خبر داد ما را عبد اللَّه بن یونس او گفت: حدیث کرد ما را احمد بن محمّد بن رباح زهريّ از احمد بن علیّ حمیري و او از حسن بن ایّوب و او از عبد الکریم بن عمر و خثعمی و او از محمّد بن عصام او گفت: حدیث کرد مرا مفضّل بن عمرگفت:
در محضر ابی عبد اللَّه امام صادق علیه السّلام بودم و کس دیگر نیز با من بود بما فرمود: مبادا مشهور کنید- یعنی نام قائم علیه السّلام را- و بنظر من مخاطب آن حضرت دیگري بود نه من.پس فرمود: اي ابا عبد اللَّه مبادا مشهور کنید بخدا سوگند بطور حتم مدّت زمانی غایب خواهد شد و نامش از زبانها خواهد افتاد تا آنجا که گفته شود مرد؟ یا هلاك شد؟ آیا کدام بیابان را پیمود؟ و دیدگان مؤمنین بر فراقش اشکها خواهد ریخت، و مردم همچون کشتی که در دست امواج خروشان دریا زیر و رو میشود زیر و رو خواهند شد تا آنکه نجات نیابد مگر آن کسی که خداوند پیمان از او گرفته و ایمان را در دل او نوشته و او را بواسطه روحی که از جانب خدا است تأیید کرده باشد و بطور حتم باید دوازده پرچم نامعلوم برافراشته شود که شناخته نشود کدامیک از کدام است.مفضّل گوید: من گریستم، بمن فرمود چرا گریستی؟ عرض کردم: من بفدایت چگونه نگریم و شما میفرمائید دوازده پرچم نامعلوم برافراشته شود که مشخّص نیست کدامیک از کدام است. گوید: آن حضرت به شکافی که در دیوار خانه بود و آفتاب از آنجا بمجلساش میتابید نگاه کرد و فرمود: این آفتاب است که میتابد؟عرض کردم آري فرمود: بخدا قسم که امر ما از این آفتاب، تابندهتر و روشنتر است.
غیبت نعمانی،بابا 10،ح9