بخشی از سخنان حضرت آیتالله خامنهای كه در این كلیپ صوتی میشنوید:
اولا امام صادق تفكر انقلابى اسلامى را كه پادشاهان اموى حاضر به تحمل آن نبودند در ميان مسلمانها رايج كرد. به طورى كه در سراسر جهان اسلام امام خودش در مدينه بود، در حجاز، در عراق، در خراسان، در سيستان، در يمن، در مصر، در تمام آفاق وسيع اسلامى كسانى بودند كه معتقد به امامت امام صادق بودند و علاقمند به آن حضرت بودند و اسلام را از ديدگاه امام صادق مىشناختند و بس. اما امام صادق به اين اكتفا نمىكرد.
در ميان اين هزاران هزار انسانى كه به او معتقد بودند و علاقمند بودند يك جمع كوچكى را، كه يك تشكيلات پنهانى و مخفى را تشكيل مىدادند به وجود آورده بود، جمع شيعيان مخلص و فداكار. آنهايى را كه اسرار امام صادق دست آنهاست، آنهايى كه اگر پادشاهان و امراى بنىاميه آنها را مىشناختند، با بدترين وضعى به شهادت مىرساندند و در ميان ياران امام صادق كسانى هستند كه با همين وضع، با شدت، در زير شكنجه جان سپردند بدون اينكه حاضر باشند كلمهاى از اسرار امام صادق را بيان كنند. اينها آن جمع شيعيان خاص بودند، اصحاب نزديك.
البته اين جمع از زمان اميرالمؤمنين عليهالصلاةوالسلام سابقه دارد؛ از بعد از شهادت اميرالمؤمنين و از هنگام صلح امام حسن با معاويه من نشانههاى اين جمع متشكل را كه دور ائمه را مىگرفتند و كارهاى دشوار و حساس را انجام مىدادند ديدهام تا زمان حسينبنعلى عليهالسلام و بعد در زمان امام سجاد و بعد زمان امام باقر اما گسترش اين جمع در زمان امام صادق بود.
البته امام صادق در رابطهى با اين جمع با كمال تقيه رفتار مىكرد. دائما به آنها سفارش مىكرد كه اسرار او را برملا نكنند، افشا نكنند، حرفها را نزنند. بعضى خيال مىكنند اسرار امام صادق كه مثلا به معلیبنخنيس يا ديگران، مىگويد آنها را نگوييد، اينها اسرار الهى است. اسرار الهى را امام صادق چرا مخفى كند. اسرار الهى، احكام فقه، معارف گوناگون را امام صادق برملا مىكرد، پخش مىكرد، همه جا مىگفت، اما يك چيزهايى هم بودند كه آنها را نبايد كسى بداند، آنها همان چيزهايى بودند كه در دل شيعيان امام صادق، شيعيان نزديك، اين اميد را به وجود آورده بود كه امام صادق قائمى است كه قيام خواهد كرد و حكومت علوى را و حكومت آل محمد را برقرار خواهد ساخت و امام صادق در اين مبارزهى طولانى، توفيقات زيادى داشت.
۱۳۶۲/۰۵/۱۴
بعضى خيال مىكنند كه امام صادق به سياست كارى نداشت، عليه دستگاه فعاليتى نمىكرد، در صدد ايجاد حكومت الهى و علوى نبود، اين خطاست؛ كه متأسفانه مشاهده مىشود كه، با اينكه اين قضيه بارها گفته شده و اهل فضل و اهل فن، بايد دنبال كنند و بروند مدارك را ببينند به نكات توجه كنند و البته اين كار هم انجام مىگيرد به وسيلهى عدهى زيادى از صاحبان ذوق سليم؛ اما باز گوشه و كنار كسانى پيدا مىشوند كه در نوشتهها و گفتههاى خودشان، توجه به اين نكته نمىكنند كه امام صادق عليهالصلاةوالسلام، ماهيت مبارزهاش يك ماهيت سياسى بود، كار فرهنگى او هم كار سياسى بود، وقتى امام صادق مىگويد من امامم، امام يعنى چه؟ امام يعنى حاكم جامعه، امام يعنى رئيس جامعه، يعنى من همان كسى هستم كه اين خليفهى غاصب بى دين، جاى مرا گرفته. خب اين حرف آيا يك حرف سياسى است يا يك حرف فرهنگى است؟
۱۳۶۸/۰۳/۱۲