دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است
شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است
این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است
لطف خداست شامل حال غزل شده است
این مسأله میان من و عشق حل شده است
آه است و آه آنچه نصیب زحل شده است
در سینه ام ز روز ازل لم یزل شده است
بی اختیار وارد این مثنوی شده است
تنها تویی که بر سر ذوقم می آوری
لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است
باید برای بردن نامت وضو گرفت
غرق خداست شعب ابی طالب دلم
حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی است
باید مدام زندگیت را مرور کرد
پیش تجملات، جهازت سپر شده است
در هر نفس برای پدر مثل مادری
لبخندت آفتاب بهشت است، خنده کن
هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما
حس می کنم مزار تو را بین سینه ام
قلبم به سوی مادر سادات پر کشید
شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است
تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان
این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است
مادر! حضور نام تو در شعر های من
لطف خداست شامل حال غزل شده است
غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم
این مسأله میان من و عشق حل شده است
سیاره ای که زهره نشد آه می کشد
آه است و آه آنچه نصیب زحل شده است
زهرایی و تلألو نور محبتت
در سینه ام ز روز ازل لم یزل شده است
با نام تو هوای غزل معنوی شده است
بی اختیار وارد این مثنوی شده است
هرگز نبوده غیر تو مضمون بهتری
تنها تویی که بر سر ذوقم می آوری
نامت مرا مسافر لاهوت کرده است
لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است
از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت
باید برای بردن نامت وضو گرفت
نور قریش! تا که تویی صاحب دلم
غرق خداست شعب ابی طالب دلم
عمرت نفس نفس همه تلمیح زندگی است
حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی است
از این شکوه، ساده نباید عبور کرد
باید مدام زندگیت را مرور کرد
چون زندگیت ساده تر از مختصر شده است
پیش تجملات، جهازت سپر شده است
آیینه ای و سنگ صبور پیمبری
در هر نفس برای پدر مثل مادری
اشک شما عذاب بهشت است، خنده کن
لبخندت آفتاب بهشت است، خنده کن
دنیای ما نبوده برازنده ی شما
هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما
آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام
حس می کنم مزار تو را بین سینه ام
مانند آن خسی که به میقات پر کشید
قلبم به سوی مادر سادات پر کشید
***سید حمیدرضا برقعی***
بی نظیر بود شعرتون
دمتون گرم 😉