لب بگشا که شد جهان تشنه لبي به راه تو
رخ بنما که عالم است منتظر نگاه تو
رخ بنما که عالم است منتظر نگاه تو
چهره نماي و جان بده باده به عاشقان بده
دولت جاودان بده در کنف و پناه تو
يوسف ما ز در درآ صبح سپيد ما برآ
چهره به عاشقان نما آن رخ خوب و شاه تو
شد همه منتظر به در چشم زمانه سر به سر
از پي منظر نظر جانب بارگاه تو
واسط نعمت نعيم موجب رحمت رحيم
خود تويي راه مستقيم لشگر حق سپاه تو
کي برسي تو دلستان بوسه زنم بر آستان
در به درم عزيز جان در پي تکيه گاه تو
اي دل مست شب زده هان ز حضور سرزده
چون نشدي فدا شده بي هنري گناه تو