وعـده ي انجـيـل
از كي خزان نرفته ابابـيل مي رسـد؟ شايـد دوباره ابرهـه با پيـل مي رسـد
چون موعد هلاكت فرعـون مصر شد با پاي خود به مهلكـه ي نـيل مي رسـد
وقتـي بنـا شود كه خورد لشگـري شكست تيـر قضـا به قـوزك آشـيـل مـي رسـد
وقتـي زبان ز گـفـتن حـق منـع مي شود دست قـلـم به قبضـه ي تمثــيل مي رسـد
از نسـل آدمـيـم ولي پـشت ما يقـيـن گـر بنگـري به تيـره ي قابـيل مي رسـد
ما تشنگـان خـون بـرادر شـديم و ليـك با تيـغ تشنـه وا رث ها بــيل مي رسـد
تا كي اسير خدعه و مسحـور سامـري ؟ موسـاي ما ز طور به تعجيـل مي رسـد
از اعتـلاي عرش ندا مي زند مسيـح آ خـر زمان وعـده ي ا نجيـل مي رسـد
بر ايـن عـقيـده بوده و هـسـتنـد قـوم مـا روزي نگـا رگـم شـده ي ا يـل مي رسـد
سال فـرا ق سال سكـوت ا سـت و ا نتظار ايـن سـال هـم به لحظـه ي تحـويـل مي رسـد
سروده : محمد مهدي جعفريان – وعده صادق