به ديدارت شتابانم تو اي خورشيد تابانم
ز هجرانت پريشانم بيا چون شعله بنشانم
بيا اي يار من پيشم که بي تو بي کس وخويشم
که مي نالد دل ريشم که بي تو زار و گريانم
بيا اي تو دل آرامم که بي تو بي سرانجامم
بيا آخر بده کامم بيا اي نور چشمانم
بيا که قلب من خون شد بيا که دردم افزون شد
ببين احوال من چون شد بيا اي بهتر از جانم
بيا که بي تو پاييزم ز درد و غصه لبريزم
به پايت جان و دل ريزم بيا تا جان برافشانم
بيا اي محرم رازم که من با غصه دمسازم
به پايت من سراندازم تو را بر ديده خواهانم
ببين آه سحرگاهم ببين مشتاق درگاهم
ببين اين پاي در راهم ببين شوق فراوانم
بيا اي مهربان آخر رخت را کن عيان آخر
بيا جان جهان آخر بيا اي جان جانانم
ببين محتاج بارانم چو تشنه در بيابانم
ببين خشکي چشمانم ببين سردي دستانم
بيا آب حياتم ده بيا قند و نباتم ده
بيا جانا نجاتم ده مرا از من تو بستانم
خداوندا رسان يارم رسان ديدار دلدارم
که بي او هردم افگارم که من هر لحظه نالانم
بيا اي منجي انسان بيا اي منبع احسان
بيا اي صاحب فرقان بيا اي مهر رخشانم