بسم الله الرحمن الرحیم
در سکانس بعدی، یک کودک آفریقایی به چشم می خورد که شبیه به یک ربات است و بر روی سرش، نماد قلب ملاحظه می گردد و یک مسلسل از نوع کلاشنیکف در دست دارد. در کنار این کودک نیز، یک انسان بزرگسال سیاهپوست به چشم می خورد که روی بازوی راستش، نماد جمجمه و استخوان دارد و بر روی سینه اش نیز، صلیب معکوس قرمز رنگ نقش بسته است. در همین حین، ناگهان کودک سیاه پوست که به شکل ربات به نظر می رسیده است، فعال شده و سرش را تکان می دهد. به موازات این حرکت، فرد بزرگسال سیاه پوست، روبان ارغوانی رنگی را که به دور ران پای چپ کودک سیاه پوست بسته شده است، به آرامی باز می کند. این سکانس نیز دارای مفاهیم پنهانی است که باید در لایه های مختلفی، مورد بررسی قرار گیرد.
در لایه اول تحلیل این انیمیشن، ابتدا به بررسی نمادهای به کار رفته بر روی بدن دو کاراکتر موجود در تصویر می پردازیم. بر روی بازوی راست کاراکتر سیاه پوست بالغ، نماد جمجمه و استخوان دیده می شود که بسیار مشابه نماد مورد علاقۀ بعضی از گروههای ماسونی مثل Skull and Bones است و به مفهوم مرگ و نابودی می باشد. بالاخص که شعار معروف گروه ماسونی Skull and Bones، به صورت Order of Death یا فرمان مرگ است.
از سوی دیگر، یک صلیب برعکس سرخ رنگ روی سینۀ چپ شخصیت بالغ سیاهپوست دیده میشود که این نماد نیز مجدداً بر این نکته تاکید می نماید که این شخصیت بالغ، عقاید ضد دینی دارد.
همچنین بر روی پیشانی کودک سیاه پوست، تصویر یک قلب ملاحظه می گردد که گرچه شبیه قلب مقدس مسیحیان است، لیکن همان طور که قبلاً گفته شد، با توجه به این که در سکانس ابتدایی کلاس درس در این انیمیشن، به صورت رمزی، نشان داده شد که قلب مد نظر کارگردان، دچار آنومالی و غیرطبیعی است، فلذا این نتیجه به دست می آید که نمادهای قلب به کار رفته در این انیمیشن، در مفهومی غیر از مفهوم اصلی خود به کار می روند و در واقع قلب ضد مسیح یا قلب دجال می باشند.
در لایه دوم، چهره و حرکات شبه ربات کاراکتر کودک سیاه پوست، به این معنا است که این کاراکتر، استقلال فکری ندارد و همچون ربات، اجرا کننده دستوراتی است که توسط اربابانش برای وی برنامه ریزی می شود.
در لایه سوم این سکانس، ملاحظه می گردد که در دست چپ این کودک، اسلحه وجود دارد که این به معنای جنگ و خونریزی است که در قاره آفریقا به صورت فراگیر در جریان بوده و بخش اعظم نیروهای درگیر در آن، کودکان و جوانان هستند.
در لایه چهارم این سکانس، ملاحظه می گردد که همزمان با حرکت کردن سر و بدن کودک آفریقایی، شخصیت بزرگسال سیاه پوست، روبان ارغوانی که به ران پای چپ کودک بسته شده است را باز می کند. اما مفهوم این روبان چیست؟
این روبان که در زبان انگلیسی، Garter نامیده می شود، روبانی است که در مراسم ازدواج، به ران پای چپ دوشیزگان بسته می شود و نماد باکره بودن، دوشیزگی و پاکی است.
برای مثال در آهنگی ترکیبی Like a Virgin/Holeywood که به صورت مشترک توسط مدونا، بریتنی اسپیرز و کریستینا آگوئیلرا در سال 2003 میلادی اجرا شد، در یک سکانس، مدونا به صورت نمادین، روبان Garter را از پای کریستینا آگوئیلرا خارج نموده و او را از باکرگی خارج می نماید.
مطابق با این توضیحات، در این سکانس از انیمیشن I, Pet Goat 2 نیز، باز کردن روبان ارغوانی پای کودک آفریقایی به دست بزرگسال سیاهپوست، و سیاه شدن چشمان کودک بعد از این مساله، به این مفهوم است که معصومیت، پاکی و سادگی کودکان آفریقایی، توسط سیاستمداران ضد دین حاکم بر قاره آفریقا، به تاراج رفته و این کودکان، درگیر گناه و کشتار و فساد می شوند.
در لایه پنجم این سکانس، رنگ ارغوانی روبان Garter، از یک سو به سرسپردگی سیاستمداران ماسونی قاره آفریقا به برنامه های ایلومیناتی و بالاخص نقشه های آنان در ارتباط با ستاره رگولوس دارد.
از سوی دیگر نیز روبان ارغوانی، به صورت نمادین، نماد سواستفاده از کودکان یا Child Abuse است. فلذا سکانس حاضر، به این موضوع اشاره دارد که سیاستمداران ماسونی قاره آفریقا، از کودکان این قاره، به طرق مختلف، سو استفاده می نمایند.
در مجموع، این سکانس، به این نکته اشاره می نماید که سیاستمداران فراماسون آفریقایی، از توان کودکان این قاره، در جهت پیشبرد اهداف فراماسونری استفاده می کنند و گرچه خودشان هیچ اعتقادی به مسیحیت یا سایر ادیان الهی ندارند، لیکن از نمادهای این ادیان، برای فریب مردم استفاده می نمایند.
در ادامه، به یک سکانس بسیار پیچیده می رسیم که مجدداً نیاز به تحلیل چند لایه دارد. در این سکانس ملاحظه می گردد که یک جوی آب مملو از لجن سبز رنگ وجود دارد و در زیر نور ایلومیناتی، گل لوتوس یا نیلوفر آبی حرکتش را در این لجن انجام میدهد تا این که به داخل یک چاه میافتد.
سپس ملاحظه می گردد که چاه مملو از لجن شده و حین تابش نور ایلومیناتی بر چاه مذکور، یک فرد در حالی که داس و چکش در دست دارد، در حال غرق شدن است.
این سکانس انیمیشن نیز بسیار پیچیده و دارای لایه های متعدد و مفاهیم رمزی عمیقی است که کارگردان انیمیشن، برای پیروان ایلومیناتی و فراماسونری، به صورت سری، ارایه نموده است. در لایه اول تحلیل این سکانس از انیمیشن، و با در نظر گرفتن نماد داس و چکش به عنوان مهم ترین نمادهای سوسیالیستی و کمونیستی، به نظر می رسد که مقصود ظاهری این سکانس، نابودی کمونیسم و سوسیالیسم در جهان، بالاخص در آمریکای جنوبی می باشد؛
چرا که فرد در حال غرق شدن، بور و سفید پوست نبوده، بلکه برنزه و شبیه به مردم آمریکای لاتین است، و از سوی دیگر نیز در وبسایت سازنده ی انیمیشن، نام این کاراکتر، به صورت اسم لاتین خوآن پپیتو ذکر شده است. بنابراین، می توان دریافت که از نظر کارگردان انیمیشن، آخرین محل حضور کمونیسم در سال های پایانی منتهی به تاجگذاری دجال، نه در منطقه اروپای شرقی و روسیه، بلکه در منطقه آمریکای لاتین واقع است و به زودی، به دست فراماسونری و ایلومیناتی، کشورهای کمونیستی آمریکای لاتین نیز دچار نابودی و اضمحلال خواهند شد.
البته در برخی از مقالات دیگر نیز اشاره کردهایم که کمونیسم هم چیزی جدا از اصل درخت فراماسونری نیست؛ لیکن فراماسونری دیگر به ابزاری مثل کمونیسم احتیاج ندارد و کمونیسم را هم نابود خواهد کرد.
اما در لایه دوم تحلیل این بخش از انیمیشن، کارگردان به صورت بسیار زیرکانه و خبیثانه، به حضرت یوسف (ع)، پیامبر خدا و فرزند حضرت یعقوب (ع) اشاره نموده، و او را در حال غرق شدن و نابودی به دست فراماسونری و ایلومیناتی، نشان داده است!
برای تحلیل این پیام رمزی پیچیده، ابتدا باید سری به وبسایت کمپانی سازنده انیمیشن بزنیم. در این وبسایت، در خصوص کاراکتر در حال غرق شدن، ذکر شده است که نام این کاراکتر، « خوان » یا « پپیتو » است. همچنین در توضیح این کاراکتر ذکر شده است که بعد از سال ها بهره برداری اقتصادی و نامساعد شدن محیط زیست، خوان (پپیتو) احساس غرق شدن پیدا کرده است. همچنین در این صحنه، خوان (پپیتو) در حال غرق شدن در یک چاه، به تصویر کشیده شده است.
ابتدا به ریشه یابی نام « Pepito » می پردازیم. نام « Pepito »، اسم مصغر یا کوچک شده « Pepe » می باشد و « Pepe » نیز مخفف نام « Josepe » بوده و نام « Josepe »، همان « Joseph » انگلیسی یا « یوسف » عربی و عبری می باشد. پس معنای دقیق عبارت « Pepito » می شود: یوسف کوچولو!
همان طور که می دانیم، داستان حضرت یوسف (ع)، هم در قرآن و هم در تورات و انجیل، ذکر شده است و بسیار معروف است. حضرت یوسف (ع) به دلیل ویژگی های برجسته، از همان کودکی محبوب پدر بوده، و در قرآن کریم نیز، مکالمات حضرت یعقوب (ع) با حضرت یوسف (ع) به صورت مصغر و با جنبه تحبیب ذکر شده است.
برای مثال در آیات قرآن کریم، حضرت یعقوب (ع) در برخورد با حضرت یوسف (ع)، عبارت « يَا بُنَيَّ » یعنی « ای پسرکم » یا « ای پسر کوچکم » به کار برده اند.
فلذا عبارت « Pepeito » یا « یوسف کوچولو »، کاملاً با توصیفات کتب آسمانی در خصوص حضرت یوسف (ع) انطباق دارد.
از سوی دیگر تصویر چاه که آب و لجنِ آن در حال بالا آمدن، و غرق کردن « پپیتو » است، مجدداً به داستان حضرت یوسف (ع) و به چاه انداختن ایشان توسط سایر برادرانشان، اشاره دارد.
همچنین عبارات به کار رفته در سایت انیمیشن در خصوص بهره برداری اقتصادی و تنزل وضعیت محیط زیست، مجدداً به وضعیت مصر در دوره صدارت حضرت یوسف (ع) و کشت و زرع فراوان در عصر پرباران، و نیز قحطی در عصر ناسازگاری محیط زیست و عدم بارش 7 ساله، اشاره می نماید.
بدین ترتیب المان های « یوسف کوچولو »، « چاه »، « بهره برداری اقتصادی »، « تنزل وضعیت آب و هوایی و زیست محیطی »، همگی موجب ارتباط این سکانس با داستان حضرت یوسف (ع) می شوند. اما نکته دیگر این که برخی از پژوهشگران علوم اجتماعی، به غلط و با انتساب نسبت های ناصحیح به حضرت یوسف (ع)، وی را جزء قدیمی ترین رهبران سوسیالیست تاریخ می دانند!
چرا که از دید آنان، حضرت یوسف (ع) در سال های پرباران، ثروت عموم مردم اعم از فقیر و غنی را متمرکز کرد و در ایام قحطی نیز، ثروت حاصله را بین اقشار مختلف، تقسیم نمود و در جامعه اشرافی مصر که تفاوت های شگرفی بین طبقات بالا و پایین اجتماع، وجود داشت، فاصله بین طبقات مختلف اجتماعی را از بین برد. با توجه به چنین تعابیر تحریف شده ای در خصوص حضرت یوسف (ع)، کارگردان انیمیشن، این موضوع را نیز به حضرت یوسف (ع) نسبت داده، و بین ایشان و سوسیالیسم، ارتباط برقرار نموده است.
در لایه سوم تحلیل این بخش، به نظر می رسد که کارگردان فراماسون سازنده این انیمیشن، بعد از ارتباط برقرار کردن بین حضرت یوسف (ع) و کاراکتر پپیتو، تلاش نموده است تا به وی طعنه زده، و انتقام عقاید الحادی مصر باستان را از یوسف پیامبر (ع) بگیرد. چرا که در زمان صدارت و وزارت یوسف پیامبر (ع)، پرستش بت ها و الهه های گوناگون در مصر باستان منع شده، و صرفاً یکتاپرستی، آیین رسمی مصر، گردید.
به همین دلیل هم کارگردان انیمیشن I, Pet Goat 2 و اربابان وی که همگی فراماسون و عضو ایلومیناتی بوده و به نمادها و الهه های مصر باستان، ارادت ویژه دارند، تلاش نمودند تا در این سکانس، از حضرت یوسف (ع)، به دلیل زیر و رو کردن نظام الحادی مصر باستان، انتقام گرفته و به ایشان توهین نمایند.
در این سکانس، شخصیت پپیتو یا یوسف کوچولو که به صورت رمزی به حضرت یوسف (ع)، اشاره می کند، چهره زشتی دارد و رنگ پوست و موها و نیز به هم ریختگی دندان های این کاراکتر، بر زشتی وی، می افزایند.
این در حالی است که یوسف پیامبر (ع) به لحاظ زیبایی، زبانزد بودند و زیبایی بی نظیر حضرت (ع)، نقل متون تاریخی، مذهبی، شعر و ادب می باشد.
از سوی دیگر در این سکانس، پپیتو در حالی که ته چاه افتاده است، در زیر لجن هایی که گل لوتوس یا نیلوفر آّبی را به حرکت در می آورد، در حال غرق شدن دیده می شود.
این تصاویر به صورت طعنه آمیزی به این موضوع اشاره می کند که برخلاف موارد تاریخی ذکر شده در خصوص برتری یکتاپرستی در عصر یوسف پیامبر (ع)، در دوره آخرالزمان، عقاید الحادی فراماسونری و ایلومیناتی که در قالب گل لوتوس و لجن، به نمایش درآمده اند، یوسف نبی (ع) را در انتهای چاه، غرق خواهند نمود! و این بار در آخرالزمان، یوسف پیامبر (ع) نمی تواند از چاه، بیرون آید و مقهور فراماسونری، به عنوان وارثین فراعنه مصر باستان، خواهد شد.
در مجموع و در لایه سوم، مشخص می گردد که در این بخش از انیمیشن، به صورت پنهانی، پیام به سخره گرفتن حضرت یوسف (ع)، مخابره می گردد که این حرکت کفرآلود، با ارایه ی چهره ای زشت از حضرت یوسف (ع)، و نیز غرق شدن ایشان در چاه پر شده از لجن گل لوتوس یا گل فراعنه،. انجام شده است. در این زمینه، ذکر این نکته ضروری است که هزاران نماد می توانسته است برای نشان دادن نابودی کمونیسم به کار رود، لیکن غرق شدن در چاه، یقیناً هدفمند بوده، و با مقاصد ویژه ای بیان شده است و با توجه به رمزگشایی انجام شده، می توان دریافت که این مساله، برای شباهت دادن هر چه بیشتر کاراکتر پپیتو با حضرت یوسف (ع) صورت گرفته است.
اما لایه چهارم تحلیل این قسمت از انیمیشن، از جهاتی متمایز با لایه های قبلی است. برای تحلیل در این لایه، ابتدا باید به خالکوبی روی دست خوان (پپیتو) توجه نماییم. همان گونه که ملاحظه می فرمایید، بر روی بازوی کاراکتر « پپیتو » عبارت « خوانیتا » در داخل یک قلب خالکوبی شده است. این خالکوبی به این معنا است که « پپیتو »، معشوقه ای به نام « خوانیتا » دارد و دلبسته او است.
بعد از بررسی در ادبیات سرزمین های دارای فرهنگ لاتین، مشخص می گردد که چندین افسانه شفاهی در خصوص « پپیتو » و « خوانیتا » وجود دارد که بعضاً با مفاهیم رازآلود، مرتبط هستند؛ اما با بررسی دقیق تر مشخص می شود که کتابی با عنوان « پسران بریگاد نور » یا « Boys of the light brigade » در سال 1905 میلادی منتشر شده است که در قالب داستان، به وقایع مربوط به جنگ های شبه جزیره ی ایبری در زمان ناپلئون می پردازد و در این کتاب، به شخصیت هایی همچون « پپیتو » و « خوانیتا » نیز اشاره گردیده است.
نکته ای که ابتدائاً در این کتاب، جلب توجه می نماید، نام کتاب، و جلد عجیب و غریب آن است.
نام کتاب مربوطه، به لغت « بریگاد نور » یا « لشکر نور » اشاره می کند که اصطلاحی رایج در نمادشناسی ایلومیناتی بوده و عباراتی مثل Light، Enlightenment و …، اصطلاحاتی رایج در متون، کتب و نشریات ایلومیناتی در عصر مربوطه بوده اند که با استفاده از آن، توجه مخاطبان خاص خود را به نور لوسیفری جلب نموده و اطلاعات مورد نیاز را از طریق اصطلاحات رمزی، ارایه می نمودند.
همچنین این کتاب، جلدی قرمز رنگ دارد که بر روی جلد آن، یک ژنرال اسپانیولی، در یک دست خود شمشیری به دست داشته و به جای یک دست دیگر، سه دست دارد! این تصویر گرچه کمی عجیب به نظر می رسد، اما بسیار شبیه به نقوش و تصاویری است که از « کالی »، الهه تخریب در عقاید هندویان، ملاحظه می گردد.
ناگفته نماند که در کتاب « انجیل شیطانی » اثر شیطان پرست مشهور، آنتوان سزاندر لاوی، نام « Kali » به عنوان شخصیتی جهنمی و الهه ای دوزخی ذکر شده است و به عنوان « الهه تخریب گر » معرفی شده است. رنگ قرمز جلد کتاب « پسران بریگاد نور » و تصویری از ژنرال چهاردست روی جلد که شمشیر به دست دارد و در حال تخریب اطراف می باشد، مجدداً اشاره به الهه تخریب گر هندوان داشته و یک سیگنال ماسونی به فراماسون ها و اعضای ایلومیناتی مخاطب خود می فرستد و این مساله، اولین المان مرتبط با ایلومیناتی در این کتاب است.
از سوی دیگر، در داستان ذکر شده در این کتاب، ضمن بیان برخی موارد مرتبط با جنگ های شبه جزیره ایبری، چنین ذکر شده است که « پپیتو » یک خدمتکار و نوکر نه چندان زیبا است که در خدمت ارباب خود می باشد. ارباب وی « جک »، عاشق دختر جوان و زیبایی به اسم « خوانیتا » است. لیکن خود « پپیتو » نیز به « خوانیتا » علاقه دارد و البته « خوانیتا » نیز علاقه ای توام با عشق و ترحم نسبت به « پپیتو » نشان می دهد که این امر در صفحات پایانی کتاب، بیشتر ملاحظه می گردد.
در این کتاب همچنین نمادهای متعدد مرتبط با ایلومیناتی و فراماسونری ملاحظه می گردد. برای مثال از المان هایی مثل « مرد قد بلند یک چشم »، نردبان 12 پله ای که با آن، به سمت یک چاه بالا و پایین می روند، نام برده شده، و ایضاً نام و جلد کتاب، در کنار سایر المان های مخفی تر، به نمادهای ماسونی اشاره می نمایند.
از سوی دیگر، ماجرای عشقی « زنی اشراف زاده » یعنی « خوانیتا » با یک « خدمتکار » یعنی پپیتو، در کنار تاکید طعنه آمیز به زشت رویی پپیتو، در مقابل زیبارویی « حضرت یوسف (ع) »، مجدداً به صورت پنهان، نگاهی انتقامی و توهین آمیز به حضرت یوسف دارد و شخصیت « پپیتو » یا « یوسف کوچولو » ذکر شده در انیمیشن I, Pet Goat 2 و نیز کتاب « پسران بریگاد نور »، حاصل نگاه انتقامی ایلومیناتی و فراماسونری نسبت به پیامبر زیبارو و نیکخوی الهی حضرت یوسف نبی (ع) می باشد.
در واقع ایلومیناتی تلاش نموده است تا به دلیل مبارزه حضرت یوسف (ع) با تعالیم الحادی مصر باستان و حذف شکوه و جلال ظالمانه فراعنه قدیم مصر توسط ایشان، به حضرت یوسف (ع) اهانت نماید. بدین ترتیب در لایه چهارم تحلیل این سکانس از انیمیشن، توطئه ای عجیب و بی شرمانه ملاحظه می گردد، که به صورتی هوشمندانه، به پیروان ایلومیناتیِ مخاطب انیمیشن، سیگنال های مد نظر را ارسال کرده است.
در لایه پنجم تحلیل این سکانس از انیمیشن، مجدداً عبارت کلیدی « خوانیتا » که بر روی دست « پپیتو » خالکوبی شده است، نقش ایفا می کند. در بررسی ارتباط نام « خوانیتا » با ایلومیناتی، مشخص می گردد که شخصیتی کلیدی به اسم خانم « خوانیتا گوچیونه » وجود دارد که یک نقاش فعال در اواسط و اواخر قرن بیستم بوده و بخش اعظم آثار وی، مفاهیم و پیام های مد نظر ایلومیناتی را به تصویر کشیده است. به نحوی که بیش از 80 درصد آثار وی، مرتبط با اسرار و رموز ایلومیناتی بوده اند.
مساله مهمی که بین اسم « خوانیتا » ی نقش بسته بر روی بازوی « خوان » یا « پپیتو » در انیمیشن I, Pet Goat 2، و شخص « خوانیتا گوچیونه » نقاش مشهور، ارتباط برقرار می کند، این است که نام همسر « خوانیتا گوچیونه »، « دومینیک جان گوچیونه » بوده است و « John » در زبان انگلیسی، کاملاً معادل « Juan » در زبان لاتین می باشد! بنابراین رابطه عاشقانه بین « خوان » و « خوانیتا » در انیمیشن I, Pet Goat 2، در عالم واقع به صورت رابطه عاشقانه بین « دومینیک جان » و « خوانیتا » نیز برقرار بوده و با این رمزگذاری، سازندگان انیمیشن، مخاطبان خاص خود را به سوی شناخت « خوانیتا گوچیونه »، سوق داده اند!
به همین دلیل، به نظر می رسد که علت ذکر دو نام برای شخصیت « پپیتو » در انیمیشن، استفاده دوگانه از شخصیت « خوان (پپیتو) » برای رمزگذاری المان های مختلف بوده است! به عبارت دیگر، در عمیق ترین لایه این سکانس از انیمیشن، کارگردان، مخاطبان خاص خود را که عضو ایلومیناتی بوده اند، به سوی آثار « خوانیتا گوچیونه » سوق داده است تا از طریق کدهای موجود در آثار این نقاش، تعدادی از کدهای بسیار مهم را، به صورت رمزی به مخاطبان مد نظر، ارایه نماید.
نکته ای که در خصوص آثار « خوانیتا گوچیونه » وجود دارد، این است که وی به مساله « کسوف » خورشید یا Eclipse، علاقه بسیار زیادی داشته است و در اکثریت غالب نقاشی های وی، خورشید در حال کسوف یا Ecliptic نیز به نمایش در آمده است.
همچنین در آثار گوچیونه، مکرراً نقش ماسک دلقک یا جوکر را ملاحظه می کنیم که در نوع خودش، کمی عجیب به نظر می رسد.
در یکی از نقاشی های رازآلود وی با عنوان « سه زن و سه جغد » یا « Three Women And Three Owls » المان هایی ملاحظه می گردد که با نکات گفته شده در خصوص انیمیشن I, Pet Goat 2، بسیار شبیه است.
در این نقاشی، در فضایی که کسوف خورشید رخ داده است و ستاره رگولوس هم با زاویه خاص همیشگی خود نسبت به خورشید، دیده می شود،
ملاحظه می گردد که سه زن، که به صورت 3 الهه، 3 خواهر عجیب، 3 جادوگر، مادربزرگ – مادر – دختر، زن مسن – زن بالغ – دوشیزه یا به انگلیسی « Maiden, Mother and Crone » نامیده می شوند و در نمادشناسی ماسونی، ایلومیناتی و پاگانیستی بسیار مشهور می باشند، در مرکز تصویر، واقع گردیده اند.
این نماد در آثار متعدد دیگری که مضامین مخفی و ماسونی دارند نیز به چشم می خورد. برای مثال در نمایشنامه مکبث اثر ویلیام شکسپیر نیز به 3 خواهر عجیب یا 3 جادوگر اشاره شده است.
همچنین از آثار متاخر نیز در آخرین فیلم از مجموعه فیلم های رزیدنت اویل با عنوان « فصل آخر : The Final Chapter »، به 3 زن متحد هم ریشه یعنی « آلیشیا – آلیس – ملکه قرمز » که نماد « Maiden, Mother and Crone » هستند، اشاره گردیده است. فلذا این سه الهه، در نقاشی خوانیتا گوچیونه، نمادهای الحادی، ماسونی و شیطانی بسیار مهمی هستند.
در نقاشی « سه زن و سه جغد »، جغدها، به تعداد زنان هستند و این موضوع نشان دهنده این است که این سه الهه با شخصیت شیطانی لیلیث نیز مرتبطند، چرا که لیلیث الهه جغدها نیز بوده است.
همچنین 3 ماهی نیز بر روی زمین افتاده اند که مکمل اعداد 3 در تعداد الهه ها، و تعداد جغدها است و در نمادشناسی الحادی و پاگانی، به صورت تثلیث پاگانی موسوم به Triquetra شناخته می شود.
از سوی دیگر، ملاحظه می گردد که نوری از سمت مقابل محل قرارگیری خورشید، در آسمان تاریک شده، به سمت زمین می تابد و مرکز تابش این نور نیز، جوان ترین الهه است. 3 کلاغ نیز مسیر نور را به سمت آسمان، تعقیب می نمایند که نمادِ سالکان و رهروانِ طریقتِ ماسونی هستند.
نکات مهم دیگر به تصویر درآمده در این نقاشی، نحوه قرارگیری جوان ترین الهه یا دوشیزه است که زاویه ایستادن و طرز قرار گیری مفاصل و اجزای بدن وی، کاملا شبیه صورت فلکی اوریون یا شکارچی است و کمر بند وی نیز همانند کمربند ستارگان اوریون قرار گرفته و خط عمود بر این کمربند نیز به جغد وسط تصویر اشاره می نماید.
همچنین سه المان بسیار مهم همچون کلید، دست بریده و کمربند در سه الهه دیده می شود.
لازم به ذکر است که نمایشنامه مکبث شکسپیر نیز به سه خواهر عجیب یا سه جادوگر، المان های دست و کلید، سه جغد و کسوف نیز اشاره می نماید که این نشان می دهد برنامه های ماسونی و ایلومیناتی، به صورت مشترک و با کدهای مشابه، بین اعضای این فرقه ها، از صدها سال پیش رد و بدل می شده، و فقط قالب انتقال این مفاهیم تغییر می نموده است؛ به نحوی که گهگاه در یک نقاشی، گهگاه در نمایشنامه، گهگاه در فیلم و … مطالب مد نظر به مخاطبین خاص، منتقل می گردیده است.
علاوه بر نقاشی « سه زن و سه جغد »، خوانیتا گوچیونه، نقاشی مهم دیگری با عنوان « خاطرات یک فیل » یا « Memories of an Elephant » منتشر نموده است که در آن، المان های بسیار مهم آخرالزمانی به تصویر در آمده است. در نقاشی « خاطرات یک فیل »، مجدداً فضای تاریک یک کسوف ارایه شده است که در این فضا، یک فیل، یک کره زمین، پرچم های مختلف، چندین نردبان، دستی سبز رنگ، ماسک دلقک، زیورآلات تزیین فیل و المان های رنگارنگ دیگر، به تصویر در آمده است.
اولین نکته مهم در خصوص نقاشی، مفاهیم و مضامین مرتبط با نمادشناسی فیل است.
فیل در عقاید هندو، نماد چند خدای هندی است و سمبل تعادل تضادها، به شمار می رود. فیل همچنین در نمادشناسی هندی، سمبل عقلانیت نیز می باشد. از سوی دیگر، در عقاید هندویان، تغییر و تحول کره زمین، به دلیل چرخاندن آن توسط فیل ها رخ می دهد و آن ها مسئول ایجاد زلزله ها نیز می باشند.
این تعاریف، از یک سو، فیل را معادل سایر نمادهای الحادی تعادل طبیعت مثل « هگزاگرام » و « یین و یانگ » قرار می دهد و از سوی دیگر نیز با تصاویر فیل و کره زمین در نقاشی خوانیتا گوچیونه، مرتبط می سازد.
همچنین، در عقاید یونانیان نیز فیل های کوچک جثه، با موجودی « تک چشم » به اسم « سیکلوپس » مرتبط دانسته شده است.
بنابراین در نقاشی مذکور نیز، فیل نماد « دجال » تک چشم یا Antichrist می باشد که دنیا را به هم می ریزد، چرا که کره زمین نیز به صورت سمبلیک، به دنیا اشاره می نماید و زنجیرها و طناب های پاره شده نیز، خروج و آزاد شدن دجال و به هم ریختن اوضاع جهانی توسط وی را نشان می دهد.
اما نکته شگفت انگیز اینکه فیل نماد حزب جمهوری خواه در ایالات متحده آمریکا نیز می باشد. فلذا احتمال دارد وجود المان فیل در این نقاشی اشاره ای رمزی به این نکته داشته باشد که تحولات بزرگ جهانی که منجر به خروج دجال و آنارشی می گردد در عصر روسای جمهور آمریکا از حزب جمهوری خواه رخ خواهد داد و توسط این روسای جمهور تشدید خواهد شد.
از سوی دیگر، وجود زیورآلات بر روی پیشانی فیل، جالب توجه است؛ به نحوی که نحوه قرارگیری سنگ های قیمتی آن، شبیه به نحوه قرارگیری ستارگان صورت فلکی Canis Major یا کلب اکبر بوده، و بزرگترین جواهر آن که در پیشانی فیل واقع شده است، در محلی معادل محل ستاره سیریوس در صورت فلکی کلب اکبر، قرار گرفته است.
همان گونه که قبلاً عرض شد، ستاره سیریوس، با وقایع 11 سپتامبر 2001 میلادی، کاملاً مرتبط است و از سوی دیگر، کلیه اتفاقات این نقاشی، در فضای کسوف و ستاره مشهور آن یعنی رگولوس رخ می دهد.
بدین ترتیب به نظر می رسد هدف نقاش از اشاره به این دو المان، بیان رمزی این نکته است که وقایع مربوط به دگرگونی دنیا در زمان دجال، در عصر مشترک ستارگان سیریوس و رگولوس، یعنی در اوایل هزاره سوم، رخ خواهد داد.
المان مهم دیگری که در این نقاشی ملاحظه می گردد، تصویر پرچمی است که در بخش پایین و سمت راست فیل نقش بسته است که بسیار شبیه به پرچم سوریه امروز می باشد. تعداد 2 ستاره و رنگ بندی پرچم، ویژگی هایی بینابین پرچم دولت سوریه و پرچم تروریست های معارض سوریه دارد و به صورت تلویحی، از سوریه ای پرکشمکش و در حال دست به دست شدن بین گروه های مختلف در آخرالزمان و در زمان خروج دجال، خبر می دهد.
از سوی دیگر، پرچم مهمی در بالا و چپ تصویر این نقاشی به چشم می خورد که شباهت بسیار عجیبی به پرچم کشور اردن دارد و میله این پرچم نیز، به بینی یک دلقک یا جوکر متصل است. همچنین بلافاصله بر بالای پرچم قبلی، پرچم سرخ رنگی به چشم می خورد که اختصاص به خاندان پادشاهی کشور اردن دارد.
در ارتباط با این دو پرچم، ملاحظه گردد که پرچم اردن، با بینیِ ماسکِ دلقک، یا جوکر مرتبط بوده، و پرچم سرخ رنگ نیز در دست یک موجود سبز رنگ است.
اما قبل از بررسی این پرچم ها، باید به این نکات توجه کرد: ماسک دلقک یا جوکر، به نقش آفرینی جوکر یا معادل آن در کارت تاروت، یعنی شخصیت « احمق » یا «The Fool »، در وقایع آخرالزمان اشاره دارد.
به عبارت دیگر، این بخش از تصاویر، اشاره می کند که از یک سو، تحرکات کاراکتر « احمق » در راس حکومت های قدرتمند آخرالزمان همچون شخصیت ترامپ و جانسون، و از سوی دیگر نقش آفرینی آنارشیست های دارای ماسک جوکر در سطح جامعه، منجر به بروز وقایعی می گردد که به تحرکات کشور اردن در خاورمیانه خواهد انجامید و در این میان، خاندان پادشاهی اردن نقش ویژه ای خواهد داشت.
بالاخص که « تارای سبز » یا « Green Tara »، پرچم خاندان پادشاهی اردن را در دست گرفته است.
لازم به ذکر است که « تارای سبز » یا « Green Tara »، در اساطیر بودایی، مسئول تابش نور یا « Enlightenment » دانسته شده است که با تعاریف ایلومیناتی از نور لوسیفری، مطابقت دارد. این بدین مفهوم است که تحرکات مربوط به اردن در آخرالزمان، تحت حمایت و هدایت ایلومیناتی انجام خواهد شد. ضمن این که احتمالاً « Green Tara » یک کد رمز در آخرالزمان خواهد بود که وقایعی را مرتبط با تحرکات ایلومیناتی، به راه خواهد انداخت.
بسیار شگفت انگیز است که بدانیم « تنزین گیاتسو » یا « دالایی لاما » رهبر بوداییان جهان که عضو گروه ماسونی « Order of Malta » نیز می باشد، به پیروان خود دستور داد که برای مبارزه با « ویروس کرونا » در سال 2020 میلادی، از « Tara Mantra » و بالاخص « Green Tara Mantra » استفاده کنند و از این شخصیت، مدد جویند!
با توضیحات ذکر شده، به نظر می رسد که انتشار ویروس کرونا در سراسر جهان، با توطئه هایی بین المللی همراه بوده و کد رمزهای مختلفی از ایلومیناتی، با این واقعه مرتبط می باشد که در بخش های آتی تحلیل انیمیشن نیز به آن خواهیم پرداخت.
بدین ترتیب این بخش از نقاشی « خاطرات یک فیل » اثر « خوانیتا گوچیونه » به این مساله اشاره می نماید که طبق برنامه ایلومیناتی، در زمان آزاد شدن دجال و همزمان با کشمکش ها و تعارضات سوریه در آخرالزمان، و همگام با فراگیر شدن تحرکات سیاستمداران احمق در راس قدرت های ماسونی، و نقش آفرینی آنارشیست های دارای نقاب جوکر در کف اجتماع، کد رمز « تارای سبز » یا « Green Tara » نیز صادر شده که این کد رمز در آینده ای نه چندان دور به تحرکات خاندان پادشاهی اردن در خاورمیانه می انجامد.
سرانجام این تحرکات از دید ایلومیناتی، در قالب پرچم های در هم تنیده و رقص و شادی یک کاراکتر سفید پوش بر باالای سر فیل، و نردبان هایی که به آسمان کشیده شده اند، به تصویر در آمده است که به مفهوم ایجاد دهکده ی جهانی به رهبری دجال در اورشلیم، حذف حکومت های مستقل و نیز آغاز عصر تعالی ماسونی و کابالیستی است که به صورت نردبان هایی رو به آسمان، به تصویر در آمده اند!
البته این خیال باطلی است که ان شا الله به حقیقت نخواهد پیوست و هیچگاه حکومت شیطانی دجال در اورشلیم، محقق نخواهد شد.
یک نکته نیز در خصوص این لایه از تحلیل انیمیشن، وجود دارد و آن، ارسال کدهای رمزی توسط دونالد ترامپ در سخنرانی به ظاهر عجیب و غریبی است که در سال 2020 میلادی، انجام داده و در آن ضمن تمسخر اعطای جایزه اسکار به فیلم « انگل » از کره جنوبی، اشاره کرده است که ای کاش دوباره امکان بازگشت فیلم هایی همچون « برباد رفته » یا « Gone with the Wind » نیز وجود می داشت!
این اظهار نظر عجیب و غریب و به ظاهر احمقانه که همزمان با پاندمی ویروس کورونا در سراسر جهان روی داد، کدهای رمز مهمی داشت که در ادامه، به آن اشاره خواهد شد. لیکن یکی از کدهای پنهانی این سخنرانی، اشاره به فیلم « بر باد رفته » است که در آن، منطقه ای ویژه به اسم « تارا »، که میراث پدری اسکارلت، شخصیت اصلی فیلم « برباد رفته » است، مورد توجه می باشد که این منطقه یعنی « Tara » ضمن این که یکی از مهم ترین محل هایی است که ادعا می شود، « تابوت عهد » یهود در آن مخفی شده و مورد کاوش نیز قرار گرفته است، همراه با دالایی لاما، به کد رمز « Green Tara » نیز اشاره کرده است.
این اشاره همزمان به مساله Tara و Green Tara، و شواهد بسیار مهمی که از این موضوع در نقاشی « خوانیتا گوچیونه » نیز موجود است، نشان از یک توطئه بسیار عظیم با برنامه ریزی چند صد ساله در ابتدای هزاره سوم میلادی دارد که در ادامه بحث ها، مفصلا مورد بحث قرار خواهد گرفت.
اما آن چه در نوع خودش جالب است، این است که « خوانیتا گوچیونه »، در سال 1999 میلادی فوت نموده است و این نقاشی ها، سال ها قبل از وقوع وقایع ابتدای هزاره سوم میلادی، به صورت رمزی، کدهای رمز مربوط به تحرکات دجال در آخرالزمان را، به پیروان ایلومیناتی، ارایه نموده اند که این مساله نیاز به توجه بیش از پیش به این کدها را نشان می دهد.
یک نکته مهم و مشکوک در خصوص خوانیتا گوچیونه وجود دارد و آن نکته، این است که احتمالاً برخی از تصاویر به نمایش در آمده در نقاشی های وی، ماحصل مکاشفات شیطانی بوده است. برای مثال در وبسایت رسمی گالری weinstein ذکر شده است که « خوانیتا گوچیونه » در پاسخ به یک خریدار که یکی از آثار وی را خریداری نموده، و در نامه ای به گوچیونه، از آثار وی تقدیر کرده، و تصورات گوچیونه را شگفت انگیز دانسته بود، این گونه نوشته بود که نقاشی های وی، حاصل تصوراتش نیست! بلکه نقاشی هایش حاصل مشاهدات وی است!
این مساله از آن جا اهمیت پیدا می کند که، بسیاری از تصاویر و نمادهای به کار رفته در نقاشی های « خوانیتا گوچیونه »، مسایلی نیستند که بتوان آن ها را به صورت مستقیم و با چشم دید! بنابراین به نظر می رسد که بسیاری از المان ها و عناصر موجود در نقاشی های این نقاش، حاصل مکاشفات شیطانی وی بوده، و خوانیتا گوچیونه، این صحنه ها را در مکاشفاتی شیطانی، دیده است.
در مجموع به نظر می رسد که سکانس مربوط به غرق شدن « خوان (پپیتو) » در انیمیشن I, Pet Goat 2، یکی از سنگین ترین و پیچیده ترین سکانس های این انیمیشن رازآلود است که در پنج لایه اصلی که هر یک نیز چندین لایه درونی تر دارند، به تحرکات شیطانی ایلومیناتی و فراماسونری در آخرالزمان اشاره شده است. به نحوی که از سطحی ترین لایه، یعنی آینده کمونیسم و سوسیالیسم شروع شده، و با توهین به حضرت یوسف (ع) نبی خدا، ادامه یافته و در مرحله بعد نیز المان های مرتبط با کتاب « پسران بریگاد نور » مورد بررسی قرار گرفته و در انتها نیز، مهم ترین و مخفی ترین کدها، با اشاره به آثار « خوانیتا گوچیونه »، نقاش مشهور ایلومیناتی، به مخاطبان خاص این انیمیشن، ارایه گردیده است.
در سکانس جدید ملاحظه می گردد که ابتدا نور ایلومیناتی بهصورت Yin and yang که نماد مشهور در مکاتب الحادی چین باستان است، بر روی زمین می تابد و کم کم این نور، به حالت نور مدور در می آید.
در زیر نور ایلومیناتی، مشاهده می گردد که یک ستون از تانک های سیاه رنگ که لوله های آن ها در کنار نماد « چشم جهان بین ایلومیناتی » قرار گرفته است و دندان هایی در حال باز و بسته شدن دارند، مستقیماً در داخل دره ای به پیش می روند.
در همین لحظه، ناگهان دختری که بر روی لباسش، تصویر یک ببر نقش بسته است، دوان دوان به سمت ستون تانک ها حرکت می نماید و در حالی که چهره اش خشمگین است، با پرچم سفید به جلوی تانک ها رفته و با تکان دادن پرچم، تلاش می کند که حرکت رو به جلوی تانک ها را متوقف نماید. حال آن که تانک ها متوقف نمی گردند و به پیش می روند.
در همین لحظه، یک اسکلت، با دستی که انگشتری با نگین الماس دارد، بر پشت دختر می زند. دختر ابتدا با عصبانیت برمی گردد و به اسکلت نگاه می کند.
اسکلتی که کلاهی بر سر و شنلی قرمز بر دوش دارد و بر روی کلاهش، گل بابونه نصب شده است و در آسمان پس زمینه نیز، آتش بازی هایی با نور ارغوانی، در آسمان شب ملاحظه می گردند که همچون آتش بازی سال نو هستند. هنگامی که دختر، به اسکلت نگاه می کند، اضطراب وی از بین رفته، بسیار آرام می شود و از اقدام خود، عقب نشینی می کند.
این سکانس، یکی از سکانس های پیچیده انیمیشن I, Pet Goat 2 می باشد و باید در لایه های مختلفی، مورد بررسی قرار گیرد.
در لایه اول تحلیل این سکانس، به نظر می رسد که بخش اصلی پیام ها و رمزهای مخابره شده، مربوط به کشور چین در آخرالزمان می باشد. المان های مختلفی به این مساله اشاره دارند. برای مثال، در ابتدای این سکانس، نور ایلومیناتی به صورت نماد Yin & Yang چینی تابیده و سپس محو می شود.
همچنین حرکت دختر در مقابل ستون تانک ها، مشابه واقعه « مرد تانکی » در منطقه « تیان آن من » چین است که به آن اشاره خواهیم کرد.
از سوی دیگر، اسم دختر مذکور، « سان سو » می باشد که اسمی چینی است.
همچنین نقش ببر بر روی لباس دختر، مجدداً یکی از نمادهای شناخته شده ی چینی در تصاویر و نقاشی ها است.
پس در لایه اول تحلیل این انیمیشن، مشخص می گردد که این سکانس، مربوط به وقایع چین در آخرالزمان می باشد.
در لایه دوم تحلیل ها، به فضای کلی این سکانس می توان اشاره کرد که از یک سو، حرکت تانک ها در یک دره ملاحظه می گردد که کوه های اطراف آن همچون دنده های اسکلت، بیرون زده اند.
این صحنه آرایی، یادآور عبارت « دره سایه مرگ » یا « Valley of the Shadow of Death » در مزمور 23 داوود یا PSALM 23 عهد عتیق انجیل می باشد.
همچنین در انتهای این سکانس، تصویری از آتش بازی به رنگ ارغوانی در آسمان و در پشت سر اسکلت، ملاحظه می گردد که به صورت رمزی، اشاره می کند که برخی از اتفاقات مهم مربوط به چین، در حوالی سال نو میلادی صورت می گیرد.
ممکن است این موضوع، به همه گیری کرونا COVID-19 در ابتدای سال 2020 میلادی که از چین آغاز گردید، و همزمان با تعطیلات سال نو میلادی و سال نو چینی (در اواخر دسامبر 2019 تا اوایل فوریه 2020) رخ داد، مرتبط باشد که البته در خصوص این ارتباط احتمالی، بیشتر سخن خواهیم گفت.
در لایه سوم تحلیل این انیمیشن، به نظر می رسد که حرکت دختر چینی به سمت ستون تانک ها، در درجه اول، واقعه « مرد تانکی » در میدان « تیان آن من » در سال 1989 میلادی را به یاد می آورد که در آن، یک مرد معترض به سیاست های دولت چین، در حین رژه نظامی تانک ها در میدان « تیان آن من » پکن، در جلوی ستون تانک ها ظاهر شد و اجازه عبور را به آن ها نداد. این صحنه، بعدها به نماد اعتراض و مقابله تبدیل گشت.
اشاره این سکانس به واقعه میدان « تیان آن من »، به مفهوم بیان اعتراض است و همچنین عبارت « سو : Sue » در نام این دختر یعنی « سان سو »، هم در زبان چینی و هم در زبان انگلیسی به معنای « اعتراض » و « شکایت » می باشد.
از سوی دیگر، ببر نقش بسته در لباس « سان سو »، معانی مختلفی در نمادشناسی چینی دارد و در منابع مختلفی به این موضوع اشاره شده است که در عقاید چینی ها، 5 ببر زرد، آبی، قرمز، سیاه و سفید، مسئول حفظ تعادل جهان و ممانعت آن از فروپاشی و هرج و مرج یا « Chaos » می باشند و در این میان، « ببر زرد » نیز که بر لباس « سان سو » نقش بسته است، بر 4 ببر دیگر، فرمانروایی می کند!
پس در این بخش از انیمیشن نیز « ببر زرد » نماد مخالفت اولیه « چین » با ایجاد « هرج و مرج » جهانی یا همان « Ordo Ab Chao » فراماسونری و ایلومیناتی است، و حتی نماد « ببر زرد » موجود بر روی لباس « سان سو » نیز با سکانس اعتراضی حاضر منطبق می باشد. چرا که در این صحنه نیز، دختر چینی که نماد کشور چین امروز است، نسبت به سیاست های لشکر عظیم فراماسونری و ایلومیناتی، در ایجاد هرج و مرج بین المللی یا (Chaos) که منطبق با شعار درجه 33 ماسونی یعنی « Ordo Ab Chao » است، اعتراض می کند.
با این حال، همان گونه که در تصویر ملاحظه می گردد، پرچمی که در دست این دختر چینی مشاهده می شود، پرچم سفید رنگ بوده و به معنای صلح و عدم تمایل به جنگ است؛ و این به معنای مقابله ای غیر نظامی است.
این موضوع، از آن جا ناشی می شود که کشور چین، یک کشور کمونیستی است و ریشه در سوسیالیسم دارد.
همان گونه که قبلاً نیز ذکر شده، کمونیسم و سوسیالیسم هم از تنه بزرگ عقاید الحادی فراماسونری منشاً می گیرند و از اساس نیز عقاید مشترک دارند.
برای مثال، در یک نشریه ماسونی با عنوان ماسون ترک، چنین ذکر شده است: « با جوانان چپگرا كه متد علمي و عملي لژ روسيه را پذيرفته، و خواستار آزادي، مساوات و زندگي شرافتمندانه و سعادتمندانه هستند و خوشبختانه تعدادشان نيز روز به روز افزونتر مي شود، همگام و همفكر هستيم. آن ها ماسون هاي بدون پيشبند ما هستند. موضوع مباحث داخل معبد ما را، در خارج از معبد، تعقيب و پي گيري مي نمايند. آنان بازوي راست ما هستند، در هر زمان، هر مكان، و در هر موقعيتي، مددكار آنان خواهيم بود. »
با توجه به این مساله، اعتراض دختر چینی با پرچم سفید در مقابل تانک های ماسونی، به این معنا است که اختلافات چین با فراماسونری جهانی، در مبانی و اصول نیست؛ بلکه در جزییات و در حوزه سیاسی و اقتصادی، اختلافاتی وجود دارد.
اما در لایه چهارم تحلیل انیمیشن، نام دختر چینی اهمیت بسیار زیادی پیدا می کند. در وبسایت سازنده انیمیشن در خصوص دختر چینی، گفته شده است که نام وی، « Sun – Sue » می باشد. این اسم گرچه در ابتدا، اسمی چینی به نظر می رسد، لیکن از دو قسمت متمایز تشکیل شده است که کدهای مهمی را در درون خود، مخفی نموده اند. عبارات « Sun » و « Sue » گرچه در زبان چینی معنی دارند، لیکن عامدانه به نحوی انتخاب شده اند که در زبان انگلیسی نیز معنادار باشند.
همچنین « Sun » در زبان انگلیسی به معنای « خورشید » می باشد، و با ببر زرد رنگی که بر پشت لباس « سان سو » نقش بسته است، ارتباط بسیار دقیقی دارد. چرا که « ببر زرد » در نمادشناسی چینی، به مفهوم « خورشید » می باشد؛ بنابراین کاراکتر « سان سو » به دو دلیل بسیار مهم، ارتباط بسیار قوی و ارادت جدی به خورشید دارد؛
اما شگفت آن که، عبارت « Sue » در زبان انگلیسی، علاوه بر اعتراض و شکایت، به معنای گل « Lily » یا « سوسن » نیز می باشد! بنابراین کد رمزی که در اسم « Sun – Sue » به چشم می خورد، به صورت « Lily » یا « Lilith » که ارادتمند و عاشق خورشید است، ترجمه می گردد.
به عبارت دیگر، در این سکانس نیز، ارتباطات بسیار مهمی بین دختر چینی، و کاراکتر شیطانی مونث یعنی « Lilith » برقرار می گردد و این مساله، موید این است که اصل و اساس چین کمونیست نیز بر پایه عقاید الحادی هم ریشه با فراماسونری و ایلومیناتی بنا نهاده شده است.
احتمالاً این مساله یعنی انطباق « Sue » بر « Lily » یا « Lilith »، موضوع دیگری است که علت پرچم سفید این دختر چینی را توجیه می کند.
همچنین نماد Yin & Yang که در ابتدای این سکانس، ملاحظه گردید، یک نماد الحادی چین باستان بوده، و به مفهوم دو قطب متضاد هم اندازه می باشد و به لحاظ معنایی، با ستاره شش گوش ماسونی یعنی هگزاگرام، برابری می نماید.
ضمن این که نام این دختر یعنی « سان سو »، مجدداً مترادف « Yin & Yang » می باشد؛ چرا که در ترسیم دو نیم دایره ی « یین و یانگ »، « نیم دایره سفید » یا « یانگ » نماد خورشید و « نیم دایره سیاه » نماد ماه می باشد.
در نام و کاراکتر و لباس « سان سو » نیز، « Sun » به معنای خورشید بوده، و ببر زرد پشت لباس وی نیز، نماد خورشید می باشد و با عبارت « Yang » که عبارتی مذکر است، مترادف می باشد.
از سوی دیگر عبارت « Sue » که به معنای گل « Lily » یا گل سوسن است، با شخصیت « Lilith » که یک الهه الحادی مونث بوده و نمادش نیز « ماه » می باشد، مترادف است!
پس در نام، لباس و کاراکتر « سان سو »، مجدداً این نوع تعادل الحادی و پاگانی یعنی « Yin & Yang » و « ماه و خورشید »، « مذکر و مونث »، « روشنایی و تاریکی » و … برقرار شده و بر عقاید الحادی مذکور که هم ریشه با عقاید الحادی سایر گروه های ماسونی و پاگانی است، تاکید شده است.
با توجه به مطالب گفته شده، می توان دریافت که دولت کمونیستی چین نیز به صورت مبنایی، مشکل جدی با ایلومیناتی ندارد و صرفاً در مسایل سیاسی و اقتصادی با ایلومیناتی، زاویه دارد.
در لایه پنجم تحلیل این سکانس، به المان های موجود در چهره دختر چینی یعنی « سان سو » برخورد می کنیم. همان گونه که ملاحظه می گردد، در صورت « سان سو »، خال ها و خالکوبی هایی به چشم می خورد. این خال ها و خالکوبی ها، هر یک دارای معانی خاص خود می باشند. برای مثال دایره حاوی رنگ های « ارغوانی – زرد »، به چالش های چین در عصر ورود ستاره رگولوس (به رنگ ارغوانی) به برج Virgo، و تبعات این واقعه نجومی در عصر ترامپ (رنگ زرد) بر دگرگونی روابط چین و آمریکا اشاره می نماید.
همچنین قلب قرمز رنگ بر روی گونه چپ « سان سو » همانند سکانس های قبل، به قلب دجال یا Antichrist اشاره می کند.
این مسأله نشان می دهد که از یک سو در ابعاد کلان، دولت چین با برنامه جهانی ماسونی برای بازگشت دجال به اورشلیم، مشکلی ندارد، لیکن در ابعاد کوچکتر، مسایل سیاسی و اقتصادی حول این ماجرا و از جمله « معامله قرن »، به شدت بر ثبات چین، تاثیر خواهد گذاشت.
لکه های دیگری نیز بر روی پیشانی و صورت « سان سو » وجود دارند که مربوط به نقاط مورد مناقشه چین با سایر دولت های ماسونی است که از آن جمله می توان به جزایر مورد مناقشه در دریای چین، و نیز کشور سوریه، اشاره نمود. این لکه ها و خالکوبی های صورت « سان سو »، به مناقشات و اختلافات دولت چین با سایر دولت های ماسونی در آخرالزمان اشاره می نمایند، لیکن همان گونه که گفته شد و با سایر المان ها همچون پرچم سفید و المان های دیگر، تایید می شود، اختلافات چین با سایر کشورهای ماسونی، مبنایی نیستند و در اصول کلی، همراه و یکدل می باشند.
در لایه ششم تحلیل این سکانس از انیمیشن، به شخصیت « اسکلت » می پردازیم. در وبسایت سازنده انیمیشن، اسم این اسکلت به صورت « Skullduggery » ذکر شده است.
Skullduggery به معنای عملکرد توأم با کلاهبرداری، بی بند و باری، حقه بازی و خیانت است
و در ابتدای هزاره سوم میلادی، بسیاری از سیاستمداران و روزنامه نگاران، « دونالد ترامپ » و آمریکای عصر ترامپ را مصداق کامل عبارت « Skullduggery » می دانند.
بنابراین در انیمیشن I, Pet Goat 2، هر گاه به کاراکتر Skullduggery برخورد کردیم، مقصود از آن، شخص دونالد ترامپ و آمریکای عصر ترامپ می باشد.
اما در این سکانس نیز، ملاحظه می گردد که دختر چینی یعنی « سان سو »، به عقب بر می گردد و هنگامی که به چهره Skullduggery می نگرد، عصبانیتش فروکش کرده و حالت اطاعت و آرامش پیدا می کند. این بدین معنی است که در عصر دونالد ترامپ، چین در مقابل سیاست های جامعه جهانی ماسونی و ایلومیناتی به رهبری آمریکا، مجبور به تسلیم و اطاعت و تبعیت می گردد.
در لایه هفتم تحلیل این سکانس از انیمیشن، به نمادشناسی انگشتر الماس در دست Skullduggery می پردازیم. الماس، به لحاظ نمادشناسی، مفاهیم متعددی دارد. الماس از یک سو نماد اقتدار می باشد که این مساله، با شنل قرمزی که بر تن اسکالداگری دیده می شود و آن نیز به صورت سمبلیک به معنای اقتدار و غلبه می باشد، هماهنگی کامل دارد.
وجود انگشتر الماس در دست اسکالداگری، به صورت هماهنگ با شنل قرمز، به این معنا است که آمریکای عصر ترامپ، به صورت مقتدرانه، با چین برخورد نموده و چین را مجبور به اطاعت می نماید.
از سوی دیگر، در طب سنتی هند و چین، ادعا شده است که الماس، خواص کاهش اضطراب و آرام بخشی دارد که این مساله، با کاهش اضطراب « سان سو » بعد از مشاهده اسکالداگری، در این سکانس از انیمیشن، مطابقت دارد.
نکته مهم دیگری که در نمادشناسی الماس، به آن اشاره می شود، این است که در عقاید رومیان باستان، الماس را نماد « ستارگان فرو افتاده » یا « Fallen Stars » می دانسته اند.
نکته بسیار مهم این است که عبارت « Fallen Star »، اصطلاحی است که برای شیطان یا لوسیفر به کار می رود و این عبارت، هم در کتب شیطان پرستان و هم در انجیل، به لوسیفر یا شیطان، و اجنه تحت امر وی، اشاره دارد. بنابراین استفاده از الماس در این سکانس، مفاهیمی شیطانی نیز دارد و اشاره به این موضوع می نماید که آمریکا در عصر ترامپ، اقتدار بین المللی را با کمک و راهنمایی لوسیفر یا شیطان به دست می آورد.
نکته دیگر در نمادشناسی الماس، این است که الماس، نماد چاکرای هفتم در عقاید هندویان و بوداییان نیز می باشد که بالاترین چاکرا بوده و به چاکرای « تاجی » یا « Crown Chakra » نیز شهرت دارد.
همچنین در عقاید هندویان و بوداییان، چاکرای هفتم به « Om Chakra » یا « Sanasrara » نیز شهرت دارد
و محل این چاکرا، در درخت کابالا نیز بر « سفیروت تاجی » موسوم به « Kether » یا « Crown » یا « Corona » نیز منطبق است!
این انطباق الماس با چاکرای هفتم و سفیروت Crown در کابالا از جهات دیگری نیز اهمیت دارد. زیرا در درخت کابالا، نزدیکترین کارت تاروت به سفیروت تاجی یا Crown، کارت تاروت ترامپ احمق یا کارت « The Fool » می باشد!
ضمن این که رنگ چاکرای هفتم نیز، ارغوانی بوده و با رنگ ستاره رگولوس که ستاره طالع دونالد ترامپ می باشد، انطباق دارد.
بنابراین در لایه های بسیار عمیق این نمادها، مکرراً بین الماس، چاکرای هفتم، سفیروت تاجی یا Crown، اسکالداگری، کارت تاروت احمق یا (The Fool) و رگولوس که نماد آمریکای عصر ترامپ هستند، ارتباط برقرار شده و تلاش شده است تا از این ارتباط، برای انتقال کدها و رمزهای مختلف، استفاده شود.
با توجه به مطالب ذکر شده، به نظر می رسد که استفاده هوشمندانه کارگردان انیمیشن I, Pet Goat 2 از نماد الماس، در این سکانس از انیمیشن، به مفهوم این است که به منظور تاجگذاری دجال در اورشلیم یا بیت المقدس در آخرالزمان، فراماسونری جهانی به رهبری آمریکای عصر ترامپ، از بالاترین نماد قدرت در مکاتب الحادی، که همان چاکرای هفتم بوده و معادل سفیروت Kether یا Crown در درخت کابالا نیز می باشد، بهره برده، تا تمامی قدرت های ماسونی و الحادی دیگر جهان اعم از چین و سایر ممالک را نیز مطیع خود نموده و آن ها را در راستای اجرای هدف اصلی ایلومیناتی، یعنی معامله قرن، و تاجگذاری دجال در اورشلیم، همراستا و همگام نماید.
در لایه هشتم تحلیل این سکانس، به نمادشناسی گل بابونه می پردازیم.
گل بابونه یا Chamomile در نمادشناسی، به معنای « خدای خورشید » می باشد که این مساله با « خدای خورشید » مصر باستان یا « رع » که به صورت سمبلیک، مورد علاقه ایلومیناتی و فراماسونری است، ارتباط مهم و دقیقی دارد.
و با تصویر « ببر زرد » بر روی لباس « سان سو »، که نماد « خورشید » می باشد نیز، به لحاظ نمادشناسی، مترادف است.
همچنین در طب سنتی بسیاری از ملل باستان، برای گل بابونه، خواص مختلفی برشمرده شده است که یکی از آن ها، آرام بخشی و کاهش استرس و اضطراب می باشد.
با توجه به این مطالب، در می یابیم که یکی از دلایل از بین رفتن خشم، استرس و اضطراب دختر چینی یا سان سو ، ملاحظه گل بابونه یا Chamomile بوده است.
چرا که از یک طرف، نام این دختر چینی « Sun – Sue » می باشد؛ یعنی « Lily » که سرسپرده و وابسته به « Sun » یعنی خورشید یا خدای رع مصر باستان است. از سوی دیگر نیز خواص آرامش بخشی گل بابونه، اضطراب « سان سو » را کاهش می دهد و به وی آرامش می بخشد. فلذا گل بابونه نیز در کنار الماس، خواص آرام بخشی و ضد استرس یکدیگر را تکمیل نموده، و این دو عنصر، موجب اتمام خشم و آغاز آرامش سان سو، می گردند.
این بخش از سکانس نیز موید این تحلیل است که علاوه بر اقتدار و چیرگی آمریکا در عصر ترامپ، همراهی المان ها و عناصر مرتبط با ایلومیناتی با آمریکای عصر ترامپ، و برنامه جهانی ایلومیناتی برای آغاز حکومت جهانی در اورشلیم، دولت چین را نیز، مجبور به تمکین و همراهی خواهد نمود.
در لایه نهم تحلیل این سکانس، ملاحظه آتش بازی های ارغوانی رنگ آسمان در تصویر پس زمینه اسکالداگری، و نیز استفاده اسکالداگری از فوت فوتک یا Blow Tickler، به صورت رمزی، احتمالاً این پیام را مخابره می کند که زمان بروز حادثه ای که چین را در نهایت تسلیم و مطیع آمریکا می نماید، با یک جشن ملی ارتباط دارد.
با توجه به این که جشن سال نو میلادی در اواخر دسامبر و اوایل ژانویه برگزار می گردد و جشن سال نو چینی نیز به فاصله اندکی پس از آن، یعنی در اواخر ژانویه و اوایل فوریه برگزار می شود، و هر دو این مراسم، با آتشبازی ها و جشن های ملی همراهی دارند، احتمالاً زمان تسلیم احتمالی چین در برابر آمریکای عصر ترامپ، در حوالی سال نو میلادی و چینی، یعنی بین دسامبر تا فوریه، می باشد.
با توجه به بروز بیماری شدیداً مسری، مهلک و خطرناک COVID 19 ناشی از کرونا ویروس از منشاء چین در حوالی دسامبر الی فوریه 2020 میلادی، ممکن است زمان اعلام پیام تسلیم چین در برابر چیرگی آمریکای عصر ترامپ، به عنوان رهبر جریان ایلومیناتی و فراماسونری، مربوط به زمان شیوع همین ویروس باشد که منشأ آن نیز شهر ووهان چین دانسته شده، و اولین درگیری و تلفات نیز به کشور چین مرتبط بوده است. البته در ادامه بحث، به بررسی بیشتر این اپیدمی و یا به عبارت دیگر، پاندمی ویروس کرونا 2019، و شواهد احتمالی عمدی و بیوتروریستی بودن آن، خواهیم پرداخت.
با توجه به تحلیل های ارایه شده در لایه های مختلف این سکانس، به صورت کلی و جمع بندی شده، می توان دریافت که مفهوم این سکانس، تسلیم چین در برابر قوای نظامی، سیاسی و اقتصادی فراماسونری جهانی به رهبری آمریکا در عصر ترامپ می باشد که البته با توجه به ریشه های ماسونی و الحادی چین کمونیستی، و عدم اختلاف با فراماسونری بر سر اصول و مبانی، مساله ای دور از ذهن، و غیر ممکن نمی باشد و احتمالاً آخرین فشار و ضربه نهایی به چین، در حوالی سال نو میلادی و سال نو چینی، یعنی در حوالی دسامبر تا فوریه رخ داده که این امر ممکن است با پاندمی ویروس COVID19 در ابتدای سال 2020 میلادی مرتبط باشد.
سرانجام این تسلیم و تمکین مخفیانه و نامحسوس چین نیز، همراهی این کشور با سایر دولت های ماسونی، در جهت اجرای « معامله قرن »، آغاز تاجگذاری دجال در اورشلیم و برپایی نظم نوین جهانی خواهد بود. البته همان گونه که خواهیم گفت، این خیال خام، به نتیجه نخواهد رسید و دجال قبل از آغاز حکومت جهانی خود، نابود خواهد شد.
در سکانس بعدی، ملاحظه می گردد که دجال یا Antichrist، در حالی که کماکان خوابیده و همچون افراد مست، تکان می خورد، سوار بر قایق آنوبیس، در میان مه، به جلو می رود. این سکانس، بدین مفهوم است که دجال یا Antichrist، فارغ از هیاهوهای پیرامونی خود، به پیش می تازد.
در سکانس جدید ملاحظه می گردد که کماکان اژدهای افعی مانند موسوم به دراکو یا شیطان، در حال شستشوی مغزی و کنترل ذهن « لودوویک » می باشد. همان گونه که قبلاً نیز اشاره شد، « لودوویک » نماد جوانان مسیحی جوامع غربی است که نادانسته، ذهن آن ها توسط دراکو یا شیطان، شستشوی مغزی داده می شود.
نکته مهم این که چشم آبی رنگ لودوویک، به این موضوع اشاره می کند که وی از نژادی اروپایی یا آمریکایی است.
با توجه به این مسأله، متاسفانه مغز بخش اعظم جوانان مغرب زمین نیز که ظاهری مشابه لودوویک دارند و بدنه اصلی جهان مسیحیت امروز را تشکیل می دهند، توسط رسانه های شیطانی، شست و شو داده شده و فرآیند Mind Control بر روی آن ها، با جدیت انجام می شود.
در سکانس بعدی، ملاحظه می گردد که دجال یا Antichrist، سوار بر قایق آنوبیس، در فضایی کهکشان مانند، عبور کرده و از 4 قاب مستطیل شکل می گذرد که این 4 قاب، معادل 4 دنیای کابالیستی با عناوین « آزیلوت »، « بریئا »، « یتزیرا » و « آسیاه » می باشند.
در واقع این سکانس، ضمن اشاره به عقاید انحرافی کابالا، اشاره می نماید که دجال قبل از بیدار شدن، از این 4 دنیا، عبور می کند.
اما نکته مهمی که باید در این سکانس، مورد توجه قرار گیرد، آغاز حرکت دجال از وسط یک سحابی نجومی یا « Nebula » است.
سحابی مذکور در این سکانس، به منطقه « شیبالبا » در عقاید سرخپوست های مایا اشاره دارد. در عقاید الحادی سرخپوستان « مایا »، « شیبالبا »، محل سکونت خدایان در دنیای زیرین بوده است! با این حال، سرخپوستان « مایا »، اعتقاد داشتند که کهکشان راه شیری در آسمان نیز، جاده ای به سمت « شیبالبا » است!
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد، این است که در فیلم مشهور « چشمه » یا «The Fountain»، ساخته شده توسط کارگردان یهودی و کابالیست معروف « دارن آرونوفسکی »، سحابی صورت فلکی شکارچی یا « Orion Nebula »، به عنوان محل « شیبالبا » معرفی شده است!!!
با توجه به مطالب ذکر شده، به نظر می رسد که در این سکانس نیز، آغاز حرکت دجال از مرکز یک سحابی ستاره ای، به آغاز حرکت وی از « شیبالبا » یا محل خدایان مایا در دنیای زیرزمینی، اشاره نموده است!
البته این اعتقاد به آغاز حرکت دجال از شیبالبا که محل خدایان زیرزمینی مایاها بوده است، با تصاویر دیگر انیمیشن که نشان می دهد دجال با قایق آنوبیس از دل تاریکی و در فضای مه آلود، حرکت خود را آغاز می نماید، مرتبط است.
چرا که همان گونه که شیبالبا به دنیای زیرزمینی در عقاید مایاها اشاره دارد، آنوبیس نیز خدای شهرهای زیرزمینی مردگان در عقاید مصریان باستان بوده و این دو اعتقاد، معادل یکدیگر هستند!
البته واضح است که در این عقاید باطل انحرافی و شیطانی، تناقضات زیادی وجود دارد و ارتباط یک صورت فلکی در آسمان، به زیر زمین، ارتباطی غیرمنطقی و غیرعقلانی است! لیکن متاسفانه در عقاید لجوجانه انحرافی و الحادی فراماسونری و ایلومیناتی، که این عقاید را به ملل ملحد باستان نیز پیوند می زند، از این دست عقاید خرافی برای نفی اعتقادات الهی و تعالیم پیامبران، به وفور دیده می شود!
در سکانس بعدی، ملاحظه می گردد که دجال یا Antichrist، با دم آتشین خود، یک گوی تخم مرغی شکل آویزان از سقف را روشن می نماید و پس از آن، وارد یک محدوده غار مانند روشن می شود.
در بحث نمادشناسی، تخم مرغ به مفهوم زایش و تولد است و روشن شدن این گوی توسط دجال، به این مساله اشاره دارد که کم کم مرحله ظهور دجال، نزدیک شده است.
نکته مهمی که وجود دارد، این است که مرز بین غار قبلی و فضای غار مانند جدید در این سکانس، شبیه به فضای ته حلق، در انتهای دهان بوده، و محل گوی تخم مرغی شکل مذکور نیز، شبیه به محل زبان کوچک یا Uvula می باشد.
این تصویر، یادآور این عقیده مهم آخرالزمانی در بین برخی فرقه های مسیحی است که، دجال در شکم جانور یا Belly of the Beast زندگی می نماید و در آخرالزمان، از آن محل، خارج می گردد. این سکانس نیز یادآور این موضوع است که بیدار شدن دجال آخرالزمان، با خروج از شکم جانور، و بیرون آمدن از دهان وی، همراهی دارد.
در سکانس بعدی، ملاحظه می گردد که کودک آبی یا L’enfant Bleu ماسکی از یک الهه هندو به نام Kali به چهره دارد و در اطراف یک شعله آتش، آماده رقصیدن است. ماسک کالی، ویژگی خاصی دارد و بعد از چند لحظه، زبان کالی از دهانش بیرون می آید که این موضوع در سکانس های آتی، به تفصیل، مورد بحث قرار خواهند گرفت.
همان گونه که ذکر شد، در تعریف کودک آبی، در وبسایت انیمیشن، ذکر شده است که وی، نگه دارنده شعله آتش، یا « Keeper of the Flame » می باشد. در خصوص این شخصیت، و نیز شخصیت Kali، در سکانس های آتی، بیشتر صحبت خواهیم کرد.
در سکانس جدید، مجدداً ملاحظه می گردد که دجال یا Antichrist، سوار بر قایق آنوبیس، به پیش می رود و در حین پیشروی، ناگهان دسته ای از ماهی ها، از اعماق آب، به سرعت بالا می آیند و ناگهان دیوانه وار، از آب بیرون پریده و خود را درون قایق و در پیش پای دجال می اندازند.
این تصویر نیز در چند لایه، نیازمند تحلیل و بررسی است. در لایه اول تحلیل، باید به این نکته توجه کرد که ماهی هایی که از آب بیرون پریده و در قایق دجال، فرود می آیند و خود را فدا می کنند، از نوع « فرشته ماهی » یا « Angelfish » می باشند.
در نمادشناسی، « فرشته ماهی » یا Angelfish، نماد « عشق بی قید و شرط » و « پذیرش بی قید و شرط » می باشد. بنابراین در این تصویر نیز، به صورت رمزی به این موضوع اشاره شده است که در هنگام آغاز فعالیت دجال، تعداد کثیری از پیروان وی، بدون هیچ قید و شرطی، به وی علاقه مند می گردند و بدون هیچ اما و اگری، از دستورات وی، تبعیت می نمایند.
در لایه دوم تحلیل این سکانس، به این نکته باید توجه کرد که خانواده « فرشته ماهیان »، خانواده بزرگی هستند که انواع و اقسام ماهی ها، با رنگ ها و اشکال متفاوت، در آن ها موجود است.
در این سکانس از انیمیشن، ملاحظه می گردد که نوع فرشته ماهی مذکور، فرشته ماهی سیاه و سفید یا فرشته ماهی گورخری (Zebra Angelfish) است.
رنگ سیاه و سفیدی که در این نوع ماهی دیده می شود، علاوه بر این که به دو نیروی هم اندازه و مخالف طبیعت در عقاید الحادی اشاره دارد، به وجود دو دنیای موازی سیاه و سفید، یعنی دنیای جنیان و انسان ها نیز اشاره می نماید.
مشابه این نوع نمادشناسی، در خصوص صفحات شطرنجی سیاه و سفید نیز ذکر گردید و این نوع تلفیق رنگ سیاه و سفید، به مفهوم ارتباط دو جهان اجنه و انسان ها، می باشد.
وجود رنگ سیاه و سفید در این نوع فرشته ماهی که بدون هیچ قید و شرطی، دیوانه وار از آب بیرون پریده و خود را بر روی قایق آنوبیس، در جلوی پای دجال، فدا می کند، به این مفهوم است که دجال یا Antichrist، هم در بین انسان ها، و هم در بین اجنه، فداییانی دارد که بی هیچ قید و شرطی، به خدمتگزاری و فداکاری برای وی مشغولند و به وی در برپایی حکومت جهانی شیطانی در اورشلیم، یاری می رسانند.
خادم الامام (عج) _ alwadossadegh.com