مخلصین : براساس آیاتی از قرآن، شیطان قسم یاد نموده که تمام بندگان خدا را اغوا و اضلال کند مگر” مخلَصین” را ؛ آنهم به این دلیل که قدرت گمراه کردن آنان را ندارد. ” قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ “(سوره ص آیات 82-83) –”….وَ قَالَ لَأَتخَّذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَّفْرُوضًاوَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لاَمُرَنَّهُم….
هوالحکیم
ملکه عصمت ، مطلق یا مقید-( قسمت دوم)
ضمن عذرخواهی از خوانندگان محترم سایت، به دلیل مشغله کاری، فرصتی فراهم نگردید تا دوبخش دیگراین مقاله را درموعد مقرر تکمیل و ارایه نمایم؛لذا با تاخیر طولانی قسمت های دوم و سوم این مقاله تقدیم حضور می گردد؛درمقاله قبلی، دیدگاه شیعه واهل سنت درخصوص عصمت انبیاء(با استدلال عقلی صرف) بیان شد؛که صرفا ناظر به عصمت انبیا از حیث دریافت و ابلاغ وحی بود دراینجا به مقتضای ادامه بحث به عصمت انبیا با دلایل قرآنی(دلیل نقلی) خواهیم پرداخت؛ ابتدا عصمت انبیا ازحیث دریافت و ابلاغ وحی و سپس عصمت ازمطلق گناهان بیان خواهد شد.
بیان عصمت انبیاء(ع) درقرآن
الف – آیات دال بر عصمت انبیاء(ع) در دریافت و ابلاغ وحی :
1- “وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ (نمل6) و “وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى،إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى (نجم 3و4)
این آیات بیانگرآنست که پیامبر(ص) قرآن را از منشاء آن ،که نزد خدای دانای حکیم است، دریافت می کند و هرآنچه می گوید وحی خداست وهیچ سخن او از روی هوی و هوس(ودلبخواهی) نیست؛ فلذا وقتی پیامبر(ص)، وحی را از منشاء آن دریافت می کند و به تصریح آیه، آنچه می گوید جز وحی نیست، درنتیجه روشن است که دریافت وابلاغ آن ازهرگونه تحریف و تبدیلی بری خواهد بود.
2- “عاَلِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلىَ غَيْبِهِ أَحَدًا الَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَينِْ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًالِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُواْ رِسَالَاتِ رَبهّمْ وَ أَحَاطَ بِمَا لَدَيهْمْ وَ…“(آیات 26-28سوره جن) وآیه شریفه “وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا وَ …”(طور48)؛ این آیات به این حقیقت اشاره دارند که اولاً؛ خداوند عالم غیب خود را به روی فرستادگانی می گشاید که مورد رضای او هستند؛ یعنی کسانیکه به عالی ترین مقام بندگی رسیده اند. ثانیاً خداوند علیرغم رضاوخشنودی ازرسولان خود،مامورانی را نیزاز پیش و پس بر این فرستادگان الهی،مراقب قرار داده است؛ تا آنها اوامر الهی را درست ابلاغ کنند وثالثاًهمه این امورتحت اشراف ،نظارت و قدرت خدای متعال صورت می گیرد؛بنابراین چون غرض از گماردن ماموران ونظارت خداوند، این است که محتویات وحی را بدون تغییر و تبدیل ابلاغ نمایند،و خداوند آن را، اراده فرموده است واراده الهی تخلف ناپذیر است،”إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ“(طلاق3)،لازم می آید که آنها در دریافت و ابلاغ وحی معصوم بوده باشند.
3- “وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثمَُّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ فَمَا مِنكمُ مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ(44-47 الحاقه) و آیه شریفه” الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا “(مائده3)
طبق این آیات اساساَ در ابلاغ وحی ، پیامبر(ص) نمی تواند هیچگونه سخنی خارج از سخن خدا به مردم برساند؛ چون خداوند ایشان را تهدید کرده است واز سویی ،طبق آیه شریفه اکمال دین،پیامبر، دین خدا رابطورکامل بدست مردم رسانیده، درنتیجه روشن است که تهدید خداوند عملی نشده، فلذا وحی خدا بدون تحریف و توآم با عصمت به دست مردم رسیده است.
براساس آنچه گذشت عصمت پیامبراکرم(ص)دردریافت و ابلاغ وحی براساس آیات قرآن، اثبات گردید لیکن از آنجاییکه این نوع ازعصمت، یکی ازشؤون نبوت و رسالت است، طبعا برای سایر انبیا(ع) نیزبه خودی خود اثبات می شود.
ب- آیات دال بر عصمت انبیاء(ع) ازمطلق گناهان
دلیل اول :استدلال با استناد به مخلص(به فتح لام )بودن انبیا(ص)
1- مخلصین : براساس آیاتی از قرآن، شیطان قسم یاد نموده که تمام بندگان خدا را اغوا و اضلال کند مگر” مخلَصین” را ؛ آنهم به این دلیل که قدرت گمراه کردن آنان را ندارد. ” قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ “(سوره ص آیات 82-83) –”….وَ قَالَ لَأَتخَّذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَّفْرُوضًاوَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لاَمُرَنَّهُم….”( آیه 119 سوره نساء)
براین اساس درفرهنگ و ادبیات قرآن، مخلصین کسانی هستند که شیطان از تصرف در آنان و اغوا و اضلال آنها،عاجزوناامید است ؛ طبیعی است کسی که درراه حرکت بسوی خدا،به هیچ وجه ولو اندکی ،نه راه را گم کند و نه مقصد را، همان تعبیر دیگری خواهد بود از واژه ” عصمت”.
2- مصادیق مخلصین : با اندک فحص و جستجو در قرآن تعدادی ازمخلصین بیان شده است؛ حضرات انبیاء یوسف، موسی، عیسی،ابراهیم، اسحق و یعقوب(علیهم السلام)
“… إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ (یوسف24)
“وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا (51مریم)
“وَ اذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ أُوْلىِ الْأَيْدِى وَ الْأَبْصَرِإِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بخِالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِوَ إِنهَّمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَينَْ الْأَخْيَارِ(سوره ص 45-47 )
درادامه آیه شریفه اخیرآمده است:” … انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار”(47)؛ این آیه اشاره به این حقیقت دارد که انبیائی که درآیات فوق نامشان ذکر شده جزو گروه ” مصطفین الاخیار” هستند. به عبارتی این آیه تعلیلی است بر آیه قبلی به این معنا که مخلصین به این دلیل مخلصین هستند که جزو برگزیدگان اخیار(“مصطفین” )در نزد خداهستند.
3- مصادیق دیگر:آدم ،نوح و آل ابراهیم و آل عمران(علیهم السلام)
” إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَ نُوحًا وَ ءَالَ إِبْرَاهِيمَ وَ ءَالَ عِمْرَانَ عَلىَ الْعَالَمِينَ ذُرِّيَّةَ بَعْضُهَا مِن بَعْض( آل عمران آیه 34) براساس این آیه، این دسته نیز جزو “مصطفین” بوده، لذا داخل در مخلصین خواهند بود.
براساس آیاتی دیگرروشن میشود که برخی ازآل ابراهیم وآل عمران، مشمول اصطفاء اند، نه همه آل. “وَ بَارَكْنَا عَلَيْهِ وَ عَلىَ إِسْحَاقَ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِمَا محُسِنٌ وَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ(صافات113)
4- گروه دیگر از مصادیق( آیات 84 الی 90 سوره انعام)
“وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَ نُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَيْمَنَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسىَ وَ هَرُونَ وَ كَذَالِكَ نجَزِى الْمُحْسِنِينَ(84)
وَ زَكَرِيَّا وَ يحَيىَ وَ عِيسىَ وَ إِلْيَاسَ كلٌُّ مِّنَ الصَّالِحِينَ(85)
وَ إِسْمَاعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطًا وَ كُلاًّ فَضَّلْنَا عَلىَ الْعَلَمِينَ(86)
وَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ ذُرِّيَّاتهِمْ وَ إِخْوَانهِمْ وَ اجْتَبَيْنَاهُمْ وَ هَدَيْنَاهُمْ إِلىَ صرِاطٍ مُّسْتَقِيمٍ(87)
همانطورکه از آیات فوق پیداست انبیاء ذکرشده ” اجتباء” شده اند؛اجتباء درفرهنگ عرب(1) همان معنای اصطفاء است، لذا این دسته از انبیاء نیز داخل دربرگزیدگان از اخیار یا همان “مصطفین الاخیارو مخلصین” خواهند بود.
نکته مهم : درآیه87 انعام، برخی از آباء و ذریه انبیاء(ع)و برادران آنها، نیز جزو دسته” اجتباء” ذکرشده اند، که درادامه آیه براساس عبارت ” أُوْلَئكَ الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَ الحْكمَْ وَ النُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بهِا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكلَّنَا بهِا قَوْمًا لَّيْسُواْ بهِا بِكَافِرِينَ(89) ،روشن می شود که مراداز”مِنْ ءَابَائهِمْ وَ ذُرِّيَّاتهِمْ وَ إِخْوَانهِمْ ” ، افراد عادی نیستند بلکه کسانی هستند که دارای “کتاب وحکم و نبوت” اند؛ یعنی همان انبیاء، لذا تمام انبیائی که پس ازاینها آمده اند، یا جزو اجداد آنها، یا هم دوره آنها هستند، جزو گروه ” اجتباء” بوده ولذا درسلک “مخلصین و مصطفین” خواهند بود.عبارت اخیر تمام انبیاء راشامل می شود(وَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ ذُرِّيَّاتهِمْ وَ إِخْوَانهِمْ )
شبهه : ممكن است گفته شود همه اين استدلالها صحیح،ولي اکثراً درخصوص رسولان صاحب شريعت است درحاليكه بسياري از انبياء آن وظايف رسولان را نداشته ویا اساساً صاحب کتاب یا شریعتی نبودند، دراينصورت عصمت آنها با اين بيان چگونه اثبات خواهد شد؟
پاسخ:
اولا ً؛ براساس آيه شريفه ” قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ” (بقره136و285) ،هيچ فرقي بين انبياء و رسولان ازحيث اينكه پیامبرند(شؤون پیامبری)، نيست،(دقت شود که درآیه فوق انبیا ورسولان الهی باهم ذکرشده است)؛ لذا هرآنچه از ويژگيهاي انبياء باشد ،برهمه آنها صادق است و اگر تفاوتي هست براساس آيات شريفه “تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ”(253بقره)،و” لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ…(55اسرا) فضيلت و برتري، رتبي بوده وصرفاً در مراتب قرب ووظايف و… خواهد بود.
ثانياَ : براساس آيه 87 سوره انعام خداوند،پس از ذکرنام تعدادی ازانبيا(2) (اعم از رسول و غیررسول)، آنها را هدايت شدگان توسط خودش وصف مي كند و از سویی مي فرمايد: ” وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ وَ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِل (زمر36-37) ونيزدرآیات دیگر مي فرمايد: ” مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدي وَ مَنْ يُضْلِلْ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (اعراف178)“أُولئِكَ الَّذينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِه“(انعام90)؛ اين آيات نشانگر آن است كه انبياء كساني هستند كه بدست خداوند هدايت ويژه يافته اندو هركس را خداوند هدايت كرده باشد،هيچ گمراهي براي آنان متصور نخواهدبود وبه همين دليل نيزدستور داده شده كه به آنها اقتدا شود و مقتدای امت باشند.
ثالثاً :بنابر آيات ” رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً (نسا 165) و ” وَما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً (اسرا 15) و “کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ…..(213 بقره)،خداوند انبياء را برمي گزيند كه دربين مردم وقوم خود باتبشیر وانذار،حجت رابرمردم تمام کنند؛ لذا با توجه به اين دو آيه ،همه انبياء(اعم از رسول و غیررسول)، حجتهاي الهي دربين قوم هستند واگر گناهکارو عاصي باشند، براي مردم حجت نخواهند بود ودر این مسئله نیز تفاوتی بین انبیا ورسولان قایل نشده است.
دلیل دوم :استدلال براساس اهداف انبیا
طبق آموزه هاي قرآني انبياء ورسولان الهی (ع) درراس همه ماموریت های خود، براي تبشیر واندارواتمام حجت الهی و تعلیم و تربیت ،مبعوث شده اند؛
” هوالذي بعث في الاميين رسولاً منهم …لیزکیهم ویعلمهم الکتاب ..”(سوره جمعه آيه 2)
“لقد من الله علي المومنين اذ بعث فيهم رسولاً …یزکیهم و یعلمهم الکتاب.”(آل عمران 164)
وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ ….َ ( کهف 56)
كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ…..(213 بقره)
رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ … (165نسا)
ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً (15اسرا)
طبق آيات فوق هدف بعثت ازانبیا، تربيت و هدايت مردم است، اگرانبياء(ع) خود عامل به گفته هاي خود نباشند، اين امرمهم حاصل نخواهد شد.چراکه تبشیرواندارو اتمام حجت زمانی محقق می شود که انبیا خود به مقتضای آنچه می گویند عمل کنند، طبع انسان بگونه ای است که اگر مربی به تعاليم خود پایبند نبوده وبين قول و فعل او تضادي باشد نفوس آنها،ازچنین شخصی گریزان خواهد شدو به او اعتماد نخواهند کرد؛ لذا اگر كسي كه مسئوليت تربيت مردم رابرعهده دارد، معصوم نباشد، بی اعتمادی مردم نسبت به آنها، زمينه تبعيت را فراهم نخواهد كرد و اين نقض غرض ايجاد خواهد كرد. شاهد اين موضوع مسائل عادي و روزانه زندگي است که دركوچكترين امور زندگي كه به افرادي مراجعه مي شود، چنانچه طرف مقابل پايبند به آنچه مي گويد نباشد ،دراندك زماني اعتماد مردم از آنها سلب مي شود و جالب اينجاست كه اعتماد سابق يا بازنمي گردد و يا در موارد نادر، بسيار ديگر و محدود بر مي گردد.به اين ترتيب در دين كه همه سرنوشت دنيوي و اخروي انسان در دست تعاليم انبياء(ع) است، جايي براي بي اعتمادي نخواهد بود.
دلیل سوم :استدلال با استناد به مطلق بودن اطاعت از انبیا(ع)
” وما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله ” (نساء آيه 64)
” اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و لاتبطلوا اعمالكم”(سوره محمد آيه 33)
“وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِم” (احزاب، آيه 36)
” أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ (32آل عمران)
” أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ”(آلعمران 132 )
يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكمُْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فىِ شىَْءٍ فَرُدُّوهُ إِلىَ اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِذَالِكَ خَيرْ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً(نسا59)
طبق اين آيات شريفه خداوند به مومنين دستور مي دهد كه از انبياء اطاعت و فرمانبرداري مطلق داشته باشند و هيچكس درمقابل هيچكدام از اوامر پيامبر (ص)حق و اختياري ندارند؛ فلذا اگرمعاذالله پيامبر غيرمعصوم و گناهکارباشد ودرعین حال اطاعت از اوهم واجب باشد،دراینصورت همه معصيت كاران در مقابل خداوند معذور خواهند بود واین خلاف صریح آموزه های قرآنی است.لذا باید انبیاء(ع) معصوم باشند تااطاعت مطلق درخصوص انها صدق پیداکند.
دلیل چهارم : استدلال با استناد به نهی های الهی خطاب به پیامبر(ص)
1-“… وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ (شعرا 151)
2-“… ولاتطع منهم آثماً او كفوراً”(24قلم)
3-“… ولاتطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا واتبع هواه وکان امره فرطا …”(كهف 28)
4-“…فلاتطع المکذبین”(قلم 8)
5-“…ولاتطع کل حلاف مهین”(قلم10)
……
باتوجه به اين آيات، خداوند به پیامبر(ص)دستور مي دهد كه از مسرفان و گناهكاران و كافران ودروغ گویان و كساني كه قلبشان از ياد خدا غافل است و نيز از تابعان هواهاي نفساني و… اطاعت و تبعيت نكند؛ لذا می توان نتیجه گرفت که خود پیامبرهم نبايد هيچ يك از اين ويژگيها را داشته باشد؛چراكه اگرپيامبر داراي اين ويژگيها باشد، چون اطاعت از ايشان واجب است وازطرفي خدا دستور مي دهد كه اطاعت از اينگونه اشخاص نشود، اين امرتكليف مالايطاق خواهد بود، بنابراين پيامبر(ص) بايد معصوم و دور ازگناه و خطا باشد؛ البته باید یادآوری کرد که هرچندموارد مذکور درآیات فوق هریک ناظر به یک گناه خاصی است لیکن اگر “مخلَص” بودن و”عدم تبعیت از هوای نفس” و ” تذکر دائمی یاد خدا” باهم جمع شوند، عصمت کامل و مطلق انبیا، ازمطلق گناهان را افاده می کند.به عبارتی وقتی انبیا بدلیل “مخلص” بودن، شیطان قدرت تصرف درآنها ندارد وازطرفی ازهوای نفس نیز تبعیت نمیکنند و دایما به یاد وذکرخداهستند این یعنی همان “عصمت انبیا”.
نکته : باتوجه به اینکه براساس دلایل فوق عصمت انبیا بطوراطلاق، اثبات گردید آیاتی که ممکن است توهم عصیان و گناه وتمرد ولغزش … ، نماید با دلایل فوق که آیات محکمه هستند، قابل رفع خواهد بود؛البته کتب مفصلی دراین خصوص تالیف گردیده(3) که شبهات مطرح و آیات متشابه ِآن را تبیین و توضیح داده است که طالبان می توانند بدانها مراجعه کنند.
آنچه آیات فوق درخصوص عصمت تبیین می کنند ناظربه گناه فقهی و مصطلح درزبان و عرف دینی است و سایرمراتب و معانی گناه را بادلایل دیگری باید اثبات کرد؛ مسایلی همچون ترک اولی، سهو و نسیان وخطا و… نیز دربحث دایره عصمت می گنجد که اگرخدا توفیق دهد دربخش پایانی(قسمت سوم این مقاله) بدان خواهیم پرداخت.
والعاقبة للمتقین
سید مختارموسوی زنجانی
1- براساس آنچه علمای اهل لغت گفته اند اجتباء و اصطفاء به یک معنا بوده و هردو افاده معنای” تناول خالص شیء” یا همان” برگزیدن” می کنند؛ اصطفا از ریشه صفو به معنای خلوص شیء ازهرنوع آمیختگی است بطورمثال درآیه شریفه «وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى»(سوره محمد آیه 15) به همین معنا بکاررفته است. براساس آنچه راغب و دیگرلغت دانان گفته اند اجتباء به معنای جمع كردن است بطور اختيار و بر گزيدن ؛ همچنانکه آیه شریفه ” فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ ” به این معنا اشاره دارد- (مصباح المنير، ج2، ص: 344 ، المفردات في غريب القرآن، ص: 488، قاموس قرآن، ج2، ص: 16 ، تفسير القرآن العظيم (ابن أبي حاتم)، ج7، ص: 2104
2- وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَ نُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَيْمَنَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسىَ وَ هَرُونَ وَ كَذَالِكَ نجَزِى الْمُحْسِنِينَ(84)وَ زَكَرِيَّا وَ يحَيىَ وَ عِيسىَ وَ إِلْيَاسَ كلٌُّ مِّنَ الصَّالِحِينَ(85)وَ إِسْمَاعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطًا وَ كُلاًّ فَضَّلْنَا عَلىَ الْعَلَمِينَ(86(وَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ ذُرِّيَّاتهِمْ وَ إِخْوَانهِمْ وَ اجْتَبَيْنَاهُمْ وَ هَدَيْنَاهُمْ إِلىَ صرِاطٍ مُّسْتَقِيمٍ(87)ذَالِكَ هُدَى اللَّهِ يهَدِى بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ لَوْ أَشرْكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ(88)أُوْلَئكَ الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَ الحْكمَْ وَ النُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بهِا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكلَّنَا بهِا قَوْمًا لَّيْسُواْ بهِا بِكَافِرِينَ(89)
3- علاقمندان می توانند به کتاب تنزیه الانبیا نوشته، سید مرتضی علم الهدی و کتاب “خطاناپذیری پیامبران نوشته،جعفرانواری مراجعه نمایند.