها یعنی «ماسونها» به حقیقت پیوسته است.
در نوشتههای او انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) نیز پیشگویی شده است، که آن هم بهصورت ناشیانهای از روایات اسلامی کپیبرداری شده و گهگاه کلمات را عیناً در اشعارش میشود دید. تدریجاً گروههایی به نام ماسون، یعنی بنّایان، و فراماسون یعنی بنّایان آزاد، از دل کابالیستها بیرون آمدند. آنان چون خیالشان از آیندة اروپا راحت شد به سراغ کل جهان و ساختن جهان بر اساس افکار شیطانیشان رفته و نام گروههای زیرمجموعة و مزدور خود را بنّا و سازندة این دنیای جدید یا همان ماسون نهادند. در همین اثنا بود که بعضی از نجیبزادگان و اشراف در انگلیس به شیطانپرستی روی آورده و این نام در دوران جدید و با سبکی جدید در افواه عموم منتشر شد.
شیطانپرستان باستانی اعتقادی تحریفشده از دینهای باستانی ایران و ادیان الهی و قدیم چون گنوسیسم(قنوسیه) و پاگانیسم و اسطورههای بابلی و مصری و ایرانی و جادوگری دارند و هنوز هم در بعضی مناطق مثل غرب ایران و کردستان عراق و احتمالاً مناطقی از کشور آذربایجان و… بقایایی از آنان زندگی میکنند.شیطان در اعتقاد آنان ملک طاووس نام دارد و مقرّبترین ملک درگاه خداوند است.
آنان تقویم و مراسمات و شعائر مخصوص به خود دارند. البته در طول زمان و آمدن ادیان الهی جدید و در دوران اسلام اجباراً و یا به اختیار تحت تأثیر قرار گرفتند. مثلاً موضوعاتی بهنام حج در مراسم مذهبیشان وارد شد که به سبک خودشان و در مکان خاصی انجام میپذیرد. این شیطانپرستان بهنام ایزدهیها و یزیدیها معروف هستند و تحت تأثیر افکار بعضی از فرقههای مسلمان هستند. یکی از بزرگان آنان، شیخ عدی نام دارد که خود مسلمان بوده است. و یا ابوالفتوح غزالی کلماتی در راستای اعتقادات شیطانپرستان دارد. البته نام شیطانپرستی کمی مبالغهانگیز است، زیرا انان بهوجود خداوند معترف هستند، ولی به هر حال اعمال آنان این نام را تداعی میکند.
چندی پیش یکی از شبکههای خبری ماهوارهای تصاویری از مراسم سنگسارکردن یکی از دختران این فرقه در کردستان عراق، پخش کرد. جرم این دختر بیچاره علاقه به یک جوان مسلمان از اهلسنت بوده که بهواسطة همان مسلمان هم شده بود. البته کار از سنگ انداختن گذشته و چند نفر با لگد و هر چه در دستشان بود بر تن نیمهعریان آن دختر بیچاره میکوبیدند و در آخر هم جوانی که ظاهراً پسرعموی این خانم بوده و باید به عقد او درمیآمد و چون این طایفه فقط ازدواج درونگروهی را مجاز میشمارند، با یک بلوک سیمانی بر سر این دختر کوبیده و کار را تمام میکند.
بنابراین شیطانپرستان جدید و یا مدرن، تفاوت زیادی با این نوع شیطانپرستی دارند؛ چون به هیچ چیز اعتقاد ندارند جز خودشان و از شیطانپرستی رسیدهاند به انکار شیطان؛ زیرا او از نظر مادی قابل احساس نیست و هر چه که در عرصة مادی تعریف شود قابل قبول است و شیطان و نام آن، بهانهای است برای خدازدایی از عرصة زندگی بشر. جالب اینجاست که شیطانپرستان جدید و کابالیستها و فراماسونها و صهیونیستها و نازیها و فمینیستها و… در موارد مهم و زیربنایی به اشتراک میرسند و در نمادها و سمبلهایشان به موارد مشترک زیادی برمیخوریم.
برای نمونه ستارة ششگوشه از مهمترین نمادهای صهیونیسم میباشد که پرچم اسرائیل غاصب منقش به آن است از نمادهای جالب فراماسونری «ابلیسک» است که بزرگترین آن در ایالاتمتحده ساخته شده و نماد باروری و بدلی از آلت بت بعل است. همین نماد بود که در گذشته در حج و مراسم رمی جمرات سنگ زده میشد، اما چندی است که دولت عربستان آن را تغییر داده و دیواری به جای آن قرار داده است. این واقعه وقتی عجیبتر میشود که بفهمیم مسئول رسمی این تغییرات، یک انگلیسی فراماسون است. یکی دیگر از نمادهای آنان ستارة پنجپر است که آوازهاش دنیا را فراگرفته ولی شیطانپرستان عموماً از ستارهای استفاده میکنند که دو گوشة آن رو به بالا باشد و بز شاخدار که نماد شیطان است در داخل آن قرار گرفته باشد. صلیب معکوس نیز که نشان از ضد مسیحبودن دارد، از نمادهای دیگر شیطانپرستان است.
آنان تبر را که نمادی باستانی است و نشان از عدالت دارد، به صورت معکوس بهکار میگیرند. از این نماد و سمبلها به وفور یافت میشود و اگر بخواهیم به همة آنان بپردازیم وقت زیادی را میطلبد. اگر پرسیده شود که هدف آنها از پراکندن نمادهایشان در میان جوامع چیست، باید گفت که اگر از اثرات روانی و روحی و اجتماعی آنان بگذریم، حداقل اثر آنان خالیشدن جامعه از اثرات و نشانههای دینی و الهی و پر شدن جای خالی آن با این نشانههای غیردینی است. باید گفت که خیلی از مردم و مسلمانان از این نمادها و سمبلها شناختی ندارند و ممکن است از آنها استفاده کنند، ولی همیشه هم نمیشود بنا را بر سادهلوحی و بیغرض بودن گذاشت.
علاوه بر اینکه نیت افراد تغییری در نتایج و تأثیرات این پروژه شیطانی بهوجود نمیآورد. در امور هنری هم شیاطین فعالیت زیادی کرده و استفادة وافر بردهاند؛ مثلاً در عرصة موسیقی با بهکار گرفتن ریتمهای تند و سبکی که شبیه به موسیقی کابالیستهاست، قسمت اعظم موسیقی رایج در میان مردم و جوانان را به اشغال خود درآوردهاند، یکی از موزیکهای مشهور آنان، موسیقیای است که گروههای متال اجرا میکنند و با آن شعرهایی خوانده میشود که در آن به مقدسات اهانت شده است. این آهنگها حس خشم، اضطراب و ترس را به شنونده به صورتی شدید القا میکند.
آنان میگویند خدا انسان را آفرید و او را بر روی زمین و به اختیار خودش رها کرد. آنتوان لوی یهودی که در قرن بیستم کلیسای شیطان را بنا نهاد، انجیل شیطان را نیز به شیطانپرستان هدیه داد. آنان مراسمات عجیب و غریبی که عموماً معکوس و کپیبرداری شده از مراسمات دینی هستند، برگزار میکنند، در چند قرن پیش مراسم خونریزی برگزار میکردند تا شیطان خشنود شود. مثلاً کودکان و دختر بچهها را قربانی کرده و با خون آنان حرکاتی را انجام میدادند.
اتفاقاً رسومی در بین بعضی از فرقههای یهودی گزارش شده که خیلی شبیه به این مراسم است. اما در سالهای اخیر و بهخاطر جو عمومی اینگونه عادات را ترک کردهاند و یا اینکه حیوانی را کشته و قربانی میکنند و یا خود را زخمی کرده و خودزنی میکنند. در چند مورد بعضی از جوانان معروف این گروهها دست به خودکشی زدهاند. بعضی وقتها به این دلیل که ادیان مشهور دنیا را باعث عقبماندگی و بدبختی انسان میدانند، به آنها و روحانیون و معابدشان حمله کردهاند و یا مثلاً چند کلیسا را آتشزده و منفجر کردند، یا چند کشیش روحانی را به قتل رساندند.
یکی از خوانندههای معروف و ستارة شیطانپرستی «مرلین منسون» و یا (MM) است. او ظاهری ترسناک و عجیب برای خود درست کرده و هر چندوقت یکبار از انظار عمومی غایب شده و بعد از مدتی ظاهر میشود. البته از ارتباط او با بعضی از سرویسهای جاسوسی گزارشهایی شنیده شده است. خوانندة معروف دیگر که آوازة او در میان جوانان پیچیده است خانم «مدونا» است، که چندسالی است بهصورت رسمی به فرقه کابالا گرویده و هر ساله میلیونها دلار به مراکز این فرقة شیطانی کمک میکند. او بعد از انتخابات ایران، از یکی از جناحهای رقابتکننده در انتخابات حمایت کرد و حتی با لباس سبز در انظار عمومی ظاهر گردید. مایلکل جکسون نیز تمایلات شیطانپرستانه داشت. شیطانپرستان در کنسرتهایشان سعی میکنند، صداهایی شبیه حیوانات عظیمالجثه و ترسناک ایجاد کنند تا مخاطبشان ترسیده و تحت تأثیر قرار بگیرند.
از موسیقی که بگذریم در میان سینماگران نیز افراد معروفی به فرقههای مختلف شیطانی پیوستهاند. البته اگر در میان تمام این گروهها کاوشی انجام بگیرد ممکن است به اختلافات و موارد غیر مشترک و حتی به ظاهر متضاد برخورد کنیم، اما باید گفت این اختلافات کمک میکند تا سلیقههای متنوع و مختلفی جذب این گروهها شده و هدف اصلی که همان دشمنی با ادیان الهی است، محقق شود.
متأسفانه اکنون خبرهایی از بهوجودآمدن چنین گروههایی در داخل کشور به گوش میرسد که در شهرهای تهران، شیراز، کرج، کرمانشاه، اصفهان و بعضی از شهرهای کوچک آذربایجان و.. به فعالیت میپردازند که در بعضی از مواقع هم به دام قانون میافتند. پوشش ظاهری شیطانپرستان که پوشیدن شلوارهای جین و کتهای چرم و چکمههای ساقبلند است در میان بعضی از جوانان شیوع پیدا کرده است.
البته در خارج از ایران، ظاهر آنان دارای عجایب بیشتری است، مثلاً در گوشها و حتی در زیر پوست بدنشان و بهوسیلة عمل جراحی، علائمی از شیطانپرستی قرار میدهند و یا مثلاً شماره 666 را که شمارة شیطان میدانند بر روی بدنشان داغ زده و میسوزانند. آنان در کشورهای اسلامی از جمله مصر رشد کرده و در حال فعالیت هستند. حتی در شرق آسیا و چین گروههایی دیده شدهاند. امروز در اروپا یکی از معروفترین مراکز شیطانپرستی، کشور ایتالیا است که البته مأمن قدیمی یهودیان نیز هست.
با این حساب باید قبل از اینکه بیشتر در کشور ما نفوذ کرده و جوانان ما را گمراه کنند جلوی آنها را سد کرده و مردم ایران را از دام آنان نجات دهیم. اولین قدم در این راه روشنگری است و امید ما فرهنگ شیعی ایرانیان و انقلاباسلامی است که بزرگترین سد در مقابل شیاطین است.
علی علویپیام