تو بر بهاران در خزان ایمان بیاور
بر لحظههای ناگهان ایمان بیاور
وقتی که خون عشق بر دست زمان ماند
بر معجزات نام و نان ایمان بیاور!
جغرافیای شب همه خشم است و ظلمت
ای دل! به صبح مهربان ایمان بیاور
نقاله خوانان باز میخوانند از درد
اما به درد پهلوان ایمان بیاور
اینجا نمازی نیست مقبول خداوند
اما تو بر بانگ اذان ایمان بیاور
ایمان بیاور بر شهیدانی که روزی
رفتند تا هفت آسمان ایمان بیاور
موسی میان وادی عشق است و اینک
بر هی هی و بانگ شبان ایمان بیاور
دلهای ما سنگی است، چشمان، خشک اما
بر روضههای روضه خوان ایمان بیاور
اینجا همه در اضطراب درد خویشند
ای دل! تو بر خط امان ایمان بیاور
وقتی که دلها ناامیدند ای دل من!
بر جمعهای از ناگهان ایمان بیاور
سید حبیب حبیب پور در وبلاگ تا ماه راهی نیست