آيتالله صافي گلپايگاني با بيان اينكه فقه شيعه مديون امام صادق(علیه السلام) است، گفت: ايشان بزرگترين نهضت علمي را رهبري كردند و معروفترين علماء اسلام در محضر امام ششم تلمّذ و شاگردي كردند.
در آستانه فرارسيدن سالروز شهادت صادق آل محمد(صلی الله علیه واله) حضرت آيت الله لطف الله صافي گلپايگاني از مراجع تقليد طي نوشتاري به بيان صفات و فضايل اخلاقي اين امام همام پرداخت.
متن اين نوشتار را در ادامه مي خوانيد؛
امام جعفر صادق عليه السلام در نيمه اول قرن دوم هجري، مدرسهاي افتتاح فرمود كه در تا آن زمان در اسلام سابقه نداشت، و پس از آن عصر نيز نظير آن ديده نشد؛ اين مكتب و مدرسه آن حضرت بود كه بزرگترين علماي علوم قرآن و فقه و كلام و شيمي و غيره را به دنيا تحويل داد.
فقه شيعه كه متضمّن هزارها ماده قانوني و تعليمي، و برنامهاي عملي و اخلاقي اسلامي است در بيشتر و بلكه تقريباً در تمام موارد، مديون علوم بيپايان امام صادق عليه السلام است.
در مثل احكام حج كه يكي از بزرگترين فرائض اسلام، و متضمن فلسفههاي عالي و با ارج است دنياي اسلام از درياي علوم امام صادق عليه السلام مستفيض است و به قول ابوحنيفه، همه عائله امام جعفر صادق اند، و حديثي در صحيح مسلم از كتب اهل سنّت از آن حضرت روايت شده است كه مأخذ حدود چهارصد مادّه راجع به احكام حجّ است كه اهل سنّت از آن پيروي مينمايند.
آري! در اوضاع و احوال سياسي كشورهاي اسلامي در آن زمان، حضرت صادق عليه السلام مجال و فرصتي مهم يافت تا بزرگترين نهضت علمي را رهبري فرمايد و مدرسهاي افتتاح كند كه معروفترين علماء اسلام در آن تلمّذ و شاگردي كرده و اخذ حديث و علم نمايند.
صيت علوم حضرت امام جعفر صادق عليه السلام، بلاد و مجامع علمي اسلامي را فرا گرفت و علماء عراق و حجاز و خراسان و شام از ايشان اخذ علم نموده و در مشكلات علمي و معضلات مسائل اسلامي تنها آن حضرت حلال مشكلات و دفاع معضلات بود.
آنچه كه بيشتر شايان توجه و تأمل است اين است كه رهبري آن حضرت در علوم اسلامي منحصر نيست بلكه در ساير دانشهاي متنوعه مانند نجوم و هيئت و رياضي و طب و تشريح و معرفة النفس و شيمي و نباتشناسي و علوم ديگر از اين قبيل نيز شاگرداني تربيت كرد كه در اين فنون معروف و مشهورند و همان مقالات و احاديث و كتابهايي كه از ايشان در صفحه روزگار باقي مانده و زينتبخش كتب مسلمين است، مانند توحيد مفضل و رساله اهليلجه و مباحثات آن حضرت با ملاحده، همه و همه شاهد اين گفتار است كه مكتب حضرت مانند يك دانشگاهي بود كه دانشكدههاي عمده در علوم مختلفه در آن تأسيس شده باشد و در هر مكتب و دانشكده مباحثه و درس و تحقيق راجع به علم خصوصي تعقيب و دنبال شود.
به طور مثال، يكي از علومي كه مسلماً حضرت صادق عليه السلام تدريس نموده و عنايت به آن داشتهاند علم شيمي بوده كه از آن دانشگاه بزرگ، مردي نابغه به نام جابر بن حيان فارغ التحصيل شد كه اگر از زمان جابرين حيان تا حال دنبال نتايج استفادههاي اين مرد را از امام ششم و فحصها و تحقيقات و بحثهاي علمي او را گرفته بوديم و به علوم ديگر كه مورد نياز جوامع متمدّن و پيشرفته است اهميت داده بوديم، امروز در ميدان مدنيت مادي، به غرب و اروپا و آمريكا كه هرچه دارند از دولت سر اسلام و اصول عاليه آن و از بركات مساعي علماء مسلمين دارند محتاج نميشديم.
همان شاگردي كه در اكثر علوم اسلامي و طب و تشريح و نجوم و هيئت و فلكيات و محيطي و طبيعي و رياضيات و شيمي و فلسفه و منطق و اخلاق و تاريخ و ادب و شعر و معرفة الحيوان و نبات شناسي و مرآيا و صنعت اسلحهسازي و غيرها عالم و متبحر بوده است.همو كه نخستين كسي است كه براي تجارب علمي و تعيين مقادير اشياء كه مورد تجربه او بود، ميزان استعمال كرد، و مقادير صغيرهاي را كه در عصر ما جز با ميزانهاي حساس و دقيق نميتوان سنجيد، معين نمود، و بعد از ششصد سال در اروپا، علماء شيمي در تجارب خود از ميزان استفاده كردند.همان دانشمندي كه پيش از ده قرن نظريه مشهور جون دالتون فيزيكدان و شيميست و طبيعتشناس انگليسي را راجع به اتحاد بين دو عنصر در كتاب خود به نام (المعرفة بالصفة الالهية و الحكمة الفلسفية) صريحاً اعلام كرده است كه افتخار وضع اين نظريه نصيب جابر است نه «جون دالتون.»
آري! يكي از شاگردان امام صادق عليه السلام همان جابر بن حيان است كه يكي از كارهاي بزرگ او كه نبوغ فكري و علمي او را ثابت ميكند، اختراع مداد نوري براي امكان قرائت در تاريكي است كه در كتابت كتب مهم و با ارزش از آن استفاده ميشد.
غرض آن كه هر كدام از شاگردان اين مكتب خود به تنهايي، دلالت بر عظمت بي منتهاي اين مكتب مي كنند و البته اين مدرسه و دانشگاه بزرگ، نه تنها دانشمندان شيعه بلكه دانشمندان بزرگ از مخالفان مكتب اهل بيت عليهم السلام، را به اعتراف واداشته و همه به صراحت، اعلم و افقهبودن آن امام به حق ناطق را بيان كردند: ابوحنيفه رئيس احناف ميگويد: «مَا رَأَيْتُ أفقَه مِنْ جَعْفَر بْنِ مُحَمَّد؛ من فقيهتر از جعفر بن محمد نديدهام.»
يا اينكه نجاشى در رجال خود از احمد بن عيساى اشعرى نقل كرده كه ميگويد: «من در طلب علم حديث به كوفه رفتم و در آنجا به خدمت حسن بن على وشا رسيدم، به او گفتم: كتاب علاء بن زرين و ابان بن عثمان احمر را به من بدهيد تا از روى آنها نسخهبردارى كنم؛ او آن دو كتاب را من داد، گفتم: اجازه روايت نيز بدهيد. فرمود: خدا تو را رحمت كند، چقدر عجله دارى ببر بنويس؛ سپس بيا براى من بخوان تا بشنوم؛ آنگاه اجازه روايت بدهم.گفتم: بر خودم از پيشامدهاى زمان خاطر جمع نيستم.
حسن بن وشا گفت: عجب! اگر من ميدانستم كه حديث اينگونه مشترى و خواهان دارد، بيشتر از اين جمع ميكردم. من در مسجد كوفه 900 شيخ را درك كردهام كه همه ميگفتند: حديث كرد مرا جعفر بن محمّد.»
واقعاً اين چه مدرسه و دانشگاه بزرگي بود كه موافقان و مخالفان را به تعجب و حيرت واداشت و به مرور زمان نشان داد اينكه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله بارها ميفرمود: عترت من و اهل بيت من؛ براي همين مقامات و علوم و درجاتي بود كه اينها داشتند و اما متأسفانه سياست به سمت ترك رجوع به اهل بيت عليهمالسلام پيش رفت تا آنجا كه مثل بخاري از حضرت امام جعفر صادق عليهالسلام يك روايت هم نقل نكرده است. به قول شاعر:
قَــــضِيَّــةٌ أشْـــبَهَ بِالمرْزِئَــةِ * هــذا البُخــاريّ إمــامُ الفِــئَـةِ
بِالصَّادِقِ الــصِّدِّيقِ مـــا إحـتجَ في * صَــحيــحِهِ وَ احــتـجّ بِـالمرجِئَة
إنَّ الإمَــــامَ الصَّادِقَ المجْـــتَـبى * بِــفَــضْلِهِ الآي أتَــت منـــبئة
أجَـلّ مِنْ في عَـــــصْرِه رُتْـــبَة * لم يَقْـــتَرِفْ في عُــــمْرِه سَــيِّئَة
قَــــلامة مِـــنْ ظــفـر إبهَـامِه * تَعْـــدِلُ مِنْ مِثْـــلِ البُخاري مِـئَة
بايد قدر اين مكتب و اين گنج گرانبها و معارف ناب را دانست و همگان در اين دانشگاه بزرگ، زانوي تلمّذ و شاگردي بزنند و در ايام شهادت آن امام همام عليه السلام، همانند سابق در مجالس عزاي آن حضرت شركت كنند و با شكوه هر چه بيشتر اين ايام را تجليل و احترام نمايند.
منبع: حج