بی خیالیم خیال تو به سرهامان نیست
لقمه نان غصه ما هست ولی هجران نیست
زندگی کردن ما مردن تدریجی شد
روز ما شب شده ای دوست ز تو پنهان نیست
گله ای نیست اگر اینهمه آواره شدیم
تا زمانیکه نیایی تو سر و سامان نیست
لال باد آنکه نگفته ست ز تنهایی تو
کور باد آنکه دوچشمش زغمت گریان نیست
هرکسی گوش به فرمان تو و نایب توست
فتنه هم راه بیوفتد دو دل و و حیران نیست
درد هم از تو بیاید بخدا درمان است
هرچه غیر از تو بیاید بخدا درمان نیست
باز هم پر زده این دل طرف کرببلا
قبله اهل ولا جز حرم جانان نیست
تشنه لب گرچه زیاد است در عالم اما
هیچکس مثل حسین بن علی عطشان نیست