زمینهسازی ظهور، به معنای التزام به تمامی آموزههای دین مقدس اسلام است و این مهم، وظیفهای جدا از مسئولیتهای معهود دینی نیست و حضرت امام مهدی(عج) نیز در برابر این مهم مسئول هستند و بیتردید برای تحقق آن طرح و برنامه دارند.
زمینهسازی ظهور؛ چیستی و چگونگی – بخش 3
بخش سوم و پایانی
منظر نقلی
با توجه به تحلیل عقلی پیشگفته برای پاسخ به پرسش پیشگفته نیازی به دلایل نقلی نداریم. با این وجود برخی از روایات نیز بر صحت مدعای پیشگفته دلالت دارند؛ از جمله توقیع شریف امام مهدی(عج) به شیخ مفید که پیوستگی ظهور با آمادگی مؤمنان را نشان میدهد:
…ولو أن أشیاعنا _ وفقهم الله _ لطاعته على اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا، و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حق المعرفة و صدّقها منهم بنا، فما یحبسنا عنهم إلّا ما یتّصل بنا مما نکرهه و لا نؤثره منهم … . (طبرسی، 1368: ج2، 325)
در این توقیع، از تأخیر نیافتن میمنت لقای امام در صورت اجتماع قلوب شیعیان سخن به میان آمده و در ادامه، تصریح شده است که در صورت تحقق این اجتماع، سعادت مشاهده امام معجّلاً نصیب شیعیان میشود.
زمینهسازی و دامنۀ مصداقی آن
از آنچه تا کنون گذشت، روشن شد که زمینهسازی ظهور به معنای آمادگی و مهیا بودن و تهیۀ مقدمات ظهور است. این معنای دورنمایی کلی و تعریفی شرحالاسمی از این اصطلاح است و مفهومی دقیق و شفاف از آن به دست نمیدهد. بنابراین، حال نوبت بررسی این مسئله است که اساساً معنای دقیق زمینهسازی چیست و وقتی میگوییم باید برای ظهور مهیا بود و مقدمات آن را فراهم کرد دقیقاً از مهیا بودن و تهیه مقدمات چه چیزی را اراده میکنیم و دامنۀ این آمادگی را تا کجا میدانیم؟
به تعبیر دیگر، از کدامیک از رفتارهای مؤمنان میتوانیم به عنوان رفتار زمینهسازانه یاد کنیم و مؤمنان از نظر فکری و اخلاقی و رفتاری باید در چه وضعیتی باشند تا بتوان از آنها به عنوان زمینهسازان ظهور یاد کرد و اساساً آیا زمینهسازی ظهور وظیفهای مستقل از وظایف معهود دینی و رفتاری خاص است یا اینکه زمینهسازی عنوانی است که بر همان وظایف معهود دینی اطلاق میشود از آن جهت که در نسبتی خاص با ظهور قرار دارد.
پاسخ به این پرسش از این جهت نیز ضروری است که وقتی ظهور و ضرورت زمینهسازی برای آن سخن گفته میشود ممکن است برخی از آن استیحاش کرده و در برابر آن موضع بگیرند؛ چراکه گمان میکنند در منابع دینی وظیفهای با عنوان زمینهسازی وجود ندارد و آنچه در شریعت از مؤمنان خواسته شده است صرفاً انجام همان وظایف معهود دینی است بنابراین ضروری است اندکی دربارۀ چیستی زمینهسازی گفتوگو شود.
به نظر میرسد برای فهم معنای دقیق زمینهسازی و محدودۀ مصادیق آن میتوانیم به چند دسته از روایات استناد کنیم:
1. روایاتی که به تهیه تیر و رباط و امثال آن توصیه میکنند و بر اساس مباحث پیشگفته، روشن شد که این آمادگی در ظهور تأثیر دارد. بنابراین آمادگی نظامی، بخشی از زمینهسازی است.
2. روایاتی که وفای به عهد را موجب تحقق ظهور میدانند (توقیع شریف). به نظر میرسد که با توجه به سایر روایات، مقصود از عهد، پذیرش ولایت امام و محبت و یاری اوست. حضرت صادق(ع) در تفسیر آیه (لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً) (مریم: 87)، فرمود:
کسی که ولایت امیر المؤمنین و امامان پس از او را بپذیرد، این همان عهدی است که نزد خداوند است. (کلینی، 1363: ج1، 431) همچنین در تفسیر آیه (وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً) (اسراء: 34)، فرمود:
عهد پیمانی است که پیامبر از مردم برای محبت ما و اطاعت امیرالمؤمنین گرفت که با او مخالفت نکنند و بر او پیشی نگیرند و رحم او را قطع نکنند و آنها را به این مطلب آگاه ساخت که در این مورد پاسخگو خواهند بود. (مجلسی، 1403: ج24، 187)
پذیرش ولایت امام و محبت و اطاعت واقعی امام، جز با التزام کامل به ضوابط دینی امکانپذیر نیست. به تعبیر دیگر، اساساً امام پیشوای انسانها در مسیر عبودیت است و محبت و اطاعت از او، چیزی جز اقتدای به او و حرکت در پشت سر او برای سیر در مسیر عبودیت خداوند نیست.
3. روایاتی که از لزوم وجود یاران کارآمد برای امام مهدی(عج) سخن میگفتند و از اینکه با وجود چنین یارانی، خروج بر امام واجب خواهد شد (اذا اجتمع للامام عدة اهل البدر وجب علیه القیام). این روایات بر این نکته دلالت داشتند که وجود چنین یارانی، به تعجیل در ظهور خواهد انجامید (وجود یاران توانمند، زمینۀ ظهور است). اما دربارۀ ویژگیهای آنان توضیحی ندارند و میتوانیم با مراجعه به روایاتی که ویژگیهای یاران امام مهدی(عج) را برشمرده، این نکته را استنباط کنیم که زمینهسازی به معنای آراسته شدن به این ویژگیهاست. برخی از این ویژگیها عبارتند از:
3-1. بینش عمیق به حق تعالی:
رجال عرفوا الله حق معرفته و هم انصار المهدی فی آخر الزمان. (متقی هندی، 1409)
3-2. انس با ذکر خداوند:
رجال لاینامون اللّیل لهم دویّ فی صلاتهم کدویّ النّحل. (مجلسی، 1403: ج52، 308)
3-3. ولایتپذیری:
یا سلمان! إنّک مدرکه و من کان مثلک و من تولاه بحقیقة المعرفة. (طبری، 1413: 449)
3-4. عشق به امام:
یتمسحون بسرج الامام یطلبون بذلک البرکة. (مجلسی، 1403: ج 52، 308)
3-5. فداکاری در برابر امام:
یحفون به یقونه بأنفسهم فی الحرب. (همو)
3-6. فرمانبرداری از امام:
هم اطوع له من الأمة لسیّدها. (همو)
3-7. شجاعت:
رهبان باللّیل لیوث بالنّهار رجال کان قلوبهم زبر الحدید. (مفید: 1414: 208)
3-8. پرهیز از محرمات الهی:
إنّه یأخذ البیعة عن أصحابه أن لا یسرقوا و لا یزنوا و لا یسبّوا مسلماً و لا یقتلوا محرماً … . (صافی گلپایگانی، 1419: 581)
از این نوع روایات، میتوان دریافت که اصحاب امام مهدی(عج) از نظر معرفتی، بالاترین رتبهها را دارند و رفتارشان نیز کاملاً در چارچوب موازین دینی است و برای انجام دادن مسئولیتهای دینی و پرهیز از محذورات شرعی، اهتمام کامل دارند. بنابراین وقتی روایات، وجود چنین یارانی را از زمینههای ظهور امام میدانند و برای آنها چنین ویژگیهایی را بر شمردهاند، در واقع، وجود چنین ویژگیهایی در میان مؤمنان، زمینه ظهور است.
4. دستهای از روایات، به سایر پیشوایان معصوم مربوط میشود و اقدام آنان به تشکیل حکومت را به وجود ویژگیهای خاصی در مؤمنان مشروط کرده است. برای نمونه، مأمون رقی میگوید:
نزد سرورم امام صادق(ع) بودم که سهل بن حسن خراسانی بر آن حضرت وارد شد. او سلام کرد و نشست و عرض کرد: «ای پسر رسول خدا، مهربانی و رحمت بر شماست و شما خاندان امامت هستید. چه چیز باعث شده است از گرفتن حق خود سر باز بزنید، در حالی که شما صدهزار مجاهد شیعه دارید؟» امام فرمود: «بنشین ای خراسانی، خدا حقت را بدهد!» سپس فرمود: «ای حنفیه تنور را روشن کن!» و او چنین کرد تا اینکه تنور همچون آتش برافروخته شد و بالایش سفید گشت. سپس فرمود: «ای خراسانی، بلند شو و در تنور بنشین!» خراسانی عرض کرد: «ای سرورم، ای پسر رسول خدا، مرا به آتش نسوزان؛ از من در گذر خداوند از شما در گذرد!» امام فرمود: «از تو گذشتم.»
در این حال هارون مکی در حالی که کفشهایش در دستش بود از راه رسید و عرض کرد: «سلام بر تو ای پسر رسول خدا!» امام فرمود: «کفشهایت را بینداز و در تنور بنشین!» او کفشهایش را انداخت و در تنور نشست و امام شروع به سخن گفتن با خراسانی در مورد خراسان نمود، بهگونهای که گویا آن حضرت در خراسان حاضر بوده است. سپس فرمود:«ای خراسانی، برخیز و تنور را بنگر!» خراسانی میگوید: «به سوی تنور رفتم و دیدم که او در تنور چهار زانو نشسته است. او از آنجا خارج شد و به سوی ما آمده، سلام کرد.»
سپس امام به خراسانی فرمود: «در خراسان چند نفر مثل این مییابی؟» عرض کردم: «به خدا سوگند حتی یک نفر هم یافت نمیشود!» امام فرمود: «به خدا سوگند حتی یک نفر هم نیست! آگاه باشید ما در زمانی قیام نمیکنیم که پنج نفر نیابیم که به ما کمک کنند؛ ما به وقت داناتریم.» (مازندرانی، 1376: ج3، 362)
این روایت بر این نکته دلالت دارد که شرط قیام امام، وجود یارانی است که در برابر امام تسلیم محض باشند و بیشک چنین تسلیمی، جز با برخورداری از درجات عالی معرفت به امام امکانپذیر نیست و البته زندگی کسی که در این حد از معرفت و تبعیت از امام باشد، در مدار دین خواهد بود و حیاتی مؤمنانه به معنای واقعی کلمه خواهد داشت.
نیاز به توضیح نیست که گرچه این روایت مربوط به امام صادق(ع) است، لیکن زمینههای قیام ائمه حد مشترکی دارد که وجود آن، در تمام پیشوایان معصوم لازم بوده است و حرکت جهانی امام مهدی(عج) از آنجا که دایرۀ گستردهتری دارد به شرایط ویژه خود نیاز دارد؛ بنابراین وجود حد مشترک زمینههای قیام در قیام همۀ ائمه ضروری است. در نتیجه آنچه در روایت مورد نظر ذکر شده است شرط قیام امام مهدی(عج) نیز به شمار میآید.
از آنچه گذشت میتوان چنین استنباط کرد که زمینهسازی به معنای داشتن التزام واقعی به آموزههای دین مقدس اسلام در حوزه فکر و عواطف و رفتار است و وقتی به زمینهسازی توصیه میکنیم، مقصودمان این است که مؤمنان، مسئولیتهای دینی را به بهترین وجه ممکن به انجام رسانند. انجام دادن این مسئولیتها، از یکسو عمل به همان عهدی است که در توقیع شریف به آن اشاره شده و از سوی دیگر، زمینهساز پرورش یارانی است که روایات از ظهور امام در صورت مهیا شدنشان سخن گفتهاند.
البته مقصود ما از مسئولیتهای دینی، منحصراً وظایف فردی نیست. زمینهسازی به معنای التزام به تمام مسئولیتها و از جمله مسئولیتهای اجتماعی است؛ از جمله: اهتمام به سرنوشت جامعه اسلامی و تلاش در مسیر اصلاح آن، برنامهریزی و اقدام برای زدودن آفتهای آن و اهتمام به پیشرفت آن در همۀ حوزهها، و داشتن دغدغه برای اصلاح وضعیت فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی و سایر شئون جامعه، همه جزو وظایف دینی یک مؤمن است که در دایرۀ زمینهسازی قرار میگیرد و بلکه انجام مسئولیتهای دینی مربوط به سایر جوامع همچون داشتن دغدغه هدایت آنان و برنامهریزی و نیروسازی برای نفوذ آنها و تأثیرگذاری بر آنها همه در دایره زمینهسازی قرار میگیرد و توصیه به زمینهسازی چیزی جز توصیه به آنچه گفته شد نیست.
البته مقصود ما از تعریف یادشده برای زمینهسازی ظهور این نیست که تمام مسئولیتهای دینی در تأثیرگذاری بر ظهور نسبتی یکسان دارند بلکه چهبسا در این باره قدر و اهمیت برخی از وظایف دینی نسبت به برخی دیگر برتر باشد و نسبت برخی با ظهور تنگاتنگتر باشد _ که تحقیق دربارۀ آن مجالی دیگر میطلبد _ لیکن در اصل تأثیرگذاری با یکدیگر تفاوتی ندارند.
اقدامات یادشده از این جهت زمینهساز ظهور امام مهدی(عج) هستند که با شکلگیری جبههای از مؤمنان راستین متعهد که هدفی جز هدف امام _ که اجرای همهجانبه اسلام است _ ندارند و حاضر به هر گونه فداکاری در راه اهداف امام هستند موجبات بسط ید امام و عملی شدن آرمانهای آن حضرت فراهم خواهد شد روشن است که همراهی با دغدغهها و اهداف امام که اجرای اسلام راستین است زمانی میتواند رنگ حقیقت به خود بگیرد که زمینهسازان خود به اسلام با تمام ابعاد و جوانب آن ایمان داشته باشند و با تعهد کامل نسبت به عمل به آن ملتزم باشند.
از آنچه گذشت میتوان چهار نکته را استنباط کرد:
نکته اول: اساساً تمام روایاتی که به مؤمنان عصر غیبت توصیههای اخلاقی و دینی کردهاند، ناظر به زمینهسازی بودهاند، گرچه در این روایات نامی از ظهور برده نشده باشد؛ یعنی با توجه به اینکه رفتار مردم در ظهور تأثیرگذار است، پیشوایان معصوم تلاش کردهاند رفتار مردم را بهگونهای مدیریت کنند که زمینهها برای ظهور امام فراهم شود و به تعبیر دیگر معصومین برای ظهور طرحی داشتهاند و بر اساس آن طرحشان تلاش کردهاند مردم را برای آن هدف مهم که آمادگی برای ظهور است مهیا نمایند؛ بنابراین تمام توصیههای پیشوایان معصوم برای بهبود اخلاق و رفتار مردم ناظر به زمینهسازی بوده است.
نکته دوم: کسانی که از زمینهسازی و ضرورت آن سخن میگویند، درصدد تعریف مسئولیت جدیدی متفاوت با وظایف معهود دینی نیستند تا اینکه به مدعای آنان به دیده تردید نگریسته شود، بلکه مقصود آنان از زمینهسازی، انجام دادن همان مسئولیتهای معهود دینی است؛ همچنان که منکران ضرورت زمینهسازی، در مسئلۀ ضرورت انجام دادن مسئولیتهای دینی در عصر غیبت تردیدی ندارند.
به تعبیر دیگر، مسئله ضرورت اهتمام به مسئولیتهای دینی در عصر غیبت و تلاش مؤمنان برای انجام هرچه بهتر وظایف شرعی در این دوران، مسئلهای است که هر کس اندک آشنایی با معارف دینی داشته باشد، در آن تردیدی ندارد و بحث از ضرورت زمینهسازی و تأثیر عملکرد انسانها در ظهور و یا خنثی بودن رابطه ظهور و رفتار انسانها، نباید باعث شود تا مؤمنان در انجام دادن مسئولیتهای دینی سست گردند و در این اصل بدیهی آیین مقدس اسلام تردید کنند.
بنابراین هر دیدگاهی در مورد ظهور و علل آن داشته باشیم، باید ضرورت توجه به انجام دادن وظایف دینی را اصلی تردیدناپذیر تلقی کنیم و برای تحقق آن، هم حکومت اسلامی و هم مؤمنان، باید از همه ظرفیتها به بهترین شکل بهره برند و دیدگاههای متفاوت و بحثها و چالشهایی که در این مورد وجود دارد، نباید فضا را برای میدانداری شیطان و القای فکر شیطانی بیمبالاتی نسبت به دین و مناسک دینی مهیا نماید. به هر روی، معتقدان و منکران به زمینهسازی، در اصل ضرورت انجام دادن وظایف دینی همعقیدهاند؛ گرچه از نظر اعتقاد به تأثیرگذاری انجام دادن مسئولیتهای دینی در ظهور و عدم آن با یکدیگر اختلافنظر دارند.
البته ما به کسی که به صورت مطلق منکر تأثیرگذاری رفتار مردم در ظهور باشد دست نیافتیم و ظاهراً چنین دیدگاهی طرفداری هم ندارد. یکی از نویسندگان که تلاش فراوانی به کار برده تا اثبات کند که ظهور امام مهدی(عج) کاری الهی است و انسانها در آن هیچ نقشی ندارند و تلاش کرده تمام ادلهای را که بر اثبات نقش انسانها در ظهور اقامه شده به چالش بکشد، نتوانسته این نقش را بهطور کلی انکار کند؛ لذا در جایی دیگر، خود به تأثیر رفتارهای انسانها در ظهور اعتراف کرده است:
… وظیفه شیعیان در همۀ زمانها بهویژه در زمان غیبت، بیش از هر چیز همدل شدن در وفای به عهد و پیمان امامت است و انجام این وظیفه به فضل و لطف پروردگار متعال _ نه بر اساس ضرورت علّی و معلولی و نه وعده لایتخلف الهی _ میتواند در تعجیل ظهور امام عصر مؤثر و کارساز باشد. (بنیهاشمی، 1384: 255)
وی در جایی دیگر مینویسد: جالب این است که در مقام دعا برای تعجیل فرج نیز یکی از مهمترین شرایط _ و چه بسا از همه مهمتر _ وجود ورع و تقوا در شخص دعاکننده میباشد و این به آن معناست که هرچند کثرت دعا به پیشگاه الهی، میتواند به فضل و رحمت او عامل بسیار مؤثری در جلو انداختن ظهور امام زمان باشد، اما استجابت همین دعا، مشروط به آن است که دعاکننده در انجام وظایف خود در زمان غیبت، کوشا و تلاشگر باشد. (همو: 385)
این دیدگاه، ممکن است دربارۀ کیفیت تأثیرگذاری تلاشهای مؤمنانه در ظهور با دیدگاه مورد نظر ما اندکی اختلاف داشته باشد، اما در اصل تأثیرگذاری آن ظاهراً اختلافی وجود ندارد. به تعبیر دیگر داشتن نگاه زمینهسازانه، تکلیف جدیدی ایجاد نمیکند، بلکه تلقی و نگرش ما نسبت به مسئولیتهای دینی را دستخوش تحول قرار داده، اهداف ما را دگرگون میکند. نگاه زمینهسازانه، بر تمام رفتارهای مؤمنانه سایه میافکند و آن را در نسبتی خاص با امام زمان(عج) قرار میدهد و شاید فرمایش امام صادق(ع) ناظر به این نکته باشد:
…من سرّه أن یکون من أصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الأخلاق و هو منتظر… . (نعمانی، 1422: 207) یعنی عمل همراه با ورع و برخورداری از فضایل اخلاقی، باید رویکردی منتظرانه داشته باشد و کسی که میخواهد از اصحاب امام مهدی(عج) به شمار آید، باید حتی در ورع ورزیدن و متخلق به اخلاق نیک شدنش، به این معنا توجه داشته باشد که اینها همه در نسبتی خاص با امام زمان(عج) و برای فراهم کردن زمینههای ظهور است.
کسی که به تکالیف دینی تنها از آن جهت مینگرد که در دین به رعایت آن دستور داده شده با کسی که وظایف دینی را به مثابۀ خشتهایی میداند که در هر لحظه بنای رفیع ظهور را تکمیل میکنند، این دو نگاه از نظر انگیزشی در یک سطح نیستند. در نگاه دوم، مؤمن پیوسته در هر حرکتی و در هر پرهیزی، خود را در ارتباط با امام زمان(عج) میبیند و مدام خود را در نسبتی خاص با او و در مسیری مییابد که به ظهور ختم میشود.
شاید به دلیل همین نگاه باشد که در روایات، منتظران به مجاهدانی تشبیه شدهاند که در خیمهگاه امام حضور دارند (صدوق، 1363: 338)؛ زیرا وقتی مؤمن میداند امام اهدافی دارد و این اهداف با ظهور تحقق مییابد و تلاشهای او در ظهور امام و تحقق اهداف امام تأثیرگذار است، او سرباز امام و همراه با او در رسیدن اهداف بلند امام خواهد بود، گرچه در افق زمانی مشترکی نباشند؛ چراکه تلاشهای مؤمنانه او و امثال اوست که خشتهای بنای ظهور میشود و قدمهای استوار اوست که موجبات بسط ید امام و پیگیری اهدافش را فراهم میکند.
بنابراین او مجاهدی است که در خیمۀ امام همواره حضور دارد، همچنانکه وقتی یک مؤمن به این نگاه رسید و خود را در مسیر اهداف امام و سرباز آن حضرت یافت، دیگر برایش مهم نیست که ظهور را درک کند یا نکند مؤمن خودبین و خودپسند نیست و نمیخواهد از نمد حکومت معصوم برای خود کلاهی بدوزد.
او ذوب در معصوم و فانی در اراده او شده است و دغدغهای جز دغدغه معصوم ندارد و تمام همّ و غم او این است که معصوم به اهدافش برسد. بنابراین، برای او مهم این است که امام را برای دست یافتن به اهدافش یاری کند و او نیز در این مسیر قدمی بردارد. از اینرو، چه تفاوت که این یاری کردن و قدم برداشتن در عصر ظهور و در کنار امام باشد و یا اینکه در عصر غیبت و با رفتارهای مؤمنانه باشد؛ چراکه در هر صورت امامش را در رسیدن به اهدافش یاری کرده است. امام باقر(ع) در این باره فرموده است:
… من مات و هو عارف لامامه لم یضره تقدم هذا الأمر أو تأخّر. (کلینی، 1363: ج 1، 371) افزون بر آنچه گذشت _ که دیدگاه معتقد به زمینهسازی و دیدگاه مخالف آن از نظر انگیزشی در نگاه به مسئولیتهای دینی با یکدیگر تفاوت دارند _ دیدگاه نخست از این نظر نیز میتواند با دیدگاه دوم متفاوت باشد که با متفاوت شدن اهداف نقش و جایگاه وظایف دینی نیز متفاوت میشوند. جامعهای که معتقد به تأثیر عملکرد خود در ظهور است و هدف خود را از انجام وظایف دینی، ایجاد زمینههای ظهور میداند در نحوۀ هدفگذاری و برنامهریزی و اولویتبندی تکالیف دینی و نیز در مقام تزاحم وظایف دینی و ترجیح یک وظیفه بر وظیفه دیگر با جامعهای که مسئولیتهای دینیاش را تنها به دلیل انجام وظیفه شرعی انجام میدهد معیارهایی متفاوت خواهد داشت.
نکته سوم: هر تلاشی که در مسیر اعتلای فرهنگ ناب اسلامی انجام پذیرد و عملی شدن آرمانهای بلند اسلامی را باعث گردد و به رشد انسانها از نظر اعتقادی و اخلاقی و رفتاری بینجامد، تلاش زمینهسازانه خواهد بود، گرچه کسی که در این مسیر فعالیت میکند، نامی از امام مهدی(عج) به زبان نیاورد. به تعبیر دیگر، مهم این است که مؤمنان بدانند رفتارهای آنان در ظهور تأثیرگذار است و از اینرو هدف خود را ساختن جامعه زمینهساز قرار دهند و برای تحقق آن، طرح و برنامه داشته باشند و تمام رفتارهای آنان در این چارچوب باشد.
در این صورت تمامی تلاشهای آنان در این مسیر تلاشهای زمینهسازانه خواهد بود، اگر چه به ظاهر از امام مهدی(عج) هم نامی به میان نیاورند، چنانکه اگر بسیار از آن حضرت یاد شود و نام مقدس آن عزیز برده شود، این نام بردنها به گسترش فضیلتها و پُررنگ شدن معارف و مناسک دینی منجر نگردد و کسی که از آن حضرت یاد میکند خود را نسبت به انجام مسئولیتهای شرعی متعهد نبیند و بلکه خدای ناکرده گسترش ظلم و فساد را زمینه ظهور امام بداند و دامن زدن به آن را مسئولیت خود بشمارد، به یقین اینچنین یادکردی از امام زمان(عج) را نمیتوان از مصادیق زمینهسازی برشمرد.
نکته چهارم: با توجه به آنچه گذشت، روشن شد که برای اثبات ضرورت زمینهسازی و مکلف بودن مؤمنان به زمینهسازی، دلیل مستقلی نیاز نداریم؛ زیرا اساساً زمینهسازی چیزی جز همان مسئولیتهای معهود دینی نیست. بنابراین همان ادلهای که اثباتکنندۀ مسئولیتهای دینی به صورت کلی آن است، برای اثبات ضرورت زمینهسازی و مکلف بودن مؤمنان نسبت به زمینهسازی، کافی خواهد بود.
در پایان این بخش توجه به این نکته ضروری است که اگر زمینهسازی را به معنای التزام و تعهد نسبت به مجموعه آموزههای دین اسلام تفسیر کردیم، مقصود انحصار زمینهسازی در این مطلب نبود، بلکه این قدر متیقن زمینهسازی است؛ زیرا پیش از این توضیح داده شد که بر اساس حکم عقل، این مطلب قابل اثبات است که اگر تمام آنچه مربوط به انسانهاست فراهم شود امام ظهور خواهد فرمود و گذشت که تعیین دقیق حوزه آنچه مربوط به انسانهاست نیازمند تتبع بیشتری است که آیا آنچه مربوط به انسانهاست با آمادگی تعدادی از مؤمنان محقق میشود و یا اینکه تمامی شیعیان برای این امر باید مهیا باشند و یا اینکه آمادگی جهانی نیاز است.
بر این اساس ما گرچه در این باره قضاوتی نکردیم اما قدر متیقن از آمادگی مؤمنان است که این آمادگی با التزام و تعهد به آموزههای دین مقدس اسلام تحققق خواهد یافت؛ بنابراین آنچه دربارۀ مصادیق زمینهسازی بیان شد به معنای حصر زمینهسازی در موارد یادشده نیست.
نقش امام مهدی(عج) در زمینهسازی
از آنجا که ظهور امام مهدی(عج) منشأ تمام فضیلتها و کمالات است، تحقق آن نیز مطلوب امام و بلکه مهمترین دغدغه و خواست آن حضرت است و اساساً اگر بنابر آنچه گذشت، مؤمنان در برابر تحقق زمینههای ظهور مسئولیت دارند، این مسئولیت به طریق اولا بر عهده امام مؤمنان است. بنابراین، هم تحقق ظهور هدف آن حضرت خواهد بود و هم آن حضرت برای تحقق این مهم طرحی خواهد داشت. از سوی دیگر، با توجه به آنچه گذشت روشن شد که تنها مانعی که سد مسیر ظهور شده است سوءرفتار مردم است و با تغییر مثبتی که در انسانها رخ میدهد مسیر برای ظهور کاملاً هموار خواهد شد و توضیح داده شد که التزام و تعهد مؤمنان به مسئولیتهای دینی و اخلاقی از مصادیق زمینهسازی است؛
بنابراین یکی از اقداماتی که بر اساس طرح امام به صورت طبیعی مورد توجه آن حضرت قرار میگیرد مدیریت رفتار مردم و جهتدهی به آن برای حرکت به سوی تغییر مثبت و تعالی اخلاقی و در نهایت زمینهسازی ظهور خواهد بود. به تعبیر دیگر، تلاشهای امام در مسیر زمینهسازی، تلاشی معطوف به خود آن حضرت نیست، بلکه اقداماتی ناظر به انسانهاست که منجر به تغییر مثبت در آنان خواهد شد. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که اقدامات امام در این زمینه تا حدی است که با غیبت آن حضرت منافات نداشته باشد و منجر به آشکار شدن آن حضرت نگردد.
بنابراین آن حضرت با هویتی مخفی تمام تلاش خود را برای انجام این مسئولیت به کار خواهد گرفت. از مصادیق اقدامات حضرت در مسیر زمینهسازی، توصیههای ایشان برای هدایت شیعیان در عصر غیبت صغرا و نیز مراجعه به فقها به عنوان مرزبانان حقیقی دین و رهبران فکری جامعه اسلامی در عصر غیبت است. همچنانکه چهبسا دستان مبارک امام، پشت سر بسیاری از سنتهای خوب اجتماعی و یا مراکز و نهادهای دینی و یا ایدههای اسلامی نقشآفرینی کرده و یا آن حضرت در تضعیف و یا انحلال نهادها و جمعیتهایی که عامل انحطاط جامعهاند نقش داشته و در ظاهر اثری از آن حضرت برای ما مشهود نیست. امام علی(ع) در این باره میفرماید:
… بدانید آن کس از ما (اهلبیت) که آن فتنهها را دریابد، با چراغ روشنیبخش در آن گام مینهد و به سیره و روش صالحان رفتار میکند تا گرهها را بگشاید و بردگان را آزاد سازد، گروهی را بپراکند و جماعتی را گرد هم آورد در نهایت پنهانکاری؛ آنگونه که پیجویان، اثر قدمش را نبینند هرچند برای یافتن او بسیار جستوجو کنند … . (شریف رضی، 1370: خ150)
این اقدامات، همگی تلاشهای حضرت در مسیر زمینهسازی هستند؛ زیرا چنانکه گذشت، تلاش برای انجام دادن مسئولیتهای دینی، تلاشی زمینهسازانه به شمار میآید و اقدامات امام نیز برای آشنایی مؤمنان به وظایف دینی و عمل به آن، و یا زدودن موانع آن است.
نتیجه
اگر از زمینهسازی ظهور، آمادگی مؤمنان برای ظهور را اراده کنیم، به روشنی این معنا از رویات قابل استنباط است، همچنانکه اگر از آن انجام دادن رفتارهایی را در نظر داشته باشیم که باعث تسریع یافتن امر ظهور میشود، هم دلیل عقلی و هم روایات بسیار بر آن دلالت دارد. این مطلب را بسیاری از عالمان متقدم و متأخر شیعه پذیرفتهاند. از سوی دیگر، ثابت شد که حالت انتظار برای ظهور، جز از ناحیه انسانها وجود ندارد و با فراهم شدن آنچه مربوط به انسانهاست، ظهور تحقق خواهد یافت.
همچنین زمینهسازی، به معنای التزام به تمامی آموزههای دین مقدس اسلام است و این مهم، وظیفهای جدا از مسئولیتهای معهود دینی نیست و امام مهدی(عج) نیز در برابر این مهم مسئول است و بیتردید برای تحقق آن طرح و برنامه دارد. وظیفه مؤمنان نیز همراهی با امام برای تحقق آرمانهای آن حضرت است.
منابع
انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، انتشارات سخن، 1381ش.
بنیهاشمی، سیدمحمد، راز پنهانی و رمز پیدایی، تهران، انتشارات نیکمعارف، چاپ اول، 1384ش.
خمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1371ش.
شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، قم، دارالذخائر، چاپ اول، 1370 ش.
شریف مرتضى، علی بن حسین، رسائل المرتضى، قم، دارالقرآن الکریم، 1405ق.
صافی گلپایگانی، لطفالله، منتخب الاثر، قم، مؤسسة السیدة المعصومة، چاپ اول، 1419ق.
صدر، سیدمحمد، تاریخ الغیبة الکبری، قم، انتشارات ذویالقربی، چاپ دوم، 1425ق.
صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، قم، منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، 1362ش.
________________________________ ، کمال الدین و تمام النعمة، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، 1363 ش.
طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، نجف، دار النعمان للطباعة و النشر، 1386ق.
طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، قم، مرکز الطباعة و النشر فی مؤسسة البعثة، چاپ اول، 1413ق.
طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، تحقیق: عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق.
عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، المکتبة العلمیة الإسلامیة، بیتا.
قزوینی (ابنماجه)، محمد بن یزید، سنن ابن ماجة، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیتا.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ پنجم، 1363ش.
مازندرانی (ابنشهر آشوب)، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب، نجف، المکتبة الحیدریة، 1376ق.
مازندرانی، ملا محمدصالح، شرح اصول کافی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1421ق.
متقی هندی، علی بن حسامالدین، کنز العمال، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1409ق.
مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.
مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، تهران، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1385ش.
مغربی، قاضی نعمان، دعائم الإسلام، قاهره، دار المعارف، 1383ق.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، بیروت، دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع، چاپ دوم، 1414ق.
_________________________________ ، رسائل فی الغیبة، بیروت، دارالمفید للطباعة والنشر والتوزیع، چاپ دوم، 1414ق.
نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، قم، انوار الهدى، چاپ اول، 1422ق.
منبع: فصلنامه مشرق موعود – شماره 19