قلب من پر شده از شوق تمنّاي شما
بر لبم نيست بجز نام مسمّاي شما
بر لبم نيست بجز نام مسمّاي شما
خواهشي نيست مرا جز دم ديدار حبيب
گم شوم از خود و مشغول تماشاي شما
عاشقم بر نفسي ديدن آن چهره ناب
آرزومند نگاه رخ زيباي شما
خرم آن دم که ميسّر شود آن لحظه ناب
تا که بيند همه عالم قد و بالاي شما
کي قدم مي نهي از لطف تو بر ديده من
جان فداي قدم و قامت رعناي شما
ملتمس بر توام آقا نظري بر دل من
مستمندم به دمي رويت سيماي شما
رخ نما دلبر من دست من و دامن تو
کي درخشد به جهان مهر دل آراي شما
دل عاشق همه اش جاي تو و خانه توست
جا نگيرد دگري در دل من جاي شما
کاش ميشد که چنان پر بکشد زين دل خاک
تا رسد مرغ دلم کوي مصفّاي شما
عاشقم بر همه عالم که تو جانش باشي
خوش مکاني است جهان بر يد بيضاي شما
خوش به حال دل دنيا که شود رويايي
در پناه و کنف دولت فرداي شما
خوش به حال دل آن بارگه نوراني
که شود جايگه حضرت والاي شما