الوعد الصادق - هدر وب سایت وعده صادق

سی روز، سی گفتار | دو: فصل خودسازی

 

پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت آيت‌الله العظمی خامنه‌ای در نظر دارد در ایام ماه مبارك رمضان، به صورت روزانه گفتار و توصیه‌هایی اخلاقی از رهبر معظم انقلاب را منتشر كند. این رهنمودها تحت عنوان «سی روز، سی گفتار» و در سحرگاه ایام ماه مبارك بر روی خروجی سایت قرار خواهد گرفت. روز دوم: «فصل خودسازی»

http://www.alvadossadegh.com/wp-content/uploads/2011/08/rect-1-n.gif مثل ماده خام…
ما همان ماده خام هستیم كه‌ اگر روى خودمان كار كردیم و توانستیم این ماده خام رابه شكل‌هاى برتر تبدیل كنیم، آن كار لازم در زندگى را انجام داده‌ایم. هدفِ حیات همین است. واى به حال كسانى كه روى خودشان از لحاظ علم و عمل كارى نكنند و همان‌طور كه وارد دنیا شدند، به اضافه پوسیدگی‌ها و ضایعات و خرابی‌ها و فسادها كه در طول زندگى براى انسان پیش مى‌آید، از این دنیا بروند. مؤمن باید به‌طور دائم روى خودش كار كند؛ به‌طور دائم. نه این‌كه خیال كنید «به‌طور دائم» زیادى است یا نمى‌شود؛ نه. هم مى‌شود، هم زیادى نیست. اگر كسى مراقب خود باشد؛ مواظب باشد كارهاى ممنوع و كارهایى را كه خلاف است انجام ندهد و راه خدا را با جدیت بپیماید، موفّق مى‌شود. این، همان خودسازى دائمى است و برنامه اسلام، متناسب با همین خودسازىِ به‌طور دائم است. این نماز پنجگانه -پنج وقت نماز خواندن- ذكر گفتن؛ «ایاك‌نعبدوایاك‌نستعین» را تكرار كردن؛ ركوع كردن؛ به خاك افتادن و خداى متعال را تسبیح و تحمید و تهلیل كردن براى چیست؟ براى این است كه انسان به‌طور دائم مشغول خودسازى باشد. منتها گرفتاری‌ها زیاد است و همه گرفتاریم. گرفتارى زندگى؛ گرفتارى معاش؛ گرفتارى امور شخصى؛ گرفتارى اهل و اولاد و انواع گرفتاری‌ها مانع مى‌شود كه ما به خودمان، آنچنان كه شایسته است، برسیم. لذا یك ماه رمضان را كه خداى متعال قرار داده است، فرصت مغتنمى است. این ماه را از دست ندهید. مقصودم این است كه اگر نمى توانیم به‌طور دائم در حال مراقبت و ساخت‌وساز خودمان باشیم، اقلاًّ ماه رمضان را مغتنم بشماریم.

شرایط هم در ماه رمضان آماده است. یكى از بزرگترین شرایط، همین روزه‌اى است كه شما مى‌گیرید. این، یكى از بزرگترین توفیقات الهى است. توفیق یعنى چه؟ توفیق یعنى این‌كه خداى متعال چیزى را براى انسان، مناسب بیاورد. با واجب كردن روزه، خداى متعال زمینه مناسبى را براى من و شما به‌وجود آورده است كه قدرى در این ماه به خودمان برسیم. روزه، نعمت بزرگى است. شكم خالى است و مبارزه با نفس، تا حدودى در اثناى روز، از جهات مختلف وجود دارد: هرچه را دوست دارید، نمى‌خورید و نمى‌آشامید و بسیارى از مشتهیات نفسانى را براى خودتان به مدت چند ساعت ممنوع مى‌كنید. این، یك مبارزه با نفس است؛ مبارزه با هواست و مبارزه با هوی، در رأس تمام كارهاى نیك و خودسازی‌ها قرار دارد.

http://www.alvadossadegh.com/wp-content/uploads/2011/08/rect-1-n.gif طبیب خود باش!
ماه رمضان زمینه بسیار خوبى است و خداى متعال این فرصت را به من و شما داده كه در این ماه، چنین امكانى را براى خودسازى پیدا كنیم. علاوه براین‌كه ساعات این ماه بسیار با بركت است و خداى متعال، از لحاظ طبیعى این لحظات و ساعات را این‌گونه قرار داده است، ساعات بسیار مغتنمى هم هست. یك ركعت نماز شما؛ یك كلمه ذكر «سبحان اللَّه» شما؛ مختصر صدقه دادن شما و یك صله رحم كوچكى كه در این ماه بكنید، مزیتى چند برابر بیشتر از همین امور، وقتى در غیر ماه رمضان انجام مى‌شود، دارد. این، فرصت بسیار خوبى است. زمینه خوبى است كه انسان در این ماه به خودش برسد. مثل طبیبى كه با فردى بیمار مواجه است و آن بیمار به امراض متعدّدى مبتلاست -مرض قند دارد، فشار خون دارد، چربى خون دارد، استخوان درد دارد، رماتیسم دارد، زخم معده دارد و خلاصه انواع و اقسام مرض در او هست- طبیب حاذق كه امراض او را مى‌شناسد و راه علاجش را بلد است، با این بیمار چه كار مى‌كند؟ اوّل سعى مى‌كند بیماری‌هاى او را روى كاغذ بیاورد و ببیند به چه امراضى مبتلاست. اگر طبیب، بعضى از بیماری‌هاى او را نشناسد و براى علاج بیمارى دوایى بدهد كه با بیمارى دیگر ناسازگار باشد، ممكن است به جاى این‌كه او را علاج كند، بیچاره را به بیماری‌هاى دیگرى هم متبلا سازد! … پس اوّل باید با دقّت نگاه كند؛ دلسوزانه بیماری‌ها را پیدا كند و آن‌ها را بنویسد؛ بعد ببیند كدام مهم‌تر است، كدام فوتى‌تر است و كدام اصولى‌تر است. فرض بفرمایید اگر كسى معده ناراحتى دارد، هر دوایى به او بدهند نمى‌تواند به‌خوبى آن را جذب كند. یا اگر روده خرابى دارد، هر غذاى مقوّى‌اى بدهند و از آن بهره ببرد، نمى‌تواند استفاده كند. راهش این است اوّل آن مرضى را كه از بقیه بیماری‌ها تأثیر منفى‌اش بیشتر است و اگر خوب بشود تأثیر مثبت شفایش بیشتر است، پیدا كنند.

شما طبیب خودتان بشوید، برادر عزیز! هیچ‌كس مثل خود انسان نمى‌تواند بیماری‌هاى خودش را بشناسد. برخى بیماری‌ها در انسان هست كه اگر مثلاً شما به من بگویید «تو دچار این بیمارى هستى»، عصبانى مى‌شوم و بدم مى‌آید. بگویند: «آقا، شما مرد حسودى هستید.» مگر كسى تحمّل مى‌كند كه به او بگویند «حسود»؟ مى‌گوید: «حسود خودت هستى! چرا اهانت مى‌كنى؟ چرا بى‌خود مى‌گویى؟» از دیگرى حاضر نیستیم قبول كنیم. اما به خودمان كه مراجعه مى‌كنیم، مى‌بینیم بله؛ ما متأسفانه از این بیماری‌ها داریم. سرِ هركس را انسان كلاه بگذارد؛ از هركس كه پنهان كند، با خودش كه دیگر نمى‌تواند! پس بهترین كسى كه مى‌تواند بیمارى ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روى كاغذ! بنویسید: «حسد» بنویسید: «بخل» بنویسد: «بدخواهى براى دیگران. وقتى كسى به خیرى مى‌رسد، ما ناراحت مى‌شویم!» بنویسید: «تنبلى در كار» بنویسد: «روح بدبینى به نیكان و صالحان» بنویسید: «بى‌اعتنایى به وظایف» بنویسید: «علاقه به خود. شدیداً به خودمان علاقه داریم!»

اگر بیماری‌هاى ما این‌هاست، این‌ها را روى كاغذ بیاوریم. ماه رمضان فرصتى است كه یكى‌یكى این بیماری‌ها را تا آن‌جایى كه بشود، برطرف كنیم. اگر برطرف نكنیم، این بیماری‌ها مهلك خواهد شد؛ هلاك معنوى و واقعى. هلاك جسمى كه چیزى نیست! اگر بیمارى مهلكى در ما باشد یا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه مى‌شویم؟ شب خوابمان نمى‌برد. بهترین دكترها را پیدا مى‌كنیم، مى‌گوییم: «نكند این غدّه‌اى كه در بدن من است، در دست من است، زیر پوست من است، سرطان باشد!» از تصوّرش كلّى وحشت مى‌كنیم. آخرش چه؟ آخرش مردن است. حالا نشد، یك سال دیگر است، دو سال دیگر است، ده سال دیگر است. به قول نظامى گنجوى:

«اگر صد سال مانى وَر یكى روز/ بباید رفت از این كاخ دل‌افروز.»

ماندنى كه نیستیم. چند صباحى، كمى این‌ور، كمى آن‌ور، تمام خواهد شد. هلاكت جسمانى این است و این‌قدر از آن مى‌ترسیم. هلاكت معنوى، یعنى براى ابد دچار خذلان و عذاب الهى شدن. یعنى در زندگى جاودان ابدى، از همه نعمت‌ها و لذّت‌ها و چشم‌روشنی‌هایى كه خداوند براى من و شما معین و مقرّر كرده محروم ماندن. انسان به قیامت نگاه كند و ببیند خداى متعال به بعضى از بندگانش -همین افرادى كه با آن‌ها معاشریم و آن‌ها را در كوچه و محلّه مى‌بینیم؛ به همكار ادارى، به دوست دوران تحصیل، یا به یك رفیق بگو بشنو- براى برخى كارها و مجاهداتى كه در این دنیا داشته‌اند، مقامات عالى مى‌دهد؛ آن‌ها را به بهشت مى‌برد؛ از عذاب دورشان مى‌دارد و از عقبات قیامت، نجاتشان مى‌دهد؛ و ما به‌خاطر تنبلى، به‌خاطر نرسیدن به خود و به‌خاطر یك لحظه غفلت، از همه آن‌ها محروم مانده‌ایم! آن وقت است كه حسرت گریبان انسان را مى‌گیرد: «و انذرهم یوم‌الحسرة إذ قضى الأمر». كار هم دیگر از كار گذشته است و حسرت هم فایده‌اى ندارد. این، هلاكت معنوى است.

برادران و خواهران! اگر به خودمان نرسیم، بدبختى است؛ روسیاهى است؛ محرومیت است؛ از چشم خدا افتادن است؛ از مقامات معنوى دور ماندن و از نعیم ابدى الهى، تهیدست ماندن است. پس باید به خودمان برسیم. ماه رمضان فرصت خوبى است. كتاب‌هاى اخلاق هم خوشبختانه در اختیار هست. لكن آن چیزى كه آدم از مجموع مى‌فهمد و آنچه مهمّ است، این است كه انسان بتواند هوا و هوسِ خود را كنترل و مهار كند. این، اساس قضیه است.

http://www.alvadossadegh.com/wp-content/uploads/2011/08/rect-1-n.gif قدم اول: اخلاص
یكى از ویژگی‌ها كه بسیار مهمّ است تا براى خودسازى به آن توجّه كنیم و شاید جنبه تقدّمى هم داشته باشد، «اخلاص» است. اخلاص عبارت است از كار را خالص انجام دادن و این‌كه كارى را مغشوش انجام ندهیم. گاهى هست كه كسى عبادت نمى‌كند و گاهى عبادت مى‌كند اما مغشوش و ناخالص. این هم مثل آن است. خالص بودن عبادت و خالص بودن عمل، این است كه براى خدا باشد. در بین مردم، متأسّفانه خیلى رایج است كه كارهاى خوب خودشان را بر زبان بیاورند و بگویند. كانّه توجّه ندارند كه نباید كار نیك را به زبان آورد و گفت كه ما مى‌خواهیم این كار را بكنیم یا ما این كارها را مى‌كنیم. البته برخى جاها استثناست. در جاهایى، بعضى از كارها باید در علن انجام گیرد. در روایات در باب صدقه، آمده است كه «صدقه سِرّ» این ثواب را دارد و «صدقه عَلانیه» این ثواب را. یا مثلاً عبادات گروهى، جلوى چشم مردم انجام مى‌گیرد و باید انجام گیرد؛ و این از شعائر الهى است. اما بسیارى از عبادات یا اغلب عبادات، آن روابطى كه بین خود انسان و خداست -ذكر، توجّه، دعا، نافله، شب‌زنده‌دارى، سحرخیزى، احسان و كارهاى نیك- باید بین خود انسان و خدا بماند. مبادا انسان به‌خاطر این‌كه دیگران ببینند، كارى را انجام دهد! كارى كه انسان به‌خاطر توجّه دیگران به خودش انجام دهد، از نكردن آن كار بدتر است؛ زیرا نكردن كار، یعنى انسان كارى را انجام نمى‌دهد. كارى كه انسان براى جلب توجّه دیگران نسبت به خودش انجام داده، كَاَنّه انجام نداده است. البته بدتر بودنش هم از این جهت است كه عمل شرك‌آلودى انجام داده و این عمل شرك‌آلود، فعل حرام است و دور كننده است. بنابراین همه‌مان در هرجا و در هر موقعیتى كه هستیم، باید خیلى تلاش كنیم كه كار را خالص انجام دهیم.

اگر كار براى خدا انجام گیرد و نیت براى خدا خالص باشد، اشكالاتى كه معمولاً در كارها مشاهده مى‌شود، پیش نخواهد آمد. ما وقتى مصالح واقعى را فداى حرف این و آن مى‌كنیم كه بخواهیم كار را براى این و آن انجام دهیم. انسان وقتى كار را براى خدا مى‌خواهد انجام دهد، فقط نگاه مى‌كند ببیند تكلیفش چیست؟ نگاه نمى‌كند كه یكى خوشش مى‌آید، یكى بدش مى‌آید؛ پیش چه كسى آبرو پیدا مى‌كند و پیش دیگرى از آبرو مى‌افتد. امروز در جمهورى اسلامى، در همه شؤون، كار براى خدا سارى و جارى است. هركس در این كشور و این نظام، هر كارى كه انجام مى‌دهد، مى‌تواند آن را براى خدا انجام دهد و از آن اجر و ثواب و بهره معنوى را ببرد و پیش خدا خودش را روسفید كند.

http://www.alvadossadegh.com/wp-content/uploads/2011/08/rect-1-n.gif حقیقت اخلاص
از پیغمبر اكرم صلوات‌اللَّه‌وسلامه‌علیه نقل شده است كه فرمود: «إن لكلّ حق حقیقتاً» هر چیزى داراى حقیقتى است و یك روح و یك معنا و یك حقیقت دارد. «و ما بلغ عبد حقیقة الاخلاص.» بنده به حقیقتِ اخلاص و به آن معناى حقیقى اخلاص نمى‌رسد، «حتّى لایحبّ أن یحمد على شى‌ء من عمل للَّه.» (این خیلى سخت است؛ این، مرتبه‌اش از آن مراتبِ بسیار بالاست) مگر این‌كه دوست نداشته باشد كه مردم او را براى هیچ یك از كارهایى كه براى خدا انجام مى‌دهد، ستایش كنند. مثلاً فردى است كه كار را براى دیگران انجام نمى‌دهد: براى خاطر خدا نماز مى‌خواند، ختم قرآن مى‌گیرد، كار خیرى انجام مى‌دهد، احسان و كمك و صدقه‌اى مى‌دهد و مجاهدتى براى خدا مى‌كند. اما دوست مى‌دارد كه مردم بگویند: «ایشان چقدر آدم خوبى است.» كارش را براى مردم نكرده است. كار را براى خدا انجام داده و تمام شده؛ اما از مدح مردم و از این‌كه مردم از او تعریف كنند، خوشش مى‌آید. مى‌فرماید این، آن مرتبه عالى اخلاص نیست. مرتبه عالى اخلاص این است كه این را هم دوست نداشته باشد. اصلاً كارى به كار مردم نداشته باشد! مى‌خواهند بدانند، مى‌خواهد ندانند. مى‌خواهد خوششان بیاید، مى‌خواهد خوششان نیاید. نگاه كند ببیند خدا از او چه خواسته است و دقیقاً آن را انجام دهد.

من، این صفت و این روحیه را در امام رضوان‌اللَّه‌تعالى‌علیه، در بسیارى از موارد مشاهده كردم. در موارد متعدّدى، بنده این خصوصیت را در ایشان دیده بودم. كارى نداشت كه كسى خوشش مى‌آید یا خوشش نمى‌آید. تكلیفش را انجام مى‌داد. وقتى‌كه بار سنگین است؛ وقتى‌كه كار بزرگ است؛ وقتى‌كه كار خطرناك است، اخلاص بیشتر به‌كار مى‌آید. مثل امروز كه وضع جمهورى اسلامى این چنین است.

http://www.alvadossadegh.com/wp-content/uploads/2011/08/rect-1-n.gif سه امتیاز مخلَصین
اگر ما اخلاص ورزیدیم، بنده مخلص مى‌شویم؛ اخلاص‌ورزنده براى خدا در عمل و نیت. اما فراتر از بنده مخلص، بندگانِ مخلَص‌اند. مرحوم سید بحرالعلوم رضوان‌اللَّه‌تعالى‌علیه در رساله‌اى كه در سیر و سلوك به ایشان منسوب است، بین مُخلِص و مُخلَص فرق مى‌گذارد. مى‌گوید مُخلِص كسى است كه عملى را فقط براى خدا انجام مى‌دهد و كارى به كار دیگران ندارد. اما مُخلَص آن است كه همه وجود خود را خالصاً و مخلصاً براى خدا قرار مى‌دهد. همه هستى او فقط براى خداست. این، مرتبه بسیار والایى است كه واقعاً دور از دسترس است. اما به‌نظر بنده، در این دوران، به‌خصوص جوانان و كسانى كه در میدان‌هاى عمل و مبارزه و جهاد واردند، مى‌توانند به این مرتبه هم برسند. البته براى امثال ما مشكل و خیلى دشوار است. ما خیلى دوریم! امّا جوانان و به‌خصوص جوانان مؤمن و پاك و خالص، با آن دل‌هاى روشن و پاكى كه دارند، مى‌توانند به این‌جا برسند. البته رساله مذكور، منسوب به مرحوم بحرالعلوم است و قطعى نیست كه مال ایشان باشد. بعد مى‌فرماید: خداى متعال به این مُخلَصین سه وعده داده است؛ سه امتیاز بزرگ. یكى این است كه فرموده است: «فانهم لمحضرون إلّا عباداللَّه المخلصین» یعنى در قیامت، همه مردم در محشر حاضر مى‌شوند و مورد محاسبه الهى قرار مى‌گیرند، مگر بندگان مخلَص كه آن‌ها معافند. آن‌ها چون ذرّه ذرّه اعمال و انفاس و حركاتشان براى خدا بوده است، لذا از این‌كه در این عرصه از عرصه حشر آفاقى وارد شوند و مورد سؤال قرار گیرند، معافند.

امتیاز دوم این است كه مى‌فرماید: «و ما تجزون إلا ما كنتم تعملون إلا عباداللَّه المخلصین». همه مردم، پاداش متناسب با عمل كارى را كه انجام داده‌اند مى‌گیرند، مگر بندگان مخلَصِ خدا. این‌ها عملشان و پاداششان متناسب نیست. عملشان هرچه كه باشد، پاداش آن‌ها بى‌نهایت است؛ زیرا این وجود متعلّق به خدا، براى خدا و سرتا پا در خدمت اهداف الهى است. او، همه وجودش براى خدا خالص شده است. روایتى را دیدم -البته سند این روایات را فرصت نمى‌كنم نگاه كنم و نمى‌دانم سندش چگونه است- كه مضمونش این بود كه خداى متعال مى‌گوید: «اگر به بنده مُخلِص یا مُخلَص، همه دنیا را هم بدهم، حق او ادا نشده است.» بنابراین، جزاى او متناسب با عملى كه انجام مى‌دهد، نیست. یك نماز او برابر هزاران نمازى است كه بندگان خوب خدا بخوانند.

امتیاز سوم كه از همه این‌ها بالاتر است، این است كه «سبحان اللَّه عما یصفون إلا عباداللَّه المخلصین» یعنى خداى متعال از آنچه كه بندگان او توصیف كنند، منزّه است؛ مگر از آنچه كه بندگان مُخلَص توصیف كنند. یعنى آن‌ها مى‌توانند حقِ‌ّ توصیف الهى را ادا كنند. بندگان دیگر، كمتر و كوچكتر از این هستند؛ و هرچه در باب پروردگار عالم بگویند «ما عرفناك حقّ معرفتك.» اوصاف خدا از زبان انسان‌ها، ناقص و نارساست؛ مگر از ناحیه بندگان مخلَص. آن‌ها مى‌توانند خداى متعال را كَما هُوَ حَقُّه توصیف كنند. و لذاست كه انسان اگر خود را به دعاهایى كه از ائمّه علیهم‌السّلام، مأثور است، اُنس بدهد و مرتبط كند، امید این هست كه توانسته باشد با خداى متعال، درست مناجات كند و چنان كه شایسته الهى است، با او حرف بزند.
سخنرانی در روز اوّل ماه مبارك رمضان‌؛ 04/12/71

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *