وقتی زبان عاطفه ها لال می شود

0
وقتی زبان عاطفه ها لال می شود
زنجیر ها در آینه ات بال می شود

در فصل گل، بهار تو از دست می رود
بر شاخه؛ میوه های تو پامال می شود

دیگر کسی ز ناله ات آهی نمی کشد
در این سیاهچال صدا چال می شود

آقا نشان سبز سیادت به دوش توست
غل ها به روی شانه ی تان شال می شود

همواره مرد،زینتش از جنس دیگری ست
زنجیر ها به پای تو خلخال می شود

دشمن به قصد جان تو آماده می شود
این طرح در دو مرحله دنبال می شود :

اول به شأن شامخت شلاق می زنند
دیگر زبان به هتک تو فعّال می شود

شعرم بدون ذکر مصیبت نمی شود
حالا گریز ،روضه ی گودال می شود

دعواست بر سر زره و جامه و سری
دارد میان معرکه جنجال می شود

جواد محمد زمانی

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!