رد پای جنگ نرم در سیمای خرافات

0

در اخبار از دستگیری رمالان صحبت می‌شود و کارشناسان رسانه‌ای پیرامون بی‌مبنا بودن مسأله خرافات صحبت می‌کنند ولی در مدت زمانی بعد به آسانی این سخنان نقض و سریالی با عنوان «خانه شماره 13» ساخته می‌شود و به صورت ضمنی به یکی نحوست خرافی پرداخته می‌شود

 

 

 

 

 

امروزه یکی از بحران‌ها و نکات ژرف و قابل تامل در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی، مسأله جنگ نرم و یا به عبارتی تهدید نرم است. جنگ نرم، یک اقدام پیچیده و پنهان متشکل از عملیات‌های فرهنگی، اطلاعاتی و سیاسی توسط قدرت‌های بزرگ برای ایجاد تغییرات دلخواه و مطلوب در کشور‌های هدف است. در جنگ نرم قرار است بر انتخاب‌ها، فرایند تصمیم‌گیری و الگوهای رفتاری فرد تاثیر گذاشته و در نهایت هویت فرهنگی سلب شود و البته این مسأله، آغازی برای فروپاشی سیاسی و امنیتی به صورت غیر مستقیم و به تدریج محسوب می‌شود.

یکی از مصادیق و شیوه‌های جنگ نرم برای غرق کردن انسان و جامعه در مرداب پندارها و اندیشه‌های باطل و جاهل‌ و البته آغازی برای نفی اصالت فرهنگی جامعه، خرافات است که می‌تواند تاثیرات منفی و نابهنجاری چون عقب ماندگی از جهات مختلف، رکود، بی‌هویتی، انحرافات اخلاقی و عقیدتی، شرک، غفلت و… را به همراه داشته باشد.

از آن‌جا که جنگ نرم، افکار عمومی و آرمان‌ها و باورهای عمومی را نشانه رفته و یکی از لوازم اصلی در تاثیر گذاری بر افکار عمومی، رسانه‌های جمعی است؛ بنابراین موضوع خرافات و باورهای نادرست در همنشینی با رسانه‌های جمعی از اهمیت خاصی برخوردار می‌شود.

خرافات چیست؟

در یک تعریف لغوی، خرافات به سخنان بیهوده، پریشان و نامربوط(1) و هر نوع عقیده نامعقول و بی‌اساس گفته می‌شود.از بعد هستی شناسی، خرافات یعنی محصور شدن در حصار‌های پوچ‌گرایی و مادیت؛ محدود شدن هستی تنها در عالم ماده و زمینی و به دست موجود انسانی. به واقع در جهان خرافات، از سرچشمه‌ خداپرستی و نور و قدرت الهی دور می‌شویم و باورها و اندیشه‌های خرافی و باطل و بی‌اساس و زمینی را جانشین معارف و احکام و هنجارهای الهی می‌سازیم. و به این شکل به تدریج پایه‌ها و نمادهای هویت و فرهنگ دینی و قدرت حسابگری و عالم بودن خداوند را نیز زیر سؤال می‌بریم! گویا فراموش کرده ایم این ماییم که در قرآن کلید‌های غیب را تنها نزد خداوند می‌دانیم و بیان می‌کنیم که هیچ برگی از درخت نمی‌افتد مگر این‌که خداوند از آن آگاه است.(2)

از لحاظ انسان شناسی هم انسان خرافی با واقعیت و حقیقت متعالی بیگانه است؛ او بسیار سطحی و ساده و بدون دلیل و منطق و علت و معلول می‌اندیشد و از روی غفلت، سرنوشت خویش را به دست مخلوق ناتوان زمینی و توهماتی می‌سپارد که خود، مخلوق موجودی برتر و قدرتمند است و در نتیجه روحیه امید، پویایی، تحرک، خلاقیت و تلاش نیز از او سلب می‌شود و به این شکل، ناخواسته به یکی از اهداف اصلی جنگ نرم یعنی روحیه زدایی و از بین بردن عزم و اراده نزدیک می‌شود.

علت شکل گیری خرافات

علت اصلی رواج خرافات و باورهای باطل، نادانی و کمبود اطلاعات است. البته سودجویی و منفعت طلبی و تقلید‌های کورکورانه نیز می‌تواند به عاملی برای ترویج خرافات تبدیل شود؛ اما باز هم ریشه اصلی همه این موارد به آگاهی نداشتن و ناآشنایی با عقاید اصیل اسلامی و دینی برمی‌گردد.

مصادیق خرافات

1. با توجه به آن‌چه در چیستی خرافه توضیح داده شد، یکی از مصادیق اصلی و قابل توجه خرافه می‌تواند شرک باشد که باعث می‌گردد گوهر گران‌بهای توحید از انسان‌ها ربوده شود. شرک باعث بی‌توجهی و عقیده نداشتن به معاد می‌شود و وجود بت‌ها در اداره عالم موثر و نافع در زندگی قلمداد می‌گردند. عبادت بت‌ها نیز به منظور جلب نفع و دفع ضرر دنیوی انجام می‌شود.(3) یعنی همان هستی شناسی خرافات.اما در جاهلیت مدرن امروز، خرافه شرک و بت‌پرستی، تحت عناوین عرفان‌های کاذب و معنویات نوپدید به منصه ظهور می‌رسد.

2. فال‌گیری، بخت و طالع بینی، رمالی، نحس خواندن بعضی روزها یا ستاره ها، عطسه کردن و… که ترجمان تطیر در اصطلاح قرآن است. یعنی فال بد زدن در مقابل تفأل(فال نیک) که اغلب موجب امیدواری و پویش و حرکت می‌شود. فال بد همان‌طور که پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند(4) نوعی شرک به خداوند محسوب می‌شود؛ چرا که آن را مؤثر در سرنوشت آدمی می‌دانند.

3. تحقیر و پست شمردن زنان و دختران یکی دیگر از نمونه‌های ملموس و غیر قابل انکار خرافات است. در گذشته و عصر جاهلی، این مسأله با زنده به گور کردن دختران، بی‌توجهی و خوار و ذلیل شمردن آنان و… قابل مشاهده و دریافت است که نشانه‌ها و وصف آن در تاریخ اندک و قابل چشم پوشی نیست. اما شکل امروزی تحقیر زنان و دختران، برخورد و رفتار با آنان به شکل یک کالا و نه یک انسان است. امروز هویت زنانه از آن رو اهمیت پیدا می‌کند که تنها می‌تواند یک وسیله و ابزار دم دستی برای استفاده ظاهری از جاذبه‌های زن باشد.

باید‌های رسانه‌ای برای مبارزه با خرافات

یکی از راهکارهای اصلی برای از بین بردن خرافات جاهلی، ارسال فرستادگانی از سوی خداوند بوده است. خداوند پیامبران را مبعوث کرده و به آن‌ها ماموریت داده است تا در مقابل خرافات و مروجان آن بایستند و مردم را نسبت به باورهای غلطی که مبنای عقلی و علمی و دینی نداشته، هوشیار و آگاه سازند و جامعه را به علل و عوامل اصلی حوادث و با معارف الهی آشنا سازند. «ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.»(5)

با عنایت به این مسأله اکنون نیز رسالت رسانه‌ها باید در امتداد رسالت انبیا و اولیای الهی شکل بگیرد. لاسول، یکی از برجسته‌ترین محققان رسانه، سه کارکرد برای رسانه‌ها ذکر می‌کند که عملکرد صحیح آن‌ها خواهد توانست به‌عنوان یک ابزار مؤثر در مقابل جنگ نرم باشد: 1. نظارت بر محیط 2. همبستگی 3.انتقال فرهنگ

در زمینه نظارت بر محیط، رسانه وظیفه نظارت، مراقبت و رساندن اخبار را بر عهده دارد؛ در انتقال فرهنگ در حکم انتقال دهنده فرهنگ برای انتقال ارزش‌ها و هنجارها از یک نسل به نسل دیگر قلمداد می‌شود و در مرحله همبستگی به انتخاب و تفسیر اطلاعات دست می‌زند و باعث کنترل افکار عمومی شده و به ثبات اجتماعی کمک می‌کند.

اما نکته مهم این‌جاست که کارکردهای ذکر شده شامل کژکارکرد هم می‌باشند؛ نتایجی که مطلوب جامعه و اعضای آن نیست و در نهایت علاوه بر این‌که نخواهد توانست به مبارزه و رویارویی با باورهای باطلی بپردازد، به آن دامن نیز خواهد زد که در ادامه آن‌ها را در بستر رسانه‌های صوتی و تصویری مورد بررسی و تشریح قرار خواهیم داد.

اگر از بحث سانسور و ارائه اخبار و اطلاعات بر اساس ایدئولوژی سازمان رسانه‌ای چشم بپوشیم، شاید بتوان در یک نگاه کلی اطلاع رسانی و شیوه آگاهی بخشی رسانه‌ها را پذیرفت. اما آن‌چه در این‌جا مهم تلقی می‌شود، بی‌اثر شدن نظام امنیت اطلاعات به علت وجود منطق موزاییکی(6) در رسانه است.

جان کندری و نیل پستمن بر این باورند که آن‌چه رسانه ارائه می‌کند غالبا منقطع، مشخص و مجزا است چون از ساعت فرمان می‌گیرد و وقت و زمان را بر حسب ثانیه و دقیقه می‌فروشد و معمولا فکر و احساسی که از برنامه قبل حاصل شده به برنامه آینده منتقل نمی‌شود و به علت این نا‌پیوستگی و انفکاک، انتظار هیچ‌گونه چارچوب فکری و عملی را از آن نمی‌توان داشت.(7)

همچنین نبود یک نگرش و تصویر منسجم و مشترک به نادیده گرفتن تناقض‌ها می‌انجامد و نتیجه این می‌شود که هر چیزی را می‌توان به مخاطب خوراند و نگران فکر در هم ریخته او نبود!

به عنوان مثال، در اخبار از دستگیری رمالان صحبت می‌شود و کارشناسان رسانه‌ای پیرامون بی‌مبنا بودن مسأله خرافات صحبت می‌کنند ولی در مدت زمانی بعد به آسانی این سخنان نقض و سریالی با عنوان «خانه شماره 13» ساخته می‌شود و به صورت ضمنی به یکی نحوست خرافی پرداخته می‌شود و یا حتی روز سیزدهم فروردین در اخبار و گزارش‌ها آنقدر تکرار می‌گردد که مخاطب می‌پندارد حتما عدد 13 نحس است که رسانه به این اندازه آن را تکرار می‌کند و باید این روز را در خانه نباشد و یا فیلمی ساخته می‌شود که افراد به یک وسیله و یا‌ مکان متوسل می‌شوند تا مثلا دروغ گویی یک نفر روشن شود و دروغگو رسوا گردد و یا حتی فیلم‌هایی ساخته می‌شود که قهرمان اصلی فیلم، خانمی فال گیر است و از این راه مسائلی چون چگونگی وصال و جدایی و… را مطرح می‌کند و جالب این‌جاست که این کار به منبع درآمد خوبی برای فرد تبدیل می‌شود. همچنین است بزرگ نمایی و برجسته ساختن و گرامیداشت شب یلدا با خوردن هندوانه و آجیل و میوه وشیرینی و فال حافظ، خرید شب عید و پریدن از روی آتش به‌عنوان نمونه سالم و بی‌خطر بزرگداشت چهارشنبه سوری!

و البته مهم‌تر و قابل تامل تر زمانی است که افکار زمان جاهلیت اولی نکوهش می‌شود و گذشتگان به علت زنده به گور کردن دختران و تحقیر زنان در برنامه‌های معارفی و دینی و تاریخی به نقد کشیده و مذمت می‌شوند غافل از این‌که خواسته یا ناخواسته همین موضوع در زمان حال تکرار می‌شود با تبدیل کردن زن به یک ابزار جنسی با جلوه‌های بصری و حتی صوتی در فیلم‌ها و پیام‌های بازرگانی یا به صورت مجری و گوینده در رادیو و تلویزیون که تمام ابعاد و توانمندی‌هایش در جلوه‌های زنانه‌اش هضم گردیده و حضورش تنها برای این است تا بار دراماتیک برنامه بالا رود و وسیله‌ای برای جذب مخاطب شود!

البته پیرامون توضیحات مطرح شده ذکر چند نکته ضروری است:

1. همیشه لازم نیست که طرح مسأله خرافات در مصادیق مختلف آن به صورت خواسته و برجسته به شکل پررنگ مطرح شود؛‌ بلکه بازنمایی خرافات می‌تواند شکل ناخواسته نیز داشته باشد و این مسأله هنگامی اتفاق می‌افتد که باورهای باطل تنها مطرح می‌شوند و بدون تحلیل و بررسی و با سکوت از کنار آن گذشته می‌شود؛ در نتیجه موضوع ناخواسته به نفع دفاع از اندیشه‌های جاهل و باطلی خاتمه پیدا می‌کند.

2. در برخی مسائل مطرح شده، آن‌چه اهمیت پیدا می‌کند جهت‌گیری در طرح موضوعات است مانند شب یلدا، عید نوروز، خرید شب عید و….

در این گونه موارد بهتر است به جای تمرکز و توجه به جنبه‌های صرفا مادی و باستانی، جهت‌گیری‌های دینی صورت گیرد و به این شکل افکار عمومی مدیریت شود. رسانه باید اهتمام خود را بر این موضوع قرار دهد و کارکرد همبستگی خود را به این شکل هدایت کند که جهت گیری‌های توده مردم برای واکنش به حوادث بر اساس آموزه‌های دینی و مبانی اسلامی شکل گیرد. مثلا طرح بحث صله رحم، احترام به والدین و نیکی کردن در شب یلدا، طرح روایات موجود در باب عید نوروز، آداب و مناسک مربوط به این عید و….

اما راه حل چیست؟ رسانه برای رسیدن به این اهداف و مبارزه با خرافات چه وظیفه‌ای دارد تا با موضع‌گیری مخاطب و پس زده شدن پیام‌ها از سوی او روبرو نشود؟

همان طور که گفته شد، یکی از کارکردهای رسانه، همبستگی است؛ یعنی گزینش و تفسیر اطلاعات که به ثبات اجتماعی و تقویت عادات و ارزش‌های اجتماعی و افشای انحرافات می‌انجامد. حال این کارکرد زمانی به کژکارکرد تبدیل می‌شود و نمی‌تواند وظایف اصلی خود را انجام دهد که «نقد» به حداقل برسد. بنابراین راه‌حل رسانه نیز افزایش نقد و بیان علت و ریشه اصلی وقوع حوادث است و فرارفتن از علل مادی و زمینی و رسیدن به علت آسمانی برای وقوع یکی رویداد به صورت منطقی و عینی و ملموس. همان‌طور که خداوند نیز در چندین مورد در قرآن کریم انسان‌ها را به تعقل و اندیشه در امور توجه داده است.(8)

سخن آخر

سال‌ها است که بر طبل تشکیل رسانه دینی کوبیده می‌شود و به لحاظ فنی شبکه‌های مختلف رادیویی و تلویزیونی برای مبارزه در یک جنگ نرم رسانه‌ای تاسیس می‌شود اما متاسفانه محتواها و پیام‌هایی عرضه می‌گردند که نتیجه آن جدایی و حتی تضاد با باورهای دینی و بعضا ایرانی است.

فراموش نکنیم برای تشکیل رسانه دینی باید مبانی و اجزا بر اساس هدف اصلی شکل گیرد و به آن‌ها جهت داده شود تا بتوان به آرمان بزرگ تر دست پیدا کرد و البته در طی این مسیر باید محکم و استوار و دقیق گام برداشت. برای انجام این کار باید با سیاست‌گذاری‌های هماهنگ و همه جانبه روبه‌رو شد تا بتوان از معضل منطق موزاییکی و تضاد میان پیام‌ها در قالب‌های مختلف جلوگیری کرد در ضمن این نکته که همیشه دقت شود رسانه برای دست‌یابی به هدف علاوه بر وظایف اثباتی و بایدها، وظایف سلبی و نباید‌هایی هم بر عهده دارد یعنی دوری از دروغ، تحریف حقایق، دوری از پخش منکرات، خرافات و…. همان طور که قرآن هم این مسأله را هشدار داده و فرموده است «باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آن‌ها همان رستگارانند.» (9)

پی‌نوشت‌ها

1. لغت نامه، علی اکبر دهخدا، ج 2. و حسن عمید، لغت نامه، ج1.

2. و عنده مفاتیح الغیب لا یعلمها… و ماتسقط من ورقه الا یعلمها…

3‌. علی اکبر قریشی زاده، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، 1372

4‌. الطیره شرک، فال بد زدن شرک است. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج55.

5. سوره نحل، آیه 36.

6. منطق موزاییکی به معنای پیروی از خصلت خاص و استعاری رسانه است که جهان را مثله کرده و بر روی یک جزء پافشاری کرده و قطعه دیگر را نادیده می‌گیرد.

7‌. شهاب عباسی، دین، فناوری و تلویزیون از دید نیل پستمن، فصل نامه پژوهش و سنجش، ش 35.

8. مائده 58، بقره 242، حدید 17 و نحل 67.

9. آل عمران، 104.

مریم آخوندی

منبع : ماهنامه پرتو سخن

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!