معمولاً نشانههاي ظهور را به دو دسته حتمي و غيرحتمي تقسيمبندي ميكنند ولي يك دستهبندي ديگر هم هست، كه آن را در سه قالب «وعده»، «وعيد» و «حوادث» و وقايع ميگنجاند.اتفاق نيفتادن برخي از نشانههاي ظهور، دليل و توجيه براي تأخير هيچ كاري نيست؛ زيرا به هر حال، ممكن است در مورد آنها بداء رخ بدهد.
گفتاري از حجه السلام و المسلمين سيدابوالحسن مهدوي
* مسئله بداء و علم خداوند
مسئله بداء از جمله مسايل بسيار مهمي است كه در سه علم فلسفه، كلام و اصول فقه به طور مفصل، درباره آن صحبت شده است؛ ولي از آنجا كه در زمره مسايل اعتقادي هم هست، صرفاً به همان اندازه كه به عنوان يك عقيده ميطلبد از آن مطلع باشيم، آن را با هم مرور ميكنيم.
كلمه بداء هم درباره انسانها بهكار ميرود، و هم خداوند متعال، كه دو معناي كاملاً متفاوت از همديگر دارند. وقتي اين كلمه را براي انسانها بهكار ميبريم، منظور ما همان تغيير اراده است. مثل اينكه ما تصميم جدي براي مسافرت داشته باشيم، و اندكي پيش از مسافرت بفهميم اين سفر خطر دارد، و رفتن به آن به صلاح نيست، و از رفتن پشيمان بشويم. در اين حالت ميگوييم كه براي ما بداء حاصل شد؛ زيرا از باطن قضايا خبر نداشتيم و الا از همان اول چنين تصميمي نميگرفتيم. چنين معنايي هيچگاه درباره خداوند متعال مصداق پيدا نميكند، چون نميتوانيم بگوييم، نعوذبالله، خدا نميدانست كار ضرر دارد و بعداً فهميد، و تصميمش عوض شد.
بدائي كه در مورد خداوند متعال استفاده ميشود همان “اظهار پس از خفا “ست كه با مثالي آن را براي شما توضيح ميدهم.
يكي از انبياي قوم بنياسراييل، در شب اول ازدواج يك عروس و داماد، به پيروان خود گفت: فردا جنازه اين دو را از خانه بيرون خواهند آورد. صبح فردا مردم در نهايت ناباوري ديدند كه آنها نمردهاند. از آن پيامبر توضيح خواستند و او هم از خداوند توضيح خواست. به او خطاب شد؛ مرگ آنها معلق بود، نه حتمي، و چون همان شب صدقه دادند، مرگشان به تأخير افتاد. به مريدانت بگو اگر ميخواهند مطمئن شوند، كه قرار بوده اينها كشته شوند، بروند زير رختخواب آنها، ماري را كه قرار بوده قاتلشان باشد، ببينند. اين همان بداء در مورد خداوند است كه خداوند يك طرف قضيه را براي ما بيان كرده و طرف ديگر را نگفته تا جايگاه آن معلوم شود.
خداوند از ابتدا ميدانست اين دو جوان قرار نيست امشب بميرند و تقديرشان را با صدقه دادن عوض خواهند كرد، ليكن فقط نيمه اول مطلب بيان ميشود، تا مردم قدر و ارزش صدقه دادن را در ادامه جريان بفهمند. اين را هم بگويم كه صدقه دادن برطرف كردن نياز فقرا و خيريهها نيست، بلكه در واقع، ما نيازهايي از قبيل دفع بلا را از خود دفع ميكنيم، و اگر چنين راههايي براي برطرف كردن اين نياز نداشتيم، خود ما دچار مشكل ميشديم؛ نه فقرا و مستمندان.
جريان تغيير قبله هم، از اين دست بود و خداوند متعال، از ابتدا ميدانستند كه قبله جاويد مسلمانان، كعبه است، نه بيتالمقدس؛ ولي چند سالي فقط لازم بود تا مسلمانان قدر و ارزش آن را بفهمند.
آيهاي را كه در ابتداي بحث خواندم، در همين رابطه است؛ آيه شريفه ميفرمايد:
يمحوالله ما يشاء ويثبت وعنده أمّ الكتاب.1
خدا، هرچه را بخواهد، محو يا اثبات ميكند و امّ الكتاب2، نزد اوست.
يعني، خداوند آنچه را بخواهد، محو ميكند، و يا آنچه را وجود نداشته، اثبات كرده و به وجود ميآورد. بيتالمقدس را كه قبله بود، از قبله بودن مياندازد و كعبه را كه تا اين زمان قبله نبود، قبله ميكند. بعد هم در ادامهاش ميفرمايد: “ام الكتاب ” نزد خداست؛ يعني خدا، همه چيز را از اول ميداند، ولي چون مصلحت نيست همهاش را بيان نميكند.
* نشانههاي ظهور
معمولاً نشانههاي ظهور را به دو دسته حتمي و غيرحتمي تقسيمبندي ميكنند ولي يك دستهبندي ديگر هم هست، كه آن را در سه قالب “وعده “، “وعيد ” و “حوادث ” و وقايع ميگنجاند؛ و وعيد در عربي به معناي “تهديد ” است، هر چند كه ما در فارسي آن را به معني وعده و همراه آن به كار ميبريم.
در زيارت “آل ياسين ” هم آمده است:
والوعد و الوعيد بهما حقّ.
و وعده و وعيد به آندو (بهشت و جهنم) حقيقت دارد.
كه وعد، به بهشت برميگردد، و وعيد، به جهنم. نشانههاي از جنس وعيد، مثل آنهايي است كه مثلاً گفته شده، قبل از ظهور، اكثر مردم و دوسوم جمعيت زمين ميميرند. خداوند ميخواهد به اين وسيله يك پاكسازي بكند تا زحمت امام زمان(ع) كم شود. مرگ و مير آنها به سه شكل مرگ قرمز، مرگ سفيد و مرگ سياه، كه همان جنگ و بيماريهاي فراگير و قحطي و از اين دست مسايل است، خواهد بود. البته در اين روايت، پس از وعيدها و تهديدها، يك بشارت هم آمده است.
راوي ميپرسد، اگر بنا باشد از هر سه نفر، دو تا بميرند كه ديگر كسي روي زمين نميماند. حضرت به او چنين بشارت ميدهند كه:
آيا تو نميخواهي جزو آنها باشي كه ميمانند.
كه اينجا منظور از تو، شخص او نبوده و تو ي نوعي را، كه همان شيعيان باشند، حضرت مدنظر داشتهاند. و الا خود او، كه الان بيش از هزار سال است كه مرده.
به هر حال، اين دسته از علايم ظهور، حتميت ندارند و ممكن است در آنها بداء حاصل شود، چون خداوند ارحم الراحمين است و لطف دارد؛ ممكن است بخواهد از اهل زمين به هر علتي كه خودش بهتر ميداند، عذاب را بردارد. به عبارت ديگر، ما اگر تا به حال گمان ميكرديم كه اين تهديدها محقق خواهند شد، ولي به واسطهاي مشمول رأفت و رحمت الهي ميشويم، و هيچكدام از آنها اتفاق نميافتند.
قسم دوم، علايم آنهاست كه جنبه وعده مژده دارند؛ مثل نجات مستضعفان، و ظهور خود امام زمان(ع). اينها هم، به جهت رحمت رحماني و رحيمي خداوند، قطعاً اتفاق خواهند افتاد. در روايت هم حضرت روي اين آيه تأكيد كردهاند كه:
إنّ الله لايخلف الميعاد.3
خداوند از وعدهاش، هرگز، تخطي نميكند.
و اين تنها قسمي است كه بداء در آن رخ نخواهد داد. و بالاخره، قسم سوم، آن دسته از نشانههايي است كه جنبه بيان حوادث و وقايع را دارد، بدون اينكه متن يا بطنش، بشارت يا تهديدي داشته باشد؛ مثلاً در عصر يا صبح روز بيست و سوم ماه رمضان فلان حادثه اتفاق ميافتد، يا ظهور در روز جمعه واقع ميشود؛ كه اينها هم، هيچكدام حتمي نيست و ممكن است در آنها بداء رخ بدهد.
* حادثه ظهور، ناگهاني خواهد بود
آنچه را تاكنون گفتيم در يك روايت گنجانده شده است:
مثله كمثل السّاعه؛ لا يأتيكم إلّابغته.
مَثَل امام زمان(ع) مثل قيامت است كه ناگهاني ميآيند.
“بغته ” يعني، ناگهاني و بي مقدمه. مثل زمان جنگ نيست كه براي آن آژير قرمز بزنند، تا افراد خودشان را آماده كنند. اينها را براي اين خدمتتان عرض كردم چون خبر دارم كساني هستند، به خصوص، در جلسات مذهبي ما، مرتب به دنبال اين هستند كه ببينند چند تا از علايم ظهور اتفاق افتادهاست. روايات را هم به طور موردي نگاه ميكنند، و نه جامع، كه مطالعه كنند روايات ديگر در كنار اينها چه ميگويند.
آنچه كه اهميت دارد، اين است كه همه سعي كنيم پاك باشيم. اين، وظيفه ماست. والا اينكه عدهاي بگويند پنج تا از علايم ظهور اتفاق افتاده و سه تا نه؛ پس هنوز وقت داريم، حرف درستي نيست. براي چه وقت داريم؟ روايت كه اين را نگفته و برعكس دقيقاً همين را رد ميكند، و ميگويد؛ ممكن است در بقيه بداء رخ بدهد و به قول قرآن، هر چه را قرار بوده اتفاق بيفتد خداوند محوش ميكند و يا برخلاف آن ميگويد منتظر اينها نباشيد؛ چون مثل قيامت، كه به طور ناگهاني به سراغ شما ميآيد، و افراد غافلگير ميشوند، آقا هم همين طور ظاهر ميشوند. يعني اصلاً ممكن است حضرت در روزي غير از جمعه ظهور كنند. از همين رو، وظيفه ما اين است كه خودمان را بسازيم و هميشه آماده باشيم.
* وظيفه انسان منتظر، پاك بودن است
لذا اگر قرار است كسي استغفار و توبه كند، بسم الله در همين جلسه بكند. اگر ميخواهد اداي دين كند، از جلسه كه بيرون رفت، بلافاصله دينش را ادا كند. اتفاق نيفتادن برخي از نشانههاي ظهور، دليل و توجيه براي تأخير هيچ كاري نيست؛ زيرا به هر حال، ممكن است در مورد آنها بداء رخ بدهد.
در احوالات حاجي اشرفي مازنداراني آمده است كه ايشان، هم مجتهد عاليمقامي بودند، و هم از نظر معنوي خيلي مقام بالايي داشتند. دكتري ميگويد، من به مازندران رفتم، به اشتياق زيارت ايشان، چون تعريفشان را خيلي شنيده بودم و در آنجا، دو سه روزي كه با ايشان بودم، ايشان را فوق آنچه كه شنيده بودم، يافتم. اين خيلي مهم است. معمولاً افراد عكس اين هستند. يك مقدار كه با كسي رفت و آمد و سفر ميكنند، چيزهايي از آن شخص ميبينند كه از او دور ميشوند. خدا رحمت كند آيت الله شهيد مدني را، اين شخصيت معنوي، ميفرمودند: من به هر كس نزديك شدم، دور شدم، جز حضرت امام (ره) كه هر چه به ايشان نزديك شدم، نزديكتر شدم. اينهايي كه گوهرند، اينچنين هستند. وقتي انسان نزديك ميشود ميبيند يك چيزهايي دارد كه كساني كه دورند، اطلاعي ندارند؛ اگر بدانند هيچ فاصلهاي از او نميگيرند. اين دكتر هم همينطور بوده است. ميگويد، وقتي من دو سه روزي با حاجي از نزديك رفت و آمد كردم، ديدم عجب گوهري است. فوق آن چيزي است كه شنيده بودم. بعد از اين چند روز ميخواستم از مازندران بروم مشهد، زيارت كنم و باز بياييم خدمت ايشان. خدمتشان كه رفتم ايشان يك نامهاي به من دادند و گفتند وقتي رفتي زيارت، اين نامه را در ضريح بيانداز و جوابش را روزي كه ميخواهي برگردي، بگير و بياور. خيلي تعجب كردم، ايشان با اين اطمينان ميگويند جواب را بگير و بياور. بالاخره نامه را گرفتم، رفتم مشهد، آنجا نامه را در ضريح انداختم. روز آخر كه ميخواستم برگردم. در فكر بودم كه جواب آقا را چطور برگردم و بدهم؟ يك وقت مكاشفهاي براي من پيش آمد، در آن مكاشفه، ديدم هيچ كس داخل حرم نيست، امام هشتم(ع) را ديدم، حضرت جواب حاجي اشرفي را در يك بيت شعر خواندند، و فرمودند، در جواب حاجي اشرفي به او اين را بگو:
آيينه شو جمال پري طلعتان طلب
جاروب كن تو خانه و پس ميهمان طلب
حاجي اشرفي از امام هشتم(ع) تقاضا كرده بوده، كه چه كنيم تا خدمت امام زمان(ع) برسيم؟ ببينيد حضرت وظيفه را چه چيزي تعيين ميكنند. با يك بيت شعري فرمايند، وظيفه اين است كه خودت را بسازي، پاك باش. كسي كه منتظر ميهمان است، آماده است. وضع داخل منزلش به گونهاي است كه مناسب وضع آن ميهمان است. اگر هم رعايت نكرد، معلوم ميشود، منتظر آن ميهمان نيست. برايش فرقي نميكند كه بيايد يا نيايد. اما منتظر اين چنين است. ميگويد، حضرت اين بيت شعر را خواندند، بعد يك مرتبه، وضع حرم به حالت قبلي برگشت. من فهميدم كه جواب سؤال حاجي اشرفي همين است.
خدا رحمت كند، آيت الله ميرجهاني را؛ يك موقعي خدمتشان بوديم. ايشان اين قضيه را تعريف ميكردند. البته اين قضيه، در كتاب دارالسلام آمده و در بعضي كتابهاي ديگر هم ديدهام كه اين جريان را نوشتهاند. اين دكتر ميگويد، من بيت شعر را حفظ كردم و آمدم مازندران جالب است، ميگويد قبل از اينكه شعر را براي حاجي بخوانم، در همان ملاقات اولي كه با حاجي برخورد كردم ديدم حاجي دارد شعر را ميخواند. نميدانم ايشان از كجا خبر داشت.
پينوشتها:
* حجهالسلام و المسلمين سيدابوالحسن مهدوي نماينده مجلس خبرگان استان اصفهان.
1. سوره رعد(13)، آيه 39.
2. ام الكتاب، يعني اصل كتاب، مادر كتاب، كتاب مادر يا كتاب مكنون يا كتاب مبين، لوحي يا كتابي است كه امور عالم تا ابد در آن آمده است.
3. سوره رعد(13)، آيه 31.
منبع: ماهنامه موعود شماره 58