سردمداران نهضت فمینیسم، خانواده را به عنوان جایگاه اصلی پابرجایی ستم بر زنان معرفی کرده و معتقدند که مهمترین عامل فرودستی زنان، نظام خانواده و کار خانگی است. این تلقی از خانواده، رفته رفته منجر به تضعیف این نهاد مهم اجتماعی و سست شدن روابط خانوادگی در جوامع غربی گردید، تا آنجا که …
جنبش زنان در اغلب راهکارهای خود، راه خشک قانونی را میطلبد و دستیابی به مراجع قانونگذاری و اجرایی را یکی از مهمترین راهحلهای مشکلات زنان میداند؛ در حالی که اگر قانون به وسیله نظام ارزشی تلطیف نگردد، در تمام عرصهها، انگیزه لازم را برای رعایت حقوق ایجاد نمیکند.1
برای مثال در نظام ارزشی اسلام، زن انسانی است که تمام لوازم وابزار را برای ارتقای انسانی و رسیدن به اوج قله بندگی داراست. در این نظام، خروج از خانه در حقیقت به معنای رسیدن به مقصد رشد انسانی نیست.
از این دیدگاه، ارزش نه جلوس در خانه است و نه خروج از آن؛ مهم آن است که زن مسلمان با توجه به وظایف خود و شرایط حاکم بر اجتماع به دنبال رعایت ارزشهای اساسی باشد. مثلاً پزشک، معلم، فقیه و کارشناس دین شدن زنان، مستلزم خروج از خانه است که در این صورت باقی ماندن زن در منزل ضد ارزش خواهد شد؛ زیرا مستلزم آن است که در تمام آن موارد، زنان جامعه به مردان مراجعه نمایند، در حالی که اگر ما نظام ارزشی خود را از فرهنگ بیگانه اخذ کنیم و نفس خروج از خانه را یک ارزش بدانیم، طبیعی است که در آن صورت نظام حقوقی دینی از منظر ما نظامی تبعیضآمیز خواهد بود.
قدر مسلم، ترویج دیدگاههای فمینیستی با راه حلهای غربی آن در جامعه ایران که بستر و زمینه این جریانسازی را نیز برخی از قوانین نارسا هموار کردهاند و همچنین، نبود تعریف مشخصی از حضور زن در عرصههای سیاسی، اجتماعی، فکری و عدم سازماندهی نیروی عظیم زنان در جامعه اسلام، تنها زنان جامعه را به سوی نوع دیگری از ستم و از دست دادن حقوقشان سوق میدهد؛ زیرا غرب حتی نتوانسته به زنان جامعه خود امنیت و آرامش ببخشاید و به رغم شعارهای پرزرق و برق جهان غرب، امروزه وضعیت زنان مغربزمین اسف بار گزارش میشود.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، یک سوم زنان در نروژ، امریکا، هلند و زلاندنو مورد سوءاستفاده جنسی قرار میگیرند و در امریکا در هر 8 ثانیه یک زن مورد بدرفتاری قرار میگیرد و در هر 6 دقیقه به یک زن تجاوز میشود. بر اساس تحقیقی که توسط وزارت دادگستری امریکا صورت گرفته است، هر سال حدود 310 هزار مورد تجاوز و یا تلاش برای تجاوز (در این کشور) صورت میگیرد.
با این همه، آنچه در زمینه مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زنان به اجمال مورد توجه قرار گرفته، در واقع ریشه در یک معضل فراگیر و جهانی به نام باورهای کلیشهای درباره نقشهای سنتی زنان دارد که زاییده فرهنگ هر جامعهای است. ازاینرو، حرکت اصلی باید حرکتی فرهنگی در جهت تغییر نگرشها در سطوح زیر باشد:
1. تغییر نگرش فردی
در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چنین تغییر نگرشی در حد بسیار فراوان در زنان به وجود آمده و آنان را به سمت مثبت نگری به خود سوق داده است. افزایش حضور زنان در دانشگاهها، احساس مفید بودن و اعتماد به نفس را در آنان تقویت کرده است؛ در عین حال هنوز کاستیهایی در این باره وجود دارد تا گامهای سنگین و اساسی متناسب با شئون زنان مسلمان برداشته شود.
2. تغییر نگرش خانوادگی
باید پذیرفت که تقسیم کار در خانواده یک امر قراردادی مبتنی بر عرف و عادت و سنتهاست و به طور زیستی و طبیعی شکل نگرفته است. لذا با پذیرش تفاوتهای بیولوژیک زنان و مردان، باید با برنامهریزی فرهنگی و دادن آگاهیهای مورد نیاز، سهم بیشتری به مردان در کارهای مربوط به خانواده نسبت به گذشته داده شود تا امکان فعالیت اجتماعی بهتری برای زنان فراهم آید.
3. تغییر نگرش اجتماعی و بهرهگیری از فقه پویای شیعی
در ایجاد برخی از نگرشهای منفی، باورهای مذهبی جوامع نیز تا حدودی مؤثر است. طبیعتا وقتی که مذهبی همچون بودا، زن را تجسم شر قلمداد میکند،2 پیروان آن اجازه ندارند دیدی مثبت به زن داشته باشند و این در حالی است که در کتاب آسمانی ما مسلمانان از زنانی چون مریم، آسیه و بلقیس یاد شده است که نمونههایی از انسانهای کامل هستند.
همچنین در قرآن از این عقیده شایع در برخی از ادیان تحریف شده؛ یعنی فریفتن حضرت آدم توسط حوا به واسطه فریب شیطان خبری نیست.3 متأسفانه با وجود این نگرش قرآنی، زنان مسلمان در برخی موارد از حق مسلم خود در بعضی از کشورهای اسلامی بهرهمند نمیشوند. البته در ایران اسلامی دیدگاه روشنگرانه امامخمینی رحمهالله و مقام معظم رهبری زمینه رشد شخصیت و مشارکت زنان را در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فراهم آورده است. هر چند انتظار میرود که نهادهای آموزشی، تبلیغی، فرهنگی و مذهبی به بررسی مشکلات فقهی و حقوقی زنان بپردازند و با بهرهگیری از ویژگی پویای اجتهاد درفقه شیعی برای رفع و حل مشکلات تدابیری بیندیشند. هرچند قدمهای ارزندهای در این راستا برداشته شد، اما شایسته است که اندیشمندان اسلامی، این مسیر نیمه تمام را به پایان رسانند.
با استقرار نظام جمهوری اسلامی و مطرح شدن موضوعات جدید در حوزه مباحث زنان، ضرورت نگاه اجتهادی به مسائل زنان بیش از پیش احساس شد. از اینرو، در این مقطع نیز تنی چند از عالمان و متفکران حوزوی با هدف ترسیم جایگاه و شخصیت زن مسلمان، تبیین مبانی دینی دفاع از حقوق زنان و پاسخگویی به شبهات و ایرادهایی که در این زمینه متوجه اندیشه اسلامی گشته، به این عرصه وارد شدند و آثار ارزشمندی را از خود به جا گذاشتند که از جمله میتوان به کتاب زن در آیینه جمال و جلال، اثر آیت اللّه جوادی آملی و برخی دیگر از کتابها و مقالههایی که توسط دیگر نویسندگان و اندیشمندان حوزوی نوشته شده و در آنها تلاش شده که ضمن پافشاری بر مبانی و اصول اسلام فقاهتی، چهرهای مناسب و دلپذیر از زن مسلمان ارائه شود، اشاره کرد.4
شاخصهها و ویژگیهای جریان اصولگرا
مهمترین شاخصهها و ویژگیهای جریان اصول گرا که بر اساس آموزههای دینی، قانون اساسی، سخنان حضرت امام رحمهالله و رهبر فرزانه انقلاب و متفکران اسلامی ارائه شده است عبارتند از:
الف) توجه به تفاوتهای طبیعی زن و مرد
1. یکی از ویژگیهای طیف اصولگرا در برخورد با موضوع حقوق زنان، توجه به تفاوتهای طبیعی زن و مرد است. از نظر متفکران این طیف، اگرچه در اسلام،زن و مرد از حقوقی مساوی برخوردارند، ولی وجود پارهای تفاوتهای طبیعی در زن و مرد باعث میگردد که این دو از حقوقی مشابه برخوردار نباشند.
امام راحل رحمهالله در اینباره میفرماید:
اسلام زنها را مقابل مردها قرار داده، نسبت به آنها تساوی دارند. البته یک احکام خاص به مرد است که مناسب با مرد است، یک احکام خاص به زن است که مناسب با زن است، این، نه این است که اسلام نسبت به زن و مرد فرقی گذاشته است.5
ایشان در جایی دیگر بر این نکته تأکید میکنند که وجود برخی تفاوتهای حقوقی میان زن و مرد، هیچ ارتباطی به حیثیت انسانی آنها ندارد:
از حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست؛ زیرا که هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد. بله، در بعضی موارد تفاوتهایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط ندارد.6
رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتاللّه خامنهای نیز در یکی از بیانات خود، بر این نکته تأکید میکنند که هر حرکتی که به قصد احقاق حق زنان صورت میگیرد، باید مبتنی بر شناسایی تفاوتهای طبیعی و فطری زن و مرد باشد. ایشان میفرماید:
در هر حرکت اجتماعی، آن وقت حرکت درست خواهد بود و به نتایج درست خواهد رسید که مبتنی بر خرد و تأمل و تشخیص مصلحت و مبتنی بر پایههای درست و عقلانی باشد. در هر حرکتی که به قصد احقاق حق زنان انجام میگیرد، عینا باید همین معنا ملاحظه شود؛ یعنی باید هر گونه حرکتی بر اساس یک بینش خردمندانه، مبتنی بر حقایق هستی؛ یعنی شناسایی طبیعت وفطرت زن و طبیعت و فطرت مرد، مسؤولیتها و مشاغل اختصاصی زن، مسؤولیتها و مشاغل اختصاصی مرد و آنچه میتواند مشترک بین اینها باشد انجام بگیرد و نباید از روی انفعال و تقلید باشد. اگر حرکتی، حرکت از روی انفعال و تقلید و تصمیم کورکورانه و چشم بسته بود، حرکت مضری خواهدبود.7
توجه و یا عدم توجه به تفاوتهای طبیعی زن و مرد به هنگام بحث از حقوق زنان، منجر به بروز دو دیدگاه متفاوت در این زمینه میشود؛ یکی دیگاه تساوی حقوق زن و مرد و دیگری دیدگاه تشابه حقوق زن و مرد، که دیدگاه اول مبتنی بر آموزههای اسلامی و دیدگاه دوم مبتنی بر اندیشههای غربی است.
استاد شهید مطهری با تفکیک دقیق میان دو مقوله تساوی و تشابه، نشان میدهد که تساوی حقوق لزوما به معنای یکنواختی حقوق در همه عرصهها نیست. اصولاً با پذیرش تقسیم وظایف میان زن و مرد، دیگر سخن از مشابهت حقوق امری نابجا و نادرست است.
ایشان، نخست در توضیح دو مفهوم تساوی و تشابه حقوق مینویسد:
تساوی غیر از تشابه است؛ تساوی برابری است و تشابه یکنواختی. ممکن است پدری ثروت خود را به طور متساوی میان فرزندان خود تقسیم کند، اما به طور متشابه تقسیم نکند. مثلاً ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد؛ هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستغلات اجاری، ولی نظر به این که قبلاً فرزندان خود را استعدادیابی کرده است، در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی و درسومی مستغل داری. هنگامی که میخواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرندان تقسیم کند، با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان میدهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود، همان سرمایه را میدهد که قبلاً در آزمایش استعدادیابی آن را مناسب یافته است.8
استاد مطهری پس از بیان این دو مفهوم، نظر اسلام را در این زمینه چنین بیان میکند:
آنچه مسلم است این است که اسلام حقوق یکجور و یکنواختی برای زن و مرد قائل نشده است، ولی اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست. اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آنها مخالف است.9
مقام معظم رهبری نیز در یکی از بیانات خود بر ضرورت دفاع اخلاقی و قانونی از زن تأکید کرده و میفرماید:
یک نکته دیگر که باید مورد توجه باشد، دفاع اخلاقی و قانونی از زن، به خصوص در داخل خانواده است. دفاع قانونی با اصلاح قوانین […]و ایجاد قوانین لازم، و دفاع اخلاقی با طرح این مسئله و مواجهه با کسانی که این را درست نمیفهمند و زن را در خانه، مستخدم، مورد ستم مرد، بدون تمکن از خودسازی معنوی تلقی میکنند و اینگونه هم عمل میکنند. باید با این فکر با قوت و شدت مقابله بشود.البته بهشکل کاملاً منطقی و عقلانی،دفاع اخلاقی.10
قانون اساسی جمهوری اسلامی، به عنوان تجسم عینی اصول گرایی اسلامی، بر حقوق و اخلاق به عنوان دو رکن اصلی استواری روابط خانوادگی تأکید کرده و چنین مقرر داشته است:
از آنجا که خانواده واحد بنیادین جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامه ریزیهای مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده و پاسداری از قداست آن باشد و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی است.11
ب) نقی تقابل و تضاد زن و مرد
زن در فرهنگ مغرب زمین در طی قرون و اعصار به عنوان موجود درجه دوم شناخته میشد و از بسیاری حقوق مدنی محروم بود. در بسیاری از کشورهای اروپایی، تا اواخر قرن نوزدهم و در برخی از این کشورها تا اوایل قرن بیستم، زنان همچون کودکان و دیوانگان، حق تصرف در اموال خود را نداشتند و به اصطلاح «محجور» به شمار میآمدند.12 همچنین تا ربع اول قرن بیستم در بسیاری از کشورهای اروپایی، زنان از حق رأی محروم بودند.13
امروزه نیز بسیاری از کسانی که تحت تأثیر اندیشههای فمینیستی به دفاع از حقوق زنان میپردازند بیش از آنکه در پی برقراری رابطهای عادلانه و متوازن میان زن و مرد باشند سعی در دامن زدن به رقابت و تخاصم میان دو جنس زن و مرد دارند. در مقابل، طیف اصول گرای اسلامی به هنگام دفاع از حقوق زنان، به تبعیت از قرآن کریم، زن و مرد را نه دشمن تاریخی یکدیگر، بلکه دو آفریده خداوند که وجود هر یک آرامشبخش وجود دیگری است معرفی و تلاش کردهاند که رابطه آنها را بر اساس عدالت، مهر و عاطفه سامان بخشند.
استاد شهید مرتضی مطهری نهضت اسلامی دفاع از حقوق زنان را با نهضتی که در این زمینه در مغرب زمین به وجود آمده مقایسه کرده و تفاوتهای آن دو را چنین برمیشمارد:
گامی که اسلام در طریق حقوق زن برداشت، با آنچه در مغرب زمین میگذرد و دیگران از آنها تقلید میکنند دو تفاوت اساسی دارد: اول در ناحیه روانشناسی زن و مرد، اسلام در این زمینه اعجاز کرده است [… ]تفاوت دوم در این است که اسلام در عین آنکه زنان را به حقوق انسانیشان آشنا کرد و به آنها شخصیت و حریت و استقلال داد، هرگز آنها را به تمرد و عصیان و طغیان و بدبینی نسبت به جنس مرد وادار نکرد.
نهضت اسلامی زن، سفید بود، نه سیاه و نه قرمز و نه کبود و نه بنفش؛ احترام پدران را نزد دختران و احترام شوهران را نزد زنان از میان نبرد، اساس خانوادهها را متزلزل نکرد، زنان را به شوهرداری و مادری و تربیت فرزندان بدبین نکرد.14
حضرت آیتاللّه خامنهای در یکی از بیانات خود تفاوت اهداف جریان اسلامی و غربی دفاع از حقوق زنان را مورد توجه قرار داده و میفرماید:
برای تلاش فرهنگی و حقوقی در راه رسیدن زن به نقطه مطلوب، از لحاظ اجتماعی و از لحاظ فردی دو گونه هدف میشود تصویر کرد:
یک هدف این است که ما برای رسیدن زن به کمال وجودی خود تلاش کنیم و مبارزه کنیم و بنویسیم و بگوییم. یعنی زن در جامعه، اولاً به حق انسانی وحقیقی خود برسد، ثانیا استعدادهای او شکوفا بشود و رشد حقیقی و انسانی پیدا کند و در نهایت به تکامل انسانی نائل بشود تا جامعه به صورت انسان کامل در بیاید؛ انسانی که میتواند به پیشرفت بشریت و جامعه خود کمک کند و در محدوده تواناییهای خود، دنیا را به بهشت برین و زیبایی مبدل کند.
یک نوع هدف دیگر، این است که ما از این گفتن و تلاش و احیانا مبارزه، بخواهیم یکنوع حالت تخاصم و جدایی و رقابت خصمانه میان دو جنس زن و مرد به وجود بیاوریم و دنیایی بر اساس رقابت بسازیم. کأنه در جامعه بشری، مردان یک طرف قرار دارند، زنان هم در طرف دیگر، و اینها بر سر دستاوردی با هم نزاع میکنند و زن میخواهد در این قسمت بر مرد غالب و فائق بشود!15
ایشان پس از بیان دو دیدگاه یاد شده ارزیابی خود را از این دو دیدگاه چنین بیان میکند:
هدف اول، هدف اسلامی است ؛ هدف دوم، هدف کوته بینانه است ـ که در تلاشهایی که در کشورهای غربی میشود ـ ما ردپای هدف دوم را بیشتر مشاهده میکنیم.16
ج) توجه به خانواده به عنوان واحد بنیادین جامعه
سردمداران نهضت فمینیسم، خانواده را به عنوان جایگاه اصلی پابرجایی ستم بر زنان معرفی کرده و معتقدند که مهمترین عامل فرودستی زنان، نظام خانواده و کار خانگی است.17 این تلقی از خانواده، رفته رفته منجر به تضعیف این نهاد مهم اجتماعی و سست شدن روابط خانوادگی در جوامع غربی گردید، تا آنجا که متفکران و جامعهشناسان غربی نسبت به روند رو به افزایش از هم پاشیدن خانواده اعلام خطر کرده و از آن به عنوان یکی از بزرگترین چالشهای رو در روی نظامهای لیبرال ـ دموکراسی یاد کردند.
فرانسیس فوکویاما، نظریهپرداز بزرگ آمریکایی، در بیان مهمترین خطری که دموکراسی را تهدید میکند، میگوید:
خطر در فرو ریختن آن نظم اجتماعی است که دموکراسیها بر آن تکیه داشتهاند. [… ]منظورم بهخصوص از هم پاشیدن خانواده است. در ایالات متحده از هر سه کودک، یکی را مادری تنها به دنیا میآورد. بحران ارزشهای اجتماعی و اعتماد عمومی جامعه نشانههای متعدد دارد: سست شدن پایههای خانواده، رشد جنایت، زوال نهادهای گوناگون اجتماعی مانند کلیسا ،انجمنها یا باشگاههای محلی… .18
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با ژرفاندیشی تمام، نقش خانواده در حیات فرد و اجتماع را مورد توجه قرار داده و بر پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی تأکید فراوانی ورزیده است. در مقدمه این قانون، دیدگاه خبرگان برگزیده ملت درباره جایگاه خانواده در جامعه اسلامی چنین بیان شده است:
… خانواده، واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینه ساز اصلی حرکت تکاملی و رشد یابنده انسان است اصل اساسی بوده و فراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومت اسلامی است.
اصل دهم قانون اساسی نیز بر این موضوع تأکید کرده و چنین مقرر داشته است:
از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامهریزیهای مربوط باید در جهتآسانکردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوقواخلاقاسلامی باشد.
چنانکه ملاحظه میشود در نگاه قانون اساسی کوچکترین هسته تشکیل دهنده جامعه اسلامی خانواده است و افراد در چارچوب خانواده است که هویت مییابند.
در دیدگاه اسلامی، اهداف تشکیل خانواده بسیار فراتر از ارضای تمایلات جنسی زن و مرد بوده و امور مختلفی را شامل میشود که مهمترین آنها عبارتند از: 1. بقای نسل انسانی؛ 2. سکونت و آرامش زوجین؛ 3. ارضای غریزه جنسی؛ 4. مشارکت در حیات معنوی؛ 5. مشارکت در حیات مادی؛ 6. تربیت نسل.19
در اینجا برای آشنایی با دیدگاه صاحبنظران طیف اصولگرا در مورد خانواده به گزیدهای از کلمات آنان اشاره میکنیم:
امام راحل رحمهالله، در مورد نقش خانواده در تربیت فرزندان میفرماید:
نقش خانواده، بهخصوص مادر، در تربیت نونهالان و پدر در نوجوانان بسیار حساس است و اگر فرزندان در دامن مادران و حمایت پدران متعهد به طور شایسته و با آموزش صحیح تربیت شده و به مدارس فرستاده شوند، کار معلمان نیز آسانتر خواهد بود. اساسا تربیت از دامان پاک مادر و جوار پدر شروع میشود و با تربیت اسلامی و صحیح آنان، استقلال و آزادی و تعهد به مصالح کشور پایهریزی میشود.20
ایشان در یکی از بیانات خود، تربیت فرزندان شایسته را در امتداد اهداف انبیا برای ساختن انسان دانسته و میفرماید:
این مادر که بچه در دامن او بزرگ میشود، بزرگترین مسؤولیت را دارد و شریفترین شغل را دارد، شغل بچهداری. شریفترین شغل در عالم، بزرگ کردن یک بچه است و تحویل دادن یک انسان است به جامعه. این همان بود که خدای تبارک و تعالی در طول تاریخ برای انبیا فرستاد. در طول تاریخ از آدم تا خاتم الانبیا آمدند انسان درست کنند.21
حضرت امام، نقش زنان در تربیت انسان را همسنگ با قرآنکریم دانسته و میفرماید:
زنان، مردان شجاع را در دامان خود بزرگ میکنند. و قرآن کریم انسانساز است و زنان نیز انسانساز.22
دیدگاه امام خمینی نسبت به خانواده و نقش تربیتی زنان را مقایسه کنید با دیدگاه محدود کسانی که خانواده را عامل فرودستی زنان و بچه داری را از مظاهر استثمار زن در خانواده میدانند. راستی که تفاوت این دو دیدگاه به همان اندازه عمیق است که تفاوت ماده و معنا، جسم و روح و… .
د) حفظ استقلال و پرهیز از انفعال
جریان اصولگرای اسلامی ضمن دفاع از حقوق زنان و تأکید بر ضرورت حرکتی جدی و فراگیر برای رفع ستم از زنان و بهبود شرایط اجتماعی، فرهنگی آنان، همواره بر این نکته پافشاری کرده که هر تلاش فرهنگی و حقوقی در راه رسیدنزنان به جایگاه مطلوب خود، باید مبتنی بر آرمانها و ارزشهای اسلامی و ایرانی و به دور از هرگونه خودباختگی و انفعال باشد. سالها پیش از این و در اوج حاکمیت ستمشاهی، استاد شهید مطهری، با جریانی که به اسم آزادی زن در پی تحمیل الگوها و هنجارهای غربی بر زنان مسلمان ایران بود، به مقابله برخاست و خواستار احقاق حقوق زنان بر اساس مبانی اسلامی شد. ایشان در این زمینه مینویسد:
… من هرگز ادعا نمیکنم حقوقی که عملاً در اجتماع به ظاهر اسلامی ما نصیب زن میشد ارزش مساوی با حقوق مردان داشته است. بارها گفتهام که لازم است و ضروری است به وضع زن امروز رسیدگی کامل بشود و حقوق فراوانی که اسلام به زن اعطا کرده و در طول تاریخ عملاًمتروک شده به او پس داده شود، نه این که با تقلید و تبعیت کورکورانه از روش مردم غرب ـ که هزاران بدبختی برای خود آنها به وجود آورده ـ نام قشنگی روی یک فرضیه غلط بگذاریم و بدبختیهای نوع غربی را بر بدبختیهای نوع شرقی زن بیفزاییم.23
استاد در جایی دیگر از انفعال و خودباختگی گروهی که گمان میکنند تقلید از غربیها یگانه راه اصلاح وضعیت زنان است، اظهار تأسف کرده و مینویسد:
موجب تأسف است که گروهی از بیخبران میپندارند مسائل مربوط به روابط خانوادگی، نظیر مسائل مربوط به راهنمایی، تاکسیرانی، اتوبوسرانی، لولهکشی و برق سالهاست که در میان اروپاییان به نحو احسن حل شده و این ما هستیم که عرضه و لیاقت نداشتهایم و باید هر چه زودتر از آنها تقلید وپیروی کنیم. این پندار محض است. آنها از ما در این مسائل بیچارهتر و گرفتارتر و فریاد فرزانگانشان بلندتر است. از مسائل مربوط به درس و تحصیل زن که بگذریم، در سایر مسائل خیلی از ما گرفتارترند و از سعادت خانوادگی کمتری برخوردار میباشند.24
مقام معظم رهبری نیز ضمن تأکید بر این نکته که: «درباره مسئله زن، حقوق زن، رفع ستم از زنان،فراهم کردن زمینههای مناسب برای زنان کشورمان، لازم است کار فرهنگی بزرگی انجام گیرد».25 کسانی را که در پی دفاع از حقوق زنان هستند، از انفعال و خودباختگی در برابر غرب برحذر داشته و میفرماید:
اگردر کشور ما و جامعه ایرانی، کسانی نام زن و حقوق زن را از این جهت بیاورند که مجلات غربی یا گزارشهای غربی یا سیاسیون غربی، ایران اسلامی را متهم کردهاند به این که به حقوق زن نمیرسد، این غلط است. با این هدف نباید وارد این میدان شد؛ چون به انحراف و اشتباه خواهد انجامید. اگر به این قصه وارد بشویم که آنها به ما نظر بد و منفی نداشته باشند، اشتباه خواهیم کرد. اگر با این تصور و توهم وارد این میدان بشویم که خیال کنیم آنها در این زمینه راه صواب پیمودهاند و راه درست را پیدا کردهاند، به شدت اشتباه خواهیم کرد. با این هدفها و با این نیتها وارد این میدان نباید شد؛ چون مبتنی بر اشتباه است.26
ایشان در ادامه بیانات خود، از این که برخی نویسندگان و گویندگان در مقالات و سخنان خود، کاملاً از موضع انفعال به دفاع از حقوق زنان میپردازند اظهار تأسف کرده و میفرماید:
متأسفانه امروز من میبینم بعضی از مقالاتی که به عنوان دفاع از زن نوشته میشود، بعضی سخنانی که به عنوان احقاق حقوق بانوان بر زبان جاری میشود کاملاً از موضع انفعال است. چون غربیها این طور گفتهاند، چون اروپاییها اینگونه نوشتهاند، چون به ما این طور نسبت دادهاند، ما هم در مقام دفاع حرف بزنیم و راهی را بپیماییم. این، کاملاً منحرف کننده و اغوا کننده است.27
ه) پرهیز از تجدد مآبی و تحجرگرایی
دو آفت اساسی جوامع اسلامی «تجددمآبی» و «تحجرگرایی» است. تجددمآب، چنان شیفته شرایط جدید اجتماعی و فرهنگی و مبهوت پیشرفتهای فنی و اقتصادی دنیای غرب است که گمان میکند جوامع اسلامی برای بقا در عصر جدید چارهای جز دست شستن از ارزشهای دینی و تجدید نظر اساسی در اصول خود ندارند. در مقابل، تحجّرگرا چشم خود را یکسره بر همه تحولات و تغییرات اجتماعی بسته و میپندارد که دین، مجموعهای خشک و انعطافناپذیر است که هیچ مسؤولیتی برای پاسخگویی به نیازهای جدید روز ندارد.
این دو آفت، همه مناسبات فرهنگی و اجتماعی جوامع اسلامی را تحت تأثیر خود قرار داده و باعث به وجود آمدن دیدگاههای متناقض و همراه با افراط و تفریط در مورد شؤون مختلف زندگی اجتماعی در این جوامع شده است.
البته در این میان، تنی چند از اندیشمندان مسلمان تلاش کردهاند که با خروج از بن بست تحجر و تجدد، دیدگاه اسلام در مورد زنان را به دور از هر گونه افراط و تفریط ترسیم کنند که از جمله شاخصترین این اندیشمندان، استاد شهید مرتضی مطهری است.
یکی از نویسندگان کشورمان در این زمینه مینویسد:
استاد شهید در پرداختن به مسائل زنان و خانواده، از یک سو مواجه با نظریهپردازان و حتی هوسبازانی [بودند] که بدون پایبندی به موازین دینی و علیرغم واقعیتها و تفاوتهای جنسیتی زن و مرد که طبعا شرایط و مسؤولیتهای خاصی را برای هر یک ایجاب میکند، غرض ورزانه یا ناآگاهانه به تجزیه و تحلیل مسائل زن و جایگاه اجتماعی وی میپرداختند و در نهایت، تفسیری که از زن در این جریان ارائه میشود، متاعی است که در بازار مکاره هوسبازان باید هر چه بیشتر و بهتر خوش بدرخشد و از سویی دیگر گرفتار متحجران زمان ناشناسی بود که دین و شریعت را تنها از روزنه تنگ و تاریک بصیرت خویش و از منظر کمسوی دیده خود میبینند و میپسندند و هر آنچه جز آن را فسق انحراف و حتی کفر و ارتداد میشمارند.28
استاد مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام از این دو جریان با عنوان «جامدها و جاهلها» یاد کرده و درباره آنها میگوید:
جامد، از هرچه نو است متنفر است و جز با کهنه خو نمیگیرد، و جاهل هر پدیده نو ظهوری را به نام مقتضیات زمان، به نام تجدد و ترقی موجه میشمارد. جامد، هر تازهای را فساد و انحراف میخواند و جاهل همه را یکجا به حساب تمدن و توسعه علم و دانش میگذارد.29
ایشان در ادامه به خطر این دو جریان برای اسلام اشاره کرده و مینویسد:
اسلام، هم با جمود مخالف است و هم با جهالت. خطری که متوجه اسلام است، هم از ناحیه این دسته است و هم از ناحیه آن دسته. جمودها وخشک مغزیها و علاقه نشان دادن به هر شعار قدیمی ـ و حال آنکه ربطی به دین مقدس اسلام ندارد ـ بهانه به دست مردم جاهل میدهد که اسلام را مخالف تجدد به معنی واقعی بشمارد و از طرف دیگر، تقلیدها و مدپرستیها و غربزدگیها و اعتقاد به این که سعادت مردم مشرق زمین در این است که جسما و روحا و ظاهرا و باطنا فرنگی بشوند، تمام عادات و آداب و سنن آنها را بپذیرند، قوانین مدنی و اجتماعی خود را کورکورانه با قوانین آنها تطبیق دهند، بهانهای به دست جامدها داده که به هر وضع جدیدی با چشم بدبینی بنگرند و آن را خطری برای دین و استقلال و شخصیت اجتماعی ملتشان به شمار آورند. در این میان، آنکه باید غرامت اشتباه هر دو دسته را بپردازد اسلام است. جمود جامدها به جاهلها میدان تاخت و تاز میدهد و جهالت جاهلها جامدها را در عقاید خشکشان متصلبتر میکند.30
استاد شهید با توجه به شناخت عمیق خود از دو جریان یاد شده، تلاش بسیاری کردند که ضمن آشکار ساختن اشتباهها و انحرافهای این دو جریان، دیدگاه ناب اسلامی را در عرصه مسائل زنان تبیین کنند. آثاربه جا مانده از ایشان به خوبی این تلاش خستگیناپذیر را به تصویر میکشد. کتاب نظام حقوق زن در اسلام بیان کننده تلاش استاد در مقابله با جریان جاهل و تجدد مآب و کتاب پاسخهای استاد به نقدهایی بر کتاب مسئله حجاب نشانگر تلاش ایشان برای مقابله با جریان جامد و تحجرگرا است.31
اینک شایسته است متفکران اسلامی، این راه روشنگرانه را با تمام توان بپیمایند، بهطوری که در پرتو همت عالمانه آنان، گرههای ناگشوده باز گردد.
______________________________________________________________________________
پی نوشت :
1. «گفتوگو با استاد محمد حکیمى»، فصلنامه زنان، 1377، ش 1.
2. جلال ستارى، سیماى زن در فرهنگ ایران، تهران، نشر مرکز، 1373، چ 1، ص 38.
3. همان، ص 39.
4. نک: مهدى، مهریزى، زن، چ1، قم، نشر خرم، 1377؛ سیدضیاء، مرتضوى، درآمدى بر شناخت مسایل
زنان، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1377، چ1.
5. امام خمینى رحمهالله، صحیفه نور، ج4، ص60، پیام امامخمینى رحمهالله به ملت ایران در تاریخ 20/9/57.
6. صحیفه نور، ج3، ص 49، از مصاحبه امام خمینى رحمهالله با روزنامه هلندى دى ولت گرانت، 16/8/59.
7. جمهورى اسلامى، 1/8/76.
8. نظام حقوق زن در اسلام، صص 114 و 115.
9. همان.
10. جمهورى اسلامى، 1/8/1376.
11. قانون اساسى جمهورى اسلامى، مصوب 1358، اصل 10.
12. نک: سیدعلى شایگان، حقوق مدنى ایران، به کوشش محمدرضا بندرچى، تهران: طه، 1375، چ 1، ص 264.
13. نک: بى آندرسن، جى وزینسر، «دفاع از برابرى قانونى و سیاسى زنان: جنبشهاى حقوق برابر در
اروپا»، ترجمه: مریم خراسانى، جامعه سالم، سال ششم، ش30، اسفند 1375.
14. نظام حقوق زن در اسلام، ص 76.
15. جمهورى اسلامى، 1/8/1376.
16. همان.
17. نک: روحى شفیعى، «جایگاه زن در خانواده و علل نابرابرى زن و مرد»، آواى زن، سال پنجم، ش 24، زمستان 1996/1374.
18. «رو در رو با فرانسیس فوکویاما، تاریخ جدیدى در کار نخواهد بود»، ترجمه: روشن وزیرى، راه نو،
سال اول، ش 13، تیر 1377.
19. نک: مهدى مهریزى، زن، صص 77 ـ 84.
20. صیحفه نور، ج15، ص90، از پیام امام خمینى به مناسبت آغاز سال تحصیلى31/6/60؛ همچنین
نک: جایگاه زن در اندیشه امام خمینى رحمهالله، ص141.
21. همان،ج 6، ص 260، از بیانات امام خمینى رحمهالله در جمع فرهنگیان و دانشجویان 3/3/58؛ همچنین
نک: جایگاه زن در اندیشه امام خمینى رحمهالله، ص 128.
22. همان، ج5، ص62، از بیانات امام خمینى رحمهالله در جمع گروهى از زنان قم 15/12/57؛ همچنین نک:
جایگاه زن در اندیشه امام خمینى رحمهالله، ص 119.
23. نظام حقوق زن در اسلام، ص 124.
24. همان، ص 31.
25. جمهورى اسلامى، اول آبان 1376.
26. همان.
27. همان.
28. سید ضیاء مرتضوى، «زنان و خروج از برزخ تجدد و تحجّر»، انتخاب، ش166، 8/8/1378.
29. نظام حقوق زن در اسلام، ص96.
30. همان، ص 98.
31. نک: ابراهیم شفیعىسروستانى، جریانشناسى دفاع از حقوق زنان، صص 61 ـ 74.
منبع : کتاب”فمینیسم”
فارس