به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، حدیث معروف منقول از وجود اقدس امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیهالسلام که در نیشابور بیان فرموده است مبنی بر حدیث سلسلةالذهب.
حضرت رضا(ع) در این حدیث میفرمایند: «کلمه لاالهالاالله (کلمه توحید) قلعه محکم من است؛ هر که آن را بگوید (معتقد به آن باشد)،داخل قلعه من شده است و هر که داخل قلعه من بشود، از عذاب من ایمن شده است».
آنگاه امام (ع) فرمود:
«بشروطها و انا من شروطها»؛
«کلمه توحید شروطی دارد و من (از آن نظر که امام معصوم منصوب از جانب خدا هستم) از جمله شروط آن هستم».
یعنی، اعتقاد به ولایت و امامت شرط لازم و رکن تحقق حقیقت توحید است.
حدیثی نیز از امام امیرالمؤمنین (ع) منقول است که فرمود:
«ان للا اله الا الله شروطا و انی و ذریتی من شروطها»؛
«لا اله الا الله شرط هایی دارد؛ من و ذریهام از شرطهای آن هستیم».
یعنی اعتقاد به «ولایت من» و «ولایت امامان معصوم از فرزندان من» شرط تحقق توحید است. احتمالاً شرط اول، اعتقاد به وحدانیت خدا، شرط دوم، اعتقاد به نبوت ختمیه حضرت محمد مصطفی (ص) و شرط سوم، اعتقاد به ولایت و امامت دوازده امام معصوم منصوب از جانب خداست.
سند طلایی حدیث سلسة الذهب
تذکر این نکته هم مناسب است که حدیث نیشابور حضرت امام رضا (ع) به حدیث سلسلة الذهب معروف شده است. «ذهب» یعنی طلا، در توجیه این نام گفتهاند: چون تنها حدیثی است که سلسله راویان آن همگی امامان معصوم (ع) هستند.، از این جهت دارای سند طلایی است و هیچ حدیثی از این جهت به پای این حدیث نمیرسد و این درخشندگی را ندارد؛ راویان سایر احادیث تا به امام برسد، افراد عادیاند اما سلسله راویان این حدیث از امام ابوالحسن الرضا (ع) آغاز شده و به خدا، عزّ و علا، رسیده است که فرموده است:
«قالَ: سَمِعتُ أبی موسَی بنَ جَعفَرٍ یقولُ: سَمِعتُ أبی جَعفَرَ ابنَ مُحَمَّدٍ یقولُ: سَمِعتُ أبی مُحَمَّدَ بنَ عَلِی یقولُ: سَمِعتُ أبی عَلِی بنَ الحُسَینِ یقولُ: سَمِعتُ أبِی الحُسَینَ بنَ عَلِی بنِ أبی طالِبٍ یقولُ: سَمِعتُ أبی أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِی بنَ أبی طالِبٍ یقولُ: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ(ص) یقولُ: سَمِعتُ جَبرَئیلَ یقولُ: سَمِعتُ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ یقولُ: لا إلهَ إلَّا اللّهُ حِصنی، فَمَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ مِن عَذابی. قالَ: فَلَمّا مَرَّتِ الرّاحِلَةُ نادانا: بِشُروطِها، و أنَا مِن شُروطِها»؛
امام رضا علیهالسلام میفرمایند: از پدرم، موسی بن جعفر شنیدم که میفرماید: از پدرم، جعفر بن محمّد شنیدم که میفرماید: از پدرم، محمّد بن علی شنیدم که می فرماید: از پدرم، علی بن الحسین شنیدم که میفرماید: از پدرم، حسین بن علی بن ابی طالب شنیدم که میفرماید: از پدرم، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید: از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرماید: از جبرئیل شنیدم که میفرماید: از خداوند جلّ جلاله شنیدم که می فرماید: (کلمه) لا اله الا اللّه حصار من است و هرکس وارد حصار من شود از عذابم در امان است.
حدیث دیگری هم داریم که قرین همین «حدیث توحید» است و آن را هم مرحوم شیخ صدوق (ره)، در کتاب عوین اخبار الرضا،از امام ابوالحسن الرضا (ع) نقل میکند؛ منتهی چند جملهای در آنجا اضافه دارد تا به اینجا میرسد:
«عَنِ النَّبِیِّ ص عَنْ جَبْرَئِیلَ عَنْ مِیکَائِیلَ عَنْ إِسْرَافِیلَ عَنِ اللَّوْحِ عَنِ الْقَلَمِ قَالَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ»؛
امتیاز ویژه حدیث سلسلة الذهب
مرحوم نراقی (ره) در خزائن از سید جزائری نقل میکند که در زهرء الربیع، پس از نقل این حدیث،میگوید:
«هذا السند ورد فی الروایة انه ما قری علی مریض الا شفی و علی مصروع الا افاق و قد جرب مرارا و ان کتب و شرب فی ماء شفی من الاللم مجربة»؛
«این حدیث را با این سند بر هر مریضی بخوانند، شفا پیدا میکند و اگر بر کسی که بر اثر بیماری صرع بیهوش شده است بخوانند، به هوش میآید و اگر آن را بنویسند و در میان آبی بشویند و به دردمندی بدهند تا بنوشد، دردش آرام میگیرد».
بعد، مرحوم جزائری فرموده است: این عمل مکررا تجربه شده است (البته، اثبات صحت این مطلب به عهده جزائری است).
به تناسب مقام، حدیثی از سفینة البحار مرحوم محدث قمی عرض میکنیم. ایشان نقل میکنند که امام مجتبی (ع) در کودکی مریض شد. حضرت صدیقه کبری (ع) نور دیدهاش را که تب شدید داشت بغل کرد و نزد پیامبر اکرم (ص) آورد. در آن موقع، جبرئیل امین نازل شد و گفت: یا رسولالله، تمام سورههای قرآن حرف (ف) دارد و (ف) از حروف کلمه آفت است؛ تنها سورهای که (ف) ندارد سوره حمد است و لذا شما این سوره را، که حرف آفت در آن نیست، چهل بار بر آب بخوانید و به بدن کودکتان که تب دارد بپاشید، شفا خواهد یافت. همین کار را کردند و کودک در همان لحظه شفا پیدا کرد و شاید برای همین است که برای شفای مریض میگویند تنها یک حمد بخوانید؛ چون سوره (قل هو الله احد) حرف (ف) دارد.
در مجلسی کسی خواست برای شفای مریض چیزی بگوید؛ گفت: برای شفای فلانی فاتحة مع الصلوات. مردم خندیدند. حالا «فاتحه» همان سوره «حمد» است؛ اما کلمه فاتحه در نظر مردم مثل این است که برای مرده میخوانند.