محقق و نویسنده عرفان اسلامی معتقد است در روزگار ما، اغلب نحلههای نوظهور با ایجاد اختلال در قوه خیال افراد و یا غلبه اوهام و خرافات بر اذهان جوانان بسیاری از انحرافات و بیماریهای روحی و جسمی را دامن میزنند، نظیر تلقین، فالگیری و هیپنوتیزم یا فرادرمانی کیهانی!
درباره تأثیر تلقین و توهم در روان انسان اسماعیل منصوری لاریجانی، محقق و نویسنده عرفان اسلامی، استاد دانشگاه و مجری برنامه تلویزیونی معرفت میگوید: متأسفانه در روزگار ما، اغلب نحلههای نوظهور با ایجاد اختلال در قوه خیال افراد و یا غلبه اوهام و خرافات بر اذهان جوانان بسیاری از انحرافات و بیماریهای روحی و جسمی را دامن میزنند. نظیر تلقین و فالگیری و هیپنوتیزم و فرا درمانی کیهانی که برجستهترین فصل مورد توجه آن، ایجاد حفاظ با شعور کیهانی و تخلیه نیروهای غیر ارگانیک در بیماران است.
وی میافزاید که خیال با این اهمیت برای آنکه از آفات مصون بماند و انسان در سپهر خیال به همه آمال و اهداف خود برسد باید قوه خیال را از تصرف اوهام و القائات شیطانی نجات دهد و تنها راه نجات سپردن خیال به حق متعال است. خیال وقتی در تصرف شیطان یا شیطان صفتان باشد، انسان را به انحراف میکشد و انواع بیماریهای درونی و جسمی را موجب میشوند و فهم و ادراک درست را از انسان سلب میکنند، اما اگر خیال در اختیار انوار رحمت الهی باشد انسان را از فرش به عرش میبرد و با حقایق همه حضرات و عوامل وجودی آشنا میکند و در نهایت خیال آینه خدانما میشود.
*قوه خیال چه آسیبهایی را در راه معرفت متوجه انسان میکند؟
خیال با وجود کارکردهای مهم و اساسی آن در حوزه معرفتشناسی و هستیشناسی به ویژه تجسم و ترویج و صورتگری و محاکات، در انسان ممکن است به دلیل تصرف اوهام و خرافات و تلقین و القات غلط، صورتهایی هولانگیز و وحشتناک را در خود ایجاد کند و فشار انحراف و بیماریهای مختلف روانی و جسمانی شود.
علامه طباطبایی درباره تأثیر تلقین و توهم در روان انسان میگوید: وقتی آدمی تنها بدون مونس در بیابانی وسیع در شب تاریک قرار گیرد، در چنین وضعی هیچ مایه دلگرمی که او را ایمن بخشد وجود ندارد، چه بسا در چنین حالتی خیال صورتهایی در ذهن تصویر کند. از قبیل حرکات، رفت و آمدها، صعود به آسمان، نزول به زمین یا اشکال و تمثالهایی که پیوسته در ذهنش تکرار میشود تا در آن نقش میبندد به گونهای که اگر در وقت دیگر و جای دیگر دچار وحشت شد، آن صحنههای خیالی یادش میآید حتی ممکن است با نقل آن صحنهها برای دیگران در آنها نیز ترس و دلهره ایجاد کند و دیگران نیز برای افراد دیگر نقل کنند تا منتشر شود. در حالی که اصل آن خرافه بود و به یک خیال واهی منتهی میشود. در چنین مواردی گاهی خیال، حس دفاع آدمی را تحریک میکند که برای دفع شر این موجود موهوم، چارهای بیندیشد، حتی ممکن است دیگران را نیز وادار کند که برای ایمنی از شری که او گرفتار شده، چاره اندیشی کنند و همین باعث میشود به تدریج آن قضیه به صورت یک خرافه رایج شود.
*تأثیر توهم یا خیالات چگونه در روان آدمی شکل میگیرد؟ مخصوصاً در فرا درمانی کیهانی چه جایگاهی دارد؟
همانطور که مطرح شد، انسان در اثر توهم و تخیل کاذب حتی آن صورتهای خیالی ذهن را شکل عینی میبخشد و گمان میکند مثلاً صورت گرگی که در بیابانی تنها تخیل کرده است در حال حمله و یا دریدن است. ابن سینا علت این تأثیر خیالانگیز را اینگونه بیان میکند وقتی نفس خیالی را تخیل کرد و این خلا در نفس قوی شد، بیدرنگ عنصر بدون صورت متناسب با این خیال را با کیفیتی مناسب با آن پیدا میکند. دلیل این مطلب آن است که نفس از جوهر برخی از مبادی است که به مراد صورتهای مقدم آنها را عطا میکند.
متأسفانه در روزگار ما، اغلب نحلههای نوظهور با ایجاد اختلال در قوه خیال افراد و یا غلبه اوهام و خرافات بر اذهان جوانان بسیاری از انحرافات و بیماریهای روحی و جسمی را دامن میزنند. نظیر تلقین و فالگیری و هیپنوتیزم و فرا درمانی کیهانی که برجستهترین فصل مورد توجه آن، ایجاد حفاظ با شعور کیهانی و تخلیه نیروهای غیر ارگانیک در بیماران است.
تحریک توهم و بازی با قوه خیال بیمار مهمترین شگرد طاهری است، وی وقتی تصورات باطل و القائات خیالی را به مخاطب تحمیل کرد منتظر تظاهرات و عکسالعملهای آن در فرد مینشیند و حتی حالت انتظار او در جمع نوعی تحریک خیال فاسد در فرد است، به طوری که طرف دچار هیجان و طپش شدید قلبی میشود و شروع به حرکات غیرعادی و داد و فریادهای غیرطبیعی میکند. تا جایی که به عنوان بیمار رسمی خود را تسلیم درمانگر میکند و این دقیقا زمانی است که قوه خیال متعال میشود و صورتهای واهی و خرافی که بیمار در ذهن خود قبلاً ذخیره کرده بود ظاهر میکند و این کار درمانگر درست شبیه حکایت بیمار شدن استاد در اثر توهمی است که شاگردان در او ایجاد کردند به طوری که جناب مولوی میگوید یکی از شاگردان به استاد گفت: چرا رنگ شما پریده؟ دیگری گفت: چرا دستهایت میلرزد؟ سومی گفت: چرا صدایت میلرزد؟ بالاخره توهم و ظن استاد بر او غلبه میکند و با آه و ناله کلاس درس را ترک میکند و به سوی خانه میرود و از همسرش میخواهد که بستر بیماری او را فراهم کند:
گفت زن: ای خواجه عیبی نیستت/ وهم و ظن و لاش بیمعنیستت
مرد عصبانی میشود و میگوید:
گفت کوری؟ رنگ و حال من ببین/ از غمم بیگانگان اندر حنین
همه از بیماری من آخ و واخ میگویند تو میگویی که بیمار نیستی؟ حتی اولیای دانشآموزان به عیادت استاد میروند و حال او را جویا میشوند، استاد میگوید:
من بُدم غافل به شغل قال و قیل/ بود در باطن چنین رنجی ثقیل
چون به جدّ مشغول باشد آدمی/ او ز دیدِ رنج خود باشد غمین
حتی ترفند تلقین ملاقات از بزرگان که سالیان دراز از دنیا رفتهاند همین است.
مثلاً انسان دوست دارد ابن سینا یا حافظ را ملاقات کنند یا میخواهد هر کس دیگر را ببیند، بدیهی است که خیال صورتی از حافظ یا ابن سینا را در ذهن او تصویر میکند و در عالم مثال به او هیأت و شکل و اندازه میبخشد و حتی حرفهایی که قرار است به آنها بزند در نفس خود مرور میکند و زمانی تسلیم درمانگر میشود و قوه خیال بر او غلبه میکند همان صورت خیالی حافظ یا ابن سینا در برابر خود میبیند و همان حرفهایی که قبلاً مرور میکرد با هیجان خاصی به زبان میآورد و همینطور ملکات نفسانی انسان در عالم مثال و برزخ کبری که جسم از میان برداشته میشود ظاهر میشوند. فضائل و رذائل صورت مثالی خود را نشان میدهند. مثلاً مرض حرص به صورت خرس و غیبت و دروغ به صورت مار و عقرب خود را نشان میدهند، خوبیها به صورت حورالعین و فواکه شیرین و … ظاهر میشوند.
براستی انسان وقتی باطنش پلید شود نه تنها خود را میفریبد بلکه دست به شیادی میزند و دیگران را نیز فریب میدهد، مگر اینکه توبه کند و از خدای متعال هدایت خود را آرزو کند به قول مولوی:
خون پلیدست و به آبی میرود/ لیک باطن را نجاستها بود
کان به غیر آب لطف کردگار/ کم نگردد از درون مرد کار
* راه حفظ خیال یا مراقبت خیال چگونه است؟
تعجب نکنید اگر بگوییم که جهان هستی و آثار وجودی بشریت و افعال و اقوال از همه بر محور خیال میچرخد. قهرها و صلحها، جنگها و دوستیها، نیکیها و بدیها. بالاخره هر آنچه مربوط به انسان است جلوه خیال او هستند چقدر جناب مولوی زیبا میگوید:
نیستوش باشد خیال اندر روان/ تو جهانی بر خیالی بین روان
بر خیالی صلحشان و جنگشان/ وز خیالی فخرشان و ننگشان
پس خیال با این اهمیت برای آنکه از آفات مصون بماند و انسان در سپهر خیال به همه آمال و اهداف خود برسد باید قوه خیال را از تصرف اوهام و القائات شیطانی نجات دهد و تنها راه نجات سپردن خیال به حق متعال است، اینجاست آموزهها و تعالیم اسلام برای حفظ و تربیت خیال لازم است. به قول جناب مولوی اگر خیال انسان در تصرف خدا باشد مار و کژدم واقعی با او مونس و همدم میشوند و اگر در تصرف شیطان باشد مار و کژدم موهوم و خیالی هم او را میگزند:
در میان مار و کژدم گر تو را/ با خیالات خوشان دارد خدا
مار و کژدم مر تو را مونس بود/ کان خیالت کیمیایی مس بود
خیال وقتی در تصرف شیطان یا شیطان صفتان باشد، انسان را به انحراف میکشد و انواع بیماریهای درونی و جسمی را موجب میشوند و فهم و ادراک درست را از انسان سلب میکنند، اما اگر خیال در اختیار انوار رحمت الهی باشد انسان را از فرش به عرش میبرد و با حقایق همه حضرات و عوامل وجودی آشنا میکند و در نهایت خیال آینه خدانما میشود و انسان جلوه معشوق را در آن به نظاره مینشیند.
به قول مولوی:
حال من اکنون برون از گفتنست/ اینچ میگویم نه احوال منست
نقش میبینی که در آیینهایست/ نقش تست آن، نقش آن آیینه نیست
فارس