هر نفس منتظرم ماه تكامل يابد

0

هر نفس منتظرم ماه تكامل يابد 
 تا نمايان شوي از پشت سحابي شايد

جذر و مدِ دلمان بين كه همه مست توييم
 سرو گشتيم در اين خانه كه پابست توييم

سرو دل بسته به سيلاب كه روزي برود
 ما در اين قافله مانديم  كه فردا بشود

زخم خورديم و تبر بوسه بر اندامم زد
 صبر كرديم و نوشتيم ، كه خواهي آمد

مردم شهر هنوز عازم اين بن بستند
 از تو خالي شده ان ، دل به تو اما بستند 

از فراقت اشك گريان و دل ديوانه شد
 در كنارت خانه ي سلمان چرا ويرانه شد

آسمان نالان و شب در ظلمتش جا مانده است
 عطر نرگس،اين خزان هم بي تو تنها مانده است

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!