در این آثار، تمام بخشهای تورات و انجیل که در آنها مضامین مرتبط با آخرالزمان آمده، بهوسیله هالیوود به فیلم تبدیل شد. حال این پرسش مطرح میشود که چرا در غرب تا این حد به این موضوع پرداخته میشود.
روششناسی تحلیل و استنباط مضامین موعودگرا از فیلمهای سینمایی- بخش اول
بخش اول
چکیده
فرآیند حرکت جهان به سمت پایان تاریخ، با تکوین مفهومی به نام موعود و فراز و نشیبهای آن در دوران ارتباطات در تولیدات سینمایی بسیاری مورد توجه قرار گرفته است. توجه به مقوله موعودگرایی در تولیدات سینمایی غربی، از اولین فرآوردههای شکل گرفته در عرصه سینما نمایان است. حضور منجی که در آخر الزمان برای احقاق حق میآید، در بسیاری از تولیدات سینمای غرب قابل رویت است.
شاید در فعالیتهای ملیس بتوان ریشه این تفکر را رویت کرد. ملیس در سال 1897 در اطراف پاریس، اولین استودیوی فیلمبرداری را تاسیس کرد. وی از فیلم، برای بیان عقاید خودش استفاده کرد. اولین فیلم طولانی وی، محاکمه دریفوس (250 متر)، از عقاید آزادیخواهانه محکومان بیگناه که تحت ظلم و ستم قرار گرفته بودند، حمایت میکرد و در خاتمه رهایی را نوید میداد. در نگاه به فعالیتهای بعدی نیز شاید بتوان در فیلمهایی نظیر سیصد، پرسپولیس، روز استقلال، مسیر سبز، شبی بدون شاه، به استنباط مضمون موعود و بهکارگیری مفهوم دینی پایان تاریخ دست یافت.
روششناسی برای شناخت مضمونهای موعود گرا و تحلیل و استنباط آنها مبتنی بر تولیدات سینمایی دارای رویکردهای متعدد و در عین حال تنوع در روش و تکنیک است. نگاهی به فعالیتهای انجام شده در این عرصه در ایران و جهان نشان میدهد که رویکردهای حاضر، رویکردهایی مبتنی بر زمان (نظیر تحلیلهای مبتنی بر تاریخ و یا در جریان زمان) یا رویکردها مبتنی بر وسعت یا عمقنگری به مضامین (همچون روشهای مورد استفاده در روشهای توصیفی) یا رویکردهای نشانهشناختی و نظایر آن را در بر گیرد و هر یک نیز در بر دارندۀ مجموعهای از روشها و تکنیکها نیز هستند.
شاید با تاکید بر چگونگی گردآوری اطلاعات بتوان از هر 3 دسته روشهای توصیفی، تبیینی و ترکیبی برای استنباط مضامین موعود گرا و تحلیل مفاهیم مرتبط با آن، استفاده کرد. در تحقیقات توصیفی میتوان از روشهای تحلیل محتوای کیفی تحلیل گفتمان، در تحقیقات تبیینی از روش تحلیل محتوای استنباطی و در تحقیقات تلفیقی از تحلیل گفتمان انتقادی، تحلیل محتوای ارتباطی و تحلیل روایت بهره گرفت.
بیشک در هر یک از روشهای پیشنهادی، تکنیکهای خاص تحقیق در آن روش مورد تاکید است و هر روش نیز مراحل روششناسی خود را داراست.
در این روششناسی مراحل اجرا، ، شیوه تعیین واحدهای تحلیل و نحوه دستیابی به نتایج و استنباطها ارائه خواهد شد.
در سازماندهی این مطالب، بسته به عمق فعالیت مورد انتظار، شکل ارائه مضامین متفاوت است. برای مثال در اطلاعات اکتشافی، توجه به توسعه شناختهای اولیه از ابعاد، دامنه و گستره مسئله موعودگرایی و پایان تاریخ مورد نظر است و تحقیقات توصیفی ابزار اصلی برآوردن نیازهای اطلاعاتی اکتشافی در خصوص موعودگرایی است.عملیات اجرایی این استنباط و تحلیل در چارچوب زیر شکل میگیرد:
روش مورد تاکید در این مقاله، اسناد و مدارک علمی است. در این مقاله در پی طرح روششناسی تحلیل و استنباط مضامین موعود گرا از فیلمهای سینمایی این عرصه از فعالیت هستم.
واژگان کلیدی: روششناسی، تحلیل مضامین موعود گرا، استنباط مضامین موعود گرا، سینمای معاصر.
مقدمه
طرح موضوع و تعریف آن
آیندهگرایی از مضامین مهم و مورد توجه سینمای غرب است. با وجود غفلت سینمای شرق، در هالیوود اهتمام جدی به مسئله آیندهگرایی وجود دارد و از سال 1923 اولین تولید سینمایی با مضمون مرتبط با آخرالزمان تولید شده است و در دهه نود میلادی 60 درصد آثار پرفروش از جمله آثاری بودند که مباحث آخرالزمان را مطرح میکردند. در این آثار، تمام بخشهای تورات و انجیل که در آنها مضامین مرتبط با آخرالزمان آمده، بهوسیله هالیوود به فیلم تبدیل شد. حال این پرسش مطرح میشود که چرا در غرب تا این حد به این موضوع پرداخته میشود.
باید گفت در فرهنگ و ادب حاکم در آمریکا، مسیحیت جایگاه ویژهای دارد و اگر سه سرفصل اساسی مسیحیت را نجات، تبشیر و فرجام جهان بدانیم، هم اکنون تبشیر به شکلی جدی و بهوسیله رسانههای روز- از جمله سینما- تبیین میشود.
دلیل دیگر پرداختن به بحث آخرالزمان، موقعیت ویژه غرب در تاریخ است که اکنون در پایان خود به سرمیبرد.
دلیل سوم را هم میتوان در قدرت گرفتن نومحافظهکار ان و اوانجلیستها در آمریکا جستو جو کرد. تمام این دلایل در کنار هم باعث شد سینما به ابزاری مناسب برای نمایش بحث آخرالزمان تبدیل شود و مسائلی مانند خطرها، دشمنها، جایگاه شرق در آخرالزمان و دیگر مسائل مرتبط با آن که در تورات و انجیل آمده، به خوبی در فیلمهای سینمایی منعکس شوند.
در بحث سینمای آیندهگرا و پایان دنیا، اگر آمریکا را از بقیه دنیا جدا کنیم، دیگر اثر شاخصی وجود ندارد؛ زیرا به جز معدودی آثار اروپایی، تمام آثار با این مضمون در آمریکا تولید شده است. در بررسی آمریکا، ما با یک قاره روبهروییم که افراد ساکن در آن برایند نیروهایی هستند که در اروپا بودهاند و با فرهنگی مسیحی به آمریکا آمدهاند. آمریکا نیز پس از پشت سر گذاشتن، جنگهای داخلی و رسیدن به موجودیتی واحد، منافع خود را سنجید و بر اساس این منافع، سیاستهای خود را شکل داد. ظهور بحث آیندهگرایی در سینما نیز حاصل همین نگاه و اتفاق است.
باید گفت مقدمات زیادی طی شد تا غرب به این نتیجه برسد. مسئله این است که ما برای رسیدن به این دیدگاه، باید تمام این مراتب را بگذرانیم و با توجه به اندوختهها و بضاعتهای فعلی نباید دست به خلق اثری عجولانه بزنیم. شاید راهکار رسیدن به این موضوع این باشد که روی پایههای دینی و مذهبی خود تأکید داشته باشیم و بدانیم که میان عقاید شیعه با دیگر ادیان در مورد مسائل مربوط به آخرالزمان تفاوت عمیقی وجود دارد. مثلاً مسیحیان بر این باورند که جنگ آخرالزمان جنگ بین خیر و شر است، اما ما شیعیان معتقدیم که جنگی که حضرت مهدی(عج) برپا میکند، بر اساس عدالت است.
پس از انقلاب اسلامی، نبود خط مشی کلی در سینما_ که البته در بعضی شاخههای آن مثل دفاع مقدس وجود داشته_ باعث شد تا ما دچار مسئله سلیقهگرایی شویم. به همین سبب هر مدیری سلیقه خود را مطرح کرد. همین مسئله باعث شد تمرکز بر موضوع آیندهگرایی و مسئله حضرت موعود بسیار سخت باشد.
در تولیدات سینمایی هالیوودی یا کمپانیهای بزرگ غربی، مضامین مورد تاکید عمدتاً معرف حکومت جهانی صهیون و مضامین مرتبط با پایان جهان و موفق شدن خیر در مقابل شر با تعابیر خاص ایشان است. برای مثال در مجموعه هری پاتر، حفظ راز جام مقدس و خانقاه صهیون و ظهور موعودی از نسل عیسی مسیح و مریم مجدلیه برای آخرالزمان در لوای داستانی کودکانه و جادو و جنبلی پنهان شده است.
سرانجام پردههای هنر و فانتزی و افسانه و سرگرمی کنار زده میشود و آرمانهای ایدئولوژیک گروهی آشکارا پدیدار سخن میگردد که در این روزگار، با عنوان «اوانجلیستها» از پس گذشت قرون و اعصار، اهداف دیرین حکومت جهانی صهیون را دنبال میکنند! این گروه، در فرهنگ سیاسی امروز به «صهیونیستهای مسیحی» مشهور شدهاند. «آرماگدون» همان آرمان نهایی این گروه است که از زمان مهاجرتشان به آمریکا (با نام پیوریتنها) جزء جدانشدنی زندگی و کار و فعالیتشان قرار گرفته و به جِد باور داشته و دارند که برای بازگشت همان حضرت مسیح(ع) به عنوان منجی آخرالزمان، جمع کردن قوم یهود در سرزمین فلسطین و برپایی کشور اسراییل ضروری است و این اساس تشکیل و مأموریت حکومت آمریکا به شمار میآید که از سوی خداوند تعیین شده است.
آنها میپندارند، «آرماگدون»، همان نبرد نهایی است که در محلی با همین عنوان در فلسطین میان نیروهای خیر به رهبری عیسی مسیح (که منظور غرب صلیبی به ریاست آمریکاست و از همین رو بوش پسر، لشکرکشی به خاورمیانه پس از 11 سپتامبر 2001 را آغاز جنگ صلیبی نوین خواند) و ارتش شر به سرکردگی ضد مسیح که از شرق میآید (و در ادبیات امروز آرماگدونی، به طور مشخص مسلمانان و ایرانیها معرفی میشوند) در گرفته و در نهایت به نابودی ضد مسیح و پیروزی مسیح و هزار سال حاکمیت پیروان او بر دنیا خواهد انجامید. به این ترتیب، با این اعلان صریح سازندگان هری پاتر، این مجموعه فیلمها هم به دور از هرگونه به اصطلاح توهم توطئه و تردید، در زمره آثار سینمای آخرالزمانی قرار میگیرند.
(اینگونه آثار امروزه در غرب به صورت یک ژانر مهم در آمده است. حتی تیم برتون، بهعنوان تهیهکننده انیمیشن آخرالزمانی «9»، در گفتوگویی، تعداد فیلمهای موجود در این حوزه را از فرط ازدیاد تولید، به کنایه میلیونها عدد نامید)
در هالیوودِ امروز، سازندگان بسیاری از فیلمها، به نه شوالیه اولیه معبد، به شکلهای گوناگون ادای احترام میکنند. از جمله نه نفر یاران حلقه در «ارباب حلقهها» یا جنگجویان جدای در «جنگهای ستارهای» که معبدشان و اعتقاد و آرمانهایشان برگرفته از اسطورههای جوزف کمپل، بسیار به باورهای کابالیستی شوالیههای معبد شباهت دارد. (بهویژه مقوله سوی مثبت و منفی نیرو) و همچنین محفل ققنوس در همین هریپاتر و اعضای اصلیاش که 9 نفر هستند.
کابالیسم، یکی از آیینهای معرفی شده در تولیدات سینمایی هالیوودی و از جمله تولیداتی مثل هری پاتر، آرماگدون و… است که جادوئیسم و جادوگری را نشر میدهد و حل و فصل بسیاری از مشکلات بشری را به واسطه آنها ممکن میداند. عناصر اصلی کابالیسم، موعودگرایی، اعتقاد به آخرالزمان و آرماگدون، شیطانشناسی و قدرت شر و همچنین روشهای مرموز صوفیانه و پنهانکاری و جادوگرایی هستند. همه این عناصر در اثری چون هری پاتر به روشنی هویدا هستند. البته آثار فراوان دیگری هم به کابالیسم اشارههای پیدا و پنهانی دارند.
همین مضامین را در تولیدات دیگرِ سینمایی نظیر آرماگدون و ترمیناتور و… میبینیم.
تولیدات بسیاری نظیر بیگانه، ترمیناتور، ارباب حلقهها، هری پاتر، مومیایی، ایندیانا جونز، آرماگدون، ماتریکس، نارانیا، همه معرف تفکر ارزشی آخر الزمانی با جدال خیر و شر است. منجیهای این تولیدات رسانهای، هیچ شباهتی به منجی ما ندارد. انتظار منجی را در تولیدات همانند در ایران نداریم، اما با کمال تأسف در تولیدات بومی نیز حقیقت ماجرا مورد توجه قرار نگرفته است.
پرسش اصلی این است که نگاه این تولیدات به مقوله موعود چیست و در بر دارنده چه عناصری است و چه روشها و تکنیکهایی را میتوان برای تحلیل و استنباط این مضامین به کار گرفت؟ نگاه روششناسانه به این امر را در گونه روایتی و روایتگری ایشان میتوان دنبال کرد که البته در تحلیل محتوای مضامین یا گفتمان مسلط سینمای هالیوود به دریافتهای گستردهای دست خواهیم یافت.
در ارزیابی مضامین مطرح شده، چنانکه در چکیده مقاله ارائه شد، رویکردها و گرایشهای گوناگونی قابل عرضه است که از چارچوبهای کلی روششناسی پیروی میکند.
در مطالعات رسانهای یا مطالعات اجتماعی، پنج شکل ورود به جریان پژوهش وجود دارد:
اول: بر اساس نحوه گردآوری اطلاعات
دوم: با در نظر گرفتن معیار زمان
سوم: با توجه به معیار وسعت
چهارم: با توجه به میزان ژرفایی
پنجم: با در نظر گرفتن معیار کاربرد
ششم: با در نظر گرفتن پیوندها و بستگیها
در بهکارگیری هر یک از این شکلها نیز در ذیل هر شکل گونههایی از پژوهش وجود دارد که با توجه به محدودیت زمانی و حوصله این مقاله، فقط زمینه تأکید را ارزیابی میکنیم.
در این مقاله، تأکید بر نحوه گردآوری اطلاعات است که در آن گونهبندی پژوهشها اینگونه است:
تحقیقات توصیفی: این نوع از تحقیقات اعم از تحقیقات کیفی نیز هست؛ بنابراین، ممکن است تحقیقات کیفی نیز نامیده شوند. اما تحقیقات توصیفی دامنهای گستردهتر از تحقیقات کیفی دارند.
تحقیقات تبیینی: این نوع از تحقیقات، اعم از تحقیقات کمی هستند (همانند بالا).
تحقیقات تلفیقی و ترکیبی: این نوع از تحقیق، هر دو وجه توصیفی و تبیینی را داراست.
بیشک هرگونه مذکور دربردارنده مجموعهای از روشهاست که ما در این مقاله تأکید را بر روششناس تحلیل و استنباط مضامین موعود گرا در تولیدات سینمایی گذاشتهایم.
بنابراین، چنانکه در چکیده مقاله نیز آورده شد، تأکید بر بهکارگیری سه روش تحلیل محتوی، تحلیل گفتمان و تحلیل روایت در تحلیل و استنباط مضامین موعود گرایانه است.
در هر یک از گونهها، روشهای گوناگونی بیان میشود.
در زمینه روش تحلیل محتوی برای تحلیل مضامین موعود گرایانه، میتوان از روش تحلیل محتوی توصیفی، روش تحلیل محتوی استنباطی و روش تحلیل محتوی ارتباطی یاد کرد.
در زمینه روش تحلیل گفتمان نیز در ذیل نظام قابل طبقهبندی است. روش تحلیل گفتمان توصیفی، روش تحلیل گفتمان غیرانتقادی و روش تحلیل گفتمان انتقادی در این جرگهاند (نقیبالسادات، 1391).
تحلیل روایت نیز از روشهای جدید پژوهش در حوزه سینما و قابل بهکارگیری در سینمای موعودگراست.
هر یک از روشهای یاد شده جمعآوری اطلاعات سینمایی موعود گرا تکنیکهای ویژهای دارند.
در اجرای تحقیق هر یک از روشهای یاد شده با رویکردی خاص به مضامین نظر میکنند.
این رویکردها در ترکیب با روشها مشی پژوهشی محقق را تعیین میکنند.
در نگاه به رویکردها میتوان، نگاه، زبانشناسانه، نگاه نشانهشناختی، نگاه کارکردگرایانه و نگاه ساخت (ساختار) گرایانه را از یکدیگر تفکیک کرد (سجودی، 1383).
روشها
رویکرد زبانشناسی
رویکرد نشانهشناسی
رویکرد کارکردگرایی
رویکرد ساختارگرایی
رویکرد تلفیقی
روش تحلیل محتوی (با مفاد و اشکال آن)
روش تحلیل گفتمان
(با مفاد و اشکال آن)
روش تحلیل روایت
در معرفی روشهای مورد تأکید به برخی ملاحظات اشاره میشود.
روش تحلیل گفتمان
گفتمان مسلط در فیلمهای سینمایی موعوگرا، میتواند از روش تحلیل گفتمان برای شناخت ابعاد و ماهیت بهره گیرد. تحلیل گفتمان روشی بینا رشتهای است که در اواسط دهه 60 تا اواسط دهه70 در پی تغییرات گسترده علمی در رشتههایی چون انسانشناسی، قومنگاری، جامعهشناسی خرد، روانشناسی ادراکی و اجتماعی، شعر، معانی بیان، زبانشناسی، نشانهشناسی و دیگر رشتههای علوم اجتماعی و انسانی علاقهمند به مطالعات نظاممند ساختار و کارکرد و فرآیند تولید گفتار و نوشتار ظهور کرده است. این اصطلاح، برای اولین بار در سال 1952م در مقالهای از زلیک هریس، زبان شناس معروف انگلیسی بهکار رفته است. وی گفتمان را دارای دو بعد میدانست:
1. بسط رویهها و روشهای معمول در زبانشناسی توصیفی و کاربرد آنها در متن (بعد زبانی)
2. رابطه میان متن و سطح فرهنگی، محیط و اجتماع (بعد غیرزبانی). تحلیل گفتمان بر نگرشی که به شدت ضد علمی است و البته نه ضد تحقیقی، پایهگذاری شده است.
در تحلیل توصیفی، ساختار گفتمان تولید رسانهای مورد ارزیابی قرار گرفته و ابعاد آن مشخص میشود. تحلیل انتقادی زمانی ظاهر شد که ناتوانی تحلیل گفتمان توصیفی در ورود به بسیاری از حوزهها و نگاه عمیق به آنها بیش از پیش خود را نمایان ساخت. از اینرو، ظهور این روش با اندیشمندان پستمدرن آغاز شد و در واقع اعتراضی نسبت به تحلیل گفتمان توصیفی بوده است.
در تعاریفی که اندیشمندان از روش تحلیل گفتمان ارائه کردهاند، دو رویکرد غیرانتقادی و انتقادی وجه غالب را داشته است که به صورت خلاصه به آن میپردازیم (گودرزی، 1388).
رویکرد غیرانتقادی
زلیک هریس که از متقدمان رویکرد غیرانتقادی بهشمار میرود. وی تحلیل گفتمان را در معنای وسیعی بهکار گرفته است. او معتقد است بحث درباره گفتمان را از دو بعد میتوان سامان داد: اول بسط رویهها و روشهای معمول در زبانشناسی توصیفی و کاربرد آنها در سطح فرا جمله (متن) و دوم رابطه میان اطلاعات زبانی و غیرزبانی مانند رابطهای زبان و فرهنگ و محیط و اجتماع. در بعد اول، فقط اطلاعات زبانی مدنظر است، ولی در بعد دوم، اطلاعات غیر زبانی مانند فرهنگ و محیط و اجتماع که خارج از حیطه زبانشناسی است مدنظر قرار میگیرد.
یول و براون در کتاب تحلیل انتقادی گفتمان، تحلیل گفتمان را این چنین تعریف میکند:
تحلیل گفتمان، تجزیه و تحلیل زبان در کاربرد است. در این صورت نمیتواند منحصر به توصیف صورتهای زبانی مستقل از اهداف و کارکردهایی باشد که این صورتها برای پرداختن به آنها در امور انسانی به وجود آمدهاند (فرکلاف، 1379: 10).
مک میلان نیز در مقالهای با نام الفبای تحلیل گفتمان میگوید:
تحلیل گفتمان، یک اصطلاح برای مطالعه قسمت اعظم زبان است. بهطور کلی شامل تنوع رویکردها و دیدگاههای گوناگون با روشهای گوناگون زیادی است. در جایی دیگر اضافه میکند تحلیل گفتمان مجموعهای از روشها و تئوریها برای بررسی زبان و کاربرد زبان در زمینههای اجتماعی است(Macmillan, 2006: 1) .
استاب نیز سه ویژگی برای تعریف تحلیل گفتمان بیان میکند:
به عنوان امری که درباره کاربرد زبان فراتر از حدود بیان یک جمله است. امری درباره روابط درونی میان زبان و جامعه است. امری که درباره عامل مؤثر یا ویژگیهای گفتاری ارتباطات روزمره است (Stubbs, 1983: 1) .
شیفرین نیز با تکیه بر گستره متنی، تحلیل گفتمان را چنین تعریف میکند:
تحلیل گفتمان میکوشد تا نظام و آرایش متنی عناصر زبانی را مطالعه کند. بنابراین، واحدهای زبانی نظیر مکالمات یا متون نوشتاری را بررسی میکند. بر این اساس، تحلیل گفتمان با کاربرد زبان درزمینههای اجتماعی به ویژه با تعاملات یا مکالمات میان گویندگان سر و کار دارد ( فرکلاف، 1379: 9).
از منظر تئودور وان، دایک از جمله اندیشمندان نظریه گفتمان غیرانتقادی، هرچند در روش تحلیل محتوا، آماری بودنِ روش، حاکی از کمیبودن آن است، ولی درمقابل، روش تحلیل گفتمان یک روش کیفی است که از اصلاح روشهای اولیه تحلیل محتوای رسانهها حاصل شده است. وان دایک اجزای رویکرد خود به گفتمان را چنین برمیشمارد:
اول آنکه تحلیل گفتمان یک پیام رسانهای را به عنوان یک گفتمان تمام عیار مستقل بررسی میکند. درحالیکه تحلیل محتوا در پژوهش ارتباطات جمعی، معمولاً برای یافتن روابط یا همبستگیها میان این یا آن ویژگی – اغلب محتوا و گاهی سبک- پیامها و ویژگیهای فرستنده، سخنگو یا خوانندگان انجام میگیرد و البته حجم آن نیز گسترده است.
دوم اینکه، هدف تحلیل گفتمان، تشریح دادههای کیفی است و نه دادههای کمّی. البته معیارهای کمی را میتوان به خوبی بر تحلیلی، آشکار از نوع عمدتاً بیشتر کیفی بنیان نهاد.
سوم آنکه، درحالی که تحلیل محتوا بیشتر بر مبنای دادههای مشاهده شدنی و محاسبهپذیری چون واژهها، عبارات، جملهها و یا ویژگیهای سبکشناختی مبتنی است، تحلیل گفتمان به ساختارهای دستور زبان نوین نیز توجه دارد.
چهارم آنکه تحلیل گفتمان در قالب نظریههای تجربی، تلاش میکند قوانین یا اصول شالودهای این ساختارها، تولید و درک پیام رسانهای را بیابد (وان دایک، 1378: 10).
متفکران این رویکرد که تحلیل گفتمان را بیشتر در قالب تحلیل انتقادی گفتمان (critical iscourse analysis) بسط و گسترش دادند، خود را مدیون مکتب انتقادی فرانکفورت و وارثان مستقیم و غیرمستقیم آن در دهه 1960 مارکسیستهای جدید، به ویژه گرامشی و پیروانش و همچنین ساختارگرایانی چون آلتوسر و محققان مکتب فمینیسم میدانند.
مفهوم گفتمان، امروزه به صورت یکی از مفاهیم کلیدی و پرکاربرد در تفکر فلسفی، اجتماعی، سیاسی و ارتباطی غرب درآمده و با مفاهیمی چون سلطه، زور، قدرت، مهاجرت، نژادپرستی، تبعیض جنسی، نابرابری قومی و غیره عجین گشته است. اکنون و به همین سبب، معنای آن، با آنچه که صرفاً در زبانشناسی مدنظر بود تغییر کرده است؛ هرچند این تغییر در امتداد مسیر معنای اولیه آن قرار دارد. مفهوم گفتمان و تحلیل انتقادی آن اینک با نام فوکر همراه شده است.
رویکرد انتقادی در زبانشناسی و مطالعات پدیدههای زبانی، به تبیین شیوههای شکلگیری اجتماعی اعمال گفتمانی و یا تأثیرات اجتماعی آنها توجه نداشته و صرفاً به بررسی توصیفی ساختار و کارکرد اعمال گفتمانی بسنده میکند. اما تحلیل انتقادی در بررسی پدیدههای زمانی و اعمال گفتمانی به فرآیندهای ایدئولوژیک در گفتمان، روابط بین زبان و قدرت، ایدئولوژی زور، قدرت، سلطه و نابرابری در گفتمان توجه کرده و عناصر زبانی و غیرزبانی را به همراه دانش زمینهای کنشگران، هدف و موضوع مطالعه خود قرار میدهد ( فرکلاف، 1379: 12).
نورمن فرکلاف که از ابتدای شکلگیری تحلیل انتقادی گفتمان از چهرههای فعال و شاخص آن بوده است. در مقایسه با دیگر تحلیلگرایان انتقادی گفتمان، منسجمترین، جامعترین، و پرطرفدارترین نظریه را تدوین کرده است. فرکلاف رویکردش را مطالعۀ انتقادی زبان مینامد و هدفش را این چنین بیان میکند: هدف کاربردیتر، کمک به افزایش هوشیاری نسبت به زبان و قدرت است؛ بهویژه نسبت به اینکه چگونه زبان در سلطۀ بعضیها بر بعضی دیگر نقش دارد. با در نظر گرفتن توجه من به ایدئولوژی، این بدان معناست که به مردم کمک کنیم تا بفهمند تا چه اندازه زبانشان مبتنی بر مفروضات عقل سلیم نیست و اینکه چگونه این مفروضات مبتنی بر عقل سلیم از نظر ایدئولوژیک به وسیلۀ روابط قدرت شکل گرفتهاند (فرکلاف، 1989).
رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف از لحاظ نظری رویکردی فرهنگی به جامعهشناختی است؛ زیرا به زعم او، آنچه فضای خالی بین متن و جامعه را پر میکند، فرهنگ است (سلطانی، 1384: 5).
منابع:
آسا برگر، روشهای پژوهش رسانهها، ترجمۀ محمد حفاظی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، 1373، چاپ اول.
اتسلندر، پتر، روشهای تجربی تحقیق اجتماعی، ترجمۀ بیژن کاظمزاده، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1371، چاپ اول.
دلاور، علی، مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، تهران، انتشارات رشد، 1380.
هولستی، آل – آر، تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و انسانی، ترجمۀ نادر سالار زاده امیری، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، 1373، چاپ اول.
معتمدنژاد، کاظم، روش تحقیق در محتوی مطبوعات، تهران، انتشارات دانشکدة علوم ارتباطات اجتماعی، 1356، چاپ اول.
باردن، لورنس، تحلیل محتوا، ترجمه ملیحه آشتیانی، محمد یمنی دوزی سرخابی، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1375، چاپ اول.
بژه، دیوید. ام، تحلیل روایت وپیشا روایت، ترجمه حسن محدثی، انتشارات دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها، تهران، 1389.
کریپندروف، کلوس، تحلیل محتوا، ترجمه هوشنگ نایبی، تهران، انتشارات روش، 1378، چاپ اول.
آقا جانی، سعادت، تحلیل گفتمان؛ مدخلی به مطالعات امنیتی و مسائل استراتژیک، دانشگاه عالی دفاع ملی، تهران، 1388.
گودرزی، محسن، تحلیل گفتمان انتقادی، کتاب ماه علوم اجتماعی، شماره 22، دیماه 1388.
آقا گل زاده، فردوس، تحلیل گفتمان انتقادی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1385.
باردن، لورنس، تحلیل محتوا، ترجمه آشتیانی و سرخابی، تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1375.
فرکلاف، نورمن، تحلیل انتقادی گفتمان، گروه مترجمان، فاطمه شایسته، پیران و دیگران، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، 1379.
سجودی، فرزان، نشانهشناسی کاربردی، انتشارات قصه، تهران، 1383.
نقیبالسادات، سیدرضا، راهنمای عملی آمادهسازی طرحهای تحلیل محتوی، پژوهشگاه فرهنگ و معارف، تهران، 1384.
__________، روششناسی ارتباطات، انتشارات موسسه فنون انتشار جمعی، تهران، 1391.
وان دایک، تئون، مطالعاتی در تحلیل گفتمان: از دستور متن تا گفتمان کاوی انتقادی، گروه مترجمان، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، 1382.
Kaplan A. 1943. Content Analysis and the theory of Signs. Philos. Sci, 10
Macmillan, Katie. 2006. “Discourse Analysis – A Primer”
[Online:http://www. ischool. utexas. edu/~palmquis/courses/discourse. htm]
Slembrouck, Stef. 2006. “What is meant by “discourse analysis”?
[Online: http://bank. rug. ac. be/da/da. htm#pr]
Stubbs, Michael. 1983. Discourse Analysis: The Sociolinguistic Analysis of Natural Language. Oxford: Basil Blackwell
Dellinger, Brett; Critical Discourse Analysis, www. cnncritical. tripod. com
Van Dijk, Teun A; Discourse as social interaction, sage, 1997
Zito , George. V , Methodology and Meaning: Varieties of Sociological Inquiry , New York: Praegez
منبع: فصلنامه مشرق موعود – شماره 21
ادامه دارد…