زمان امام هادی(ع) «قم» مهمترین مرکز تجمع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه طاهرین(ع) وجود داشت. دو شهر آبه (ساوه) و کاشان هم تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشتند و از بینش شیعی مردم قم پیروی میکردند.
امام علی النقی(ع) ملقب به «هادی»، دهمین پیشوای شیعیان در 15 ذیالحجه سال 212 هجری دیده به جهان گشود، ایشان به همراه فرزند گرامیشان امام حسن عسکری(ع) به عسکرین شهرت دارند، زیرا خلفای عباسی این دو امام همام را به سامرا(عسکر، شهر نظامی) برده و تا آخر عمر با برکتشان آنها را تحت نظر قرار داند.
امام علی بن محمد(ع) به لقبهایی دیگری مانند نقی، عالم، فقیه و طیب شهرت داشتند و کنیه مبارکشان هم ابوالحسن ثالث است، نقش انگشتری امام هادی(ع) بنا به روایت ابن صباغ مالکی، «الله ربی و هو عصمتی من خلقه» بوده است، نوه امام رضا(ع) در سن هشت سالگی به امامت رسیدند و مدت زمان امامت ایشان 33 سال است که این دوران معاصر با روی کار آمدن شش خلیفه عباسی بوده است.
*شیعه در دوران امام علی النقی(ع)
علی اصغر رضوانی در کتاب شیعهشناسی و پاسخ به شبهات درباره موقعیت شیعه در دوران امامت امام هادی(ع) این گونه مینویسد: در زمان امام هادی(ع) قم مهمترین مرکز تجمع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه طاهرین(ع) وجود داشت، 2 شهر «آبه» یا «ساوه» و «کاشان» تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشتند و از بینش شیعی مردم قم پیروی میکردند، در پارهای از روایات «محمد بن علی کاشانی» نام برده شده که از امام هادی(ع) سؤال کرده است.
مردم قم رابطه مالی نیز با امام هادی(ع) داشتند، در این زمینه از «محمد بن داود قمی» و «محمد طلحی» یاد شده است که از قم و شهرهای اطراف آن، اموال و اخبار درباره وضعیت آن سامان را به امام(ع) میرساندند، در روایتی که حاوی نامهای از امام هادی(ع) به وکیل خود در همدان است، این چنین آمده است: «سفارش شما را به دوستداران خود در همدان کردهام».
ابوالحسن ثالث(ع) دارای کرامات زیادی هستند که به مناسبت میلاد پر نور هادی امت رسول الله(ص) اشارهای اجمالی به 2 کرامات ایشان میشود:
*ماجرای نذر کثیر خلیفه عباسی
روزی متوکل بیمار شد و نذر کرد که اگر شفا یابد، تعداد «کثیری» (سکه زر) در راه خدا صدقه بدهد، هنگامی که بهبود یافت، فقها را گرد آورد و پرسید چند دینار باید صدقه بدهم که «کثیر» محسوب شود؟
فقها در این باره فتاوای مختلف دادند، متوکل ناگزیر مسأله را از امام هادی(ع) سؤال کرد، امام(ع) پاسخ داد که باید 83 دینار بپردازی! فقها از این فتوا تعجب کردند و به متوکل گفتند از او بپرسید این فتوا را بر اساس چه مدرکی داده است؟
متوکل موضوع را با امام(ع) مطرح کرد. حضرت(ع) فرمود: خداوند در قرآن میفرماید: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَ»؛ خداوند شما(مسلمانان) را در موارد «کثیر» یاری کرده است» و همه خاندان ما روایت کردهاند که جنگها و سریههای زمان پیامبر(ص) اسلام 83 جنگ است.
*عنایت امام هادی(ع) به یک ایرانی
مردی در اصفهان به نام عبدالرحمان بود که جزء شیعیان محسوب میشد، از او پرسیدند چرا این مذهب را برگزیده و به امامت هادی(ع) معتقد شدهای؟
گفت: به جهت معجزهای که از امام(ع) دیدم، من مردی فقیر و بیچیز بودم، ولی چون زبان و جرأت داشتم اهالی اصفهان در سالی از سالها مرا همراه گروهی نزد متوکل فرستاند تا دادخواهی کنیم. روزی بیرون خانة متوکل ایستاده بودیم که دستور احضار علی بن محمد بن رضا از سوی متوکل صادر شد، من به یکی از حاضران گفتم: این مرد کیست که دستور احضارش صادر شد.
گفت: این مرد علوی است و رافضیان او را امام میدانند و ممکن است خلیفه برای قتل دستور احضارش را داده باشد.
گفتم: از جای خود حرکت نمیکنم تا این مرد علوی بیاید و او را ببینم، ناگهان دیدم شخصی سوار بر اسب به سوی خانة متوکل میآید، مردم به احترام در دو طرف مسیر او صف کشیدند و او را تماشا میکردند، چون نگاهم بر او افتاد مهرش در دلم جا گرفت و نزد خود به دعای او مشغول شدم تا خدا شر متوکل را از او دفع کند، آن حضرت از میان مردم میگذشت و نگاهش بر یال اسب خود بود و چپ و راست را نگاه نمیکرد و من پیوسته به دعای او مشغول بودم، چون به من رسید با تمام رو به سوی من متوجه شد و فرمود: خدا دعای تو را پذیرفت و به تو طول عمر داد و مال و فرزندان تو را زیاد کرد.
چون این را مشاهده کردم مرا لرزه گرفت و در میان دوستانم افتادم، دوستانم پرسیدند: چه شد؟ گفتم: خیر است و چیزی نگفتم، هنگامی که به اصفهان بازگشتم خدا مال و فراوان به من عطا کرد، و امروز از اموال آنچه در خانه دارم قیمتش به هزار هزار درهم میرسد، غیر از آنچه بیرون از خانه دارم و 10 فرزند یافته ام و عمرم نیز از 70 سال گذشته است، من به امامت آن مردی معتقدم که از دلم خبر داشت و دعایش در حق من مستجاب شد.
منبع:فارس