تجربه نشان داده که با مخاطبان این فرقهها نمیتوان بدون بازگویی و بازخوانی تفسیرهای رایج در این جریانها و آنگاه مقایسه و تطبیق آنها با متون اسلامی روبرو شد. مخاطبان این گروهها خود را آسیبدیده نمیدانند؛ پس آنچه به نام معنویت اسلامی به آنها عرضه میشود، از نظر ایشان بازخوانی یافتههای جدید است و با تعالیم جدید ضدیت ندارد.
برخی گمان میکنند پرداختن به نقد عرفانهای بدلی و معنویتهای جدید لازم نیست، چون باعث ترویج آنها میشود. از قضا خطر این نگرش مقدس مآبانه کمتر از تبلیغ معنویتهای بدلی نیست. بیشک مأموریت اصلی متولّیان تربیت دینی در درازمدت، عرضه معنویت اسلامی البته به روش مناسب و متناسب با نیاز و شرایط مخاطب است.
این اقدام نه راه کار، که یک استراتژی و راهبرد کلان در حوزه فرهنگ عمومی است. در کنار این سیاست اساسی، در کوتاه مدت نمیتوان و نباید در مقابل هجمه سنگین معنویتهای جدید سر به زیر برف برد و فضای عمومی جامعه را به حال خود رها کرد.
کسانی که خود را نسبت به ارزشها و فرهنگ دینی مسؤول میدانند در اینباره به چند نکته توجّه کنند:
1. برخی افراد که در دام معنویتهای جدید افتادهاند، تصوّر میکنند مفاهیم مطرح شده در عرفانهای نوظهور با معنویت اسلامی سازگار است و حتی برخی دیگر، این مفاهیم را همان آموزههای اسلامی میانگارند؛ بنابراین برای این گروه باید اثبات شود که جنبشهای معنوی جدید، مبانی مخصوص به خود دارند و با معنویت اسلامی و مبانی دینی ناسازگارند. این کار، نیاز به بیان شاخصهای معنویت سکولار و مقایسه آن با تعلیمات دینی دارد و معرفی مبانی دینی به تنهایی کفایت نمیکند.
2. برای آن دسته از آسیبدیدههای این جریانها که هم اکنون تعلّق خاطر پیدا کردهاند، باید ناکارآمدی عرفانهای نوظهور اثبات شود، نه کارآمدی معنویت اسلامی. از این روی لازم است مبانی عرفانهای نوین و تعلیمات آنها بر ترازوی نقد بنشیند و اشکالات آنها مطرح شود تا این گروه با آسیب این مکاتب آشنا شوند و به تدریج این وابستگی کمرنگ و درنهایت برطرف شود.
3. امروزه موج سهمگین عرفانهای کاذب چنان در حال گسترش است که هیچ گروه، طیف یا منطقه جغرافیایی خاصّی از این خطر در امان نیست. در چند سال گذشته بیش از هفت میلیون جلد کتاب از چند جریان محدود به صورت رسمی به زبان فارسی چاپ شدهاست. (بعضی از کتابها قبل از چاپ به زبان اصلی به زبان فارسی ترجمه میشود، بسیاری از آموزهها و تعلیمات این گروهها در قالب فیلم و کارتون از شبکههای تلویزیونی ایران پخش و گاهی بدون ذکر نام، مضمون و محتوی با زبان هنر به ذهن و قلب مخاطب منتقل میشود).
این تعداد غیر از گسترش این نحلهها در قالب نمادها، فضای مجازی و محافل غیر رسمی این گروههاست. اگر به میزان شیوع عرفانهای کاذب توجه شود، شکی نمیماند که نمیتوان به عرضه داشتهها بسنده کرد؛ بلکه کسانی را که آسیب دیدهاند، باید «علاج» و در مورد کسانی که در معرض ابتلا قرار دارند، اقدام به «پیشگیری» کرد. لازمه هر دو کار، پرداختن به آموزههای این مکاتب است.
بنابراین لازم است مستقیم به مقابله با این جنبشها پرداخت، نه اینکه دورادور به معرفی خود بسنده کنیم. هرجا آسیب هست نمیتوان از پیشگیری و روشنگری غفلت کرد. نگاهی به روش قرآن کریم در برخورد با افکار و اندیشههای باطل، وظیفه متولّیان حوزه فرهنگ را روشن میکند. مقابله قرآن با مکاتب و آیینهای باطل، همراه با طرح آن اندیشهها و پرداختن تفصیلی به آنها است و در قدم بعد به اثبات بطلان آنها میپردازد. جملاتی که در قرآن به نقل از دهریون و ملحدین، مشرکین، کفّار و اهلکتاب در قالب کلمه «قالوا» بیان شده، مبیّن این معناست. همین طور کافی است نگاهی به توحید صدوق بابهای 6 و 36 و 42 انداخته شود تا مرام معصومین در مواجهه با اندیشههای مجسمه، ثنویها، یهود و… روشن شود.
البته روشن است برای گروههایی که قطعاً در معرض ابتلا نیستند، طرح عرفانهای نوظهور و بیان خطر آنها کاری لغو است. در این میان، برای خواص و گروههای تأثیرگذار (همچون معلمان، مربّیان، مدیران، مسؤولان حوزه فرهنگ عمومی و بهویژه نیروهای فعال فرهنگی) اگر چه خود مصون باشند، آشنایی با آموزهها و آسیبهای عرفانهای جدید، ضروری است. این کار برای خواص، اطّلاعرسانی و روشنگری و برای گروههای مرتبط با خواص، ایمن سازی و پیشگیری خواهد بود.
4. ارائه معنویت اسلامی به صورت سنّتی پاسخگو نیست. محتوا و درون مایه غنی تعلیمات دینی، سرمایه بزرگ معنوی ماست؛ ولی عرضه این معنویت بدون باز تولید مناسب و بدون توجّه به نقصهای معنویتهای بدلی و آسیبهای آنها، در حقیقت به حراج گذاشتن این سرمایه است؛ در نتیجه کسانی که قصد ترویج معنویت دینی را دارند، لازم است ضمن پرداختن به نقصها و خلأهای عرفانهای نوپدید و شناخت آسیبهایی که وارد میکنند، این کار را به انجام رسانند.
5. در میان جنبش معنوی جدید، پارهای خود را برآمده از اسلام و مکتب اهل بیت علیهمالسلام معرفی میکنند و با نشانِ عرفان اسلامی، خود را به جامعه معرفی کردهاند. ممکن است گفته شود، دستکم برای مخاطبان این دسته از عرفانها، پرداختن به آموزههای دینی کفایت میکند و نام بردن از این گروهها و اشاره به عقایدشان لازم نیست.
با کمی تأمل در آموزههای این گروهها همچون «عرفان حلقه» و «راما…» معلوم میشود که این جنبشها دستهای از ادلهّ دینی را دستاویز قرار داده و تفسیرهای جدیدی عرضه کردهاند که به ظاهر با قرائت علمای دینی در ستیز نیست و مخاطب آنها هیچگاه احساس نمیکند که از باورهای دینی خویش فاصله گرفته است.
تجربه نشان داده که با مخاطبان این فرقهها نمیتوان بدون بازگویی و بازخوانی تفسیرهای رایج در این جریانها و آنگاه مقایسه و تطبیق آنها با متون اسلامی روبرو شد. مخاطبان این گروهها خود را آسیبدیده نمیدانند؛ پس آنچه به نام معنویت اسلامی به آنها عرضه میشود، از نظر ایشان بازخوانی یافتههای جدید است و با تعالیم جدید ضدیت ندارد.
قدمی باید فراتر گذاشت؛ حتّی باید افرادی را که تفسیرهای جدید را نمیشناسند با کلیات این تأویلها و یافتهها، آشنا و خطر قرائتهای جدید را گوشزد کرد؛ چرا که مخاطبان این گروهها اگر ذهنیت پیشین در مورد آسیبزایی و غیردینی بودنِ این اندیشهها داشته باشند، عموماً با تردید و ابهام با این افکار مواجه میشوند و از آنجا که احتمال غیردینی بودنِ این گروهها برایشان تقویت میشود، حس مقاومت درونی در آنها شکل میگیرد و با نگاه نقّادانه به مصافشان میروند. اغلبِ آسیبدیدهها کسانی بودهاند که احتمال انحراف در مورد این گروهها نمیدادهاند و با ذهن خالی با این جریانها روبرو شده و دربست تعالیم جدید را پذیرفته و به حال دلدادگی رسیدهاند.
تجربه نشان داده افرادی که ذهنیت قبلی در مورد غیردینی بودن این عرفانها داشتهاند، در صورت ارتباط با آنها، اغلب به حالت دلدادگی نرسیدهاند و آسیب جدّی ندیدهاند. چنین نیازی برای افراد متدین شدیدتر است؛ چراکه دلبستگان به معارف اسلامی، آن گاه که احتمال انحراف دادهاند، در هیچ جریانی هضم نشدهاند. برای این گروه کافی است «احتمالِ اصیل نبودن» یک اندیشه مطرح شود، اگر این احتمال با اطلاعرسانی قبلی تقویت شود، مصونیت دوچندان میشود.
6.اگر چه رهبر انقلاب در سفر به قم در دی ماه سال 1389، خطر عرفانهای بدلی را گوشزد کردند؛ آن هم نه در جمع خواص، بلکه در بین توده مردم، طرح این موضوع در میان عموم، نشان از عمومی بودن آسیب دارد و عمومی بودن آسیب، تدبیر فراگیر و همگانی را میطلبد؛ اما آنچه امروز یک تهدید جدید محسوب میشود، ورود غیر متخصصان به این حوزه است. هستند کسانی که به صورتی سطحی با این موضوع آشنا هستند و کم نیستند افرادی که تحلیل اشتباهی از این جنبشها دارند، اما متأسفانه از طرف برخی نهادهای مطرح دعوت میشوند و بهعنوان کارشناس به سخنرانی میپردازند.تاکنون جلسات متعدد نقد شیطانپرستی در کشور برگزار شده و بیش از آن که نقد و آسیبشناسی باشد، تبلیغ و ترویج شیطانپرستی و جریان فراماسونری بوده است.
قبل از آسیبشناسی، توصیف دقیق و شناخت کامل از یک جریان لازم است. تنها از یوگا (توصیف یوگا) بیش از 250 عنوان کتاب به زبان فارسی منتشر شده است؛ آن هم یوگا بهعنوان عرفان، نه یوگا بهعنوان ورزش! یوگا تنها یکی از 30 جریان فعال معنوی در ایران است. از «وین دایر» تنها 180 عنوان کتاب به زبان فارسی چاپ شده است (توضیح این که کتابهای وی به زبان اصلی بسیار کمتراز این تعداد است و بیش از 10 کتاب از «وین دایر» وجود دارد که هر کدام دست کم 10 ترجمه به فارسی دارند)؛ این دو مورد تنها دو نمونه از جریانات معناگرا در ایران است. آیا کسی که قصد نقد عرفانهای کاذب را دارد، میتواند بدون مطالعه این کتابها و آشنایی عمیق با این آموزهها به نقد و آسیبشناسی معنویتهای وارداتی بپردازد؟
ورود دو گروه به حوزه معنویتهای کاذب آسیبزاست:
اول؛ افرادی که با مبانی دینی آشنا نیستند و خود، بهرهای از معارف اسلامی ندارند. افرادی که با کلام و فلسفه اسلامی آشنایی دارند، آن گاه که به رصد آموزههای عرفانهای نوظهور میپردازند، ریشهها را پیدا میکنند و به نقد زیربناها میپردازند، برخلاف کسانی که آشنایی با متون دینی ندارند و در فهم آموزهها خود هم دچار آشفتگی میشوند و روبنا را با زیربنا اشتباه میگیرند. از این منظر، ورود فضلای حوزه برای مواجهه با عرفانهای کاذب ضرورت دارد.
دوم؛ گروههایی که از ماهیتِ معنویت سکولار بیخبرند و شاخصها و ویژگی معنویتهای غربی را نمیشناسند. امروزه عرفانهای روانشناسی برای خود ممیزات و مختصاتی دارند و معنویتهای فراروانشناسی به گونه دیگری مطرح هستند. معنویتهای شرقی مبانی مخصوص به خود دارند و عرفانهای جادویی آموزههایی متمایز از دیگر معنویتها.
با در نظر گرفتن نکات بالا روشن میشود اگر کسی بخواهد در این موضوع به تحلیل و آسیبشناسی بپردازد، باید دستکم 400 جلد از کتابهای معنویتهای بدلی را مورد تتبع قرار داده باشد که یک زمان پژوهشی 4 ساله، زمان مفید نیاز دارد.
تاکنون جمعی از فضلای حوزه در این موضوع تتبعات و پژوهشهای خوبی داشتهاند و در قالب مؤسسه بهداشت معنوی دورههایی را برای خواص برگزار کرده و تلاشهای قابل تقدیری را به سامان رساندهاند و مراجع عظام همچون آیتا… مکارم شیرازی و صافی گلپایگانی این حرکت را تأیید و از آن تقدیر کردهاند، اما فراموش نکنیم که این حرکت در اول راه خویش است و باز لازم است فضلا و اندیشمندان به صورتی تخصصی وارد شوند و ابتدا به رصد دقیق و سپس به نقد و معرفی آسیبها بپردازند.
ارگانهای فرهنگی همچون سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان ملی جوانان، معاونت فرهنگی دانشگاهها و آموزش و پرورش لازم است برای نیروهای برجسته فرهنگی خود، کارگاههای فشرده آشنایی با عرفانهای کاذب برگزار کنند که از شناخت اولیه جنبشهای معنوی نوظهور بیبهره نباشند.
شریفی دوست