الوعد الصادق - هدر وب سایت وعده صادق

فرازهایی از سیره و سبک زندگی امام محمد باقر / پولی که امام آن را می بویید / نوع پوشش و لباس امام پنجم / حدود تجمل خانوادگی در بیان امام

تولد امام باقر

امام باقر با این که در قلمرو اعمال فردی خود، از تجمل پرهیز دارد، ولی در زندگی خانوادگی و حتی اجتماعی، عواطف و نیازهای روحی همسر و نیز شرایط و مقتضیات زمان را در نظر دارد.

سرویس دین مشرق ـ امام محمد باقر، امام پنجم شیعه که طبق حدیث لوح (اهدایی حضرت فاطمه به جابر بن عبدالله انصاری) از سوی پیامبر، به لقب باقر، ملقب گردید. پدر امام باقر، «امام علیّ بن الحسین بن علیّ بن ابی‏طالب علیهم السلام»، امام سجّاد(ع) و مادر ایشان، «فاطمه» معروف به امّ عبدالله (دختر امام حسن مجتبی علیه السلام) است. بنابراین نسب امام باقر، هم از طرف پدر و هم از طرف مادر به دو فرزند امام علی، سیدی شباب اهل الجنه- امام حسن و امام حسین علیهما السلام، میرسد.[1] امامت امام باقر(ع) مصادف با ضعف دولت بنی امیه و درگیری امویان بر سر قدرت بود. این امام همام، در این دوره، جنبش علمی وسیعی را پدید آورد که در دوره امامت فرزندش امام صادق(ع) به اوج خود رسید. اکنون و به مناسبت ولادت با سعادت امام پنجم شیعیان، فرازهایی از سیره و سبک زندگی این امام همام، بیان خواهد گردید، امید است مورد استفاده در رفتارو زندگی شیعیان قرار گیرد:

زینت و تجمل خانوادگی امام باقر همراه با ساده زیستی فردی

ایده‌ های انسان بر دو گونه ‌اند:

1. ایده‌ های اصولی و غیر قابل چشم پوشی، مانند پایبندی به اصول دین و واجبات و محرمات شرعی و نیز رعایت اصول اخلاق انسانی و … که انسان نسبت به چنین ایده ‌هایی نمی ‌تواند بی تفاوت باشد، چه در مورد همسر و چه دیگران؛ امر به معروف و نهی از منکر، شامل چنین زمینه ‌هایی است و همه مردم در قلمرو مکتب وظیفه دارند که در مرحله نخست، اعضای خانواده خویش را به این ارزشها دعوت کرده و از ضد ارزشها بازدارند و در مرحله بعد، همه افراد جامعه را امر به معروف و نهی از منکر نمایند.

2. ایده ‌های فردی در مورد مسایل مختلفی که فراتر از حد وظایف ضروری است، مانند رعایت مستحبات و ترک مکروهات، و یا چشم پوشی از مباحات به منظور هدف و آرمانی خاص و ارزشمند؛ اهل تقوا و زهد، علاوه بر انجام وظایف واجب و ضروری، بسیاری از لذتهای دنیوی را ترک می‌کنند و حتی از تجمل‏های مجاز و مباح نیز اجتناب می‌ورزند. گاه موقعیت اجتماعی یک فرد، مستلزم رعایت مسایلی است که رعایت آنها بر دیگران و حتی همسران وی لازم نیست. در چنین مواردی، معمول انسانها سعی می‌کنند تا ایده‌های خود و شیوه زندگی خویش را بر دیگران و همسر و فرزندشان تحمیل کنند و شرایط و روحیات ایشان را در نظر نگیرند.

در زندگی امام باقر علیه السلام، نه تنها چنین نقطه ضعف هایی دیده نمی‌شود، بلکه خلاف آن قابل مشاهده است. موید این دیدگاه، روایتی گرانبها در کتاب الکافی کلینی، می باشد: حسن بصری می ‌گوید: من به همراه یکی از دوستانم به منزل امام باقر رفته، بر او وارد شدیم. برخلاف تصور خویش، آن حضرت را در اتاقی مفروش، آراسته و زینت شده یافتیم و بر دوش وی پارچه‌ای به رنگ گلهای سرخ مشاهده کردیم. محاسن را قدری کوتاه کرده و بر چشمان سرمه کشیده بود. (باید توجه داشت که در آن عصر و محیط، سرمه کشیدن مردان نیز رایج بوده است):

هُوَ فِی بَیتٍ مُنَجَّدٍ وَ عَلَیهِ مِلحَفَةٌ وَردِیَّةٌ وَ قَد حَفَّ لِحیَتَهُ وَ اکتَحَل‏.

امام باقر، در خانه‏ ای آراسته نشسته بود و شالی رنگی، بر خود داشت. محاسنش را نیز مرتب کرده و به چشمانش سُرمه کشیده بود.

مسایل خود را با آن حضرت در میان گذاشتیم و سؤالهایمان را پرسیدیم و ازجا برخاستیم. هنگام خارج شدن از منزل، امام باقر به من فرمود: همراه با دوست ات، فردا هم نزد من بیایید. گفتم: بسیار خوب، خواهیم آمد. چون فردا شد، با همان دوستم به خانه امام رفتیم، ولی این بار به اتاقی وارد شدیم که در آن، جز یک حصیر، هیچ امکاناتی نبود و امام پیراهنی خشن بر تن داشت:

هُوَ فِی بَیْتٍ لَیْسَ فِیهِ إِلَّا حَصِیرٌ وَ إِذَا عَلَیْهِ قَمِیصٌ غَلِیظ.

ایشان در خانه ای است که جز حصیر، چیزی در آن نیست، و پیراهنی خشن بر تن دارد.

در این هنگام امام باقر به رفیق من، رو کرد و فرمود: ای برادر بصری! اتاقی که دیشب مشاهده کردی و در آنجا نزد من آمدی از همسرم بود که با او ازدواج کرده‌ام و در واقع آن اتاق، اتاق او بود و لوازم آن نیز، لوازم و امکاناتی است که او آورده است. او خودش را برای من آراسته بود و من نیز می‌بایست عکس العمل مناسبی داشته باشم و خودم را برای او بیارایم و بی‌تفاوت نباشم. امیدوارم از آنچه دیشب مشاهده کردی، به قلبت گمان بد راه نداده باشی. دوست من در پاسخ امام باقر گفت: به خدا قسم، بدگمان شده بودم، ولی اکنون خداوند آن بد گمانی را از قلبم زدود و حقیقت را دریافتم.[2]

آنچه از این حدیث، استفاده می‌ شود، این است که امام باقر در محیط خانواده، از همسرش انتظار ندارد که چون او بر حصیر بنشیند و لباس خشن بر تن کند و از امکاناتی که خدواند به ابشان عطا نموده، چشم پوشی کند؛ امام باقر با این که در قلمرو اعمال فردی خود، از تجمل پرهیز دارد، ولی در زندگی خانوادگی و حتی اجتماعی، عواطف و نیازهای روحی همسر و نیز شرایط و مقتضیات زمان را در نظر دارد و تجمل حلال را ممنوع نمی‌شمارد و در مواردی لازم‌ هم می‌ داند.

در محیط جامعه، جوانان کم سن و سال، چنین می‌پوشند

داستان دیگری از امام باقر، موید دیدگاه فوق خواهد بود، از آنچه که خدواند بر انسان ارزانی داشته، باید در جهت دنیای مشروع و حلال، استفاده نمود؛ حکم بن عتیبه می‌ گوید: بر امام باقر (علیه السّلام) وارد شدم در حالی که اتاقش آراسته و لباسش رنگین بود، من همچنان به اتاق و لباس آن حضرت، خیره شده بودم و با تعجب نگاه می کردم. امام که آثار شگفتی را در من مشاهده کرده بود، فرمود: ای حکم بن عتیبه، نظرت درباره آنچه می‌بینی، چیست؟

دَخَلتُ عَلی أبی جَعفَرٍ و هُوَ فی بَیتٍ مُنَجَّدٍ و عَلَیهِ قَمیصٌ رَطبٌ و مِلحَفَةٌ مَصبوغَةٌ قَد أثَّرَ الصِّبغُ عَلی عاتِقِه‏. فَجَعَلتُ أنظُرُ إلَی البَیتِ و أنظُرُ إلی هَیئَتِهِ، فَقالَ: یا حَکَمُ ما تَقولُ فی هذا؟ فَقُلتُ: و ما عَسَیتُ أن أقولَ و أَنَا أراهُ عَلَیکَ. و أمّا عِندَنا فَإنَّما یَفعَلُهُ الشّابُّ المُرَهَّقُ.       

بر امام باقر علیه السلام وارد شدم و ایشان در خانه‏ای آراسته بود و لباسی لطیف بر تن داشت و عبایی رنگی بر دوش داشت. من به خانه و شمایل ایشان می‏نگریستم. فرمود: «ای حَکَم، در این باره چه می‏گویی؟».گفتم: چه می‏توانم بگویم، چون شما را به این وضع می‏بینم؛ ولی از نگاه ما، این، رفتار جوانان است.

عرض کردم: درباره عمل شما چگونه می توانم داوری کنم (شما امام هستید و جز کار بایسته انجام نمی‌دهید)، ولی در محیط ما، جوانان کم سن و سال، چنین می‌پوشند، و نه بزرگسالان! امام باقر  با استناد به آیه قرآن، فرمود:

مَن حَرَّمَ زَینَةَ اللّهِ الَّتی أخرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزقِ.[3]

چه کسی زینتی را که خداوند برای بندگانش منظور کرده و یا روزی‏های حلال را حرام کرده است؟

سپس امام باقر، در ادامه می فرمانید: ای حکم، ولی خوب است بدانی که این اتاق، از آن همسر من است که با او ازدواج کرده ‌ام و تو خود بهتر می‌دانی که اتاق ویژه خود من چگونه اتاقی است.[4]

از اصول ثابت سیره معصومان، چنین بوده است که دنیای مشروع، مذموم نبوده و نیازهای دنیوی، در جهت رشد فضائل انسانی، مورد توجه می باشد:

اجعلوا لأنفسکم حظا من الدنیا بإعطائها ما تشتهی من الحلال، و ما لا یثلم المروة، و ما لا سرف فیه. و استعینوا بذلک علی امور الدین؛ فإنه روی: لیس منا من ترک دنیاه لدینه، أو ترک دینه‏ دنیاه.[5]

برای جان‏های خویش، بهره‏ای از دنیا برگیرید، بدین سان که به هر چه از حلال میل دارند، چندان که با جوان‏مردی بسازد و زیاده‏روی در آن نباشد، کامیاب شان کنید و از این کامیابی، برای کار دین، یاری بجویید؛ که همانا روایت شده است: «از ما نیست آن که‏ دنیایش را برای دینش رها کند، یا دینش را برای دنیایش واگذارد».

ائمه (ع) به تناسب شرایط زمانی و مسؤولیتهای اجتماعی خود، زندگی می کرده اند. در حالات امام علی (ع) دیده شده است که آن حضرت در دوران حکومت و فرمانروایی خویش، کفشهایش را خود وصله می زد و از ساده ترین و کم بهاترین جامه ها استفاده می کرد، ولی آن حضرت شیوه زندگی خود را برای همگان تجویز نمی نمود و می فرمود: من چون حاکم جامعه هستم، وظیفه خاصی دارم و باید در حد پایین ترین طبقات جامعه زندگی کنم تا آنان با مشاهده وضع من، در خوداحساس آرامش و رضایت کنند. اما سایر امامان، از آنجا که مسؤولیت حکومت را بر عهده نداشته اند و در شرایط اجتماعی ویژه ای زندگی می کرده اند، که چه بسا استفاده از لباسهای کم بها و وصله دار، موجب تضعیف موقعیت اجتماعی آنان و توهین به شیعه می شد، و بازتاب منفی داشته است، بر اساس وظیفه، آداب صحیح اجتماعی را رعایت کرده، به جمال و زی شرافتمندانه در جامعه اهتمام می ورزیده اند.[6]

اموال نامشروع و اعمال پسندیده

بر اساس آیات و روایات، «لقمه» تأثیر ماندگاری در سعادت و شقاوت آدمی دارد و رشد و سقوطِ اخلاقی هر فرد و جامعه ای، به نوع و کیفیّت «منابع درآمد» آنان نیز بستگی دارد. امام باقر، همگان را به کسب «لقمه حلال» و پرهیز از «ثروت های نامشروع و نجومی» سفارش فرموده است؛

من أصاب مالا من أربع لم یقبل منه فی أربع: من أصاب مالا من غلول أو ربا أو خیانة أو سرقة، لم یقبل منه فی زکاة ولا فی صدقة ولا فی حج ولا فی عمرة.[7]

هرکه مال از چهار طریق به دست آورد، چهار چیز از او قبول نمی شود. هرکه مال را از راه: اختلاس، یا ربا، یا خیانت و یا دزدی به دست آورد، از وی زکات، صدقه، حجّ و عمره پذیرفته نشود.

به گونه ای که اگر درآمد حلال نباشد، اعمال نیک همچون حج ، صله رحم نیز پذیرفته نخواهد شد و در فرزندان وی نیز تاثیر منفی به جای خواهد گذاشت:

إنّ الرّجلَ إذا أصاب مالاً مِنْ حرامٍ، لم یُقْبَلْ منه حجٌّ ولا عمرةٌ و لا صلةُ رحمٍ حتی أنه یفسد فیه الفرج‏.[8]

همانا انسان اگر از مال حرام ثروت به دست آورد، حجّ، عمره و صله رحم… او در پیشگاه خدا پذیرفته نمی شود، به گونه ای که در زناشویی او نیز تأثیر سوء می‏گذارد.

امام باقر، چه کاری را از ۷۰ حج مستحبی بیشتر دوست می‏داشت؟

حضرت، مخارج فراوانی داشت و همه را از طریق کار و تلاش تهیه می کرد. آن امام غیر از خانواده و فرزندان به افراد نیز رسیدگی می نمود، از جمله: خانواده پدر بزرگوارشان امام سجاد (ع)، فقرای مدینه، خانواده شیعیانی که دچار فشار حکومت بنی‏امیه قرار گرفته بودند و همچنین افرادی که از نقاط دور به محضر امام رسیده و تقاضای کمک مالی میکردند.[9]

از اینرو، امام باقر (ع) در طول مدّت زندگانی اش، علاوه بر انجام عباداتِ واجب و مستحبّی و نیز پرورش شاگردان ممتاز و صالح، به سر و سامان دادن زندگی اقشار آسیب پذیر نیز بسیار اهمیّت می داد و چنین می فرمود:

لأن أعول أهل بیت من المسلمین، و اشبع جوعتهم، و أکسو عورتهم، و أکف وجوههم عن الناس، أحب إلی من أن أحج حجة و حجة و حجة حتی انتهی إلی عشر و عشر و عشر، و مثلها و مثلها حتی انتهی إلی سبعین.[10]

اگر هزینه زندگی خانواده‏ای مسلمان را بپردازم، سیرشان سازم، آنها را بپوشانم و از مردم بی‏نیازشان گردانم، نزد من، محبوب‏تر از آن است که حج بگزارم و حج بگزارم و حج بگزارم تا … هفتاد حج مستحبی.

البته روشن است که این سنجش‏ها و ترجیح‏ها، میان حجّ مستحب و صدقه و انفاق مستحبی است و نه میان حجّ واجب و صدقه مستحب؛ چون هیچ مستحبّی نمی‏تواند جای واجب را بگیرد.

ممکن است، ابهامی شکل گیرد که آیا در همه زمان ها، صدقه و انفاق بر حج مستحبی، برتری دارد؟، پرواضح است که این برتری، مطلق نیست و به شرایط و مقتضیات زمان، بستگی دارد. موید این دیدگاه، روایتیپ دیگری از امام صادق می باشد:

یقولون: إذا حج رجل حجة ثم تصدق و وصل کان خیرا له، فقال: کذبوا لو فعل هذا الناس لعطل هذا البیت، إن الله تعالی جعل هذا البیت قیاما للناس‏.[11]

در میان مردم، چنین سخن است که: هرگاه کسی یک بار حج رود، سپس (به جای دوباره حج کردن) صدقه بدهد و صله رحم انجام دهد، برایش بهتر است.  امام صادق فرمود: «دروغ گفته ‏اند. اگر مردم چنین کنند، حج تعطیل می‏شود. خدای متعال، کعبه و بیت الله الحرام را مایه برپایی برای مردم قرار داده است».

حال، سوالی که مطرح میشود، اینکه: در مقام تزاحم بین حج مستحبی، و صدقه، کدام را باید انتخاب کرد؟؛ از روایت اخیر، فهمیده می‏شود که برتری حج مستحبی بر صدقه، در جایی است که به خاطر سختی و رنج حج، به صدقه رو آورده شود و این همایش عظیم، تعطیل یا تضعیف گردد. پس اکنون که خواستاران حج، فزون‏تر از ظرفیت این مکان‏ مقدس‏ می باشد و امکان حضور همگان فراهم نیست؛ صدقه، بسی برتر از حج مستحبی (عمره) خواهد بود. شاهد بر این امر، روایت امام باقر، می‏باشد که بیان گردید.[12]

پولی را که امام باقر آن را می بویید!

فرزند امام باقر، می فرماید: پدرم، وقتی صدقه می داد پولی را که به فقیر داده بود، پس می گرفت و می بوسید و می‏بویید و دوباره در دستان سائل و فقیر، قرار می داد؛ و چنین استدلال می فرمود صدقه قبل از آنکه در دست مستمند و فقیر، قرار بگیرد، به دست خدا می رسد؛ از اینرو، دوست دارم چیزی را که در دست خداوند، نهاده شده و مورد قبولش واقع شده است، ببوسم و ببویم:

و کان أبی إذا تصدق بشی‏ء وضعه فی ید السائل ثم ارتجعه منه فقبله و شمه ثم رده فی ید السائل. و ذلک أنها تقع فی ید الله قبل أن تقع فی ید السائل. [13]

سوالی که مطرح میشود اینکه: حد و حدود صدقه و بذل و بخشش در اسلام، چگونه است؟ آیا میشود وقتی انسان، در میان فرزندان، فامیل و بستگان، شخصی محتاج و نیازمندی وجود دارد، به دیگران، بذل و بخشش کند؟

رابطه فقه و اخلاق

به عنوان مثال، شخصی به عنوان پدر خانواده، دو خانه دارد؛ خانه ای مسکونی که در آن سکونت دارد و نیز علاوه بر منزل مسکونی، در جای دیگر، خانه ای ساخته و آن را وقف کرده است؛ با اینکه برخی فرزندان وی، سالها مستاجر هستند. و یا در فصل سرما، وسایل گرمایشی موردنیاز فرزند در فصل زمستان می باشد، اما پدر، آن را وقف مسجد و یا به دیگران می‏بخشد؛ حکم این صدقه ها و بذل و بخشش ها و وقف از نظر شرعی، چگونه است؟ و در مرتبه بعد، حکم اخلاقی چگونه خواهد بود؟ اصولا چه رابطه ای بین فقه و اخلاق، وجود دارد؟

در چنین مواردی، بذل و بخشش و وقف با رعایت شرایط، صحیح و نافذ است و هرچند از نگاه فقه، صحیح است. (زیرا مردم بر اموال خویش، تسلط دارند) اما از نظر اخلاقی، اینگونه کارهای خیر، صدقه ها و وقف ها ابهام دارد؛ حتی برخی معتقدند، احتمال دارد از یک زوایه دیگر، نیز شرعا دچار اشکال باشد و جهت آن این است که، با این کار، اجحاف در حق فرزندان محتاج، صورت می گیرد و در واقع، نوعی ظلم و نادیده گرفتن حق فرزندان محسوب میشود. چراکه در اسلام، توصیه فراوان گردیده است، انسان باید اولویت های دینی را در صدقه و انواع کارهای مستحبی، رعایت نماید؛ امام صادق در کتاب الکافی کلینی، حدیث بسیار گرانبهایی را از پیامبر، چنین نقل می فرمانید:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: خَمْسُ تَمَرَاتٍ أَوْ خَمْسُ قُرَصٍ أَوْ دَنَانِیرُ أَوْ دَرَاهِمُ یَمْلِکُهَا الْإِنْسَانُ وَ هُوَ یُرِیدُ أَنْ یُمْضِیَهَا فَأَفْضَلُهَا مَا أَنْفَقَهُ الْإِنْسَانُ عَلَی وَالِدَیْهِ ثُمَّ الثَّانِیَةُ عَلَی نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ ثُمَّ الثَّالِثَةُ عَلَی قَرَابَتِهِ الْفُقَرَاءِ ثُمَّ الرَّابِعَةُ عَلَی جِیرَانِهِ الْفُقَرَاءِ ثُمَّ الْخَامِسَةُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ هُوَ أَخَسُّهَا أَجْراً.[14]

پیامبر فرمود: انسان، اگر پنج دانه خرما یا پنج تکه نان یا مقداری دینار و یا درهم دارد و می‏خواهد آنها را به مصرف برساند. در مرحله اول، بهترش آن است که آن را صرف پدر و مادرش کند؛ و در درجه دوم، صرف خودش و فرزندانش؛ در مرتبه سوم، صرف خویشاوندان فقیر؛ در مرتبه چهارم، صرف همسایگان نیازمند؛ در درجه پنجم، در راه خدا صرف کند که این، اجرش از بقیه کمتر است.

اگر امری از نظر حکم وضعی در فقه، صحیح اما از جهت اخلاقی، ناپسند باشد، میتوان گفت در بسیاری از موارد، شارع با وجود اینکه آن کار را از نظر فقه، صحیح میداند اما در چنین مواردی بر رعایت اخلاق نیز تاکید دارد. در فقه، مساله از حیث جواز و عدم جواز، اباحه و عدم اباحه و …  مطرح است و اینکه با این کار، با خدا مخالفت کرده است یا خیر؛ اما در مسائل اخلاقی، شارع مقدس و اسلام، عملی را پیشنهاد میدهد که موجب تعالی روح، سعادت انسان شود.

به عبارت دیگر: هرگاه انفاق کننده، خود را مالک حقیقی تصور نکرده، بلکه خود را واسطه بین خدا و خلق بداند؛ «وَأنْفِقُوا مما جَعَلَکمْ مَسْتَخْلِفْین فِیهِ: انفاق کنید از آنچه خداوند شما را نماینده خود در آن قرار داده است.»[15] دیگر به خویشتن اجازه نخواهد داد که چون بر اموال خویش، تسلط دارد، به هر شکلی می تواند آن را صرف نماید؛ بلکه در واقع این اموال در تملک وی، به نوعی وسیله آزمایش او هستند که بایستی با تشخیص اولویت ها طبق تعالیم اسلامی، بین چند راه صحیح، گزینه افضل و برتر را انتخاب نماید.

بذل و بخشش به خویشاوند و یا غریبه؟

حال، پاسخ به سوال فوق که در ابتدا ذکر گردید – که شخص مسلمان، اموال مازاد خویش را به غریبه، بذل و بخشش نماید، بهتر است یا به صله رحم و خویشاوندان؟-به روشنی می توان دریافت؛ زیرا طبق آنچه که ذکر گردید، انسان باید کاری کند که هم عمل فقهی صحیح باشد و در عین حال، منافی تعالیم اخلاقی اسلام نیز نباشد؛ از اینرو، شایسته است به خویشاوند و صله رحم، بذل و بخشش نماید، در این صورت، خشنودی خداوند را نیز بیشتر کسب نموده؛ هر چند که، اگر به غریبه نیز اعطا نماید، عمل وی از نظر فقهی صحیح است، اما آیا مقبول خدواند متعال است یا نه؟ محل بحث می باشد.

چراکه، طبق آیه شریفه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ»[16] (اگر آن عمل را تا قیامت بیاورد؛ کلمه جاء با حرف باء، متعدی شده است)، یعنی صرف انجام عمل و صحیح بودن از نظر فقه، برای شخص، کافی نیست؛ بلکه باید علاوه بر صحیح بودن از نظر فقه، باید آن عمل مقبول درگاه الهی در قیامت نیز باشد.

شاهد دیگر بر این مدعا، پیامبر اسلام، درباره مردی که همه اموال خویش را در راه خدا، صرف کرده بود و در حالیکه فرزندان صغیری و نیازمندی داشت، توبیخ و تعبیر شدید اللحنی، می فرمایند:

لَوْ أَعْلَمْتُمُونِی أَمْرَهُ مَا تَرَکْتُکُمْ تَدْفِنُوهُ مَعَ الْمُسْلِمِینَ یَتْرُکُ صِبْیَةً صِغَاراً یَتَکَفَّفُونَ النَّاسَ.[17]

اگر این کار او را به من اطلاع داده بودید، نمی‏گذاشتم او را در گورستان مسلمانان دفن کنید. چند بچه صغیر باقی می‏گذارد که دست نیاز پیش مردم دراز کنند.

امید است با تاسی به سبک زندگی اهل بیت، اعمال و رفتار خویش را منطبق بر آموزه های نورانی اسلام قرار داده و سعادت دنیا و آخرت خویش را تضمین نمائیم.

منابع:


[1] . شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 158.

[2] . کلینی، الکافی، ج 6، ص 448.

[3] . سوره اعراف، آیه 32.

[4] . طبرسی، مکارم الاخلاق، ج 1، ص 105.

[5] . حرانی، تحف العقول، ص 410.

[6] . ر.ک: ترابی، کتاب زندگی سیاسی امام باقر.

[7] . شیخ صدوق، الامالی، ص 442.

[8] . مجلسی، بحارالانوار، ج 96، ص 125.

[9] . ر.ک: قائمی، کتاب در مکتب فجر دانشها.

[10] . شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 141.

[11] . شیخ حرعاملی، وسائل الشیعۀ، ج 11، ص 22.

[12] . ری شهری، حج و عمره در قرآن و حدیث، ص 235.

[13] . شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 4، ص 105.

[14] . کلینی، الکافی، ج 5، ص 66.

[15] . سوره حدید، آیه 538.

[16] . سوره انعام، آیه 160.

[17] . کلینی، الکافی، ج 5، ص 66.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات ویژه