شعر و ادب

… می‌‌دید دیگر آخرین ساعات زهراست

تو گریه کردی و در شهر این خبر پیچید/ خوشی نبیند الهی، کسی که شد خشنود

شادی برای تو، غم عالم برای من /// از ماه های سال، مُحرّم برای من

کدام درد، از این بیشتر که قاتل او/ به وقت ضربه زدن روزه‌دار هم بوده

شب بود و چشم خفتگان در خواب خوش بود /// بیدارمردی اشك چشمش آب خوش بود

آه، آتش! نکند شعله بگیری زیرا /// مادرم فاطمه بسیار به در نزدیک است

اشعار متفرقه

نیمه شب چون به برم بستر خواب آوردند /// نامه ی رنج مرا بهرِ حساب آوردند

اشعار مهدوی

خبری می رسد از راه، خبر نزدیک است /// آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است

بیت الحزن اینجاست زهرا کو؟

ای قبله‌گاه حور و ملک گاهواره‌ات /// می‌جنبد آسمان و زمین با اشاره‌ات

ماه یکتایى و بی‌همتا به دنیا آمدی /// هم ردیف نور اعطینا به دنیا آمدی

اوصاف ذوالجلال دمادم مشخص است /// توحید ناب در همه عالم مشخص است