الوعد الصادق - هدر وب سایت وعده صادق

فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! 1/ مقدمه ای بر داروینیسم

با توجه به توضیحات ارایه شده، باید گفت که مسایلی همچون « مذهبی بودن » خانواده ی « داروین » و حتی حضور « چارلز رابرت داروین » در کلیسا، برخلاف ظاهر مثبت و گول زننده اش، نشان دهنده ی معتقد بودن سفت و سخت وی و خانواده اش نیست؛ چرا که آیین اعتقادی خانواده ی « داروین »، « آیین یونیتارینیسم » بوده که حتی مطابق متون ماسونی، آیینی نزدیک به « مجامع مخفی » و « فراماسونری » می باشد.

 

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! (1)

مقدمه ای بر داروینیسم

 

 

 

 

مقدمه

 

« علم و دانش »، یکی از نقاط درخشان تاریخ زندگی بشر است؛ چرا که یکی از وجوه برتری انسان بر سایر موجودات زنده، « علم و دانش » می باشد. « علم » با تمام پیچیدگی ها و ظرایف خود، هرگاه که معصوم از تبانی و انحراف بوده، همچون عقربه ی « قبله نما »، خالق بزرگ هستی را نشان می داده است؛ اما هرگاه که مطامع شهوت پرستان، زورگویان و دنیاطلبان، معصومیت « علم » را لکه دار نموده و در آن دستکاری کرده، در تقابل با دین قرار گرفته است.

 

در طی مقالات قبلی وبسایت « وعده ی صادق » و در قالب عناوینی همچون « الحدید و اعجاز آهن »، « طول عمر و جوانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ واقعیتی منطبق بر علم، نه افسانه! »، « سوره ی نور و معجزه در اپیدمیولوژی »، « سوره ی نساء و معجزه در پاتولوژی »، « سوره های بقره و لقمان و اعجاز شیر مادر » و بخش پایانی مقاله ی « فراماسونری دجال آخرالزمان » (بررسی سوره ی « روم » و اعجاز « پست ترین سرزمین گیتی »)، عزیزان مخاطب وبسایت با برخی از معجزات بزرگ « قرآن کریم » آشنا شده اند و ملاحظه فرموده اند که هرگاه علم به نتایج و جمع بندی مناسبی رسیده و از گزند دستبرد و انحراف مصون مانده است، عظمت و دانش بی حد و حصر خالق بی همتا را فریاد زده است.

 

در این میان، یکی از مواردی که به عنوان یک نظریه ی علمی و با دخالت، سوء استفاده و پنهانکاری شهوت پرستان و دنیاطلبان به ظاهر دانشمند، به عنوان حربه ای علیه دین مورد استفاده قرار گرفته است، « نظریه ی تکامل داروین » می باشد که البته عبارت « فرضیه ی تکامل » بیشتر برازنده ی آن می باشد.

 

وبسایت « وعده ی صادق » از حدود 3 سال پیش بررسی علمی این مسئله را در دستور کار خود قرار داده و همواره مترصد فرصتی بود تا به بررسی، نقد، بیان نقاط ضعف و اشکالات موجود در « فرضیه ی تکامل » بپردازد، اما تلاش جدی برای شروع این بحث، از فروردین و اردیبهشت سال 1390 شکل گرفت که متاسفانه به دلیل بروز مشکلات داخلی در بین گروه های فعال مهدوی که اولین آن ها مسئله ی « مبشران ظهور » و بعدی « انحراف عبدالله هاشم » و آخری نیز فیلم ساخته ی برادران « ردپا کلیپ » بود، این مقوله تا بهمن ماه سال 1390 به تأخیر افتاد. در طی 10 ماه نامبرده، تألیف مقالات اجباری همچون « مهدویون و امتحانی بزرگ! »، « انحراف عبدالله هاشم فیلمساز مسلمان! » و « بازی دو سر باخت! » که به بررسی مشکلات پیش آمده در بین گروه های همکار و همفکر مهدوی می پرداخت، وقت پرداختن به « فرضیه ی تکامل » را از دست اندرکاران وبسایت، ربود و گشایش جبهه ی علمی جدید را تا بهمن ماه امسال به تأخیر انداخت. به هر حال، بعد از تأخیری چند ماهه، به لطف خداوند متعال، از این تاریخ به بعد، به نقد « فرضیه ی تکامل » می پردازیم.

 

لازم به ذکر است که در طی چند سال اخیر، تلاش های متعددی در جهت نقد « فرضیه ی تکامل » صورت گرفته است و محققان مختلفی، به نقد و بررسی این « فرضیه » پرداخته اند. افرادی همچون محقق محترم و برجسته ی اهل ترکیه « هارون یحیی (عدنان اکتار) »(1) و نویسنده ی یهودی « Ben Stein »(2) در خارج از کشور، و محقق ایرانی آقای « حسن عباسی » و برخی وبلاگ های داخلی، به صورت پراکنده به این مسئله پرداخته اند.

 

با کمال تأسف فیلم مستند « Expelled : اخراج شده »(3) ساخته ی « Nathan Frankowski » و نوشته شده و به اجرا در آمده توسط « Ben Stein »(4) فیلمی به شدت مشکوک و خطرناک بوده و به نظر می رسد ساخته ای در جهت منافع و مطامع « یهود و فراماسونری » باشد که البته به صورت مختصر، به این مسئله نیز اشاره خواهد شد.

 

مطالب عنوان شده در سخنرانی های جناب آقای « حسن عباسی » نیز عمدتاً در جهت بیان اهداف پشت پرده ی انتشار « فرضیه ی تکامل » و « داروینیسم » بوده است و چندان به نقاط ضعف این فرضیه و سوالات و ابهامات جدی و اساسی پیرامون آن پرداخته نشده است. (در بسیاری از موارد، عبارات « فرضیه ی تکامل » و « داروینیسم » به جای یکدیگر به کار می روند؛ هر چند که « فرضیه ی تکامل » اکثراً به وجه علمی این « فرضیه » پرداخته و « داروینیسم » عمدتاً به وجوه و تبعات مذهبی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پذیرش این فرضیه می پردازد.)

 

در این میان « هارون یحیی » تاکنون بسیار موثرتر و منسجم تر از بقیه ی محققان عمل کرده و با توجه به همکاری یک تیم علمی با وی و نیز انتشار کتاب ها، مقالات و فیلم های مرتبط، تا حدود زیادی، به بررسی ابعاد مختلف مسئله ی « فرضیه ی تکامل »  پرداخته است و در برخی از موارد نیز شبهات علمی مناسبی از سوی گروه تحقیقاتی علمی همکار با « هارون یحیی »، به « فرضیه ی تکامل » وارد شده است. اما به هر حال به نظر می رسد که بسیاری از نقاط ضعف علمی این « فرضیه »، نادیده گرفته شده است و ضرورت بررسی علمی نقاط ضعف این فرضیه، به شدت احساس می گردد.

 

به لطف باری تعالی این مقاله می رود تا گامی نو در جهت بررسی علمی « فرضیه ی تکامل » بردارد و نکات کمتر مورد بحث قرار گرفته ی این فرضیه را مورد واکاوی قرار دهد. البته به جای اطلاق عبارت « مقاله »، بهتر است از عبارت « سلسله مقالات » استفاده گردد؛ چرا که مطالب مورد بحث در این زمینه، بسیار مفصل و طولانی بوده و  در صورت ارایه ی هر قسمت از این مقالات به صورت دو یا سه هفته یک بار، باز هم به نظر می رسد که ارایه ی تمام قسمت های مقالات، حداقل 2 سال تمام طول خواهد کشید!

 

البته تلاش خواهیم نمود تا این سلسله مقالات، به صورت مقالاتی مرتبط، اما به نسبت مستقل از یکدیگر مطرح گردند تا مخاطبان محترم وبسایت در صورت عدم مطالعه ی قسمت های قبلی، بتوانند سایر قسمت های این سلسله مقالات را بدون بروز مشکلات عمده، مطالعه نمایند. (به خصوص که با توجه به شرایط مختلف زمانی، به احتمال زیاد در لا به لای قسمت های مختلف این سلسله مقالات، مقاله های تالیفی دیگر و با موضوعات متفاوتی نیز قرار خواهیم داد). همچنین به منظور استفاده ی عموم مخاطبان از این سلسله مقالات، تلاش خواهیم کرد تا از ساده ترین تعابیر و قابل فهم ترین اصطلاحات علمی استفاده نماییم.

 

لازم به ذکر است که هدف این مقاله، نفی کامل « فرضیه ی تکامل » و دیدگاه های مرتبط با آن نیست، بلکه در درجه ی اول تلاش خواهد نمود تا این « فرضیه » را به جایگاهی که لایق آن می باشد، برگرداند. چرا که راقم این سطور معتقد است « فرضیه ی تکامل » نه به عنوان نظریه ای قوی، محکم، و بی نقص، بلکه به عنوان یک فرضیه ی علمی معمولی، پر اشکال و دارای ابهام، در عرصه ی علوم زیستی مطرح می باشد.

 

به عبارت دیگر این سلسله مقالات تلاش ندارد تا دعوای معروف « خلقت گرایی (Creationism) در مقابل تکامل گرایی (Evolutionism) » را به راه اندازد؛ چرا که مولف این مقاله، معتقد است از عرش به فرش رساندن « فرضیه ی تکامل » و بازگرداندن « فرضیه ی تکامل » به جایگاه واقعی خود به عنوان یک « فرضیه ی پر اشکال علوم زیستی »، گامی مهم در جهت تنویر افکار عمومی است؛ به طوری که با تحقق این مسئله، محققان و عامه ی مردم، به جای این که این فرضیه را به صورت پیش فرض به عنوان یک نظریه ی محکم و لایتغیر تصور نمایند و سایر مسایل (از جمله مسایل اعتقادی) را با عیار « فرضیه ی تکامل » بسنجند، « فرضیه ی تکامل » را به عنوان یک « فرضیه ی پر اشکال » در ذهن خود تصور کرده و وزن و اهمیتی درخور یک « فرضیه ی علمی » به آن خواهند داد.

 

از سوی دیگر ممکن است برخی از مخاطبین محترم وبسایت، این سوال را بپرسند که چرا ابهامات، سوالات و اشکالات « فرضیه ی تکامل داروین » به صورت عمومی و در وبسایت « وعده ی صادق » مورد بررسی قرار می گیرد؟ چرا این فرضیه به عنوان یک فرضیه ی علمی، در یک وبسایت فرهنگی – مذهبی و فعال در عرصه ی « دشمن شناسی » مطرح می گردد؟

 

پاسخ این سوال بسیار واضح است! همان گونه که می دانیم، این فرضیه ی به ظاهر علمی، علی رغم غیر حیاتی بودن و غیر کاربردی بودن در زندگی روزمره ی انسان ها، مرزهای آکادمیک را پشت سر گذاشته و در سطح جوامع نیز انتشار یافته است؛ این در حالی است که هنوز اصولی ترین و حیاتی ترین مسایل علوم زیستی و پزشکی که کاربردهای فراوانی در زندگی روزمره ی انسان ها در تمام جوامع دارند، در سطح عمومی منتشر نگردیده اند؛ برای مثال هنوز بسیاری از مردم نمی دانند که تغذیه ی صحیح و اصولی چیست و یا انسولین چه تأثیرات مثبتی در درمان بیماران دیابتی دارند؟!(5) هنوز بسیاری از مردم به غلط تصور می کنند که ممکن است به انسولین اعتیاد پیدا کنند و …؟!!!(6) اما عموم مردم حداقل این جمله ی عوامانه ی مرتبط با « فرضیه ی تکامل داروین » را شنیده اند که « انسان از نسل میمون است!!! »(7) و جالب تر این که این مسئله، هیچ تأثیر عملی و هیچ فایده ای در زندگی مردم ندارد.

 

البته این امر چندان عجیب نیست و حکایت از برنامه ی دقیق و تحرکات قوی رسانه ای « تشکیلات شیطانی فراماسونری جهانی » و عمال آن دارد که علی رغم بی فایده بودن بحث پیرامون « فرضیه ی داروین » در سطح اجتماع، این فرضیه را به صورتی وسیع و لجام گسیخته و به عنوان نظریه ای قوی، محکم، لا یتغیر و استوار در سطح جوامع انتشار داده و آن را در حافظه ی عموم حک نموده و با همین حربه به تضعیف اعتقادات و ترویج الحاد مبادرت ورزیده اند؛ به همین دلیل، به نظر می رسد که علاوه بر بحث پیرامون اشکالات و نقاط ضعف « فرضیه ی تکامل داروین » در سطح مجامع علمی و دانشگاهی، در سطح اجتماع نیز می بایست با زبانی ساده و قابل فهم برای عموم، نقاط مبهم، ضعیف و متناقض این فرضیه را مطرح نمود تا عامه ی مردم نیز با نقاط ضعف و ایرادات « فرضیه ی تکامل » آشنا شده و آن را به عنوان یک نظریه ی قوی و محکم نپندارند و اعتقادات خود را با آن نسنجند؛ چرا که این فرضیه با ایرادات و ابهامات فراوانش، لیاقت مطرح شدن به عنوان یک عیار و محک برای مسایل اعتقادی را ندارد.

 

این نکته را باید به عزیزان همراه و هم سنگر یادآوری نمود که متأسفانه « فرضیه ی تکامل » از یک سو خاستگاهی ماسونی و ضد دینی دارد و از سوی دیگر نیز با تفاسیر خاص مجامع ماسونی از آن، به عنوان حربه ای علیه ادیان الهی مورد استفاده قرار می گیرد! به همین دلیل و با توجه به به این رابطه ی دو جانبه ی « فرضیه ی تکامل » و « مجامع مخفی و ماسونی »، این فرضیه به شدت از سوی نهادهای علمی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دنیا، مورد حفاظت قرار گرفته و اجازه ی نقد و نقادی موثر و علنی، به اندیشمندان و دانشمندان داده نمی شود! در واقع همان گونه که « هولوکاست » به عنوان یک « منطقه ی ممنوعه » ی تاریخی مورد حفاظت قرار می گیرد و محققینی که ابهامات و انتقاداتی به مسئله ی « هولوکاست » وارد می نمایند، به شدت مورد توهین، تحقیر، بایکوت و حتی حبس (همچون « روژه گارودی » و « روبرت فوریسون ») قرار می گیرند،(8) مقالاتی که به بیان شبهات، تناقضات و نقاط ضعف « فرضیه ی تکامل » می پردازند، دچار بایکوت علمی شده و چندان مجال انتشار وسیع نمی یابند.(9)

 

با توجه به این موضوع، بیش از 100 سال است که مقالات و کتب بی شماری در تأیید و مدح « فرضیه ی تکامل » انتشار یافته و جبهه ی طرفداران تکامل، « فربه » و پرشمار گردیده است؛ حال آن که در طی این مدت، نظریه های منتقدانه، چندان مجال انتشار نیافتند. حال به لطف خداوند، إن شاء الله وبسایت « وعده ی صادق » تلاش خواهد نمود که استارت انتشار مقالاتی نقادانه و حاوی پرسش های جدی علیه « فرضیه ی تکامل » را بزند و در این راه، از همه ی محققین و دانشمندان مسلمان و سایر دانشمندان آزاده ی جهان، درخواست همکاری و همراهی می نماید؛ در این میان، نقش دانشمندان و محققان علوم زیستی و پزشکی، پررنگ تر خواهد بود.

 

البته باید به عزیزان مخاطب وبسایت و منتقدان احتمالی این مجموعه مقالات، این نکته را یادآوری نمود که مولف مقاله ی حاضر، دارای مدارک عالیه ی تحصیلی و دانشگاهی در بالاترین سطوح آکادمیک و در رشته های مرتبط با مباحث علمی مطرح شده در این مقاله می باشد و در حوزه های مرتبط نیز دارای موفقیت های علمی و پژوهشی در سطوح آکادمیک می باشد. بنابراین به منتقدان احتمالی این مقاله توصیه می شود تا از ذکر عباراتی همچون « کار را به متخصصان واگذار کنید! »، « شما را با این مباحث چه کار؟! » و … خودداری فرمایند! عزیزان منتقد می توانند نظرات انتقادی خود را به صورتی محترمانه و به شیوه ای علمی و البته به زبانی ساده و قابل فهم برای مخاطب عام، بیان نمایند. این نکته را نیز باید متذکر شویم که به دلیل مطالعه ی این مجموعه مقالات توسط مخاطب عام، تلاش خواهیم نمود تا مطالب را به زبانی ساده و قابل فهم بیان نماییم، و بیان ساده ی مطالب موجود در این مقالات، به معنای غیر آکادمیک بودن مفاهیم موجود در آن ها نیست، بلکه به دلیل احترام به اکثریت مخاطبان می باشد.

 

نکته ی دیگری که باید یادآوری نماییم، این مسئله است که پیش از این نیز تعدادی از متفکرین و محققین مسلمان همچون استاد بزرگوار و معلم شهید، « استاد مرتضی مطهری » به بررسی « فرضیه ی تکامل » پرداخته بودند.(10) ضمن احترام به مقام شامخ استاد مرتضی مطهری (که عمده ی محققین امروز، شاگردان بی واسطه و باواسطه ی ایشان می باشند)، باید عرض نمود که گرچه بسیاری از سخنان ایشان در باب مذکور صحیح بوده و حتی در صورت صحت تمام و کمال « فرضیه ی داروین »، این فرضیه، « برهان نظم » را در باب خداشناسی نفی نمی نماید،(11) اما به هر حال نقاط ضعف و اشکالات این فرضیه، به نحوی است که حتی در باب پذیرش « فرضیه ی تکامل » نیز باید تجدید نظر کرد و تا حد امکان از پذیرش ضمنی آن به صورت تمام و کمال خودداری نمود. البته یکی دیگر از اشکالاتی که در این میان به چشم می خورد، سخن « استاد مطهری » درباره ی « مذهبی بودن » داروین می باشد(12) که شواهد موجود، چندان این مسئله را تأیید نمی نماید.

 

متاسفانه، در داخل کشور نیز « فرضیه ی تکامل » علی رغم شبهات و نقاط ضعفی که در مقابل آن وجود دارد، مورد توجه و تأکید مولفین کتب درسی زیست شناسی دبیرستان و پیش دانشگاهی قرار گرفته است و مولفین محترم کتاب « زیست شناسی پیش دانشگاهی » با کپی برداری از تعدادی از کتب غربی، به معرفی و ترویج « فرضیه ی تکامل » پرداخته اند و نیمی از کتاب « زیست شناسی پیش دانشگاهی » را به معرفی این « فرضیه » اختصاص داده اند.(13)

 

با کمال تأسف، این مسئله را باید عنوان نمود که « فرضیه ی تکامل » تأثیر مثبت و مفیدی در جهت ارتقای دانش فراگیران در حیطه های « علوم پزشکی » و « علوم زیستی » نداشته و اشغال نیمی از کتاب « زیست شناسی پیش دانشگاهی » توسط مباحث ضعیف، کم فایده (بهتر است بگوییم بی فایده) و غیر کاربردی « فرضیه ی تکامل داروین »، مانع آموختن مطالب مفیدتر توسط فراگیران می شود؛ این در حالی است که در حوالی سال های 78، 79، 80 و 81 هجری شمسی، کتاب « زیست شناسی پیش دانشگاهی » آن زمان که عمدتاً از کتاب مفید و قوی « Molecular Biology of the Cell » تألیف « Alberts » و همکاران(14) اقتباس شده بود، در مورد مسئله ی « تکامل » به حداقل ها اکتفا کرده و به بیان دقیق ترین و کاربردی ترین مسایل زیستی در حوزه های « بیوشیمی، ژنتیک و طب سلولی و مولکولی » پرداخته بود!

 

در هر حال امید می رود که با پیشرفت قسمت های علمی سلسله مقالات « فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! »، نظرات انتقادی مودبانه و خیرخواهانه ی مولف و عزیزان مخاطب وبسایت نسبت به کتب تألیفی زیست شناسی « دبیرستان » و « پیش دانشگاهی »، بتواند تأثیرات مثبتی در جهت اصلاح علمی و ساختاری این کتب بردارد. (البته از عزیزان مخاطب وبسایت درخواست می گردد تا در صورت پذیرفتن محتویات این سلسله مقالات و داشتن انتقاد نسبت به کتاب های تألیفی « دبیرستان » و « پیش دانشگاهی »، به طریقه ای مناسب و با لحن و زبانی برازنده، به انتقاد بپردازند و از ایراد اتهام نسبت به مولفان محترم کتب نامبرده خودداری نمایند!)

 

مسئله ی دیگری که باید به عزیزان مخاطب وبسایت یادآوری نمود، این نکته ی مهم است که با توجه به وقت گیر بودن تألیف مقالات حاضر و احتمالاً متعدد بودن قسمت های علمی این سلسله مقالات و تلاش برای بررسی اکثر ابعاد « فرضیه ی تکامل » در این مجموعه مقالات، مطالعه ی این مقاله ها، پیگیری و حوصله ی فراوانی می طلبد. با توجه به این مسئله از همه ی عزیزان درخواست می نماییم تا در مطالعه ی این مجموعه مقالات، سعه ی صدر به خرج داده و تا انتهای این راه طولانی ما را همراهی نمایند و از اظهار نظرهای عجولانه خودداری فرمایند.

 

بعد از ذکر مقدمه ی فوق، به بخش های اصلی مقالات می پردازیم. در این مجموعه مقالات تلاش خواهد شد تا در ابتدا به ریشه ها و زمینه های تاریخی، فرهنگی و تشکیلاتی « فرضیه ی تکامل » پرداخته و سپس سوالات، ابهامات و اشکالات جدی مقابل این فرضیه، به بحث و بررسی گذاشته شود. امید می رود که این مجموعه مقالات، بتوانند نقش موثری در ارتقای دانش و بینش جامعه ی مهدوی کشور ایفا نمایند.

 

 

ریشه های مشکوک

 

همان گونه که در ابتدای مقاله بحث شد، این مقاله در صدد است تا بیش از هر چیز بر ابهامات علمی و اشکالات فنی « فرضیه ی تکامل » تأکید نماید؛ اما به منظور درک بهتر چرایی تأکید « تشکیلات جهانی و شیطانی فراماسونری » و « استکبار جهانی » بر « فرضیه ی تکامل » به عنوان یک « نظریه ی محکم » و حفاظت از آن به انحاء مختلف، به صورت کوتاه و مختصر به بررسی ریشه ها و خاستگاه تشکیلاتی « فرضیه ی تکامل » می پردازیم.

 

بی تردید، برجسته ترین و مشهورترین چهره ی علمی « فرضیه ی تکامل »، « چارلز رابرت داروین » زیست شناس و طبیعیدان بریتانیایی مشهور قرن 19 بود.(15) داروین در خانواده ی مشهور « داروین » یا به عبارت بهتر « خانواده ی بزرگ داروین – وج وود  (Darwin – Wedgwood) » چشم به جهان گشود.(16) « خانواده ی بزرگ داروین – وج وود » از اتحاد دو خانواده ی قدرتمند « داروین » و « وج وود » به وجود آمده و ازدواج های درون خانواده ای دو خانواده ی نامبرده، به اتحاد این دو خانواده کمک شایانی نموده است.(17)

 

« چارلز رابرت داروین » چهره ی برجسته ی « فرضیه ی تکامل » در سنین « جوانی »، « میانسالی » و « پیری ».

 

 

گرچه برخی از مقالات به مذهبی بودن خانواده ی « داروین » و « داروین – وج وود » اشاره نموده اند، اما به نظر می رسد که این ادعا چندان صحیح نیست! خانواده ی « داروین – وج وود » معتقد به « یونیتارینیسم : Unitarianism » و « کلیسای یونیتارینی » بوده و می باشند.(18) در ظاهر « یونیتارین ها » از نظر اعتقادی به « تک خدایی » معتقد می باشند(19) که حداقل در ظاهر منطقی تر از اعتقادات بسیاری از گروه های دیگر مسیحی به نظر می رسد؛ اما مطابق بسیاری از مقالات، اعتقادات « یونیتارین ها » به اعتقادات « یهود » شباهت بیشتری دارد.(20)

 

موضوع هنگامی جالب تر می شود که بدانیم « یونیتارین ها » و « فراماسونرها » ارتباطات بسیار نزدیکی با یکدیگر داشته و دارند؛ به طوری که مطابق بسیاری از متون « ماسونی »، تعداد زیادی از « یونیتارین ها » به عضویت « فراماسونری » در آمده اند و « یونیتارین های فراماسون » در زمره ی « متعصب ترین » و « دو آتشه ترین » فراماسون های عصر خود بوده اند.(21)

 

 

شواهد ارتباط « یونیتاریسم » با تشکیلات شیطانی « فراماسونری جهانی ».

 

 

بدین ترتیب همان گونه که ذکر شد، « یونیتارینیسم » که « خانواده ی بزرگ داروین – وج وود » به آن معتقد بودند، ارتباط قوی و جدی با « تشکیلات فراماسونری » داشته است و احتمال دارد که مقصود از اعتقاد « تک خدایی » در « یونیتارینیسم »، اعتقادی مشابه اعتقاد « فراماسونرها » به « معمار بزرگ کائنات : Great Architect of Universe »(22) باشد که اعتقادی به ظاهر مثبت، اما در باطن اعتقادی منفی و نامناسب و دارای مفاهیمی شیطانی می باشد. البته در این مجموعه مقالات، مجالی برای بررسی دقیق تر اعتقاد فراماسونری به « معمار بزرگ کائنات » و مفاهیم « ماتریالیستی » آن وجود ندارد، اما إن شاء الله در مقالات آتی وبسایت به آن اشاره خواهد شد.

 

با توجه به توضیحات ارایه شده، باید گفت که مسایلی همچون « مذهبی بودن » خانواده ی « داروین » و حتی حضور « چارلز رابرت داروین » در کلیسا، برخلاف ظاهر مثبت و گول زننده اش، نشان دهنده ی معتقد بودن سفت و سخت وی و خانواده اش نیست؛ چرا که آیین اعتقادی خانواده ی « داروین »، « آیین یونیتارینیسم » بوده که حتی مطابق متون ماسونی، آیینی نزدیک به « مجامع مخفی » و « فراماسونری » می باشد.(23)

البته ارتباط « خانواده ی بزرگ داروین – وج وود » با « مجامع ماسونی » صرفاً به موارد فوق محدود نمی شود و در ادامه ی مقاله، به شواهد دیگر نیز اشاره خواهد شد.

 

« چارلز رابرت داروین » نوه ی دو شخصیت برجسته ی « خانواده ی بزرگ داروین – وج وود » می باشد. پدربزرگ پدری داروین، « اراسموس داروین (Erasmus Darwin) » نام داشته که یک پزشک و زیست شناس معروف بوده است.(24) شواهد عضویت « اراسموس داروین » در « تشکیلات شیطانی فراماسونری »، بسیار قوی می باشد، به نحوی که منابع متعدد ماسونی، به عضویت « اراسموس داروین » در مرتبه ی « Master Mason » لژ « Cannongate Kilwinning » واقع در ادینبورگ اسکاتلند اشاره نموده اند که یکی از آن ها، وبسایت گراند لژ « بریتیش کلمبیا » می باشد:(25)

 

عضویت پدربزرگ پدری « چارلز رابرت داروین »، با عنوان « دکتر اراسموس داروین » در « لژ ماسونی Cannongate Kilwinning » ادینبورگ اسکاتلند.

 

البته برخی منابع دیگر به عضویت « اراسموس داروین » در لژ ماسونی « سنت دیوید : St. David » واقع در « ادینبورگ » اسکاتلند، گروه « کلوپ یعقوبی (ژاکوبین) : Jacobin Club » فرانسه و سایر گروه های وابسته به « ایلومیناتی : Illuminati » نیز اشاره کرده اند.(26)

 

همچنین « اراسموس داروین » عضو فعال و یکی از حامیان جدی بنیاد ماسونی و وابسته به ایلومیناتی « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام :  The Lunar Society in Birmingham » و یکی از اعضای برجسته ی جنبش ماسونی – ایلومیناتی « روشنگری بریتانیایی : British Enlightenment The » بوده است.(27) (نکته ی جالب این که « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham » حلقه ی وصل بسیاری از فراماسون های برجسته ی نقاط مختلف دنیا بوده است؛ به نحوی که از یک سو « بنجامین فرانکلین » سیاستمدار مشهور و فراماسون آمریکایی، « اراسموس داروین » پزشک و زیست شناس مشهور انگلیسی و « جیمز وات » مخترع انگلیسی ماشین های بخار عضو این تشکیلات بوده اند و از سوی دیگر به واسطه ی « بنجامین فرانکلین » سیاستمدار آمریکایی، حلقه های اتصالی بسیار محکمی بین « The Lunar Society in Birmingham » و مجامع ماسونی فرانسوی که بعد از انقلاب فرانسه قدرت گرفته بودند، برقرار گردید.)(28)

 

عضویت  «اراسموس داروین » و « بنیامین فرانکلین » در گروه ماسونی « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham ».

 

 

این مسئله را نیز باید متذکر شویم که « اراسموس داروین » پدربزرگ پدری « چارلز رابرت داروین » کتاب های معروفی با عنوان « Zoonomia » و « The temple of Nature » تألیف نمود(29) که حدود 50 سال قبل از نوه اش « چارلز رابرت داروین »، به همراه برخی دیگر از زیست شناسان همچون « لامارک »، پایه های اولیه ی « فرضیه ی تکامل » را بنا نهاد(30) تا 50 سال بعد، نوه اش « چارلز رابرت داروین » با اتکا به کتاب « Zoonomia » و نظر برخی دیگر از زیست شناسان، « فرضیه ی تکامل » را به صورت « یک نظریه ی به ظاهر علمی » به جهانیان عرضه نماید!(31)

 

اما مسئله ی مهمی که باید به آن اشاره کرد، این است که اکثر فرزندان « اراسموس داروین »، یعنی پدر و عموهای « چارلز رابرت داروین »، راه پدر خود را ادامه داده و عضو لژهای فراماسونری گشتند.(32) پدر « چارلز رابرت داروین » یعنی « دکتر رابرت داروین » توسط پدرش « دکتر اراسموس داروین » به لژهای فراماسونری معرفی گردید و به عضویت « فراماسونری » در آمد.(33) سایر فرزندان « اراسموس داروین » (عموهای « چارلز رابرت داروین معروف) و حتی نوه های وی نیز به عضویت فراماسونری در آمدند.(34) برای مثال، « سر فرانسیس ساچورل داروین : Sir Francis Sacheverel Darwin » فرزند « اراسموس داروین » و « رجینالد داروین : Reginald Darwin » فرزند « سر فرانسیس » و نوه ی « اراسموس داروین » هر دو عضو لژ ماسونی « تیریان : Tyrian » واقع در منطقه ی « دربی : Derby » انگلستان بوده اند.(35) منابع ماسونی همچون « دائرة المعارف فراماسونری : Encyclopedia of Freemasonry » اشاره کرده اند که گرچه نام « چارلز داروین » عموی دیگر « چارلز رابرت داروین » معروف و واضع « فرضیه ی تکامل » در طومار به جا مانده از لژ « تیریان » به جای نمانده است، اما عضویت وی در لژ نامبرده بسیار محتمل است.(36)

 

از سمت مادری نیز « چارلز رابرت داروین » از انتساب به « فراماسونری » و « ایلومیناتی » بی نصیب نمانده است. پدربزرگ مادری « داروین » یعنی « جوشیا وج وود : Josiah Wedgwood » چهره ی برجسته ی صنعت سفالگری انگلیس، عضو بنیاد ماسونی و وابسته به ایلومیناتی « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام :  The Lunar Society in Birmingham » و یکی از اعضای برجسته ی جنبش ماسونی – ایلومیناتی « روشنگری بریتانیایی : British Enlightenment The » بوده است.(37)

 

نکته ی تکمیلی و تذکر بسیار مهم: « همانگونه که ذکر شد، « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام :  The Lunar Society in Birmingham » یک جامعه ی مخفی و ماسونی انگلیسی بوده است که اعضای آن، در زمره ی برجسته ترین « فراماسون ها » ی سایر « لژها » ی جهان به شمار می رفتند. وجه تسمیه ی این « تشکیلات ماسونی »، تشکیل جلسات این « جامعه ی ماسونی » در شب هایی بود که « ماه » به صورت « قرص کامل » در آسمان می درخشید.(38)

 

جلسات « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham » در « شب های بدر (قرص کامل ماه) » در هر ماه میلادی و در محلی به نام « خانه ی سوهو : Soho House » شهر بیرمنگهام انگلستان برگزار می گردید.(39)

 

 

« خانه ی سوهو : Soho House » واقع در « بیرمنگهام انگلستان »؛ محل برگزاری جلسات « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham ».

 

 

اما نکته ی جالب این که برگزاری جلسات تشکیلات  « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham » در شب های « بدر (ماه کامل)، سنتی « ماسونی » است که بسیاری از تشکیلات « ماسونی » دنیا هنوز که هنوز است، به آن پایبندند. این نکته ای است که بسیاری از وبسایت ها و نشریات متعلق به « فراماسونری » نیز به آن معترفند:(40)

 

برگزاری جلسات مهم « فراماسون ها » در شب های « بدر (ماه کامل) » به گفته ی  « منابع ماسونی ».

 

برگزاری جلسات مهم « فراماسون ها » در شب های « بدر (ماه کامل) » به گفته ی  « منابع ماسونی ».

 

برگزاری جلسات مهم « فراماسون ها » در شب های « بدر (ماه کامل) » به گفته ی  « منابع ماسونی ».

 

برگزاری جلسات مهم « فراماسون ها » در شب های « بدر (ماه کامل) » به گفته ی  « منابع ماسونی ».

 

 

البته تعدادی از وبسایت های « ماسونی » برای رد گم کردن، این مسئله را به تاریک بودن زمان قدیم و استفاده ی ماسون های عصر باستان از « نور ماه » برای تردد در تاریکی ارتباط داده اند! این در حالی است که بسیاری از « لژ ها » در محدوده ی داخل شهر بوده و نور چراغ خانه ها و مشعل ها، روشنایی کافی را فراهم می نموده است! البته تعدادی دیگر از منابع ماسونی، به معانی سمبلیک « ماه کامل » در « فراماسونری » نیز اشاره کرده اند.(41)

 

اما مسئله بسیار جالب تر خواهد شد که بدانیم بسیاری از گروه های « جادوگری » و « شیطان پرستی » نیز مراسم شیطانی خود را در«  ماه کامل » برگزار می نمایند:(42)

 

برگزاری جلسات مهم و شیطانی گروه های « شیطان پرست » در شب های بدر (ماه کامل).

 

 

 

برگزاری جلسات مهم و شیطانی گروه های « شیطان پرست » در شب های بدر (ماه کامل). (برگرفته از کتاب « ارتباط شیطانی – ماسونی – مصری ».)

 

 

با توجه به توصیفات فوق، به نظر می رسد که « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society of Birmingham » یک « جامعه ی ماسونی » مقتدر، تمام عیار و موثر بوده و تمامی خصوصیات تشکیلات مشابه خود را نیز در بر داشته است. »

 

همان گونه که ملاحظه فرمودید، اکثر اعضای خانواده ی بزرگ « داروین – وج وود » عضو تشکیلات مخفی و ماسونی بوده اند. با توجه به توصیفات ذکر شده، گرچه به صورت رسمی اسمی از « چارلز رابرت داروین » در لژهای ماسونی انگلیسی برده نشده است، اما بسیاری از محققان عرصه ی دشمن شناسی، به ارتباط « چارلز رابرت داروین » با فراماسونری و سایر مجامع مخفی وابسته به « ایلومیناتی » اعتقاد دارند؛ تا جایی که برخی از محققین همچون « Juri Lina » در کتاب خود با عنوان « Architects of Deception »، انتشار « فرضیه ی تکامل » را به عنوان دسیسه ای از سوی بنیاد ماسونی « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society of Birmingham » تلقی می نمایند:(43)

 

 

 

البته چنین نتیجه گیری چندان دور از ذهن و مغایر با واقعیت نیست؛ زیر از یک سو هر دو پدر بزرگ « چارلز رابرت داروین » یعنی « اراسموس داروین » و « جوشیا وج وود » عضو لژهای فراماسونری و گروه های ماسونی « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham » و « روشنگری بریتانیایی : British Enlightenment The » بوده و پدر و عموهای وی نیز در لژهای ماسونی عضویت داشتند و بالطبع عضویت وی نیز در این مجامع دور از انتظار نبوده است، و از سوی دیگر نیز در آخرین نوشته های به جا مانده از « چارلز رابرت داروین »، شواهدی از ضعف اعتقادی داروین نسبت به خداوند قادر بی همتا، به چشم می خورد! در آخرین نوشته ی مکتوب « چارلز رابرت داروین » که در آخرین سال عمر وی و در پاسخ به شخصی با عنوان « جیمز فوردیس » نگاشته شده است، وی درباره ی اعتقادات خود چنین گفته است:(44)

 

« این سوال که دیدگاه های (اعتقادی) من چیست، پرسشی است که ممکن است نتیجه ای برای هیچ کس بجز خودم نداشته باشد؛ اما از آن جا که شما پرسیدید، من می بایست توضیح دهم که قضاوت من اغلب در نوسان است … در حداکثر نوسانات (ذهنی ام) من هیچ گاه یک لامذهبی که وجود هر گونه خدایی را انکار نماید، نبوده ام. من عموماً تصور می کنم (و هر چه بیشتر پیر می شوم)، اما نه همیشه، که « ندانم گرا » تعریف صحیح تر وضعیت ذهنی من می باشد. »(45)

 

 

 

البته در لا به لای کتب و دست نوشته های « چارلز رابرت داروین »، مطالبی از این دست فراوان به چشم می خورد و نوشته های وی سرشار از شک، تردید و علامت سوال در برابر وجود « خدا » است.

 

همان گونه که در سطور فوق ملاحظه فرمودید، « داروین » اعتقاد خود را به صورت « ندانم گرایی : Agnosticism » که به مفهوم ندانستن « وجود » یا « عدم وجود » خدا است، بیان نموده است.(46) « ندانم گرایی » زیرمجموعه ای از « شک گرایی » می باشد(47) و گاه از سوی افراد به دلیل عدم جمع بندی در مورد « وجود » یا « عدم وجود » خدا اتخاذ می شود و گاه نیز از سوی برخی افراد « لامذهب » به عنوان « رد گم کنی » و در قالب رویه ای « محافظه کارانه » در مقابل اعتقادات مذهبی عامه ی مردم اتخاذ می گردد.

 

در مورد این که « ندانم گرایی » داروین از کدام نوع است، نظر قطعی نمی توان ارایه کرد؛ اما با توجه به عضویت عمده ی اعضای « خانواده ی بزرگ داروین – وج وود » در « فراماسونری »، هیچ بعید نیست که « ندانم گرایی » شخص « چارلز رابرت داروین » به دلیل رویه ی « لامذهبی محافظه کارانه » بوده باشد.

 

در مورد افراد دیگر درگیر در پرورش « فرضیه ی تکامل » همچون « ژان باپتیست لامارک » فرانسوی(48) و « آلفرد راسل والاس » اهل ولز بریتانیا(49) و رویه ی عملکردی و اعتقادی آنان، اطلاعات موثق و دقیقی در دست نیست؛ هر چند که تعدادی از منابع نیز به اعتقاد « ژان باپتیست لامارک : Jean-Baptiste Lamarck » به « ندانم گرایی : Agnosticism » (همانند داروین) اشاره نموده اند.(50) همچنین در مورد « آلفرد راسل والاس : Alfred Russel Wallace » نیز منابع مختلف، سخنان متفاوتی درباره ی وی ذکر کرده اند و وضعیت اعتقادی وی را از یک فرد تا حدی معتقد تا « ندانم گرا » و « عضو مجامع مخفی مرتبط با ارواح : Spiritism (Necromancy) » گزارش نموده اند(51) که در این میان، اکثریت منابع به عضویت وی در « مجامع مخفی مرتبط با ارواح : Spiritism (Necromancy) » اشاره کرده اند.(52) (البته به نظر می رسد که ارتباط اعضای این گروه ها با (اجنه) باشد، نه ارواح).

 

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، « چارلز رابرت داروین »، « اراسموس داروین » و حتی افراد فرعی دست اندرکار پرورش « فرضیه ی تکامل » همچون « لامارک » و « والاس »، دارای انحرافات عقیدتی و مشکلات اعتقادی جدی بوده اند و عضویت بسیاری از آن ها در گروه های « مخفی » و « ماسونی » مسجل می باشد؛ به همین دلیل نسبت به صحت و صداقت این « فرضیه » و « پیشگامان » و « پیروان » آن باید بیش از پیش تردید نمود.

 

البته ارتباط  « فرضیه ی تکامل » با « فراماسونری »، ارتباطی یک طرفه و یک جانبه نیست ؛ بلکه این ارتباط، یک ارتباط « دو جانبه » و « تنگاتنگ » می باشد؛ به عبارت دیگر نه تنها مجامع مخفی همچون « لژ های فراماسونری انگلستان و اسکاتلند »، « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham » و « روشنگری بریتانیایی : British Enlightenment The » مهد پرورش « فرضیه ی تکامل » و « پیشگامان » آن بوده اند، بلکه « فرضیه ی تکامل » نیز به عنوان یک « تز اصلی » و « شالوده ی تفکری » فراماسونری جدید، نقش بازی کرده و بارها از سوی رهبران و نشریات « فراماسونری امروز » مورد تحسین و تأکید قرار گرفته، و بر اساس همین « فرضیه »، « تشکیلات شیطانی فراماسونری جهانی » به جنگ علنی با مفاهیمی همچون « دین »، « خدا »، « آخرت »، « معاد » و … شتافته است:(53)

 

« یکی از وظایف اصلی انسانی و ماسونی، پذیرش فلسفه ی اولسیون (تکامل)، تنها فلسفه ای که با علم پیشرفته، عقل و کمال منطبق است، می باشد. تمامی برادران در تبلیغ این باور در بین مردم، برای بالا بردن سطح علمی آنان، مسئولیت بی حد و حصری دارند. » (نشریه ی ماسون ترک، شماره ی 25 و 26، صفحه ی 59)(54)

 

« قانون اصلی وجود حیات و حقایق اولسیون (تکامل)؛ در مقابل، لامارک و داروین، با تکیه به مدارک ژئولوژیکی (زمین شناسی)، پالئونتولوژیکی (دیرین شناسی)، امبریولوژیکی (جنین شناسی) و آناتومی (کالبد شناسی) ثابت کردند که تمام موجودات با شروع از یک سلول، در زمانی که حد اقل صد میلیون سال طول کشیده است، پله های اولسیون (تکامل) را تحت تأثیر عوامل وراثتی و ژنتیکی، و انطباق آن ها با محیط زیست (به عقیده ی لامارک)، و یا تحت تأثیر عوامل و شرایطی نظیر منازعه برای ادامه ی حیات، کنار رفتن عوامل فیزیولوژیکی (زیستی)، و مورفولوژیکی (ریخت شناسی) (به عقیده ی داروین)، یک به یک پشت سر گذاشته و در حالی که از طرزی به طرزی، و از قالبی به قالب دیگر می گذشتند، به شکل موجودات امروزی، در آمدند. » (نشریه ی معمار سنان، شماره ی 5، صفحه ی 26، سال 1968).(55)

 

« امروزه از کشورهای پیشرفته گرفته تا بسیاری از ممالک عقب افتاده، تنها فلسفه ی مورد قبول جوامع، تئوری داروین و نظریات ادامه دهندگان راه او است. اما این مسئله در کلیسا موثر واقع نشد. در سایر ادیان هم همین طور، باز هم به عنوان تعلیمات دینی، کماکان افسانه ی آدم و و حوا، از کتاب مقدس تدریس می شود. » (نشریه ی معمار سنان، شماره ی 38، صفحه ی 18).(56)

 

« نظریه ی داروین نشان داد که بسیاری از رویدادهای کائنات، کار خدا نمی باشد. » (نشریه ی ماسون، شماره ی 25 و 26، صفحه ی 14).(57)

 

« تئوری اولسیون (تکامل) داروین، ضربه ی محکمی بر پیکر عقاید ایده آلیستی طبیعیون وارد، و اساس نظریه ی ماتریالیسم را به وجود آورد. » (دیوان فلسفی ماتریالیسم، صفحه ی 149).(58)

 

با توجه به مطالب ذکر شده، در می یابیم که « فرضیه ی تکامل » و « تشکیلات شیطانی فراماسونری جهانی »، ارتباطی تنگاتنگ و همه جانبه وجود دارد؛ در واقع بیش از آن که « فرضیه ی تکامل » ریشه در « تشکیلات علمی » داشته باشد، ریشه در « تشکیلات شیطانی فراماسونری جهانی » دارد و نه تنها توسط این « تشکیلات » پرورش و تربیت یافته است، بلکه « مجامع ماسونی » در طول بیش از « صد سال » اخیر، توسط تحرکات « به ظاهر علمی » و « جنجال های رسانه ای »، به صورت تمام و کمال از این « فرضیه » دفاع کرده اند.

 

نکته ی جالب این که علی رغم پیشرفت های بزرگ و اثبات شده ی « علوم زیستی » و « علوم پزشکی » و علی رغم تغییرات گسترده در کتب « زیستی » و « پزشکی » حتی در محدوده های تجدید چاپ 3 تا 5 ساله ی این کتاب ها، « فرضیه ی تکامل » در محدوده ی 120 ساله ی عمر خود، به صورت تمام و کمال حفظ شده و بجز تغییرات اندکی در برخی جزییات آن (که به منظور سرپوش گذاشتن بر برخی ابهامات، و توجیه نمودن برخی از ابعاد ضعیف تر این فرضیه عنوان شده اند)، با هیاهو و جنجال فراوان « رسانه ای » و تلاش های « دانشمندان فاسد فراماسون » و فعالیت پر اشتباه و نادانسته ی تعدادی از « دانشمندان تربیت یافته ی غرب و شرق » و نیز عدم اعتماد به نفس دانشمندان متدین و مسلمان در نقد علمی این « فرضیه »، « فرضیه ی تکامل » به جولان و یکه تازی در عالم رسانه ای و نشریات علمی ادامه داده است.

 

ان شاء الله این سلسله مقالات می رود تا به لطف خدا قدم های محکمی در جهت نقد علمی « فرضیه ی تکامل » بردارد؛ در این راه، علاوه بر نکات علمی که برای اولین بار در عالم « وب » به نظر مخاطبان خواهد رسید، از تجربیات علمی سایر محققان علوم زیستی (اعم از مسیحی و مسلمان) نیز استفاده خواهد شد. در هر حال به دلیل نوپا بودن این جبهه و تلاش های چندین سالانه ی « تشکیلات شیطانی فراماسونری » در جهت استحکام بخشیدن به « فرضیه ی تکامل »، ادامه ی این راه (که احتمالاً حداقل 3 سال طول خواهد کشید) نیازمند حمایت ها و کمک های دانشمندان و دانشجویان متدین و متعهد ایران اسلامی و سایر مناطق جهان است تا إن شاء الله و به لطف خدا بتوان به نحوی موثر به بیان نقاط ضعف و اشکالات این « فرضیه » پرداخت.

 

به امید ظهور منجی موعود، حضرت مهدی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف).

 

 

کاری از: خادم الامام (عج) – بهمن ماه 1390

 

وعده صادق

 

پایان قسمت اول

 

 

توجه:پیرو ایمیل های رسیده از برخی دوستان محترم، و با توجه به بروز برخی از موارد سوء استفاده ی مادی و غیر مادی از برخی مقالات ویژه ی وبسایت « وعده ی صادق » از سوی برخی افراد، گروه ها و جنبش ها، « وعده ی صادق » گلایه ی شدید خود را از این حرکت ناپسند ابراز می دارد و اعلام می نماید که هرگونه سوء استفاده از این گونه مقالات در جهت بهره برداری مادی و غیرمادی اعم از کسب شهرت و … باطل بوده و از نظر شرعی نیز دچار اشکال می باشد. همچنین در صورت توسعه ی چنین اعمال پلیدی، « وعده ی صادق » پیگیری قانونی این موضوع را نیز حق خود می شمارد.

بدیهی است در شرایطی که وبسایت « وعده ی صادق »، مقالات ویژه ی خود را به رایگان و بدون هیچ چشم داشت مادی و غیر مادی، تقدیم مخاطبان محترم وبسایت و سایر برادران و خواهران بزرگوار مسلمان می نماید، به هیچ عنوان از سوء استفاده ی مادی و غیرمادی برخی سخنرانان، افراد، گروه ها و وبسایت ها به طرق مختلف اعم از دریافت وجه یا شهرت طلبی و … رضایت نداشته و این مسئله را چه از نظر اخلاقی و چه از نظر اعتقادی باطل و زیان بار می شمارد و تأکید می ورزد که استفاده از مقالات وبسایت « وعده ی صادق » برای عموم مخاطبان رایگان می باشد.

 

همچنین باید این نکته را گوشزد نمود که « وعده ی صادق » هیچ نماینده و سخنگویی ندارد و هر سخنی را که با توجه به مصالح بخواهد مطرح نماید، علناً مطرح خواهد نمود؛ با این اوصاف هر شخصی که بخواهد ادعای نمایندگی یا سخنگویی از جانب « وعده ی صادق » بنماید، صراحتاً تکذیب خواهد شد.

 

بدیهی است که انتشار و باز نشر مقالات وبسایت « وعده ی صادق » و یا محتویات آن ها از سوی افراد، گروه ها، وبسایت ها و وبلاگ ها، به صورت رایگان و با ذکر منبع مجاز بوده و « وعده ی صادق » دست بزرگوارانی را که بدون هیچ چشم داشت مادی و غیر مادی و تنها با نیت جلب رضای خداوند متعال به انتشار این مقالات یاری می رسانند، می بوسد و برای همه ی این عزیزان مومن و با اخلاق، طلب جزای خیر می نماید.

با تشکر

خادم الامام (عج)

 


 

 

 

منابع و مآخذ

1 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Adnan_Oktar
و
http://www.answers.com/topic/adnan-oktar

2 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Ben_Stein
و
http://www.answers.com/topic/ben-stein

3 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Expelled:_No_Intelligence_Allowed
و
http://www.answers.com/topic/expelled-no-intelligence-allowed

4 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Ben_Stein
و
http://www.answers.com/topic/ben-stein

5 –
http://shc.sums.ac.ir/med_news870930.htm
و
http://www.majidakhshabi.com/article-print-3215.html

6 –
http://shc.sums.ac.ir/med_news870930.htm
و
http://www.majidakhshabi.com/article-print-3215.html

7 –
http://www.aviny.com/article/aviny/Chapters/Nasle_Meimon.aspx
و
http://www.navideshahed.com/fa/index.php?Page=definition&UID=265567

8 –
http://www.fatemiyon.ir/index.php/1389-08-30-03-32-23/1389-08-30-20-00-54/769-1389-09-26-12-29-52
و
http://www.presstv.ir/detail.fa/223773.html
و
http://www.csitoloo.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/304-%D9%85%D8%AA%D9%86-%D9%83%D8%A7%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%8A-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7%D9%8A-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%8A-%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA%D9%8A%D9%86-%D8%BA%D8%B1%D8%A8
و
http://autandisheh.com/1387/05/23/%D8%AA%D8%A7%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D9%88%D9%84%D9%88%DA%A9%D8%A7%D8%B3%D8%AA/
و
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8711301454
و
http://sharifnews.ir/?21756

9 – مراجعه شود به بخش هایی از فیلم مستند « Expelled : اخراج شده ».

10 –
http://www.aviny.com/shobhe/falsafi/8.aspx
و
http://www.x-shobhe.com/print.php?sid=707

11 –
http://www.aviny.com/shobhe/falsafi/8.aspx
و
http://www.x-shobhe.com/print.php?sid=707

12 –
http://www.aviny.com/shobhe/falsafi/8.aspx
و
http://www.x-shobhe.com/print.php?sid=707

13 –
http://www.sanjeshmostamar.com/topic.aspx?scid=482&tid=8&cid=480

14 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Molecular_Biology_of_the_Cell_(textbook)
و
http://www.amazon.com/gp/product/0815341105/ref=pd_lpo_k2_dp_sr_3?pf_rd_p=1278548962&pf_rd_s=lpo-top-stripe-1&pf_rd_t=201&pf_rd_i=0815332181&pf_rd_m=ATVPDKIKX0DER&pf_rd_r=1E9ZQ96WR9N6PJ2ZJWVV

15 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Darwin
و
http://www.crystalinks.com/darwin.html

16 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Darwin–Wedgwood_family
و
http://www.thepotteries.org/misc/Darwin.htm

17 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Darwin–Wedgwood_family
و
http://www.thepotteries.org/misc/Darwin.htm

18 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Darwin
و
http://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Darwin%27s_religious_views
و
http://www.darwinthenandnow.com/2010/03/darwin%E2%80%99s-unitarian-heritage/
و
http://www.adherents.com/people/pd/Charles_Darwin.html

19 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Unitarianism
و
http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%86

20 –
http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%86

21 –
http://www.freemasons-freemasonry.com/prescott10.html
و
http://www.cai.org/bible-studies/thomas-paine-american-patriot

22 – کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحات 179 تا 184.

23 –
http://www.freemasons-freemasonry.com/prescott10.html

24 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Erasmus_Darwin
و
http://www3.shropshire-cc.gov.uk/darwine.htm

25 –
http://freemasonry.bcy.ca/biography/darwin_e/darwin_e.html
و
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House,  (E-Book),  2003, (Pages 44 & 45)

26 –
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House,  (E-Book),  2003, (Pages 44 & 45)
و
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing,  (E-Book),  2004, (Pages 21 & 22)

27 –
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing,  (E-Book),  2004, (Pages 21 & 22)
و
http://www.erasmusdarwin.org/history
و
http://www.cai.org/bible-studies/thomas-paine-american-patriot
و
http://revaugercecile.over-blog.com/article-24706237.html
و
http://ukpmc.ac.uk/articles/PMC2329858
و
http://www.yorkrite.com/ia/lodge2/52005.html
و
www.brunel200.com/visual_art.htm

28 –
http://www.cai.org/bible-studies/thomas-paine-american-patriot
و
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing,  (E-Book),  2004, (Pages 21 & 22)
و
http://www.jquarter.org.uk/webdisk/morelunar.htm

29 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Erasmus_Darwin
و
http://www.answers.com/topic/erasmus-darwin
و
http://www.aboutdarwin.com/literature/Pre_Dar.html
و
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House,  (E-Book),  2003, (Pages 44 & 45)

30 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Erasmus_Darwin
و
http://www.answers.com/topic/erasmus-darwin
و
http://www.aboutdarwin.com/literature/Pre_Dar.html
و
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House,  (E-Book),  2003, (Pages 44 & 45)

31 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Erasmus_Darwin
و
http://www.answers.com/topic/erasmus-darwin
و
http://www.aboutdarwin.com/literature/Pre_Dar.html
و
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House,  (E-Book),  2003, (Pages 44 & 45)

32 –
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House,  (E-Book),  2003, (Pages 44 & 45)
و
http://freemasonry.bcy.ca/biography/darwin_e/darwin_e.html

33 –
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House,  (E-Book),  2003, (Pages 44 & 45)

34 –
http://freemasonry.bcy.ca/biography/darwin_e/darwin_e.html
و
http://powerpointparadise.com/evol/evolutionoccult.htm

35 –
http://freemasonry.bcy.ca/biography/darwin_e/darwin_e.html
و
http://powerpointparadise.com/evol/evolutionoccult.htm

36 –
http://freemasonry.bcy.ca/biography/darwin_e/darwin_e.html
و
http://powerpointparadise.com/evol/evolutionoccult.htm

37 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Lunar_Society_of_Birmingham
و
http://www.jquarter.org.uk/webdisk/morelunar.htm
و
http://www2.warwick.ac.uk/fac/arts/history/undergraduate/modules/hi145a/lectures/the_british_enlightenment.ppt
و
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing,  (E-Book),  2004, (Pages 21 & 22)
و
http://www.cai.org/bible-studies/thomas-paine-american-patriot
و
http://revaugercecile.over-blog.com/article-24706237.html
و
http://ukpmc.ac.uk/articles/PMC2329858
و
http://www.yorkrite.com/ia/lodge2/52005.html

38 –
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing,  (E-Book),  2004, (Pages 21 & 22)
و
http://www.cai.org/bible-studies/thomas-paine-american-patriot

39 –
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing,  (E-Book),  2004, (Pages 21 & 22)
و
http://www.cai.org/bible-studies/thomas-paine-american-patriot
و
http://en.wikipedia.org/wiki/Lunar_Society_of_Birmingham
و
http://www.bmag.org.uk/soho-house

40 –
http://freemasonry.bcy.ca/texts/Moon.html
و
http://www.about-freemasonry.co.uk/misconceptions.php
و
http://irishfreemasonry.com/blog/?p=160

41 –
http://irishfreemasonry.com/blog/?p=160

42 –
www.bilderberg.org/trib.htm
و
http://www.wattpad.com/2338224-english-tribulation-666-tagalog-tribulation-666?p=19
و
http://www.ritualabusefree.org/The%20Egyptian-Masonic-Satanic%20Connection.htm
و
http://ritualabuse.us/ritualabuse/books/chapters-from-the-egyptian-masonic-satanic-connection/

43 –
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing,  (E-Book),  2004, (Pages 21 & 22)

44 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Darwin
و
The Faith of Scientists: In Their Own Words, Nancy K. Frankenberry, Cloth Publishing, 2008, (Page 130).
و
Religion and the challenges of science, William Sweet,  Ashgate Publishing, 2007, (Page 47).

45 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Darwin
و
The Faith of Scientists: In Their Own Words, Nancy K. Frankenberry, Cloth Publishing, 2008, (Page 130).
و
Religion and the challenges of science, William Sweet,  Ashgate Publishing, 2007, (Page 47).

46 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Agnosticism
و
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%85%E2%80%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C

47 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Agnosticism
و
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%85%E2%80%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C

48 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Jean-Baptiste_Lamarck

49 –
http://en.wikipedia.org/wiki/Alfred_Russel_Wallace

50 –
http://philosopedia.org/index.php/Jean-Baptiste_Lamarck

51 –
http://creation.com/alfred-russel-wallace-co-inventor-of-darwinism
و
http://www.spiritwritings.com/alfredrusselwallace.html

52 –
http://creation.com/alfred-russel-wallace-co-inventor-of-darwinism
و
http://www.spiritwritings.com/alfredrusselwallace.html

53 – کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحات 184 تا 189.

54 – کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحه ی 184.

55 – کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحه ی 185.

56 – کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحه ی 186.

57 – کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحه ی 186.

58 – کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحه ی 186.

 

19 پاسخ

  1. با سلام خدمت سایت وعده صادق
    از مطالبتان بهره مند شدیم اگر می خواهید برای مقالات خود منابع بیشتری پیدا کنید از کتاب دو جلدی آفرینش حیات پرفسور درویزه (از اساتید مکانیک دانشگاه گیلان) استفاده نمایید جلد یک آن مربوط به نقد فرضیه داروین و جلد دو مربوط به نقد مکاتب غرب که قطعا برگرفته از دید متریالیستی می باشد
    یاحق

  2. این بیانیه شما مغلطه است و کاملا جایگاهش شناخته شده و به آن مغلطه حمله به شخص می گویند شما بجای اینکه بشکل علمی نظریه داروین را مورد نقد قرار دهید به نظریه پرداز حمله کردید و ابین ناشی از عدم تسلط شما نسبت موضوع می باشد

    ————————–

    دوست بزرگوار

    لطفاً به جای نقد نادانسته، به لوگوی بالای سایت توجه فرمایید! نقد علمی « فرضیه ی تکامل » مدت ها است که بر روی وبسایت رفته است!

    موفق باشید

  3. لوگوی بالای سایت !!!!!!!! ظاهرا استاد مکتب نرفته که بقول مشهور از نظر هندسه دانان از بزرگترین ادیبان است و از نظر ادیبان بزرگترین هندسه دان چیزی از زیست شناسی نمیداند نظر شما را به آثار نیکوتینبرگن برنده جایزه نوبل زیست شناسی و پروفسور ارنست مایر دعوت میکنم تا بجای اتکا به تعصبات مذهبی مشهود بر آثار مقبول علمی متکی باشید ..و بدانید که اگر میلیونها شاهد و مدرک موجد برای اثبات نظریه فرگشت وجود نداشت یافته های علم ژنتیک به تنهایی برای اثبات این واقعیت علمی کافی است …بدو شک داروین یکی از پرنورترین چراغهایی بود که در تاریکی جهل بشر روشن شد …موفق باشید

    ———————–

    دوست عزیز

    متاسفانه تعجیل و سفسطه، از ویژگی های داروینیست ها است که متاسفانه حضرتعالی هم به دلیل تبعیت چشم بسته از آن ها، شما نیز به همین درد دچار شده اید!

    لوگوی بالای سایت! اشاره به قسمت 5 سلسله مقالات فرضیه ی تکامل – منطقه ی ممنوعه دارد که تاکنون 600 صفحه از مستندات علمی علیه فرضیه ی تکامل را ارایه داده است! متاسفانه تعجیل شما موجب شده که آن را نبینید!!!

    لطفاً ابتدا مدارک علمی علیه این فرضیه ی پراشکال را مطالعه بفرمایید، سپس به ادامه ی بحث بپردازید!

    موفق باشید

  4. بحث اسکولاستیک که مورد علاقه شماست و من سعی دارم از آن دوری کنم همانست که به هیچ نتیجه مشخصی نمیرسد دلیلش هم همین هزاران فرقه مذهبی است که هیچکدام هیچگاه به فرجام مشخصی نرسیده اند و نخواهند رسید اما نظریات علمی همواره این ارزش را داشتند که در جوامع آکادمیک در بوته نقد شکاکیت قرار گیرند و با آزمونهای مختلف علمی محک بخورند چیزی که هیچ انسان مذهبی آنرا در مورد مذهب عقیده و یا ایدئولوژی خود نمیپسندد و از آن گریزان است …باری اما موضع من نسبت به نظریه علمی فرگشت متکی بر سالها مطالعه و تحصیل و تدریس در رشته زیست شناسی می باشد و به عنوان یک آموزگار به شما سفارش میکنم اگر قصد دارید درباره مطلبی علمی بنویسید یا در حیطه تخصص خود اقدام فرمائید و یا سعی نمایید درباره موضوع مورد نظر بینش لازم را کسب کنید ..گفتم بینش نه دانش منظورم این است که علاوه بر تیتر کردن یکسری منابع بدون فهم ارتباط با موضوع کلام به جان مفاهیم دست یابید …پیروز باشید

    ———————

    جناب آقای آموزگار

    لطفاً پیش خود نبرید و ندوزید!

    بنده 2 الی 3 برابر مدت تحصیل احتمالی شما را در دانشگاه و مجامع آکادمیک به تحصیل در حیطه ی علوم پزشکی و علوم پایه ی مرتبط، پرداخته ام! و در این حیطه هم تالیفات آکادمیک (نه کتاب عمومی!) دارم! و به خوبی به ادعاهای « تکامل شناسان » در عرصه های فسیل شناسی، آناتومی مقایسه ای، ژنتیک، پروتئومیکس و … واقفم! بالطبع دانش و بینش بنده از حضرت عالی کمتر نیست!

    این سلسله مقالات هم تا حدود 680 صفحه ی pdf نوشته شده و فعلاً در طی همین مدت 30 درصد از شواهد علمی علیه فرضیه ی تکامل ارایه شده است! ضمن این که مطالبی از زیست شناسی و ژنتیک که شما با آن آشنا هستید، مربوط به قبل از سال 1995 میلادی هستند! و متاسفانه به نظر می رسد اطلاعات شما از دانش زیست شناسی، آناتومی و ژنتیک، از حد این سال و از سطح منابع دست چندم علمی جلوتر نرفته است! (به مطالبی که در طی سلسله مقالات چند هفته ی آینده روی سایت می رود و به خصوص بحث DNA میتوکندریال، مراجعه نمایید!)

    به جای ارایه ی سخنانی مبهم و ذکر عبارات کلی، از سطح مقاله ی شماره ی 1 که فقط زمینه های فرهنگی – تشکیلاتی « فرگشت » را بیان می کند به مقالات 3 و 4 و بخش های متعدد مقاله ی 5 در همین حیطه مراجعه کنید! ضمن این که تا 2 ماه آینده هم هر هفته 1 قسمت جدید روی سایت می رود! ابتدا آن ها را مطالعه کنید و در صورتی که ادعای غلط بودن بخش هایی از این سلسله مقالات را دارید، با ذکر منبع مستند در همان حیطه (مجلات علمی همچون Nature، Science، PNAS، PLOSONE و … از سال 2000 میلادی به بعد، نه نقل قول از فلان زیست شناس و بهمان متخصص ژنتیک!)، به مقابله بپردازید!

    موفق باشید!

  5. عزیز من اگر نشریات مذکور را مطالعه فرموده باشید باید بدانید بخش عمده از صفحات آن انباشته است است از منقولات بقول شما فلان زیست شناس و بهمان متخصص ژنتیک ……اما این عصبیت و پیش فرض های خنده دار شما بیانگر این است که با شخصی که علاقه مند به شیوه سطحی است ،طرفم (که نمیدانم ناشی از شخصیتش می باشد یا سطح معلوماتش و یا یک نوع تاکتیک است )لذا تا بیش از این وارد ادبیات شما که از آن بیزارم نشدم از شما خداحافظی کرده و به شما سفارش کنم که به واژه ((بینش )) که بر آن تاکید داشتم بیشتر بیندیشید من اشکال شیوه شما (بطور خوشبینانه )در برخورد با مسائل علمی ناشی از موارد پایه ای مانند نشناختن فلسفه علم و روش علمی و از همه مهمتر مسیر تفکر اصیل و خردناب می دانم لذا برای این این بحث شخصی نشود به آن خاتمه می دهم .

    —————————–

    بنده هم خوشحال می شوم تا زمانی که نقد علمی کلمه به کلمه و سطر به سطر را در چنته ندارید، وقت بنده و بقیه ی مخاطبان محترم را نگیرید! از دیدگاه شما نسبت به مجلات علمی و اشتباه گرفتن آن ها با مجلات سرگرمی میزان معلومات شما مشخص می گردد!!! چرا که هنوز نمی دانید بیش از 90 درصد مقالات مجلات سطح 1 علمی، مقالات اوریجینال هستند، نه مقالات Review و یا Opinion! و به همین دلیل تصور می کنید که باید به نقل قول ها استناد کرد!!!

    در مورد بحث نحوه ی مکالمه، بسیار جالب است که ادبیات مشمئز کننده را شخص حضرتعالی با عبارات « استاد مکتب نرفته و … »، آغاز کرده اید و در ادامه نیز رزومه ی خود را به رخ بنده و مخاطبان محترم کشیده اید و با بی سواد و کم اطلاع خواندن بنده، به تاخت و تاز خود ادامه داده اید و حالا نیز با قرار گرفتن در گوشه ی رینگ! مظلوم نمایی می کنید!

    در پایان متذکر می شویم که اگر نقد علمی مبتنی بر مقالات اوریجینال علمی دارید، بسم الله! منتظریم!

    در غیر این صورت بهتر است وقت بنده و بقیه ی مخاطبان را تلف نکنید!

    شما مختارید در وبلاگ، وبسایت یا هر جایی که فکر می کنید، مطالب مد نظر خود را ارایه نمایید! گرچه صد برابر بیشتر از شما را دوستان تکامل شناستان عنوان کرده اند!

    خداحافظ شما

  6. یه چیزی به این داداشمون آقای علیرضا بگم
    قبول دارم که مقاله باید علمی باشه ولی سایت که هنوز مقاله رو کامل منتشر نکرده در نتیجه شما هم مقاله رو کامل نخوندی چه طور این قدر مطمئن نظر میدی که این مقاله علمی نیست. اول مقاله رو کامل بخون بعدش نویسنده مقاله رو به باد انتقاد بگیر که علمی ننوشته یا متعصبانه و مذهبی فکرکرده. این قدر هم حصر نخور.

  7. باسلام خدمت دست اندركاران سايت و زحمت كشان بي وقفه ي آن ، بنده از مطالعه ي تعدادي از مقالاتتون بهره مند شدم و جا داره كه يك خسته نباشيد به همه ي شما عرض كنم و از خداوند منان آرزوي توفيق روز افزون رو براي شما دارم.
    اجركم عندالله

  8. سلام
    مقاله رو نخوندم ..اما از اینکه به این موضوع که دغدغه م بود و فکر میکنم خیلی لازمه،چون بنظرم ادعای داروین برای خیلی از دانشجویان ما امری پذیرفتنی ست، متاسفانه،از زحمات شما تشکر میکنم.
    اولش که دیدم نوشتید مقالات حاصل چندین سال بررسی ست خوشحال شدم که جدی ه و احتمالا میشه بهش استناد کرد و جلو رفت، در متن هم که دیدم مرجع رو بیان کردید خوشحال تر شدم که پس متن الکی نیست، منتهی وقتی مراجع رو دیدم متاسفانه اغلبشون سایت بودند! در بین سایت ها ویکی پدیا هم زیاد دیده میشد!
    راستش تا جاییکه میدونم اینا خیلی منابع معتبر و قابل ارجاعی نیستند. در مقالات علمی هم پسندیده نیست که به سایت ارجاع بشه.بر این اساس نمیتونم مطمئن به سایرین اطلاع بدم.
    اگر توضیحی هست ممنون میشم بشنوم، با ایمیل لطفا چون معلوم نیست دوباره کی گذرم اینجا بخوره.اگر هم حرف من درسته خوشحال میشم این تغییر اعمال بشه.
    ممنون

    —————————

    خواهر بزرگوار

    با سلام

    قسمت اول و دوم این سلسله مقالات، مربوط به مباحث عمومی است و بالطبع از وبسایت های عمومی برای رفرنس دهی و راحتی مخاطب استفاده شده است! از قسمت سوم به بعد، مباحث اصلی شروع می شوند که منابع دقیق و علمی آن (کتاب های مرجع علمی، مقالات ISI، مقالات دیتابیس های معتبر مثل EBSCO, Sciencedirect, Wiley, Nature, Science و …) و … استفاده شده است.
    طبق روال همه ی کتب مرجع که در مقدمه ی خود به تاریخچه، مباحث عمومی و … اشاره کرده اند، قسمت اول و دوم مقاله نیز به همین موضوعات پرداخته است! می توانید برای مطالعه ی بیشتر به قسمت سوم به بعد سلسله مقالات مراجعه کنید.

    با تشکر

  9. خیلی خوب بود خدا قوت
    دیدم از کتاب هارون یحیی هم استفاده کرده بودید، اشکالی نداره ولی اگر می خواهید یکم بهتر بشناسیدش یه سر به سایت حرف آخر بزنید.

  10. به نام آزادی
    با سلام
    به تازه گی با سایت آشنا شده ام پاینده باشید با هر طرز فکری
    اینجانب با نام مستعار “آزادی” حول محور فرگشت(تکامل)انتقاد و بحث میکنم. انتقاد ها وبحث های بنده هیچ ارتباطی به خداشناسی وغیره ندارد وفقط در این مورد بحث می کنم که فرگشت درست است یانه،تغییر گونه ها درست است و یا موجودات از یک جد مشترک هستند یاجیر.
    به نظر بنده نیازی به داد زدن نیست که مثلا داری غیر علمی
    حرف میزنی و از این قبیل حرفا، استدلال ومدارک معتبر کافییست
    در یک نگاه کلی به چنین موضوع هایی اصطلاحا تئوری توطئه
    گفته می شود نویسنده عصبانی نشود توضیح میدهم به نظر
    بنده اگر 90% چیزی غلط باشد آن 10% که شک وجود دارد هم
    آن وقت غلط است اما اگر 90% چیزی درست باشد آن 10% دارای شک است آنوقت آن هم غلط است
    پس مخاطبان باید حوصله به خرج دهند
    اما به نظر بنده یک موضوع علمی باید با چنین موضوع های سیاسی و غیره جمع بست
    هیچ گاه علم نگفته که خدایی وجود دارد یانه این را افراد به این موضوع اضافه می کنند
    به امید آشکار شدن حقیقت …….. “آزادی”

  11. ممنون از شما بابت مطالب
    اگر ممکنه عکس سایت ها و منابعی که گذاشتید رو هم بگذارید چون ادرس سایت ها هر چند ماهی عوض میشن و بعد از مثلا چند سال ادرس ها و منابع شما پیدا نمیشن

  12. یک سوال :
    آیا تا به حال نتیجه تحقیقات خود را در قالب مقاله بین المللی isi یا isc منتشر کرده اید تا به طور حرفه ای مورد بحث و بررسی قرار گیرد و در صورت اعتبار جایگاهی در میان تئوری های فکری موجود باز کند یا تئوری های قدیمی را از بین ببرد ؟

    1. این نتیجه به اصطلاح تحقیقات همه از کتاب های dopo darwin و the flaws of the theory of evolution و the difficulties of the theory of evolution و البته تعداد زیادی سایت زرد مسیحی با گرایش های شبه علمی مثل icr و انتخاب گزینشی بعضی مقالات علمی نوشته شده(فی المثل مقاله ای که نویسنده محترم از دو نفر چینی آورده که البته مقاله معتبری هست , ادعا های داخل اون مقاله مبنی بر وابستگی سرعت واپاشی رادیواکتیو به دما و فشار و حتی فاصله زمین تا خورشید !!!! بعدا طی یک مقاله دیگه که بعدا ارایه شد مردود شناخته شده و اصولا هر کسی که آشنایی اندکی با مکانیک کوانتوم داشته باشه می دونه واکنش های هسته ای واکنش های مرتبه اول هستند و ثابت سرعتشون ربطی به دما و غیره نداره [در واقع دما ی داخل خورشید هم که می تونه انرژی ذرات رو به مرتبه kev برسونه برای واکنش هایی که انرژی در گیر در اونها از مرتبه Mev هست نمی تونه تاثیر زیادی داشته باشه چه برسه به دما های کره زمین !!!]).
      به هر حال با مطالعه مقاله هایی مانند این مقاله میشه به راحتی فهمید که چرا بهترین دانشگاه های کشور ما بین دانشگاه های مطرح جهان جایی ندارند.

  13. اقای هارون یحیی که خود را امام زمان میخواند ممکن است محقق باشد اما برجسته و محترم نیست، شیادی است که مایه شرم مسلمانان است و با شهوترانیهای خود که به طور علنی در تلویزیون اختصاص اش در جلو چشمان ببینندگان خود و با نام اسلام و امام زمان مرتکب میشود ، هر انسان عاقلی را به فکر وا میدارد تا به ماهیت این شیطان پلید پی ببرند.

  14. من مستند ذکر شده را ندیده ام و نمی خواهم نسبت به آن مرتکب پیشداوری بشوم ولی به هر حال واقعیت اینه که در تصویری که به عنوان لوگوی یک مستند فوق علمی و کاملا منطبق بر مجلات معتبر (Nature، Science، PNAS، PLOSONE و … ) معرفی شده و همچنین معرفی کننده ی آن خودش را دارای مدارج بسیار بالای علمی و مولف چندین جلد کتاب آکادمیک در زمینه بیولوژی دانسته , متاسفانه یکی از رایج ترین اشتباهات در فهم نظریه داروین را نشان می دهد , یعنی یک دید خطی به نظریه داروین . متاسفانه به افرادی برخورد کرده ام که یک چنین دیدی نسبت به تکامل داشته اند و با حرارت آن را نقد می کردند ولی در واقع نظریه داروین بیشتر از اینکه شبیه یک روند منظم و خطی باشد به صورت یک روند کاملا تودرتو و شاخه شاخه است , به این شکل که انسان به شکلی که در لوگو نشان داده شده از شامپانزه مشتق نشده بلکه این دو دارای یک نیای مشترک هستند و در واقع جانوران و گیاهانی که ما در اطراف خودمان مشاهده می کنیم خود حاصل میلیون ها سال تکامل هستند نه اینکه حیواناتی که مشاهده می کنیم همه از هم مشتق شده باشند.
    مدت ها بود که منتقدان داروینیسم (در واقع نیوداروینیسم ) درباره منشا حیات از داروینیست ها می پرسیدند و آن را شاهدی بر آفرینش هوشمند می دانستند , حالا جدای از این که براهین آفرینش هوشمند در واقع نوع خاصی از مغالطه ذوالحدین جعلی است و به راحتی قابل رد شدن است , پژوهشگران به تازگی و آرام آرام در حال کشف ابعاد جدیدی از چگونگی به وجود آمدن حیات هستند و برای آن هیچ نیازی به مطرح کردن مسایلی مثل آفرینش هوشمند و … نیست. من واقعا تعجب می کنم از کسانی که خودشون رو صاحب چندین جلد کتاب در زمینه بیولوژی می دانند ولی هنوز آشنایی کاملی با رفرنس های معروف آن ندارن. تکامل یکی از پایه ای ترین مباحث در زیست شناسی است و بدون آن مباحثی مثل ژنتیک جمعیت , گونه زایی و مهمتر از همه منشا حیات روی زمین بدون پاسخ می ماند. البته من ادعا ندارم که این نظریه کامل ترین نظریه ممکن در زمینه توضیح حیات است اما تا به حال تکامل داروینی محکمترین و قابل اعتماد ترین نظریه ارایه شده در این زمینه است ( من لفظ نظریه را برای تکامل به کار بردم چون بر خلاف عقیده نویسنده این مقاله تکامل داروینی یک فرضیه نیست بلکه با انبوهی از مشاهدات دیرینه شناسی و آزمایشگاهی تایید می شود , حتی تکامل داروینی و انتخاب طبیعی به صورت in vitro (یعنی در آزمایشگاه ) هم مشاهده شده.)
    برای نمونه : از سال 1943 که برای اولین بار آنتی بیوتیک پنی سیلین به صورت فراوان در دسترس قرار گرفت , پنی سیلین و سایر آنتی بیوتیک ها جان میلیون ها نفر را در سراسر دنیا نجات داده ند اما تا سال 1945 بیش از 20٪ از سوش ها باکتری استافیلوکوکوس اورئوس(Staphylococcus aureus) به پنی سیلین مقاوم شده بودند . بنابراین محققان آنتی بیوتیک های مقاوم به آنزیم پنی سیلیناز(آنزیمی که موجب تخریب شدن مولکول پنی سیلین شده و از اثر گذاری آن جلوگیری می کند) را توسعه دادند اما در طی چند سال برخی از جمعیت های این باکتری در برابر دارو های جدید مقاومت پیدا کردند. در سال 1959 پزشکان شروع به استفاده از آنتی بیوتیک قوی تری به نام متی سیلین علیه استافیلوکوکوس اورئوس کردند اما در عرض دو سال , سوش های مقاوم به متی سیلین آشکار شدند. این فرآیند به طور کامل و رضایت بخش به وسیله نظریه تکامل داروینی و انتخاب طبیعی قابل توجیه است (منبع: بیولوژی کمپبل , جلد 4 صص 571 -572)

    نمونه دیگری از تکامل و انتخاب طبیعی : نوع خاصی از ساس ها(jadera haemetoloma) که در فلوریدای جنوبی زیست می کنند از دانه های نوعی پیجک بومی (Cardiospermum corindom)تغذیه می کنند. اما اخیرا در فلوریدای مرکزی این پیچک ها کمیاب شده اند. بنابراین در این ناحیه , ساس ها امروزه از درختی که اخیرا از آسیا به فلوریدا آورده شده(Koelreuteria elegans) تغذیه می کنند. ساس ها زمانی بهترین تغذیه را دارند که طول خرطومشان متناسب با فاصله دانه ها از سطح میوه باشد . اسکات کارول و همکارانش طول خرطوم های جمعیت های ساس هایی که در جنوب فلوریدا زندگی می کنند را اندازه گرفتند , این ساس ها از پیچک بومی تغذیه می کردند. سپس آن ها طول خرطوم های ساس های فلوریدای مرکزی , که از درخت “باران طلایی” (همان درخت وارداتی از آسیا) تغذیه می کردند را نیز اندازه گیری کردند. میوه درخت باران طلایی نسبت به میوه پیچک بالونی پهن تر است. سپس محققین این مقادیر را با نمونه های موجود در موزه که قبل از ورود درخت باران طلایی جمع آوری شده بودند مقایسه کردند. نتایج به این شرح بود :جمعیت هایی که از گونه های وارداتی تغذیه می کردند , نسبت به جمعیت هایی که از گونه های بومی دارای دانه های عمقی تر تغذیه می کردند , خرطوم های کوتاه تری داشتند. متوسط طول خرطوم در نمونه های موجود در موزه مشابه طول خرطوم در جمعیت هایی بود که از گونه های بومی تغذیه می کردند.(منبع : S. P. Carroll and C. Boyd , Host race radiation in the soapberry bug: natural history with the history , Evolution 46:1052-1069/1992) توجیه و تبیین تغییر طول خرطوم این حشرات فقط در پرتوی تکامل ممکن است.
    البته نمونه های خیلی بیشتری از تکامل داروینی مشاهده شده است اما ما برای رعایت اختصار به همین دو مورد بسنده می کنیم. از طرفی جدای از نمونه های مطرح شده تکامل داروینی در آزمایشگاه هم مشاهده شده است که من فقط چهار مورد از آن ها را ذکر می کنم.
    قبل از مطرح کردن نمونه های آزمایشگاهی تکامل باید توجه کنیم که انتخاب طبیعی و تکامل داروینی فقط برای موجودات زنده مطرح نیست بلکه به طور کلی برای هر سامانه خود-تکثیر(self replicating system)قابل استفاده است و همین امر موجب شده که نظریه داروین فقط محدود به زیست شناسی نباشد بلکه در شاخه های دیگر علوم نیز به کار برود. سامانه خود تکثیر یک سامانه ی پویا است که در صورت مهیا بودن شرایط لازم در محیط شروع به تولید سامانه هایی شبیه به خود می کند . توجه کنید که سامانه های خود تکثیر الزاما بسته نیستند و به دلیل افزایش بی نظمی کل قانون دوم ترمودینامیک را نقض نمی کنند (برخلاف برداشت بعضی از منتقدان داروینیسم) . نمونه ی کاملی از یک سامانه خود تکثیر یک سلول زنده است که می تواند کپی هایی از خود تولید کند و اطلاعات وراثتی اش را به زاده هایش برساند.
    توجه کنید که سامانه های خود-تکثیر محدود به موجودات زنده نمی شوند و بنابراین تکامل داروینی فقط برای موجودات زنده به کار نمی رود بلکه می تواند برای هر سامانه خود تکثیر استفاده شود , نمونه ایی از این سامانه ها را در آزمایش زیر (آزمایش هیولای اسپیگلمن) بررسی خواهیم کرد اما قبل از مطرح کردن این آزمایش باید ویروس های باکتریوفاژ و ماده ی وراثتی آن را بشناسیم .
    باکتریوفاژ ها (bacteriophage) دسته ای از ویروس ها هستند که در باکتری ها تولید مثل و تکثیر می کنند , انواعی از این فاژها(نام اختصاری باکتریوفاژ) در ساختار خود حاوی RNA هستند , RNA های مولکول هایی بسیار بزرگ هستند که در این نوع فاژ نقش ماده ی وراثتی را بر عهده دارد . شما حتما تصویر مولکول DNA را دیده اید, مولکول RNA شبیه DNA است با این تفاوت که یک رشته بیشتر ندارد(اگر مولکول DNA را به صورت یک نردبان مارپیچ در نظر بگیریم مولکول RNA شبیه یک نصفه از این نردبان است به طوری اگر مولکول DNA را از پله های آن برش دهیم مولکول RNA حاصل می شود , البته با تغییراتی کوچک در ساختار شیمیایی . به طور کلی مولکول RNA نوعی پلیمر است یعنی از واحد های تکراری تشکیل شده است که به این واحد های تکراری نوکلئوتید می گوییم ) . زیست شناس مولکولی آمریکایی ,سل اسپیگلمن (Sol Spiegelman) , نوع خاصی از فاژ (bacteriophage Qβ )را برای آزمایشش انتخاب کرده و پوشش آن را تخریب کرد.او سپس مولکول RNA ویروس را وارد ظرفی کرد که حاوی تمام پیش نیاز های لازم برای ساخت مولکول RNA بود , همچنین او نوعی آنزیم(Qβ’s RNA replicase) را وارد ظرف کرد(دقت کنید که این آنزیم با آنزیم RNA Polymerase تفاوت دارد , این آنزیم در صورت حضور یک رشته ی RNA و مواد اولیه کافی از روی آن رشته یک کپی می سازد و برای عملکرد خود به DNA نیاز ندارد) .
    این آنزیم می توانست از روی RNA موجود کپی بگیرد و آن را تکثیر کند , دقت کنید که این سامانه با اینکه از یک موجود زنده استخراج شده خودش یک موجود زنده محسوب نمی شود ولی چون قابلیت تکثیر دارد نوعی سامانه خود-تکثیر محسوب شده و در مقوله تکامل داروینی مطرح می شود. اسپیگلمن هر گاه که تمام مواد اولیه موجود در یک ظرف به پایان می رسید نمونه ای از RNA های تکثیر شده را بر می داشت و آن را وارد ظرفی جدید که مواد اولیه کافی و آنزیم تکثیر کننده را داشت منتقل می کرد تا این فرآیند دوباره و دوباره تکرار شود. نتیجه آزمایش خارق العاده بود , به طوری که بعد از 74 بار تعویض ظرف (74 نسل) طول RNA اولیه (که حدود 4,500 نوکلئوتید بود) به حدود 218 نوکلئوتید رسید (منبع : Spiegelman, S., Haruna, I., Holland, I.B., Beaudreau, G. & Mills, D. (1965). “The Synthesis of a Self-propagating and Infectious Nucleic Acid with a Purified Enzyme”) .
    در توجیه این فرآیند می توان از تکامل داروینی استفاده کرد : به این صورت که گاهی به صورت تصادفی آنزیم تکثیر کننده RNA اشتباها طول RNA را کوتاه تر با بلند تر از نمونه اولیه می ساخت(در این فرآیند تصحیح صورت نمی گرفت) , در این حالت RNA های بلندتر و RNA های کوتاهتر با یک احتمال تولید می شدند و این در حالی بود که رشته های کوتاهتر چون سریعتر می توانستند خود را تکثیر کنند(رشته های کوتاه زمان کمتری برای تکثیر نیاز دارند تا رشته های بلند) به کندی و تحت انتخاب طبیعی درصد بیشتری از جمعیت را تشکیل می دادند و این فرآیند بعد از گذشت 74 نسل و فقط تحت تاثیر انتخاب طبیعی توانست طول رشته های RNA را از 4,500 نوکلئوتید به 218 نوکلئوتید برساند.
    نمونه ی دیگر تکامل داروینی در آزمایشگاه توسط آزمایش های شیمیدان انگلیسی , لسلی اورگل (Leslie Orgel) , به دست آمد. اورگل هم همانند اسپیگلمن روی RNA فاژ کار می کرد . او مثل اسپیگلمن نمونه ای از RNA فاژ را همراه با آنزیم تکثیر کننده ی آن در ظرفی قرار داد با این تفاوت که در ظرف آزمایش مقداری ماده ی سمی اتیدیوم بروماید EtBr(با فرمول شیمیاییC21H20BrN3) با غلظت 60 میکرومولار قرار داشت.این ماده (EtBr) در عملکرد تکثیر RNA اختلال ایجاد میکند به طوری که به ساختار RNA به طور برگشت ناپذیر متصل می شود و اجازه تکثیر به آن نمی دهد. اورگل سپس در نسل های پیاپی تکثیر RNA , غلظت EtBr را افزایش داد تا جایی که مولکول های RNA توانستند به غلظت 100 میکرو مولار EtBr مقاوم شوند! غلظتی که رشته های RNA اولیه در آن قدرت تکثیر نداشتند. (منبع : http://www.nasonline.org/publications/biographical-memoirs/memoir-pdfs/orgel-leslie.pdf p:11)
    از طرف دیگر در سال 2009 جرالد جویس (Gerald Joys) و همکارانش اولین سری از دو ریبوزوم را گزارش کردند که می توانستند تشکیل یکدیگر را به صورت متقابل کاتالیز کنند. یک ریبوزوم , E , اتصال دو اولیگونوکلئوتید (اولیگونوکلئوتید ها رشته هایی تشکیل شده از واحد های نسبتا کوتاه نوکلئوتیدی هستند) ‘A و ‘B را کاتالیز می کند تا یک ریبوزوم مکمل دوم به نام ‘E را ایجاد نماید , ‘E در ادامه می تواند اتصال دو اولیگونوکلئوتید A و B را کاتالیز نماید تا مولکول دیگر E را ایجاد کند در این سیستم , تشکیل E و ‘E الگوبرداری می شود و تا زمانی که مواد اولیه ساخت RNA وجود داشته باشد , مقادیر E و ‘E به سرعت افزایش می یابد . این سیستم طوری تکامل می یابد که آنزیم های کارآمدتری در جمعیت ظاهر می شود.
    که این نه تنها مهر تاییدی است بر نظریه تکامل داروین بلکه به شناخت مراحل به وجود آمدن حیات از ماده ی بی جان هم کمک می کند .(منبع : دیوید. لی نلسون , مایکل . ام کاکس , اصول بیوشیمی لنینجر 2017 , جلد 2 , صص :751-753) .
    از طرف دیگر نه تنها تغییرات کوچک در پرتوی نظریات داروین مشاهده شده بلکه در اوایل قرن بیستم گونه زایی که یک نظریه صرف به شمار می رفت و کسی انتظار تایید آن را به وسیله تجربه نداشت هم با آزمایش تایید شد :
    در سال های 1900-1918 هوگو دو وری(Hugo de Vries) زیست شناس هلندی وقتی رو نوعی گیاه به نام گل مغربی(Oenothera lamarckiana) کار می کرد متوجه شد که تعدادی از گیاهان پرورش یافته با والد خود از نظر شکل برگ ها تفاوت هایی دارند و از آن ها بزرگتر هستند. (منبع : de Vries, Hugo. Die Mutationstheorie. Versuche und Beobachtungen über die Entstehung von Arten im Pflanzenreich, Leipzig, Veit & Comp., 1901-03.)
    هوگو دو وری گیاهان جدید (درشت) را با گیاهان قدیمی (عادی) آمیزش دادند. تخم تشکیل شد، رشد کرد و اسپوروفیت های جدید را بوجود آورد. اما این اسپوروفیت ها هیچ‌گاه نتوانستند هاگ، گامتوفیت (دانه گرده و کیسه رویانی) و گامت (آنتروزوئید و تخمزا) بسازند! چون توانایی میوز نداشتند و همگی تریپلوئید بودند. به این ترتیب، گیاهان تریپلوئید را می توان دورگه های زیستا اما نازا دانست که به دلیل سد پس زیگوتی توانایی تولیدمثل ندارند. و به این شکل طبق تعریف ارنست مایر از گونه (گونه اعضای یک جمعیت هستند که می توانند باهم تولید مثل کرده و اعضای زیستا و زایا به وجود آورند) گل های مغربی جدید در یک گونه جدا از والدین خود طبقه بندی می شوند و این تاییدی است بر امکان گونه زایی.

    من واقعا تعجب می کنم از نویسنده مطالب این سایت که خود را از نظر علمی در سطح بسیار بالایی می داند به طوری که در نظرات می نویسد :
    (بنده 2 الی 3 برابر مدت تحصیل احتمالی شما را در دانشگاه و مجامع آکادمیک به تحصیل در حیطه ی علوم پزشکی و علوم پایه ی مرتبط، پرداخته ام! و در این حیطه هم تالیفات آکادمیک (نه کتاب عمومی!) دارم! و به خوبی به ادعاهای « تکامل شناسان » در عرصه های فسیل شناسی، آناتومی مقایسه ای، ژنتیک، پروتئومیکس و … واقفم! )

    در حالی که با هیچکدام از رفرنس های مطرح جهان از جمله بیوشیمی لنینجر , حتی بیولوژی کمپبل که در دبیرستان تدریس می شود و همچنین مقاله های دانشمندان مطرح جهان در باره تکامل از جمله : E. B. Ford , Bernhard Rensch
    , Gerald Joys ,Ivan Schmalhausen , R. A. Fisher , leslie orgelو … و همچنین پیشرفت های اخیر در زمینه منشا حیات آشنایی ندارد.
    از طرف دیگر در سایت صرفا مطالبی مبتنی بر تئوری توطئه مانند عضویت پدربزرگ داروین در حلقه های فراماسونی و … مطرح شده و به نوعی فقط از مغالطه توسل به مرجعیت استفاده گردیده بدون اینکه یک نقد علمی و مبتنی بر زیست شناسی در آن یافت شود.
    در هر حال نظریه داروین قابل اعتماد ترین نظریه مطرح شده است که می تواند طیف وسیعی از مشاهدات و همچنین گوناگونی جانوران و گیاهان را توجیه کند و تا کنون با داده های آزمایشگاهی تایید شده است.

    این شواهد آزمایشگاهی به همراه مقاوم شدن باکتری ها به آنتی بیوتیک و همچنین تغییر طول خرطوم ساس ها (که همگی به اختصار شرح داده شدند) به همراه نمونه های بیشمار دیگر و همچنین شواهد دیرینه شناختی از جمله فسیل ها و … و همینطور منطق قدرتمند و اقناع کننده ی نظریه تکامل همه و همه نشانه از تایید درخشان این نظریه توسط علم امروز دارد.

  15. با سلام
    بنده دانشجوی ترم یک علوم آزمایشگاهی هستم.
    یک چیزی فکرمو به شدت مشغول کرده و اون اینه که آیا در این دوران برای جارو کردن مسیر ظهور مولا؛کاری بهتر از خوندن کتاب آناتومی گری و بافت جان کوئیرا و بیوشیمی بالینی دیوید سون از من بر میاد؟!
    شما رو به عنوان یک فرد حداقل بسیار مجرب قبول دارم و ممنون میشم که من رو دلسوزانه راهنمایی کنید

    1. سلام و وقت بخیر. اگر ایمیل ثبت شده جنابعالی، ایمیل واقعی است، لطفاً اعلام بفرمایید که پاسخ شما از طریق ایمیل ارسال شود. موفق باشید.

      1. با سلام…البته که واقعی هست…مدتی قبل از طرف شما در پاسخ به سوالم ایمیلی دریافت کردم.و در مقالات مختلفتون هرجا سوادم در زمینه مذکور یاری کنه نکاتی رو یادآوری میکنم…بی صبرانه منتظر پاسخ شما هستم . البته همکاری با شما باعث افتخار حقیر خواهد بود..یا حق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *