دست از طلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید
بنمای روی که جان ها گردد فدای رویت
بگشای لب که فریاد از مرد و زن بر آید
هر قوم راست راهی، شاهی و قبله گاهی
ماییم و درگه تو تا جان ز تن برآید
از کوی خویش بفرست سوی امیدواران
بویی چو بوی رحمان کان از یمن بر آید
بگشای تربتم را بعد از وفات بنگر
کز آتش درونم دود از کفن بر آید
یاران به حق مهدی گویید ذکر خیرش
هر جا که فیض نامش در انجمن بر آید
ملا محسن فیض کاشانی